پرسش :
چرا حضرت علي عليه السلام زماني كه ابوبكر به خلافت رسيد مخالفت جدي نكرد، در شوراي شش نفره عمر شركت كرد و از خود حمايت كرد؟
پاسخ :
علي -عليه السلام- هيچگاه نسبت به دفاع از حق بيتفاوت نبود آن حضرت بعد از انتخاب ابوبكر، با اين انتخاب به مخالفت پرداخت و با وي بيعت نكرد، و خواستار باز گرداندن حق خويش بود.
اوضاع جامعه آن روز درگير بحرانهايي بود كه ميتوانست خطراتي جدي را در پيداشته باشد. لذا حضرت نخواست كه با خشونت حق پايمال شده خويش را برگرداند. ابن هشام در اين زمينه مينويسد: "وقتي پيامبر وفات نمود بلا و مصيبت بر مسلمانان شدت گرفت و يهوديان به تكاپو افتادند و مسيحيان خوشحال بودند و اهل نفاق كفر خود را آشكار ميكردند و از اعراب ميخواستند كه مرتد شوند و اهل مكه در پي آن بودند كه مجدداًَ رسم و آئين بت پرستي را زنده كنند و دين پيامبر را منسوخ سازند. " امام علي عليه السلام در رابطه با سكوت خود در اين هنگام ميفرمايد: "به خدا سوگند اگر ترس وقوع تفرقه ميان مسلمانان و بازگشت كفر و تباهي در دين نبود، رفتار ما طور ديگري بود.[1]
ابوسفيان كه از اوضاع آن روز به خوبي آگاهي داشت، در ماجراي سقيفه براي آنكه آشوب برپا شود و اسلام بكلي نابود گردد به حمايت از حضرت علي عليه السلام پرداخت، ولي امام مردم را به آرامش و وحدت ترغيب نمود و فرمود: "امواج كوه پيكر فتنه ها را، با كشتيهاي نجات (علم، ايمان، اتحاد) در هم شكنيد و از اختلاف دوري كنيد و تاج تفاخر و برتر جويي را از سر بر داريد.[2]
در جاي ديگر امام در رابطه با اين شيوة عمل، ميفرمايد: سكوت كردم در حالي كه مثل كسي بودم كه خاشاك چشمش را پر كرده و استخوان گلويش را گرفته؛ من با چشم خود ميديدم كه ميراثم را به غارت مي برند[3]. علي عليه السلام از شوراي شش نفره عمر هم ناراضي بود؛ چنانكه در خطبه شقشقيه ميفرمايند: "كدام زمان بوده كه من را با نخستين آنها مقايسه كنند كه اكنون را در رديف آنها قرار ميدهند.[4]
عمر براي اطمينان از تشكيل شورا به ابوطعه انصاري، دستور داده بود، پنجاه نفر از اصحاب را برگزين و اين جمع را وادار كن كه يكي را از ميان خودشان انتخاب كنيد.[5]
حضرت علي(ع) مي فرمايد: ...«به ناچار با آنان هرماه شدم[6].»
علاوه بر اينكه حضرت از ايجاد شدن اختلاف در بين جامعه اسلامي هراس داشت حضرت در جواب عباس كه از ايشان در خواست كرده بود وارد شوراي شش نفره نشود فرمود:
«از اختلاف هراس دارم»[7]
از طرفي ما شيعيان معتقديم كه حق حضرت و در حقيقت همان انتصاب الهي زير پا نهاده شده بود، و در آن موقعيت احتمال داشت كه با انتخاب علي(ع) آن حق بجاي خويش برگردد و همان گونه كه خداوند ايشان را نصب كرده بود، شوراي شش نفره هم او را انتخاب كنند. حضرت خودشان در اين رابطه مي فرمايد:«ما خاندان نبوتيم و معدن حكمت» ما را حق است كه اگر بدهند بگيريم و اگر ندهند، بر پشت شتران نشينيم...»[8]
بنابراين عوامل مختلفي سبب شده است كه حضرت در شوراي شش نفره شركت داشته باشند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ خلفا، رسول جعفريان.
2. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد.
3. علي در زمان عمر: سيد محسن امين.
4. امام علي مرتضي و خلافت ابوبكر، عمر عثمان، حسين رفيع پور.
--------------------------------------
[1] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج1، باب 22، ص307.
[2] . نهج البلاغه، خطبه 5.
[3] . همان، خطبه 3.
[4] .همان.
[5]. طبري، محمد بن جرير، الرسل و الملوك، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375، ص2067.
[6] . نهج البلاغه، خطبه 3.
[7] ابن ابي الحديد، پيشين، ج1، ص189.
[8] همان، ص195.
( اندیشه قم )
علي -عليه السلام- هيچگاه نسبت به دفاع از حق بيتفاوت نبود آن حضرت بعد از انتخاب ابوبكر، با اين انتخاب به مخالفت پرداخت و با وي بيعت نكرد، و خواستار باز گرداندن حق خويش بود.
اوضاع جامعه آن روز درگير بحرانهايي بود كه ميتوانست خطراتي جدي را در پيداشته باشد. لذا حضرت نخواست كه با خشونت حق پايمال شده خويش را برگرداند. ابن هشام در اين زمينه مينويسد: "وقتي پيامبر وفات نمود بلا و مصيبت بر مسلمانان شدت گرفت و يهوديان به تكاپو افتادند و مسيحيان خوشحال بودند و اهل نفاق كفر خود را آشكار ميكردند و از اعراب ميخواستند كه مرتد شوند و اهل مكه در پي آن بودند كه مجدداًَ رسم و آئين بت پرستي را زنده كنند و دين پيامبر را منسوخ سازند. " امام علي عليه السلام در رابطه با سكوت خود در اين هنگام ميفرمايد: "به خدا سوگند اگر ترس وقوع تفرقه ميان مسلمانان و بازگشت كفر و تباهي در دين نبود، رفتار ما طور ديگري بود.[1]
ابوسفيان كه از اوضاع آن روز به خوبي آگاهي داشت، در ماجراي سقيفه براي آنكه آشوب برپا شود و اسلام بكلي نابود گردد به حمايت از حضرت علي عليه السلام پرداخت، ولي امام مردم را به آرامش و وحدت ترغيب نمود و فرمود: "امواج كوه پيكر فتنه ها را، با كشتيهاي نجات (علم، ايمان، اتحاد) در هم شكنيد و از اختلاف دوري كنيد و تاج تفاخر و برتر جويي را از سر بر داريد.[2]
در جاي ديگر امام در رابطه با اين شيوة عمل، ميفرمايد: سكوت كردم در حالي كه مثل كسي بودم كه خاشاك چشمش را پر كرده و استخوان گلويش را گرفته؛ من با چشم خود ميديدم كه ميراثم را به غارت مي برند[3]. علي عليه السلام از شوراي شش نفره عمر هم ناراضي بود؛ چنانكه در خطبه شقشقيه ميفرمايند: "كدام زمان بوده كه من را با نخستين آنها مقايسه كنند كه اكنون را در رديف آنها قرار ميدهند.[4]
عمر براي اطمينان از تشكيل شورا به ابوطعه انصاري، دستور داده بود، پنجاه نفر از اصحاب را برگزين و اين جمع را وادار كن كه يكي را از ميان خودشان انتخاب كنيد.[5]
حضرت علي(ع) مي فرمايد: ...«به ناچار با آنان هرماه شدم[6].»
علاوه بر اينكه حضرت از ايجاد شدن اختلاف در بين جامعه اسلامي هراس داشت حضرت در جواب عباس كه از ايشان در خواست كرده بود وارد شوراي شش نفره نشود فرمود:
«از اختلاف هراس دارم»[7]
از طرفي ما شيعيان معتقديم كه حق حضرت و در حقيقت همان انتصاب الهي زير پا نهاده شده بود، و در آن موقعيت احتمال داشت كه با انتخاب علي(ع) آن حق بجاي خويش برگردد و همان گونه كه خداوند ايشان را نصب كرده بود، شوراي شش نفره هم او را انتخاب كنند. حضرت خودشان در اين رابطه مي فرمايد:«ما خاندان نبوتيم و معدن حكمت» ما را حق است كه اگر بدهند بگيريم و اگر ندهند، بر پشت شتران نشينيم...»[8]
بنابراين عوامل مختلفي سبب شده است كه حضرت در شوراي شش نفره شركت داشته باشند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ خلفا، رسول جعفريان.
2. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد.
3. علي در زمان عمر: سيد محسن امين.
4. امام علي مرتضي و خلافت ابوبكر، عمر عثمان، حسين رفيع پور.
--------------------------------------
[1] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج1، باب 22، ص307.
[2] . نهج البلاغه، خطبه 5.
[3] . همان، خطبه 3.
[4] .همان.
[5]. طبري، محمد بن جرير، الرسل و الملوك، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375، ص2067.
[6] . نهج البلاغه، خطبه 3.
[7] ابن ابي الحديد، پيشين، ج1، ص189.
[8] همان، ص195.
( اندیشه قم )