پرسش :
اصحاب اجماع به چه كساني گفته مي شود؟
پاسخ :
اصحاب اجماع، يك اصطلاح جديدي است بين متأخرين از علماي رجال، كه آن را يكي از موضوعات علم رجال قرار داده اند و در مقدمه و يا در خاتمه علم رجال از آن بحث كرده اند.[1]
از محدث نوري نقل شده كه: مسأله اصحاب اجماع از مسائل مهم علم رجال است؛ زيرا بنابر بعضي از اقوال در تعداد اصحاب اجماع، هزاران حديث داخل حديث صحيح مي شود.[2]
اصل و ريشه اصحاب اجماع از رجال كشي نقل شده است كه كشّي آنها را بجاي اصطلاح (اصحاب الاجماع) به (تسمية الفقهاء) نامگذاري كرده است. و هدف از اختصاص اين عنوان (اصحاب اجماع) به تعداد اندكي از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام موسي كاظم(ع) مام رضا(ع) به خاطر اين بوده است كه آنها از موثقين رواة ائمه ـ عليهم السلام ـ بوده اند و شأن و مقام بزرگي در نزد آنها داشته اند، و به اين جهت بوده است كه بسياري از احاديث فقه شيعه به اين بزرگواران (اصحاب اجماع) منتهي مي شود و فقه اسلامي به بركت اصحاب اجماع پويا شده است، در فقه شيعه اصحاب اجماع آنچنان مقام والائي دارند كه اگر اسامي آنها و احاديث منقوله از آنها را از فقه شيعه برداريم، اثري از فقه شيعه نمي ماند.[3]
و در ميان علماي رجال معروف و مشهور است كه اصحاب اجماع هيجده نفر هستند. 6 نفر از آنها از اصحاب امام باقر(ع) مي باشند.
(طبقه اول): به نامهاي: 1ـ زرارة بن اعين؛ 2ـ معروف بن خربوذ؛ 3ـ بُريد بن معاوية؛ 4ـ ابوبصير الاسدي؛ 5ـ فُضيل بن يسار؛ 6ـ محمد بن مسلم الطائفي و 6 نفر از اصحاب خاص امام صادق(عليه السلام) مي باشند (طبقه دوم) 1ـ جميل بن درّاج؛ 2ـ عبدالله بن مُسكان؛ 3ـ عبدالله بن بُكير؛ 4ـ حمّاد بن عثمان؛ 5ـ حمّاد بن عيسي؛ 6ـ ابان بن عُثمان 6 نفر هم از از اصحاب امام كاظم و امام رضا(عليهما السلام) هستند (طبقه سوم):
1ـ يونس بن عبدالرحمن؛ 2ـ صفوان بن يحيي؛ 3ـ محمّد بن ابي عُمير؛ 4ـ عبدالله بن مُغيرة؛ 5ـ حسن بن محبوب؛ 6ـ احمد بن محمد بن ابي نصر.
اين 18 نفر بنا به نقل كشي از (اصحاب اجماع) هستند كه به نظر او، تمام اين افراد، مورد اتفاق علماي علم رجال مي باشند و هر خبر و حديثي كه از اين هجده نفر نقل شده باشد آن حديث صحيح است و هيچ ايرادي از حيث سند ندارد؛ چون اجماع علماي رجال بر اين است كه هر حديثي به اصحاب اجماع منتهي شود از حيث سند صحيح است، يعني «قطعي الصدور» گرفته مي شود. البته در ميان اين 18 نفر در بعضي از كتب رجال اختلاف ديده مي شود. بعضي از علماي رجال در طبقه اولي به جاي ابو بصير الاسدي، ابو بصير المرادي را ذكر كرده اند و در طبقه سوم بعضي از رجالي ها به جاي حسن بن محبوب، حسن بن علي فضّال، و فضالة بن ايّوب را ذكر كرده اند.[4] (كه اين اختلاف در علم رجال در محل خودش بحث شده است.)
در كتاب عدة الاصول آمده است كه: طائفه اماميّه، اجماع و اتفاق كرده اند بر اينكه: محمد بن ابي عمير، و صفوان بن يحيي، و احمد بن محمد بن ابي نصر، و ثقات غير از اينها كه معروف به اصحاب اجماع شده اند روايت نمي كنند (خواه مسند و خواه مرسل مگر از كسي كه پيش آنها موثّق است اما غير از اين هجده نفر اينطور نيستند و لذا اصحاب اماميّه به مراسيل اينها هم عمل كرده اند.[5]
خلاصه اينكه به ترتيب ذيل علماي بزرگ اماميّه (اصحاب اجماع) را نقل كرده اند و قبول نموده اند :
1ـ ابو عمر و الكشّي؛ 2ـ شيخ طوسي؛ 3ـ محمد بن علي بن شهراشوب؛ 4ـ علامه حلّي؛ 5ـ ابن داود صاحب الرجال؛ 6ـ شهيد اوّل؛ 7ـ شهيد ثاني؛ 8ـ شيخ بهايي؛ 9ـ محقق داماد؛ 10ـ محقق سبزواري؛ 11ـ مجلسي اوّل؛ 12ـ فخر الدين طريحي، 13ـ مجلسي دوّم و علماي ديگر.[6]
[1]. سبحاني، جعفر، كلّيات في علم الرجال، ص168.
[2]. همان، ص165.
[3]. همان، ص168.
[4]. همان، ص169.
[5]. همان، ص173ـ172، نقل از شيخ طوسي، عدة الاصول، ج1، ص386.
[6]. همان، ص175ـ172.
اصحاب اجماع، يك اصطلاح جديدي است بين متأخرين از علماي رجال، كه آن را يكي از موضوعات علم رجال قرار داده اند و در مقدمه و يا در خاتمه علم رجال از آن بحث كرده اند.[1]
از محدث نوري نقل شده كه: مسأله اصحاب اجماع از مسائل مهم علم رجال است؛ زيرا بنابر بعضي از اقوال در تعداد اصحاب اجماع، هزاران حديث داخل حديث صحيح مي شود.[2]
اصل و ريشه اصحاب اجماع از رجال كشي نقل شده است كه كشّي آنها را بجاي اصطلاح (اصحاب الاجماع) به (تسمية الفقهاء) نامگذاري كرده است. و هدف از اختصاص اين عنوان (اصحاب اجماع) به تعداد اندكي از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام موسي كاظم(ع) مام رضا(ع) به خاطر اين بوده است كه آنها از موثقين رواة ائمه ـ عليهم السلام ـ بوده اند و شأن و مقام بزرگي در نزد آنها داشته اند، و به اين جهت بوده است كه بسياري از احاديث فقه شيعه به اين بزرگواران (اصحاب اجماع) منتهي مي شود و فقه اسلامي به بركت اصحاب اجماع پويا شده است، در فقه شيعه اصحاب اجماع آنچنان مقام والائي دارند كه اگر اسامي آنها و احاديث منقوله از آنها را از فقه شيعه برداريم، اثري از فقه شيعه نمي ماند.[3]
و در ميان علماي رجال معروف و مشهور است كه اصحاب اجماع هيجده نفر هستند. 6 نفر از آنها از اصحاب امام باقر(ع) مي باشند.
(طبقه اول): به نامهاي: 1ـ زرارة بن اعين؛ 2ـ معروف بن خربوذ؛ 3ـ بُريد بن معاوية؛ 4ـ ابوبصير الاسدي؛ 5ـ فُضيل بن يسار؛ 6ـ محمد بن مسلم الطائفي و 6 نفر از اصحاب خاص امام صادق(عليه السلام) مي باشند (طبقه دوم) 1ـ جميل بن درّاج؛ 2ـ عبدالله بن مُسكان؛ 3ـ عبدالله بن بُكير؛ 4ـ حمّاد بن عثمان؛ 5ـ حمّاد بن عيسي؛ 6ـ ابان بن عُثمان 6 نفر هم از از اصحاب امام كاظم و امام رضا(عليهما السلام) هستند (طبقه سوم):
1ـ يونس بن عبدالرحمن؛ 2ـ صفوان بن يحيي؛ 3ـ محمّد بن ابي عُمير؛ 4ـ عبدالله بن مُغيرة؛ 5ـ حسن بن محبوب؛ 6ـ احمد بن محمد بن ابي نصر.
اين 18 نفر بنا به نقل كشي از (اصحاب اجماع) هستند كه به نظر او، تمام اين افراد، مورد اتفاق علماي علم رجال مي باشند و هر خبر و حديثي كه از اين هجده نفر نقل شده باشد آن حديث صحيح است و هيچ ايرادي از حيث سند ندارد؛ چون اجماع علماي رجال بر اين است كه هر حديثي به اصحاب اجماع منتهي شود از حيث سند صحيح است، يعني «قطعي الصدور» گرفته مي شود. البته در ميان اين 18 نفر در بعضي از كتب رجال اختلاف ديده مي شود. بعضي از علماي رجال در طبقه اولي به جاي ابو بصير الاسدي، ابو بصير المرادي را ذكر كرده اند و در طبقه سوم بعضي از رجالي ها به جاي حسن بن محبوب، حسن بن علي فضّال، و فضالة بن ايّوب را ذكر كرده اند.[4] (كه اين اختلاف در علم رجال در محل خودش بحث شده است.)
در كتاب عدة الاصول آمده است كه: طائفه اماميّه، اجماع و اتفاق كرده اند بر اينكه: محمد بن ابي عمير، و صفوان بن يحيي، و احمد بن محمد بن ابي نصر، و ثقات غير از اينها كه معروف به اصحاب اجماع شده اند روايت نمي كنند (خواه مسند و خواه مرسل مگر از كسي كه پيش آنها موثّق است اما غير از اين هجده نفر اينطور نيستند و لذا اصحاب اماميّه به مراسيل اينها هم عمل كرده اند.[5]
خلاصه اينكه به ترتيب ذيل علماي بزرگ اماميّه (اصحاب اجماع) را نقل كرده اند و قبول نموده اند :
1ـ ابو عمر و الكشّي؛ 2ـ شيخ طوسي؛ 3ـ محمد بن علي بن شهراشوب؛ 4ـ علامه حلّي؛ 5ـ ابن داود صاحب الرجال؛ 6ـ شهيد اوّل؛ 7ـ شهيد ثاني؛ 8ـ شيخ بهايي؛ 9ـ محقق داماد؛ 10ـ محقق سبزواري؛ 11ـ مجلسي اوّل؛ 12ـ فخر الدين طريحي، 13ـ مجلسي دوّم و علماي ديگر.[6]
[1]. سبحاني، جعفر، كلّيات في علم الرجال، ص168.
[2]. همان، ص165.
[3]. همان، ص168.
[4]. همان، ص169.
[5]. همان، ص173ـ172، نقل از شيخ طوسي، عدة الاصول، ج1، ص386.
[6]. همان، ص175ـ172.