پرسش :
مهم ترين دليلي که حضرت سه سال مخفيانه مردم را رهبري مي کردند. چه بود؟ و چه مشکلاتي طي اين سه سالي که در شعب ابوطالب بودند برايشان پيش آمد؟
پاسخ :
در جواب عرض مي کنيم اوّلاً تمام افعال و کردار پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از وحي الهي سرچشمه مي گرفت.
ثانياً، اگر پيامبر اسلام در همان روزهاي نخستين آشکارا، ادعاي نبوّت مي کردند به دو دليل شديداً شکست مي خورد.
الف: ياران توانمندي نداشتند. زيرا تنها کساني که در همان روزهاي اوليّة رسالت ايشان ايمان آورده بودند. عبارتند از:
1ـ نوجواني 10 ساله به نام علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ که در آن روزها انتظار جنگاوري از ايشان نمي رفت.[1]
2ـ خديجه بانوي سال خورده اي که افتخار همسري پيامبر گرامي اسلام را داشت.
ب: دشمنان قدرتمندي داشتند. زيرا درست در روزهايي که پيامبر بزرگوار اسلام به مقام رسالت مبعوث گرديدند مکه به بت خانه اي بزرگ تبديل شده و فساد و فحشاء به اوج خود رسيده بود. و از سوي ديگر ابزار قدرت و ثروت در اختيار سردمداران بت پرستي و فحشاء به اسارت کشيده شده بود.
رهبر عالي قدر جهان اسلام با اين که در پي تشکيل يک دولت بزرگ جهاني بود، ابتدا سه سال تمام، بدون شتابزد گي در تبليغ سرّي آئين خود کوشيد ايشان هر کس را که از نظر فکر و استعداد شايسته و آماده مي ديد. کيش و آئين جديد خود را به او عرضه مي کرد. پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ به پاس همين حرکت عاقلانه توانست مجموعه اي از افرادي را که غالبا بعدها جزو ارکان حکومت آن حضرت به شمار مي رفتند پديد آورده و تربيت نمايند.
عمق سياست پيامبر اکرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ زماني براي ما روشن خواهد شد که بدانيم سران قريش در طول اين سه سال سرمست عيش و نوش بودند. فرعون مکه ابوسفيان و دار و دستة او هر موقع از ماهيّت دعوت و ادّعاي پيامبر اسلام آگاه مي شدند لبخند تمسخرآميزي مي زدند و با خود مي گفتند: شعلة ادعاء نبوّت او، مانند دعوت «ورقه» و «اميّه» (که بر اثر خواندن کتاب هاي انجيل و توارت مسيحي گشته و در محافل عرب دم از مسيحي گري مي زدند) به اين زودي ها خاموش مي گردد و ديري نمي پايد که او نيز به کاروان فراموش شده گان مي پيوندد.[2]
حادثة مهم تاريخي حصر در شعب ابي طالب در سال هفتم بعثت رخ داد[3] و تا سال دهم بعثت ادامه داشت وعلّت آن عبارت بود از اين که مخالفان سرسخت آئين توحيدي اسلام در طول سه سالي که از علني شدن دعوت پيامبر بزرگوار اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي گذشت تمهيدات مختلفي را جهت به خاموشي کشاندن شعله هاي اوّلية انقلاب عظيم توحيدي بکار بستند. ولي هيچ يک مؤثّر واقع نشد.
از اين رو سران قريش که از نفوذ حيرت انگيز آئين يکتاپرستي، سخت ناراحت بودند. به فکر نقشة جديدي افتاده و خواستند بوسيلة محاصرة اقتصادي که نتيجة آن بريدن رگه هاي حياتي مسلمانان بود از نفوذ و پخش اسلام بکاهند. و پايه گذار و هواداران آئين خدا پرستي را در ميان اين حصار، از بين ببرند.
بنابراين سران قريش عهدنامه اي، به خط «منصور بن عکرمه» نوشتند و به امضاي هئيت عالي قريش رساندند و آن را در داخل کعبه آويزان کردند و سوگند خوردند که ملّت قريش تا دم مرگ طبق موارد زير رفتار نمايند:
با توجّه به معاهده اي که مشرکان بر ضد بني هاشم بسته بودند اين که با آنان معامله نکنند و ازدواج ننمايند. و...
پيامبر و اطرافيانش، به شدّت در مضيقه بودند...
از سوي ديگر از لحاظ امنيتي نيز دچار مشکل بودند و از اين رو ابو طالب آنان را در شعب جمع کرد و نيز به اين جهت ابوطالب هر شب جاي خواب پيامبر را عوض مي کرد و حضرت امير را به جاي او مي خواباند از اين رو بني هاشم فقط در ماه هاي حرام مي توانستند بيرون از شعب داد و ستد کنند و پيامبر مي توانست به تبليغ اسلام بپردازد.
1ـ هرگونه خريد و فروش با هواداران «محمّد» تحريم مي شود.
2ـ ارتباط و معاشرت با آنان اکيداً ممنوع مي گردد.
3ـ کسي حق ندارد با مسلمانان ارتباط زناشويي برقرار کند.
4ـ درتمام پيشامدها بايد از مخالفان «محمّد» طرفداري کرد.
يگانه حامي پيامبر، ابوطالب از عموم خويشاوندان (فرزندان هاشم و مطلب) دعوتي به عمل آورد و ياري پيامبر را بر دوش آن ها گذاشت و دستور داد که عموم «فاميل» از محيط مکه، به درهّ اي که در ميان کوه هاي مکه قرار داشت و به «شعب ابي طالب» معروف بود و داراي خانه هاي محقّر و سايه بان هاي مختصري بود، منتقل شوند. و در آن جا سکني گزيدند. و هم چنين براي جلوگيري از حمله هاي ناگهاني «قريش» در نقاط مرتفع افرادي را براي ديده باني گماشت تا آنان را از هرگونه پيشامدي، با خبر سازند.[4]
ابوطالب به خاطر ايمان محکمي که نسبت به رسول خدا(ص) داشت حاضر بود تمام فرزندانش کشته شوند. امّا خطري متوجه ايشان نگردد از اين رو شب ها علي ـ عليه السّلام ـ رادر جاي پيامبر مي خوابانيد. تا اگر سوءقصدي در کار باشد. به وي اصابت نکند.[5]
نمونه هايي از وضعيت اسفبار مسلمانان در شعب ابي طالب:
1ـ جوانان و مردان، با خوردن تنها يک دانة خرما در شبانه روز زندگي مي کردند. و گاهي يک دانة خرما را دو نيم مي کردند در تمام اين سه سال تنها در ماه هاي حرام (که امنيّت کامل در سرتاسر شبه جزيرة عربستان حکم فرما بود) بني هاشم از شعب بيرون مي آمدند و به داد و ستد مختصري مي پرداختند. ولي ايادي و عمّال سران قريش، در همين ماه ها نيز وسيلة آزار و فشار اقتصادي آن ها را به گونه اي فراهم مي آوردند زيرا غالباً بر سر بساط ها و فروشنده ها حاضر مي شدند، و هر موقع مسلمان ها مي خواستند که چيزي بخرند فوراً آن را به قيمت گران تري مي خريدند. و ازاين راه قدرت خريد را از مسلمانان سلب مي کردند.[6]
2ـ فشار گرسنگي به حدي رسيده بود که «سعد وقاص» مي گويد: شبي از ميان درهّ بيرون آمدم، در حالي که نزديک بود تمام قوا را از دست بدهم ناگهان پوست خشکيدة شتري را ديدم آن را برداشتم و شستم و سوزاندم، پس آن را کوبيدم و با آن مختصري خمير کرده از اين راه سه روز بسر بردم![7]
3ـ خديجه در اين مدّت تمام دارائي خود را از دست داد. ولي بازهم از مکتب خود دست نکشيدند. اين ها نمونه هايي از واکنش هاي ظالمانه اي بود که قريش در راه مبارزه با آئين توحيدي پيامبر اسلام به کار گرفتند امّا باز هم مانند گذشته در برابر ايمان پولادين و صبر سترگ پيامبر و ياران ايشان زانو زدند و مجبور شدند در نيمة رجب سال دهم بعثت به اين عمل ننگين و ظالمانه شان پايان بخشند.[8]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]ـ تاريخ طبري، ج 2، ص 63 ـ 62، که در آن تاريخ اين گونه آمده است که علي ـ عليه السّلام ـ در دعوت خويشاوندان که سه سال بعد از بعثت بود. کمتر از 15 سال سن داشته است در نتيجه در آغاز بعثت پيامبر اکرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ حدود 12 ـ 10 سال داشته است. به نقل از فروغ ابديت، ج 1، ص 252.
[2] ـ سيّد جعفر مرتضي عاملي، الصحيح من سيرة النبيّ الاعظم ـ صلّي الله عليه و آله ـ (بيروت: دار السيرة)، ج 2، ص 346.
[3] ـ همان مدرک، قبلي، ص 196، از صحيح من سيرة الرسول.
[4] ـ سيرة ابن هشام، ج 1، ص 350، تاريخ طبري، ج 2، ص 78؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ص 165.
[5] ـ همان مدرک: از الصحيح، ص 197.
[6] ـ همان مدرک، ص 197.
[7] ـ سيرة ابن هشام، ج 1، ص 350 به نقل از فروغ ابديت، ج 1، ص 353.
[8] ـ همان مأخذ.
در جواب عرض مي کنيم اوّلاً تمام افعال و کردار پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از وحي الهي سرچشمه مي گرفت.
ثانياً، اگر پيامبر اسلام در همان روزهاي نخستين آشکارا، ادعاي نبوّت مي کردند به دو دليل شديداً شکست مي خورد.
الف: ياران توانمندي نداشتند. زيرا تنها کساني که در همان روزهاي اوليّة رسالت ايشان ايمان آورده بودند. عبارتند از:
1ـ نوجواني 10 ساله به نام علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ که در آن روزها انتظار جنگاوري از ايشان نمي رفت.[1]
2ـ خديجه بانوي سال خورده اي که افتخار همسري پيامبر گرامي اسلام را داشت.
ب: دشمنان قدرتمندي داشتند. زيرا درست در روزهايي که پيامبر بزرگوار اسلام به مقام رسالت مبعوث گرديدند مکه به بت خانه اي بزرگ تبديل شده و فساد و فحشاء به اوج خود رسيده بود. و از سوي ديگر ابزار قدرت و ثروت در اختيار سردمداران بت پرستي و فحشاء به اسارت کشيده شده بود.
رهبر عالي قدر جهان اسلام با اين که در پي تشکيل يک دولت بزرگ جهاني بود، ابتدا سه سال تمام، بدون شتابزد گي در تبليغ سرّي آئين خود کوشيد ايشان هر کس را که از نظر فکر و استعداد شايسته و آماده مي ديد. کيش و آئين جديد خود را به او عرضه مي کرد. پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ به پاس همين حرکت عاقلانه توانست مجموعه اي از افرادي را که غالبا بعدها جزو ارکان حکومت آن حضرت به شمار مي رفتند پديد آورده و تربيت نمايند.
عمق سياست پيامبر اکرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ زماني براي ما روشن خواهد شد که بدانيم سران قريش در طول اين سه سال سرمست عيش و نوش بودند. فرعون مکه ابوسفيان و دار و دستة او هر موقع از ماهيّت دعوت و ادّعاي پيامبر اسلام آگاه مي شدند لبخند تمسخرآميزي مي زدند و با خود مي گفتند: شعلة ادعاء نبوّت او، مانند دعوت «ورقه» و «اميّه» (که بر اثر خواندن کتاب هاي انجيل و توارت مسيحي گشته و در محافل عرب دم از مسيحي گري مي زدند) به اين زودي ها خاموش مي گردد و ديري نمي پايد که او نيز به کاروان فراموش شده گان مي پيوندد.[2]
حادثة مهم تاريخي حصر در شعب ابي طالب در سال هفتم بعثت رخ داد[3] و تا سال دهم بعثت ادامه داشت وعلّت آن عبارت بود از اين که مخالفان سرسخت آئين توحيدي اسلام در طول سه سالي که از علني شدن دعوت پيامبر بزرگوار اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي گذشت تمهيدات مختلفي را جهت به خاموشي کشاندن شعله هاي اوّلية انقلاب عظيم توحيدي بکار بستند. ولي هيچ يک مؤثّر واقع نشد.
از اين رو سران قريش که از نفوذ حيرت انگيز آئين يکتاپرستي، سخت ناراحت بودند. به فکر نقشة جديدي افتاده و خواستند بوسيلة محاصرة اقتصادي که نتيجة آن بريدن رگه هاي حياتي مسلمانان بود از نفوذ و پخش اسلام بکاهند. و پايه گذار و هواداران آئين خدا پرستي را در ميان اين حصار، از بين ببرند.
بنابراين سران قريش عهدنامه اي، به خط «منصور بن عکرمه» نوشتند و به امضاي هئيت عالي قريش رساندند و آن را در داخل کعبه آويزان کردند و سوگند خوردند که ملّت قريش تا دم مرگ طبق موارد زير رفتار نمايند:
با توجّه به معاهده اي که مشرکان بر ضد بني هاشم بسته بودند اين که با آنان معامله نکنند و ازدواج ننمايند. و...
پيامبر و اطرافيانش، به شدّت در مضيقه بودند...
از سوي ديگر از لحاظ امنيتي نيز دچار مشکل بودند و از اين رو ابو طالب آنان را در شعب جمع کرد و نيز به اين جهت ابوطالب هر شب جاي خواب پيامبر را عوض مي کرد و حضرت امير را به جاي او مي خواباند از اين رو بني هاشم فقط در ماه هاي حرام مي توانستند بيرون از شعب داد و ستد کنند و پيامبر مي توانست به تبليغ اسلام بپردازد.
1ـ هرگونه خريد و فروش با هواداران «محمّد» تحريم مي شود.
2ـ ارتباط و معاشرت با آنان اکيداً ممنوع مي گردد.
3ـ کسي حق ندارد با مسلمانان ارتباط زناشويي برقرار کند.
4ـ درتمام پيشامدها بايد از مخالفان «محمّد» طرفداري کرد.
يگانه حامي پيامبر، ابوطالب از عموم خويشاوندان (فرزندان هاشم و مطلب) دعوتي به عمل آورد و ياري پيامبر را بر دوش آن ها گذاشت و دستور داد که عموم «فاميل» از محيط مکه، به درهّ اي که در ميان کوه هاي مکه قرار داشت و به «شعب ابي طالب» معروف بود و داراي خانه هاي محقّر و سايه بان هاي مختصري بود، منتقل شوند. و در آن جا سکني گزيدند. و هم چنين براي جلوگيري از حمله هاي ناگهاني «قريش» در نقاط مرتفع افرادي را براي ديده باني گماشت تا آنان را از هرگونه پيشامدي، با خبر سازند.[4]
ابوطالب به خاطر ايمان محکمي که نسبت به رسول خدا(ص) داشت حاضر بود تمام فرزندانش کشته شوند. امّا خطري متوجه ايشان نگردد از اين رو شب ها علي ـ عليه السّلام ـ رادر جاي پيامبر مي خوابانيد. تا اگر سوءقصدي در کار باشد. به وي اصابت نکند.[5]
نمونه هايي از وضعيت اسفبار مسلمانان در شعب ابي طالب:
1ـ جوانان و مردان، با خوردن تنها يک دانة خرما در شبانه روز زندگي مي کردند. و گاهي يک دانة خرما را دو نيم مي کردند در تمام اين سه سال تنها در ماه هاي حرام (که امنيّت کامل در سرتاسر شبه جزيرة عربستان حکم فرما بود) بني هاشم از شعب بيرون مي آمدند و به داد و ستد مختصري مي پرداختند. ولي ايادي و عمّال سران قريش، در همين ماه ها نيز وسيلة آزار و فشار اقتصادي آن ها را به گونه اي فراهم مي آوردند زيرا غالباً بر سر بساط ها و فروشنده ها حاضر مي شدند، و هر موقع مسلمان ها مي خواستند که چيزي بخرند فوراً آن را به قيمت گران تري مي خريدند. و ازاين راه قدرت خريد را از مسلمانان سلب مي کردند.[6]
2ـ فشار گرسنگي به حدي رسيده بود که «سعد وقاص» مي گويد: شبي از ميان درهّ بيرون آمدم، در حالي که نزديک بود تمام قوا را از دست بدهم ناگهان پوست خشکيدة شتري را ديدم آن را برداشتم و شستم و سوزاندم، پس آن را کوبيدم و با آن مختصري خمير کرده از اين راه سه روز بسر بردم![7]
3ـ خديجه در اين مدّت تمام دارائي خود را از دست داد. ولي بازهم از مکتب خود دست نکشيدند. اين ها نمونه هايي از واکنش هاي ظالمانه اي بود که قريش در راه مبارزه با آئين توحيدي پيامبر اسلام به کار گرفتند امّا باز هم مانند گذشته در برابر ايمان پولادين و صبر سترگ پيامبر و ياران ايشان زانو زدند و مجبور شدند در نيمة رجب سال دهم بعثت به اين عمل ننگين و ظالمانه شان پايان بخشند.[8]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]ـ تاريخ طبري، ج 2، ص 63 ـ 62، که در آن تاريخ اين گونه آمده است که علي ـ عليه السّلام ـ در دعوت خويشاوندان که سه سال بعد از بعثت بود. کمتر از 15 سال سن داشته است در نتيجه در آغاز بعثت پيامبر اکرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ حدود 12 ـ 10 سال داشته است. به نقل از فروغ ابديت، ج 1، ص 252.
[2] ـ سيّد جعفر مرتضي عاملي، الصحيح من سيرة النبيّ الاعظم ـ صلّي الله عليه و آله ـ (بيروت: دار السيرة)، ج 2، ص 346.
[3] ـ همان مدرک، قبلي، ص 196، از صحيح من سيرة الرسول.
[4] ـ سيرة ابن هشام، ج 1، ص 350، تاريخ طبري، ج 2، ص 78؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ص 165.
[5] ـ همان مدرک: از الصحيح، ص 197.
[6] ـ همان مدرک، ص 197.
[7] ـ سيرة ابن هشام، ج 1، ص 350 به نقل از فروغ ابديت، ج 1، ص 353.
[8] ـ همان مأخذ.