پرسش :
قائلين به تناسخ مي گويند آيه 28 بقره و 27 آل عمران بهترين دليل بر مدعايشان مي باشد؟
پاسخ :
بر اساس جهان بيني مكتب پيامبران الهي، با سپري شدن ايام زندگي دنيا و فرا رسيدن مرگ، روح آدمي از بدن جدا مي شود، به عالم برزخ منتقل مي گردد و در آن سرا، به حيات خويش ادامه مي دهد. اگر شخص از گروه پاكان و نيكان باشد، به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعّم است و اگر از گروه بدان و گناهكاران باشد، به كيفر كارهاي ناپسند خويش معذب خواهد بود. و اين وضع همچنان باقي و برقرار است تا زماني كه قيامت برپا گردد، مردم به فرمان الهي از قبرها بر انگيخته شوند و براي رسيدگي به حساب هاي خود در محكمة عدل الهي حضور يابند.
از قرون پيش در هندوستان و چين، نظريه اي به نام تناسخ طرح شد كه بر خلاف گفتة پيغمبران خدا، از بازگشت مجدد ارواح و بازگشت مكررشان به دنيا سخن مي گفت. اين نظريه با گذشت اعصار، رفته رفته توجه عدة زيادي از مردم جهان را به خود جلب نمود، به گونه اي كه آن را يك امر واقعي پنداشتند و حتي كساني به عنوان يك عقيدة مذهبي به آن دل بستند. و به دنبال جمع آوري دلايل و شواهد قرآني بر آمدند. در حاليكه در خلال اين مدت متمادي، دانشمندان بزرگي در نقاط مختلف جهان، اين مطلب را مورد بحث و انتقاد قرار دادند و در كتب علمي خود چندين دليل بر بطلان آن اقامه نمودند.
قائلين به تناسخ در عين اعتقاد به موضوع پاداش و كيفر، منكر معاد و رستاخيز انسان و جهانند و مي گويند، انسان ميوه اعمال تلخ و شيرين خود را در همين جهان مي چشد، زيرا اگر نيكوكار باشد روح او به بدن انسان سعادتمند و خوشبختي كه غرق در عزت و نعمت است و يا بدن حيوان مفيد و سودمندي مانند گوسفند و گاو متعلق مي گردد، در حالي كه اگر شرور و بد كار باشد، روح او به بدن انسان بد بخت و تيره روزي به سان افراد معلول و بيمار و تنگدست و يا حيوان پست و موذي مانند خوك و موش تعلق مي گيرد و پاداش و كيفر خود را در اين جهان مي بينند، جهان جانداران از نظر اين گروه، جهان توالي نفس است يعني روح ها پيوسته از بدني جدا شده و از طريق توالد و تناسل به بدنهاي ديگري خواه انسان و خواه حيوان تعلق مي گيرد.[1]
گروه معتقدين به تناسخ علاوه بر دلايل تجربي و كلامي كه براي اثبات عقيده خود اقدامه كرده اند به برخي آيات قرآن كريم نيز تمسك جسته اند كه اين آيات محدود به دو آيه 28 بقره و 27 آل عمران نمي شود بلكه شامل آيات ديگري نيز مي شود.[2]
علامه شعراني مي فرمايد: : به نظر مي رسد كه اين جماعت هندوهايي هستند كه با مسلمانان محشور و در مقام مجادله آيات قرآن را براي حجاب كردن مسلمانان شاهد بر مسحت دعوي خود مي آورند و گرنه در ميان مسلمانان تناسخي نبوده است.[3]
بررسي تك تك آيات شريفه و ابطال عقيده اصحاب تناسخ به صورت مفصل از عهدة اين پاسخ خارج است ولي براي روشن شدن سستي اين تمسك به توضيح دو آيه كه در سؤال ذكر شده مي پردازيم:
1. آيات 28 بقره و 27 آل عمران هيچ دلالتي بر مسئله تناسخ و بازگشت ارواح نمي كند، بلكه موضوع آيات فوق براي كساني است كه خدا را انكار مي كنند.
2. اساس تناسخ را دو چيز تشكيل مي دهد:
الف) وجود دو بدن: بدني كه روح و نفس از آن مسلخ شود و بدني كه روح پس از مفارقت،به آن تعلق گيرد، حالا اين بدن دوم سلول نباتي و نطفه حيواني باشد و يا جنين انساني و يا يك حيوان كامل .
ب) واپسگرايي نفس، و انحطاط آن از كمال پيشين به درجه پست تر، همچنان كه اين مسئله آنگاه كه به سلول نباتي يا نطفه حيواني يا جنين انساني تعلق گيرد، تحقق پيدا مي كند.[4]
ولي در اين دو آيه هيچ يك از دو شرط محقق نيست، نه از تعدد بدن خبري هست و نه از نزول نفس از كمال خود به مقام پست تر. بلكه موضوع آيات همان يك بدن است با چندين بار مردن و زنده شدن، در آية 28 بقره براي اثبات وجود خدا از نقطه اي شروع كرده كه براي احدي جاي انكار باقي نمي گذارد و آن مسئله پيچيدة حيات و زندگي است.
نخست مي گويد: «چگونه شما خدا را انكار مي كنيد در حالي كه اجسام بي روحي بوديد و او شما را زنده كرد و لباس حيات بر تنتان پوشانيد» پس از ياد آوري اين نعمت، دليل آشكار ديگري را ياد آور مي شود كه آن مسأله «مرگ» است و مي گويد: «سپس شما را مي ميراند» قرآن پس از ذكر اين دو دليل روشن بر وجود خدا و آماده ساختن روح انسان براي مسائل ديگر در دنبالة اين بحث به ذكر مسأله معاد و زنده شدن پس از مرگ پرداخته، مي گويد: «سپس بار ديگر شما را زنده مي كند.» در پايان آيه مي فرمايد: «سپس به سوي او بازگشت مي كنيد» مقصود از رجوع به سوي پروردگار همان بازگشت به سوي نعمتهاي خداوند مي باشد.[5]
اين آيه، هيچگونه دلالتي بر تناسخ ندارد و نمي تواند مستمسكي براي قائلين به تناسخ واقع شود، زيرا عقيده مندان به تناسخ چنين مي پندارند كه روح انسان بعد از مرگ در همين دنيا به بدن انسان و يا حيوان ديگر حلول مي كند اما آيه صريحاً مي گويد: بعد از مرگ، يك حيات بيش نيست و طبعاً اين حيات همان زندگي در رستاخيز و قيامت است و به تعبير ديگر آيه مي گويد: شما مجموعاً دو حيات و مرگ داشته و داريد، نخست مرده بوديد (در عالم موجودات بي جان قرار داشتيد) خداوند شما را زنده كرد، سپس مي ميراند و بار ديگر زنده مي كند، اگر تناسخ صحيح بود تعداد حيات و مرگ انسان بيش از دو حيات و مرگ بود.[6]
در آيه 27 آل عمران خداوند مي فرمايد: «خداوند زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون مي آورد» اين تعبير در چندين آيه از قرآن به چشم مي خورد، منظور از بيرون آوردن «زنده» از مرده همان پيدايش حيات از موجودات بي جان است، زيرا مي دانيم آن روز كه زمين آماده پذيرش حيات شد، موجودات زنده از مواد بي جان به وجود آمدند، از اين گذشته دائماً در بدن ما و همة موجودات زندة عالم، مواد بي جان، جزو سلولها شده، تبديل به موجودات زنده ميگردند. پيدايش مردگان از موجودات زنده، نيز دائماً در مقابل چشم ما مجسم است. در حقيقت اين آيه اشاره به قانون تبادل دائمي مرگ و حيات است كه عمومي ترين و پيچيده ترين و در عين حال جالبترين قانون است كه بر ما حكومت مي كند.[7]
افزون بر اين مطالب، تناسخ از نظر عقلي هم قابل پذيرش نيست كه در جاي خودش بيان گرديده است و چيزي كه عقلاً محال باشد، ممكن نيست آيه اي از قرآن كريم دلالتي بر صحت آن داشته باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير الميزان، ذيل آيات ياد شده.
2. معاد انسان و جهان، استاد سبحاني.
3. معاد از نظر روح و جسم: محمد تقي فلسفي.
4. مجموعة آثار ج 6 و 4، استاد شهيد مطهري.
5. منشور جاويد، ج نهم، استاد سبحاني.
[1] . سبحاني، جعفر، معاد انسان و جهان، نشر مجلة مكتب اسلام،1373، ج2، ص184.
[2] . نساء/56، سجده/20، انعام/38، غافر/11، دخان/56.
[3] . اقتباس از ديواني، امير،حيات جاودانه، ناشر معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، چاپ اول، 76، ص167.
[4] . سبحاني، جعفر، منشور، جاويد، انتشارات توحيد، چاپ اول، 1369، ج9، ص 204.
[5] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ناشر دار الكتب الاسلاميه، چاپ بيست و پنجم، ج1، ص161، 1369.
[6] . تفسير نمونه، ج1، ص 164.
[7] . تفسير نمونه، ج 2، ص 370.
بر اساس جهان بيني مكتب پيامبران الهي، با سپري شدن ايام زندگي دنيا و فرا رسيدن مرگ، روح آدمي از بدن جدا مي شود، به عالم برزخ منتقل مي گردد و در آن سرا، به حيات خويش ادامه مي دهد. اگر شخص از گروه پاكان و نيكان باشد، به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعّم است و اگر از گروه بدان و گناهكاران باشد، به كيفر كارهاي ناپسند خويش معذب خواهد بود. و اين وضع همچنان باقي و برقرار است تا زماني كه قيامت برپا گردد، مردم به فرمان الهي از قبرها بر انگيخته شوند و براي رسيدگي به حساب هاي خود در محكمة عدل الهي حضور يابند.
از قرون پيش در هندوستان و چين، نظريه اي به نام تناسخ طرح شد كه بر خلاف گفتة پيغمبران خدا، از بازگشت مجدد ارواح و بازگشت مكررشان به دنيا سخن مي گفت. اين نظريه با گذشت اعصار، رفته رفته توجه عدة زيادي از مردم جهان را به خود جلب نمود، به گونه اي كه آن را يك امر واقعي پنداشتند و حتي كساني به عنوان يك عقيدة مذهبي به آن دل بستند. و به دنبال جمع آوري دلايل و شواهد قرآني بر آمدند. در حاليكه در خلال اين مدت متمادي، دانشمندان بزرگي در نقاط مختلف جهان، اين مطلب را مورد بحث و انتقاد قرار دادند و در كتب علمي خود چندين دليل بر بطلان آن اقامه نمودند.
قائلين به تناسخ در عين اعتقاد به موضوع پاداش و كيفر، منكر معاد و رستاخيز انسان و جهانند و مي گويند، انسان ميوه اعمال تلخ و شيرين خود را در همين جهان مي چشد، زيرا اگر نيكوكار باشد روح او به بدن انسان سعادتمند و خوشبختي كه غرق در عزت و نعمت است و يا بدن حيوان مفيد و سودمندي مانند گوسفند و گاو متعلق مي گردد، در حالي كه اگر شرور و بد كار باشد، روح او به بدن انسان بد بخت و تيره روزي به سان افراد معلول و بيمار و تنگدست و يا حيوان پست و موذي مانند خوك و موش تعلق مي گيرد و پاداش و كيفر خود را در اين جهان مي بينند، جهان جانداران از نظر اين گروه، جهان توالي نفس است يعني روح ها پيوسته از بدني جدا شده و از طريق توالد و تناسل به بدنهاي ديگري خواه انسان و خواه حيوان تعلق مي گيرد.[1]
گروه معتقدين به تناسخ علاوه بر دلايل تجربي و كلامي كه براي اثبات عقيده خود اقدامه كرده اند به برخي آيات قرآن كريم نيز تمسك جسته اند كه اين آيات محدود به دو آيه 28 بقره و 27 آل عمران نمي شود بلكه شامل آيات ديگري نيز مي شود.[2]
علامه شعراني مي فرمايد: : به نظر مي رسد كه اين جماعت هندوهايي هستند كه با مسلمانان محشور و در مقام مجادله آيات قرآن را براي حجاب كردن مسلمانان شاهد بر مسحت دعوي خود مي آورند و گرنه در ميان مسلمانان تناسخي نبوده است.[3]
بررسي تك تك آيات شريفه و ابطال عقيده اصحاب تناسخ به صورت مفصل از عهدة اين پاسخ خارج است ولي براي روشن شدن سستي اين تمسك به توضيح دو آيه كه در سؤال ذكر شده مي پردازيم:
1. آيات 28 بقره و 27 آل عمران هيچ دلالتي بر مسئله تناسخ و بازگشت ارواح نمي كند، بلكه موضوع آيات فوق براي كساني است كه خدا را انكار مي كنند.
2. اساس تناسخ را دو چيز تشكيل مي دهد:
الف) وجود دو بدن: بدني كه روح و نفس از آن مسلخ شود و بدني كه روح پس از مفارقت،به آن تعلق گيرد، حالا اين بدن دوم سلول نباتي و نطفه حيواني باشد و يا جنين انساني و يا يك حيوان كامل .
ب) واپسگرايي نفس، و انحطاط آن از كمال پيشين به درجه پست تر، همچنان كه اين مسئله آنگاه كه به سلول نباتي يا نطفه حيواني يا جنين انساني تعلق گيرد، تحقق پيدا مي كند.[4]
ولي در اين دو آيه هيچ يك از دو شرط محقق نيست، نه از تعدد بدن خبري هست و نه از نزول نفس از كمال خود به مقام پست تر. بلكه موضوع آيات همان يك بدن است با چندين بار مردن و زنده شدن، در آية 28 بقره براي اثبات وجود خدا از نقطه اي شروع كرده كه براي احدي جاي انكار باقي نمي گذارد و آن مسئله پيچيدة حيات و زندگي است.
نخست مي گويد: «چگونه شما خدا را انكار مي كنيد در حالي كه اجسام بي روحي بوديد و او شما را زنده كرد و لباس حيات بر تنتان پوشانيد» پس از ياد آوري اين نعمت، دليل آشكار ديگري را ياد آور مي شود كه آن مسأله «مرگ» است و مي گويد: «سپس شما را مي ميراند» قرآن پس از ذكر اين دو دليل روشن بر وجود خدا و آماده ساختن روح انسان براي مسائل ديگر در دنبالة اين بحث به ذكر مسأله معاد و زنده شدن پس از مرگ پرداخته، مي گويد: «سپس بار ديگر شما را زنده مي كند.» در پايان آيه مي فرمايد: «سپس به سوي او بازگشت مي كنيد» مقصود از رجوع به سوي پروردگار همان بازگشت به سوي نعمتهاي خداوند مي باشد.[5]
اين آيه، هيچگونه دلالتي بر تناسخ ندارد و نمي تواند مستمسكي براي قائلين به تناسخ واقع شود، زيرا عقيده مندان به تناسخ چنين مي پندارند كه روح انسان بعد از مرگ در همين دنيا به بدن انسان و يا حيوان ديگر حلول مي كند اما آيه صريحاً مي گويد: بعد از مرگ، يك حيات بيش نيست و طبعاً اين حيات همان زندگي در رستاخيز و قيامت است و به تعبير ديگر آيه مي گويد: شما مجموعاً دو حيات و مرگ داشته و داريد، نخست مرده بوديد (در عالم موجودات بي جان قرار داشتيد) خداوند شما را زنده كرد، سپس مي ميراند و بار ديگر زنده مي كند، اگر تناسخ صحيح بود تعداد حيات و مرگ انسان بيش از دو حيات و مرگ بود.[6]
در آيه 27 آل عمران خداوند مي فرمايد: «خداوند زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون مي آورد» اين تعبير در چندين آيه از قرآن به چشم مي خورد، منظور از بيرون آوردن «زنده» از مرده همان پيدايش حيات از موجودات بي جان است، زيرا مي دانيم آن روز كه زمين آماده پذيرش حيات شد، موجودات زنده از مواد بي جان به وجود آمدند، از اين گذشته دائماً در بدن ما و همة موجودات زندة عالم، مواد بي جان، جزو سلولها شده، تبديل به موجودات زنده ميگردند. پيدايش مردگان از موجودات زنده، نيز دائماً در مقابل چشم ما مجسم است. در حقيقت اين آيه اشاره به قانون تبادل دائمي مرگ و حيات است كه عمومي ترين و پيچيده ترين و در عين حال جالبترين قانون است كه بر ما حكومت مي كند.[7]
افزون بر اين مطالب، تناسخ از نظر عقلي هم قابل پذيرش نيست كه در جاي خودش بيان گرديده است و چيزي كه عقلاً محال باشد، ممكن نيست آيه اي از قرآن كريم دلالتي بر صحت آن داشته باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير الميزان، ذيل آيات ياد شده.
2. معاد انسان و جهان، استاد سبحاني.
3. معاد از نظر روح و جسم: محمد تقي فلسفي.
4. مجموعة آثار ج 6 و 4، استاد شهيد مطهري.
5. منشور جاويد، ج نهم، استاد سبحاني.
[1] . سبحاني، جعفر، معاد انسان و جهان، نشر مجلة مكتب اسلام،1373، ج2، ص184.
[2] . نساء/56، سجده/20، انعام/38، غافر/11، دخان/56.
[3] . اقتباس از ديواني، امير،حيات جاودانه، ناشر معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، چاپ اول، 76، ص167.
[4] . سبحاني، جعفر، منشور، جاويد، انتشارات توحيد، چاپ اول، 1369، ج9، ص 204.
[5] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ناشر دار الكتب الاسلاميه، چاپ بيست و پنجم، ج1، ص161، 1369.
[6] . تفسير نمونه، ج1، ص 164.
[7] . تفسير نمونه، ج 2، ص 370.