پرسش :
زندگي پيامبر در دوران کودکي و نوجواني چگونه بوده است؟
پاسخ :
پيامبر گرامي اسلام در دوره شيرخوارگي فقط سه روز از مادر خود شير خورد و پس از او دو زن بافتخار دايه گي پيامبر نائل شده اند:
1. ثويبه: وي کنيز ابولهب بوده که قبل از پيامبر حمزه عموي پيامبر را نيز شير داده بود. وي چهار ماه افتخار دايگي پيامبر را دارد.
2. حليمه: پس از چهار ماه دايگان قبيله بني سعد به مکه آمدند و در آن سال قحطي شديدي بود به اين لحاظ بيش از پيش به کمک اشراف نيازمند بودند. حليمه دختر ابوذويب تنها زني بود از ميان دايگان که پيامبر گرامي از او شير خورد، حليمه پنج سال افتخار دايگي پيامبر را داشت.
پيامبر اسلام همواره به دو دايه خود احترام گذارده و ايشان را مادر خطاب مي فرمود.
به شهادت قرآن پيامبر در دوران کودکي يتيم بوده است و مورد توجّه خاص خداوند متعال بوده «أَلَمْ يَجِدْک يَتِيماً فَاوي» و همه تاريخ نويسان و دانشمندان به دوران کودکي پيامبر که بسيار شگفت انگيز و حيرت آور بوده است اشاره کرده اند و از زبان حليمه سعديه دايه پيامبر حوادث شگفت انگيز و کرامات بسياري از دوران شيرخوارگي پيامبر نقل کرده اند و صفحات تاريخ گواهي مي دهد: زندگاني رهبر عاليقدر مسلمانان از آغاز کودکي تا روزي که براي پيامبري مبعوث شد، متضمن يک سلسله حوادث شگفت انگيز است و تمام اين حوادث شگفت انگيز جنبه کرامت داشته و روي هم رفته گواهي مي دهند که زندگي حضرت و سرگذشت وي عادي نبوده است.
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ که در کودکي تحت سرپرستي جدي عبدالمطلب بود و به دايه اي سپرده شد که درست پنج سال در صحرا پيش او بسر برد که داستان هاي حيرت آور در اين دوره از زبان دايه اش و خود پيامبر در منابع تاريخي ذکر شده از جمله اخلاق و سيره آن حضرت در اين دوره، اين بود که بسيار باحيا و عفت بود و مثل بچه هاي عادي برخورد نداشت و از روزي که در خانواده حليمه حضور يافت وسعت و برکت و رزق و روزي در آن خاندان به وضوح قابل مشاهده بود و از ابن عباس نقل شده که وقتي چاشت براي اطفال طعام مي آوردند آنها از يکديگر مي ربودند و آن حضرت دست دراز نمي کرد و چون کودکان از خواب بيدار مي شدند ديده هايشان آلوده بود و آن حضرت با روي شسته و خوشبو از خواب بيدار مي شد. از حليمه نقل شده که هيچ وقت عورات او را کسي نمي ديد و نخست مراقبت از پوشش خود مي نمود و در اين مدت همواره کسي مراقب او بود و کسي او را هنگام تخلي نديد و بسيار باحيا و عفيف و نوراني بود و نيز نقل شده که هيچ وقت اظهار گرسنگي و تشنگي نمي کرد و از آب زمزم مي نوشيد.
اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: خداوند پيامبر خويش را از کودکي با ملکي بزرگ همراه نمود و در شبانه روز حضرت را بر مکارم و آداب و اخلاق واميداشت و راهنمايي مي کرد.
در مدتي که حضرت در پيش حليمه بود حليمه او را هر از چند گاهي پيش مادرش در مکه مي برد حضرت در بين قبيله سعد که به فصاحت در بين عرب شهرت داشتند زبان عربي فصيح را ياد گرفت که خود حضرت به آن اشاره فرموده اند. بعد از بازگشت به آغوش خانواده به همراهي مادر عزيزش به يثرب براي زيارت قبر پدرش روانه شدند در همين سفر غم فقدان پدرش با غم فقدان مادر افزون شد و دل رهبر و پيامبر آينده مسلمانان از غم فقدان مادر متألم شد.
امّا فقدان مادر و پدر عزت و احترام او را در پيش خاندانش بيشتر نموده که اين از الطاف خفيه الهي بود. عبدالمطّلب جدش، سرپرستي او را به عهده گرفت و خيلي او را دوست مي داشت امّا چيزي نگذشت که او را نيز از دست داد و بنابر وصيت او سرپرستي محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ به عمويش ابوطالب سپرده شد که با پدر پيامبر برادر تني بودند لذا خيلي به او علاقه داشت.
در نوجواني حضرت به همراه عمويش در جنگ هايي بنام «فجار» شرکت کرده بود که سن حضرت در اين دوران تقريباً ده سال بود.
و هم چنين به همراهي عمويش در مسافرت تجاري به شهر شام شرکت نمود در دوازده سالگي اين مسافرت براي حضرت بسيار شيرين و جالب توجّه بود. در همين مسافرت بود که مطلبي براي ابوطالب روشن شد که او را بر آن مي داشت که از اين نوجوان مواظبت کامل بنمايد. ملاقات با بحيرا که خبر از نبوت حضرت داد در اين سفر واقع شد.
دوران کودکي و نوجواني حضرت بسيار پرحادثه و شگفت انگيز بوده است که همه گان را در حيرت و خيرگي فرو مي برد به طوري که عده اي از مستشرقين نيز به اين قضيه با حيرت نگريسته اند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ فروغ ابديت، جعفر سبحاني.
2ـ تاريخ اسلام، جعفر سبحاني.
3ـ منتهي الآمال، شيخ عباس قمي.
پيامبر گرامي اسلام در دوره شيرخوارگي فقط سه روز از مادر خود شير خورد و پس از او دو زن بافتخار دايه گي پيامبر نائل شده اند:
1. ثويبه: وي کنيز ابولهب بوده که قبل از پيامبر حمزه عموي پيامبر را نيز شير داده بود. وي چهار ماه افتخار دايگي پيامبر را دارد.
2. حليمه: پس از چهار ماه دايگان قبيله بني سعد به مکه آمدند و در آن سال قحطي شديدي بود به اين لحاظ بيش از پيش به کمک اشراف نيازمند بودند. حليمه دختر ابوذويب تنها زني بود از ميان دايگان که پيامبر گرامي از او شير خورد، حليمه پنج سال افتخار دايگي پيامبر را داشت.
پيامبر اسلام همواره به دو دايه خود احترام گذارده و ايشان را مادر خطاب مي فرمود.
به شهادت قرآن پيامبر در دوران کودکي يتيم بوده است و مورد توجّه خاص خداوند متعال بوده «أَلَمْ يَجِدْک يَتِيماً فَاوي» و همه تاريخ نويسان و دانشمندان به دوران کودکي پيامبر که بسيار شگفت انگيز و حيرت آور بوده است اشاره کرده اند و از زبان حليمه سعديه دايه پيامبر حوادث شگفت انگيز و کرامات بسياري از دوران شيرخوارگي پيامبر نقل کرده اند و صفحات تاريخ گواهي مي دهد: زندگاني رهبر عاليقدر مسلمانان از آغاز کودکي تا روزي که براي پيامبري مبعوث شد، متضمن يک سلسله حوادث شگفت انگيز است و تمام اين حوادث شگفت انگيز جنبه کرامت داشته و روي هم رفته گواهي مي دهند که زندگي حضرت و سرگذشت وي عادي نبوده است.
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ که در کودکي تحت سرپرستي جدي عبدالمطلب بود و به دايه اي سپرده شد که درست پنج سال در صحرا پيش او بسر برد که داستان هاي حيرت آور در اين دوره از زبان دايه اش و خود پيامبر در منابع تاريخي ذکر شده از جمله اخلاق و سيره آن حضرت در اين دوره، اين بود که بسيار باحيا و عفت بود و مثل بچه هاي عادي برخورد نداشت و از روزي که در خانواده حليمه حضور يافت وسعت و برکت و رزق و روزي در آن خاندان به وضوح قابل مشاهده بود و از ابن عباس نقل شده که وقتي چاشت براي اطفال طعام مي آوردند آنها از يکديگر مي ربودند و آن حضرت دست دراز نمي کرد و چون کودکان از خواب بيدار مي شدند ديده هايشان آلوده بود و آن حضرت با روي شسته و خوشبو از خواب بيدار مي شد. از حليمه نقل شده که هيچ وقت عورات او را کسي نمي ديد و نخست مراقبت از پوشش خود مي نمود و در اين مدت همواره کسي مراقب او بود و کسي او را هنگام تخلي نديد و بسيار باحيا و عفيف و نوراني بود و نيز نقل شده که هيچ وقت اظهار گرسنگي و تشنگي نمي کرد و از آب زمزم مي نوشيد.
اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: خداوند پيامبر خويش را از کودکي با ملکي بزرگ همراه نمود و در شبانه روز حضرت را بر مکارم و آداب و اخلاق واميداشت و راهنمايي مي کرد.
در مدتي که حضرت در پيش حليمه بود حليمه او را هر از چند گاهي پيش مادرش در مکه مي برد حضرت در بين قبيله سعد که به فصاحت در بين عرب شهرت داشتند زبان عربي فصيح را ياد گرفت که خود حضرت به آن اشاره فرموده اند. بعد از بازگشت به آغوش خانواده به همراهي مادر عزيزش به يثرب براي زيارت قبر پدرش روانه شدند در همين سفر غم فقدان پدرش با غم فقدان مادر افزون شد و دل رهبر و پيامبر آينده مسلمانان از غم فقدان مادر متألم شد.
امّا فقدان مادر و پدر عزت و احترام او را در پيش خاندانش بيشتر نموده که اين از الطاف خفيه الهي بود. عبدالمطّلب جدش، سرپرستي او را به عهده گرفت و خيلي او را دوست مي داشت امّا چيزي نگذشت که او را نيز از دست داد و بنابر وصيت او سرپرستي محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ به عمويش ابوطالب سپرده شد که با پدر پيامبر برادر تني بودند لذا خيلي به او علاقه داشت.
در نوجواني حضرت به همراه عمويش در جنگ هايي بنام «فجار» شرکت کرده بود که سن حضرت در اين دوران تقريباً ده سال بود.
و هم چنين به همراهي عمويش در مسافرت تجاري به شهر شام شرکت نمود در دوازده سالگي اين مسافرت براي حضرت بسيار شيرين و جالب توجّه بود. در همين مسافرت بود که مطلبي براي ابوطالب روشن شد که او را بر آن مي داشت که از اين نوجوان مواظبت کامل بنمايد. ملاقات با بحيرا که خبر از نبوت حضرت داد در اين سفر واقع شد.
دوران کودکي و نوجواني حضرت بسيار پرحادثه و شگفت انگيز بوده است که همه گان را در حيرت و خيرگي فرو مي برد به طوري که عده اي از مستشرقين نيز به اين قضيه با حيرت نگريسته اند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ فروغ ابديت، جعفر سبحاني.
2ـ تاريخ اسلام، جعفر سبحاني.
3ـ منتهي الآمال، شيخ عباس قمي.