پرسش :
مهمترين عامل فساد در جامعه چيست؟ فساد از چه نشأت ميگيرد؟
پاسخ :
معنويت گريزي و كمرنگ شدن باورهاي ديني، بهترين عامل فساد در جامعه محسوب ميشود. امّا اين كه معنويت گريزي خود معلول چه عواملي است، زمينههاي آن كدام است و نحوة تأثيرگذاري آن در بروز فساد و ناهنجاريهاي اجتماعي چگونه است، نياز به توضيح بيشتر دارد، نكته ديگر اينكه كلمه «فساد» يك مفهوم عام و گستردهاي است كه گسترههاي وسيعي را در برميگيرد و در قلمروهاي مختلف علمي واژهها و اصطلاحات مترادف با آن وجود دارد كه آشنايي اجمالي با آن نيز مفيد است.
فساد و گناه تعبيري است كه در كتابهاي اخلاقي ـ ديني بكار رفته است؛ جامعه شناسان از «آسيبهاي اجتماعي» و «كجرويهاي رفتاري» سخن به ميان آوردهاند، روان شناسان به «نابهنجاريها» اشاره كردهاند. اين اصطلاحات در واقع بيانگر رويكردهاي مختلف به انحرافات اخلاقي و اجتماعي است كه علل خاص خود را دارد.
در يك نگاه كلي، عوامل فساد و انحرافات اجتماعي به دو دسته اصلي قابل تقسيم است: الف. عوامل زمينه ساز كه با واسطه در ايجاد وشكلگيري فساد در جامعه نقش دارد؛ ب. عوامل اصلي و بدون واسطه.
ابتدا عوامل زمينهساز فساد و انحرافات اجتماعي را در چند محور اصلي بصورت گذرا مورد بحث قرار ميدهيم.
1. ضعف و ناكارآمدي نظام خانواده؛
با توجه به اين كه شخصيت انسان و اساس خصوصيات اخلاقي وي از ابتداي كودكي پايهريزي ميشود و والدين بيشترين نقش را در تربيت كودكان و پايه ريزي شخصيت آنها برعهده دارند، خانواده از جايگاه و نقش ويژهاي برخوردار است، اگر خانواده نقش تربيتي خود را به صورت صحيح و شايسته انجام دهد و والدين در زمينة تربيت مذهبي و اخلاقي فرزندان سرمايه گذاري مطلوب نمايد، از بسياري مشكلات و فسادهاي اخلاقي در جامعه جلوگيري ميشود.
تحقيقات نشان ميدهد كه بيشتر انحرافات اخلاقي و بزهكاريهاي رفتاري در بزرگسالان نتيجة عدم تربيت و برخورد صحيح والدين در دوران اوليه رشد و آغاز سالهاي زندگي است.[1]
اگر والدين نقش تربيتي خود را به صورت صحيح ايفا نكرده و از همان سالهاي نخست فرزندان را با اخلاق و معنويّت و ارزشهاي ديني آشنا نسازند، جواناني را تحويل جامعه خواهند داد كه با دين و مذهب و اخلاق و مسايل اسلامي ناآشنا بوده و به انواع انحرافات و مفاسد اخلاقي مبتلا خواهند شد. تربيت مذهبي، نوعي مصونيت در افراد ايجاد ميكند. اگر خانواده بصورت صحيح از عهدة دين كار برنيايند، بستر فساد از خانواده به جامعه گسترش مييابد.
2. ناكار آمدي نظام آموزش و پرورش؛
پس از خانواده، نظام آموزش و پرورش بيشترين نقش را در تربيت افراد جامعه برعهده دارند، اگر نظام آموزش و پرورش زمينه و بستر مناسب براي تربيت مذهبي كودكان، نوجوانان و جوانان را نتوانند فراهم سازد، افرادي كه تحويل جامعه ميدهند، از نظر باورهاي مذهبي و اخلاق و مسايل معنوي ضعيف خواهند بود و بجاي آن كه در مورد ارزشها و باورهاي ديني، پايبندي از خود نشان دهند، به انواع مفاسد و انحرافات اخلاقي دچار خواهند شد، و اين خود يكي از زمينههاي فساد محسوب ميشود.
3. تهاجم فرهنگي
تهاجم فرهنگي از ديگر عوامل زمينهساز براي ايجاد فساد در جامعه ميباشد. بايد توجه داشت كه تهاجم فرهنگي گرچه زمينهساز فساد در جامعه است، امّا يكي از ريشههاي تهاجم فرهنگي، پيدايش خلأ فرهنگي در جامعه است. هيچ جامعهاي تا آمادگي نداشته باشد و از نظر ارزشها و اعتقادات ديني و اجتماعي خود ضعيف نباشد، از فرهنگ بيگانه تأثير نميپذيرد. بنابراين تهاجم فرهنگي كه زمينه ساز فساد و انحرافات در جامعه ميباشد خود در اثر معنويت گريزي و كم رنگ شدن باورهاي اعتقادي به وجود ميآيد. در جامعه ما نيز همين قاعده حكمفرماست، اگر ميبينيم جامعه و به ويژه برخي جوانان و نوجوانان ما به سوي فساد و انحرافات و فرهنگ غربي تمايل پيدا ميكنند، از آن جهت است كه باورهاي ديني و مذهبي در آنها ضعيف است و نميتوانند در برابر غرايز و هواهاي نفساني مقاومت نمايند.
4. ضعف دولتها، در مقابله با انواع فساد؛
دولت به عنوان يكي از مهمترين نهادهاي اجتماعي، مسئوليت حفظ و نگهداري از استقلال و امنيت ملّي و پاسداري از ارزشها و باورهاي مذهبي را بر عهده دارد. دولت مقتدر و مسئول آن دولتي است كه بتواند هم خود از فساد و انحرافات اخلاقي، اجتماعي،اقتصادي و... مصون باشد و هم در جامعه از بروز انحرافات جلوگيري نمايد. اگر نظام اداري و دولت در يك جامعه به انحرافات و مفاسد آلوده باشد، و يا توان مقابله جدّي با انحرافات و مفاسد اجتماعي را نداشته باشد، فساد و تمام اركان آن جامعه را فرا ميگيرد.
آن چه بيان گرديد، عوامل زمينهساز فساد و انحرافات اجتماعي محسوب ميشود، امّا بخشي ديگر از عوامل كه در رابطه مستقيم و تنگاتنگ با مفاسد و انحرافات اجتماعي دارد، مربوط به خود فرد ميباشد و آن عبارتست از تضعيف و كمرنگ شدن باورهاي مذهبي در افراد. اگر ايمان مذهبي و پايبندي به اصول و ارزش اجتماعي در افراد وجود نداشته باشد. هيچ عامل ديگري نميتواند از فساد و انحرافات در افراد جلوگيري نمايد. تضعيف باورهاي اعتقادي در رفتار افراد به گونههاي مختلف ظاهر ميشود.
1. تعلّق و دلبستگي به دنيا؛
يكي از عوامل فساد تعلق و دلبستگي به دنيا است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «حُبُّ الدنيا رأس كل خطيئةٍ؛[2] محبت به دنيا ريشه و عامل هر فساد و گناهي است». رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز در روايتي علاقه به دنيا را يكي از عوامل فساد و گناه بر شمرده است.[3]
2. پيروي از هواي نفس؛
در آيات و روايات، پيروي از هواس نفس، يكي ديگر از عوامل فساد و گناه برشمرده شده است. خداوند در قرآن ميفرمايد: «از هواي نفس پيروي نكن كه ترا از راه خدا باز ميدارد.»[4] در يك جمع بندي كلّي ميتوانيم اين نتيجه را بگيرم كه دلبستگي به دنيا و پيروي از هواي نفس از عوامل اصلي فساد در فرد و جامعه محسوب ميشود، امّا عوامل ديگر نقش زمينه ساز را ايفا ميكند، يعني هر نهادي كه وظيفه و مسئوليت خود را به صورت صحيح انجام ندهد، خود عامل و زمينه ساز فساد محسوب ميشود.
براي مطالعه بيشتر به كتابهاي زير مراجعه فرماييد:
1. ابراهيم اميني، خودسازي، انتشارات شفق، چاپ پنجم، 1371.
2. سيد مجيد حسني، گناه و ناهنجاري عوامل و زمينههاي آن، دار الغدير قم، چاپ اوّل، 1379.
3. حسين مظاهري، عوامل كنترل غرايز در زندگي انسان، موسسه نشر و تحقيقات ذكر، چاپ 11، 1377.
[1] . رك: رضا فرهاديان، آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ پنجم، 1377، ص 36 ـ 42.
[2] . محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، بيروت، ج 73، ص 90.
[3] . همان، ص 94.
[4] . ص 26.
( اندیشه قم )
معنويت گريزي و كمرنگ شدن باورهاي ديني، بهترين عامل فساد در جامعه محسوب ميشود. امّا اين كه معنويت گريزي خود معلول چه عواملي است، زمينههاي آن كدام است و نحوة تأثيرگذاري آن در بروز فساد و ناهنجاريهاي اجتماعي چگونه است، نياز به توضيح بيشتر دارد، نكته ديگر اينكه كلمه «فساد» يك مفهوم عام و گستردهاي است كه گسترههاي وسيعي را در برميگيرد و در قلمروهاي مختلف علمي واژهها و اصطلاحات مترادف با آن وجود دارد كه آشنايي اجمالي با آن نيز مفيد است.
فساد و گناه تعبيري است كه در كتابهاي اخلاقي ـ ديني بكار رفته است؛ جامعه شناسان از «آسيبهاي اجتماعي» و «كجرويهاي رفتاري» سخن به ميان آوردهاند، روان شناسان به «نابهنجاريها» اشاره كردهاند. اين اصطلاحات در واقع بيانگر رويكردهاي مختلف به انحرافات اخلاقي و اجتماعي است كه علل خاص خود را دارد.
در يك نگاه كلي، عوامل فساد و انحرافات اجتماعي به دو دسته اصلي قابل تقسيم است: الف. عوامل زمينه ساز كه با واسطه در ايجاد وشكلگيري فساد در جامعه نقش دارد؛ ب. عوامل اصلي و بدون واسطه.
ابتدا عوامل زمينهساز فساد و انحرافات اجتماعي را در چند محور اصلي بصورت گذرا مورد بحث قرار ميدهيم.
1. ضعف و ناكارآمدي نظام خانواده؛
با توجه به اين كه شخصيت انسان و اساس خصوصيات اخلاقي وي از ابتداي كودكي پايهريزي ميشود و والدين بيشترين نقش را در تربيت كودكان و پايه ريزي شخصيت آنها برعهده دارند، خانواده از جايگاه و نقش ويژهاي برخوردار است، اگر خانواده نقش تربيتي خود را به صورت صحيح و شايسته انجام دهد و والدين در زمينة تربيت مذهبي و اخلاقي فرزندان سرمايه گذاري مطلوب نمايد، از بسياري مشكلات و فسادهاي اخلاقي در جامعه جلوگيري ميشود.
تحقيقات نشان ميدهد كه بيشتر انحرافات اخلاقي و بزهكاريهاي رفتاري در بزرگسالان نتيجة عدم تربيت و برخورد صحيح والدين در دوران اوليه رشد و آغاز سالهاي زندگي است.[1]
اگر والدين نقش تربيتي خود را به صورت صحيح ايفا نكرده و از همان سالهاي نخست فرزندان را با اخلاق و معنويّت و ارزشهاي ديني آشنا نسازند، جواناني را تحويل جامعه خواهند داد كه با دين و مذهب و اخلاق و مسايل اسلامي ناآشنا بوده و به انواع انحرافات و مفاسد اخلاقي مبتلا خواهند شد. تربيت مذهبي، نوعي مصونيت در افراد ايجاد ميكند. اگر خانواده بصورت صحيح از عهدة دين كار برنيايند، بستر فساد از خانواده به جامعه گسترش مييابد.
2. ناكار آمدي نظام آموزش و پرورش؛
پس از خانواده، نظام آموزش و پرورش بيشترين نقش را در تربيت افراد جامعه برعهده دارند، اگر نظام آموزش و پرورش زمينه و بستر مناسب براي تربيت مذهبي كودكان، نوجوانان و جوانان را نتوانند فراهم سازد، افرادي كه تحويل جامعه ميدهند، از نظر باورهاي مذهبي و اخلاق و مسايل معنوي ضعيف خواهند بود و بجاي آن كه در مورد ارزشها و باورهاي ديني، پايبندي از خود نشان دهند، به انواع مفاسد و انحرافات اخلاقي دچار خواهند شد، و اين خود يكي از زمينههاي فساد محسوب ميشود.
3. تهاجم فرهنگي
تهاجم فرهنگي از ديگر عوامل زمينهساز براي ايجاد فساد در جامعه ميباشد. بايد توجه داشت كه تهاجم فرهنگي گرچه زمينهساز فساد در جامعه است، امّا يكي از ريشههاي تهاجم فرهنگي، پيدايش خلأ فرهنگي در جامعه است. هيچ جامعهاي تا آمادگي نداشته باشد و از نظر ارزشها و اعتقادات ديني و اجتماعي خود ضعيف نباشد، از فرهنگ بيگانه تأثير نميپذيرد. بنابراين تهاجم فرهنگي كه زمينه ساز فساد و انحرافات در جامعه ميباشد خود در اثر معنويت گريزي و كم رنگ شدن باورهاي اعتقادي به وجود ميآيد. در جامعه ما نيز همين قاعده حكمفرماست، اگر ميبينيم جامعه و به ويژه برخي جوانان و نوجوانان ما به سوي فساد و انحرافات و فرهنگ غربي تمايل پيدا ميكنند، از آن جهت است كه باورهاي ديني و مذهبي در آنها ضعيف است و نميتوانند در برابر غرايز و هواهاي نفساني مقاومت نمايند.
4. ضعف دولتها، در مقابله با انواع فساد؛
دولت به عنوان يكي از مهمترين نهادهاي اجتماعي، مسئوليت حفظ و نگهداري از استقلال و امنيت ملّي و پاسداري از ارزشها و باورهاي مذهبي را بر عهده دارد. دولت مقتدر و مسئول آن دولتي است كه بتواند هم خود از فساد و انحرافات اخلاقي، اجتماعي،اقتصادي و... مصون باشد و هم در جامعه از بروز انحرافات جلوگيري نمايد. اگر نظام اداري و دولت در يك جامعه به انحرافات و مفاسد آلوده باشد، و يا توان مقابله جدّي با انحرافات و مفاسد اجتماعي را نداشته باشد، فساد و تمام اركان آن جامعه را فرا ميگيرد.
آن چه بيان گرديد، عوامل زمينهساز فساد و انحرافات اجتماعي محسوب ميشود، امّا بخشي ديگر از عوامل كه در رابطه مستقيم و تنگاتنگ با مفاسد و انحرافات اجتماعي دارد، مربوط به خود فرد ميباشد و آن عبارتست از تضعيف و كمرنگ شدن باورهاي مذهبي در افراد. اگر ايمان مذهبي و پايبندي به اصول و ارزش اجتماعي در افراد وجود نداشته باشد. هيچ عامل ديگري نميتواند از فساد و انحرافات در افراد جلوگيري نمايد. تضعيف باورهاي اعتقادي در رفتار افراد به گونههاي مختلف ظاهر ميشود.
1. تعلّق و دلبستگي به دنيا؛
يكي از عوامل فساد تعلق و دلبستگي به دنيا است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «حُبُّ الدنيا رأس كل خطيئةٍ؛[2] محبت به دنيا ريشه و عامل هر فساد و گناهي است». رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز در روايتي علاقه به دنيا را يكي از عوامل فساد و گناه بر شمرده است.[3]
2. پيروي از هواي نفس؛
در آيات و روايات، پيروي از هواس نفس، يكي ديگر از عوامل فساد و گناه برشمرده شده است. خداوند در قرآن ميفرمايد: «از هواي نفس پيروي نكن كه ترا از راه خدا باز ميدارد.»[4] در يك جمع بندي كلّي ميتوانيم اين نتيجه را بگيرم كه دلبستگي به دنيا و پيروي از هواي نفس از عوامل اصلي فساد در فرد و جامعه محسوب ميشود، امّا عوامل ديگر نقش زمينه ساز را ايفا ميكند، يعني هر نهادي كه وظيفه و مسئوليت خود را به صورت صحيح انجام ندهد، خود عامل و زمينه ساز فساد محسوب ميشود.
براي مطالعه بيشتر به كتابهاي زير مراجعه فرماييد:
1. ابراهيم اميني، خودسازي، انتشارات شفق، چاپ پنجم، 1371.
2. سيد مجيد حسني، گناه و ناهنجاري عوامل و زمينههاي آن، دار الغدير قم، چاپ اوّل، 1379.
3. حسين مظاهري، عوامل كنترل غرايز در زندگي انسان، موسسه نشر و تحقيقات ذكر، چاپ 11، 1377.
[1] . رك: رضا فرهاديان، آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ پنجم، 1377، ص 36 ـ 42.
[2] . محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، بيروت، ج 73، ص 90.
[3] . همان، ص 94.
[4] . ص 26.
( اندیشه قم )