پرسش :
در نظام تعليم و تربيت علوي محوريت اصلي در كجا قرار دارد؟
پاسخ :
قبل از پرداختن به پاسخ اصلي سؤال لازم است به يك اصل كلي اشاره شود و آن اينكه: اساساً محور دعوت تمامي پيامبران الهي در طول تاريخ توحيد بوده و همة تعليمات آن ها به همين اصل اساسي بر ميگردد[1] از اين رو در نهج البلاغة دعوت به توحيد و يكتا پرستي به عنوان عاليترين هدف بعثت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) معرفي شده است [2] نظام تعليم و تربيت علوي نيز در راستاي اهداف تربيتي پيامبران الهي تدوين شده و تربيت ديني جامعه توحيد و خداپرستي و هدايت انسان به سوي كمالات و ارزشهاي الهي را محور اصلي خويش قرار داده است. توحيد مداري در نظام تعليم و تربيت علوي، از دو بعد قابل ارزيابي است.
1. توحيد مداري شخصيت علي عليه السلام:
با نگاهي گذرا به زندگي ايشان شخصيت بي نظير او را بر محور توحيد ناب ميتوان يافت. تولد و شهادت حضرت در دورترين مكانها از شرك ديني درون كعبه و محراب مسجد كوفه بود و از سوي ديگر او اولين كسي كه دعوت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به توحيد را پذيرفت، در جواني براي شكستن بتها برفراز كعبه، بر دوش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بالا رفت. و در يك كلام ميتوان گفت محور اصلي زندگي او توحيد و يكتاپرستي بود روان شناسان تربيت الگويي را يكي از بهترين شيوههاي تربيت معرفي نمودهاند، از اين رو علي عليه السلام به عنوان يكي از چهرهاي درخشان و بي نظير توحيدي، ميتواند الگوي ارزشمندي در تعليم و تربيت هر انساني باشد.
2. توحيدمداري در سخنان و كلمات علي عليه السلام:
توحيد و يكتاپرستي در كلام ايشان نيز محور اصلي است، در نهج البلاغه كلمه «الله» و مفاهيم مرتبط با آن، پس از حروف ربط و اضافه، از نظر تعداد بيشترين كاربرد را دارد و از اين رو ميتوان محور نظام تربيتي آن حضرت را پرستش توحيدي دانست.[3] اهتمام ويژهاي كه امام علي عليه السلام نسبت به تبيين توحيد، جلوههاي گوناگون آن و حدود و مرزهاي ناپيداي آن، ابراز فرمودهاند، ما را به اين نكته رهنمون ميسازد كه توحيد محور اصلي تعليم و تربيت اسلامي به طور عام و تربيت علوي به طور خاص است. نكتهاي كه لازم است اشاره شود اين كه در نظام علوي، عناصر بسياري مورد تاكيد است اما روح همة آنها به توحيد و يكتاپرستي و خدا شناسي بر ميگردد. در نظام تربيت علوي كه محور اصلي آن توحيد و هدايت انسان به سوي كمالات و ارزشهاي الهي است تبيين ويژهاي از توحيد ارايه شده و نظام تربيتي خاصي را بنا نهاده است كه با ديگر نظامها تفاوت ماهوي دارد. در نظام تربيت علوي توحيد عميقتر از آنچه در كتابهاي اصول عقايد است، مطرح شده در جاي جاي نهج البلاغه ـ كه منشور تربيتي علي (عليه السلام) است ـ امام (عليه السلام) بحثهاي توحيد صفاتي، حدوث و قدم ذاتي و زماني، نامحدوديت و تركيب بحثهايي نظير آن را كه از معركههاي كلام و فلسفههاي الهي است مطرح ميكند و در عين حال يادآوري مينمايد كه نه شناخت ذات خداوند در محدودة ادراكات بشري است و نه اشتغال به موضوعات الهيات نظري براي تحقق توحيد، شرط كافي است.[4]
بنابراين درس اول نهج البلاغه براي متوليان تعليم و تربيت ديني اين است كه محور نظام تربيتي را توحيد، و خداپرستي قررا دهند، و درس دوّم عدم اكتفاء به، مباحث نظري در باب آموزش توحيد است و اينكه آموزش مباحث اعتقادي و مذهبي بايد به گونهاي باشد كه ثبات عقلي توحيد به تثبيت قلبي آن در جوانان و نوجوانان تبديل شود. در اين مختصر امكان اينكه كل نظام تربيتي علي (عليه السلام) را معرفي كنيم و پس از آن محور نظام تربيتي وي را شناسائي نماييم، وجود ندارد، لذا روي يكي از نامههاي حضرت كه در زمينة تربيت و راهنمايي وارد شده است، متمركز ميشويم و بخشهايي از آن را با هم مرور ميكنيم.
در نامة 31 نهج البلاغه كه حضرت براي فرزندش امام حسن (عليه السلام) نوشته است و در آن نكات تربيتي بسياري وجود دارد، نظام تربيت علوي و محوريت توحيد و تربيت انسان در راستاي كمالات انساني و ارزشهاي الهي، بيش از هر جاي ديگر قابل فهم است. حضرت در فراز نخست نامه مسأله مرگ و روز رستاخيز را با دقت و ظرافت خاص مطرح مينمايد و ديدگاهي زيبا و آيندهاي پراميد را براي انسانها ترسيم ميكند طوري كه گويي ياد مرگ در زندگي انسانها نقش سازنده و هدايت كنندهاي ايفا ميكند. ايشان بعد از برقراري رابطه با فرزند، رابطه او را با خدا برقرار ميكند و توصيه و نصيحتهايي به فرزندش دارد كه اولين آنها سفارش به تقواي الهي است آنجا كه ميفرمايد: تو را به ترس از خدا وصيت ميكنم و ...[5] در فراز ديگر نيز ميفرمايد: و بدان اي فرزند كه بهترين چيزي كه از اين اندرز فرا ميگيري ترس از خدا است.[6]
حضرت با توجه به اين موضوع كه جهان بيني مذهبي در دوران نوجواني پايهريزي ميشود، و تفكر مذهبي در اين دوره اوج ميگيرد، ميفرمايد: فرزندم: وصيت مرا نيكو درياب و بدان كه مرگ در دست همان كسي است كه زندگي در دست او است...[7]
در اين فراز در واقع امام علي (عليه السلام) به نوعي براي فرزندش جهان بيني توحيدي را توضيح ميدهد و اعتقاد به توحيد كه ـ همه چيز در دست خداوند است ـ و اعتقاد به معاد را با روش استدلالي مورد قبول جوان تفسير ميكند.
حضرت اميد به خداوند را مجدداً به فرزند خود يادآور ميشود و ميفرمايد: رزق و روزي در دست خداوند است لذا بايد تلاش نمود و به فضل و رحمت الهي اميدوار بود. در قسمتهاي مختلف اين نامه و در جاي جاي نهج البلاغه دعوت به توحيد محور اصلي گفتههاي امير المؤمنين علي (عليه السلام) است.
منابع براي مطالعة بيشتر:
1ـ علي كريمي جهرمي، به سوي مدينه فاضله، قم، نشر راسخون، 1376.
2ـ زين العابدين قرباني، اخلاق و تعليم و تربيت اسلامي، قم، انصاريان، 1371.
3ـ مصطفي دلشاد تهراني، ماه مهرپرور (تربيت در نهج البلاغه) انتشارات دريا، 1379.
4ـ سيد مهدي صانعي، پژوهشي در تعليم و تربيت اسلامي، انتشارات سناباد، 1378.
[1] . سورة هود، 25 و 26 ، سورة انبياء، 25.
[2] . نهج البلاغه، خطبة 147.
[3] . محمد دشتي، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، قم، مؤسسه مير المؤمنين للتحقيق، 1375، ص 28.
[4] . نهج البلاغه، خطبة 163.
[5] . نهج البلاغه، نامة 31.
[6] . همان.
[7] . همان.
( اندیشه قم )
قبل از پرداختن به پاسخ اصلي سؤال لازم است به يك اصل كلي اشاره شود و آن اينكه: اساساً محور دعوت تمامي پيامبران الهي در طول تاريخ توحيد بوده و همة تعليمات آن ها به همين اصل اساسي بر ميگردد[1] از اين رو در نهج البلاغة دعوت به توحيد و يكتا پرستي به عنوان عاليترين هدف بعثت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) معرفي شده است [2] نظام تعليم و تربيت علوي نيز در راستاي اهداف تربيتي پيامبران الهي تدوين شده و تربيت ديني جامعه توحيد و خداپرستي و هدايت انسان به سوي كمالات و ارزشهاي الهي را محور اصلي خويش قرار داده است. توحيد مداري در نظام تعليم و تربيت علوي، از دو بعد قابل ارزيابي است.
1. توحيد مداري شخصيت علي عليه السلام:
با نگاهي گذرا به زندگي ايشان شخصيت بي نظير او را بر محور توحيد ناب ميتوان يافت. تولد و شهادت حضرت در دورترين مكانها از شرك ديني درون كعبه و محراب مسجد كوفه بود و از سوي ديگر او اولين كسي كه دعوت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به توحيد را پذيرفت، در جواني براي شكستن بتها برفراز كعبه، بر دوش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بالا رفت. و در يك كلام ميتوان گفت محور اصلي زندگي او توحيد و يكتاپرستي بود روان شناسان تربيت الگويي را يكي از بهترين شيوههاي تربيت معرفي نمودهاند، از اين رو علي عليه السلام به عنوان يكي از چهرهاي درخشان و بي نظير توحيدي، ميتواند الگوي ارزشمندي در تعليم و تربيت هر انساني باشد.
2. توحيدمداري در سخنان و كلمات علي عليه السلام:
توحيد و يكتاپرستي در كلام ايشان نيز محور اصلي است، در نهج البلاغه كلمه «الله» و مفاهيم مرتبط با آن، پس از حروف ربط و اضافه، از نظر تعداد بيشترين كاربرد را دارد و از اين رو ميتوان محور نظام تربيتي آن حضرت را پرستش توحيدي دانست.[3] اهتمام ويژهاي كه امام علي عليه السلام نسبت به تبيين توحيد، جلوههاي گوناگون آن و حدود و مرزهاي ناپيداي آن، ابراز فرمودهاند، ما را به اين نكته رهنمون ميسازد كه توحيد محور اصلي تعليم و تربيت اسلامي به طور عام و تربيت علوي به طور خاص است. نكتهاي كه لازم است اشاره شود اين كه در نظام علوي، عناصر بسياري مورد تاكيد است اما روح همة آنها به توحيد و يكتاپرستي و خدا شناسي بر ميگردد. در نظام تربيت علوي كه محور اصلي آن توحيد و هدايت انسان به سوي كمالات و ارزشهاي الهي است تبيين ويژهاي از توحيد ارايه شده و نظام تربيتي خاصي را بنا نهاده است كه با ديگر نظامها تفاوت ماهوي دارد. در نظام تربيت علوي توحيد عميقتر از آنچه در كتابهاي اصول عقايد است، مطرح شده در جاي جاي نهج البلاغه ـ كه منشور تربيتي علي (عليه السلام) است ـ امام (عليه السلام) بحثهاي توحيد صفاتي، حدوث و قدم ذاتي و زماني، نامحدوديت و تركيب بحثهايي نظير آن را كه از معركههاي كلام و فلسفههاي الهي است مطرح ميكند و در عين حال يادآوري مينمايد كه نه شناخت ذات خداوند در محدودة ادراكات بشري است و نه اشتغال به موضوعات الهيات نظري براي تحقق توحيد، شرط كافي است.[4]
بنابراين درس اول نهج البلاغه براي متوليان تعليم و تربيت ديني اين است كه محور نظام تربيتي را توحيد، و خداپرستي قررا دهند، و درس دوّم عدم اكتفاء به، مباحث نظري در باب آموزش توحيد است و اينكه آموزش مباحث اعتقادي و مذهبي بايد به گونهاي باشد كه ثبات عقلي توحيد به تثبيت قلبي آن در جوانان و نوجوانان تبديل شود. در اين مختصر امكان اينكه كل نظام تربيتي علي (عليه السلام) را معرفي كنيم و پس از آن محور نظام تربيتي وي را شناسائي نماييم، وجود ندارد، لذا روي يكي از نامههاي حضرت كه در زمينة تربيت و راهنمايي وارد شده است، متمركز ميشويم و بخشهايي از آن را با هم مرور ميكنيم.
در نامة 31 نهج البلاغه كه حضرت براي فرزندش امام حسن (عليه السلام) نوشته است و در آن نكات تربيتي بسياري وجود دارد، نظام تربيت علوي و محوريت توحيد و تربيت انسان در راستاي كمالات انساني و ارزشهاي الهي، بيش از هر جاي ديگر قابل فهم است. حضرت در فراز نخست نامه مسأله مرگ و روز رستاخيز را با دقت و ظرافت خاص مطرح مينمايد و ديدگاهي زيبا و آيندهاي پراميد را براي انسانها ترسيم ميكند طوري كه گويي ياد مرگ در زندگي انسانها نقش سازنده و هدايت كنندهاي ايفا ميكند. ايشان بعد از برقراري رابطه با فرزند، رابطه او را با خدا برقرار ميكند و توصيه و نصيحتهايي به فرزندش دارد كه اولين آنها سفارش به تقواي الهي است آنجا كه ميفرمايد: تو را به ترس از خدا وصيت ميكنم و ...[5] در فراز ديگر نيز ميفرمايد: و بدان اي فرزند كه بهترين چيزي كه از اين اندرز فرا ميگيري ترس از خدا است.[6]
حضرت با توجه به اين موضوع كه جهان بيني مذهبي در دوران نوجواني پايهريزي ميشود، و تفكر مذهبي در اين دوره اوج ميگيرد، ميفرمايد: فرزندم: وصيت مرا نيكو درياب و بدان كه مرگ در دست همان كسي است كه زندگي در دست او است...[7]
در اين فراز در واقع امام علي (عليه السلام) به نوعي براي فرزندش جهان بيني توحيدي را توضيح ميدهد و اعتقاد به توحيد كه ـ همه چيز در دست خداوند است ـ و اعتقاد به معاد را با روش استدلالي مورد قبول جوان تفسير ميكند.
حضرت اميد به خداوند را مجدداً به فرزند خود يادآور ميشود و ميفرمايد: رزق و روزي در دست خداوند است لذا بايد تلاش نمود و به فضل و رحمت الهي اميدوار بود. در قسمتهاي مختلف اين نامه و در جاي جاي نهج البلاغه دعوت به توحيد محور اصلي گفتههاي امير المؤمنين علي (عليه السلام) است.
منابع براي مطالعة بيشتر:
1ـ علي كريمي جهرمي، به سوي مدينه فاضله، قم، نشر راسخون، 1376.
2ـ زين العابدين قرباني، اخلاق و تعليم و تربيت اسلامي، قم، انصاريان، 1371.
3ـ مصطفي دلشاد تهراني، ماه مهرپرور (تربيت در نهج البلاغه) انتشارات دريا، 1379.
4ـ سيد مهدي صانعي، پژوهشي در تعليم و تربيت اسلامي، انتشارات سناباد، 1378.
[1] . سورة هود، 25 و 26 ، سورة انبياء، 25.
[2] . نهج البلاغه، خطبة 147.
[3] . محمد دشتي، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، قم، مؤسسه مير المؤمنين للتحقيق، 1375، ص 28.
[4] . نهج البلاغه، خطبة 163.
[5] . نهج البلاغه، نامة 31.
[6] . همان.
[7] . همان.
( اندیشه قم )