پرسش :
اگر فدك هديه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود چرا فاطمه زهرا، آن را به عنوان ارث خود مطالبه ميكند؟
پاسخ :
چنان كه در منابع تاريخي معتبر آمده فدك مجموعهاي از باغات و مزارعي بود در اطراف مدينه كه پيامبر اكرم آن را به صلح از يهوديان خيبر گرفته و به حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بخشيد.[1]
بلاذري مينويسد كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نصف آن جا را به صلح خالصه خويش نمود. بنابر نقل بلاذري از عايشه وقتي كه زنان پيامبر در زمان عثمان ارث خود را مطالبه نمودند، عايشه جواب داد: «... انما هذا المال لِآل محمد...».[2]
از اين حديث دو نتيجه مهم حاصل ميشود؛ اول اين كه زنان پيامبر جزء آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيستند، دوم اين كه فدك را حضرت به دخترش فاطمه داده بود، چنان كه نقل كرده است كه فاطمه به ابيبكر گفت رسول خدا فدك را به من هبه نمود، آن را به من بازگردان...».[3]
بلاذري كه يكي از علماي اهل سنّت است، چند روايت معتبر در اين مورد نقل كرده است كه ملك فدك مال رسول خدا بود و پيامبر از درآمد آن به خاندان خود ميداد كه فاطمه آن را از رسول خدا خواست و رسول خدا آن را به فاطمه بخشيد و همچنين اين مورخ نقل نموده است كه عمر بن عبدالعزيز آن را به اولاد فاطمه برگرداند، چنان كه عمر بن عبدالعزيز بعد از رسيدن به خلافت خطبهاي خواند و گفت فدك «فيء» رسول خدا بود كه آن را به فاطمه ـ سلام الله عليها ـ داد... مأمون نيز آن را طي نامهاي به فرزندان فاطمه برگرداند و گفت اين ملك را رسول خدا به دخترش فاطمه بخشيده است و وارثين او و فرزندانش مالك حقيقي آن هستند.[4] «و قد كتب امير المؤمنين (مأمون) الي المبارك الطبري مولي امير المؤمنين (مامون) يا مره برد فدك علي ورثه فاطمه بنت رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ...».[5]
ابن ابي الحديد رواياتي آورده است كه دلالت ميكند پيامبر اين ملك را بنابر آيه شريفة «... و آت ذي القربي حقه...» به فاطمه بخشيد.[6]
هرگز آن حضرت فدك را به عنوان ميراث مطالبه ننمود بلكه خليفه اول درباره ميراث انبيا حديثي جعل كرد كه آن حديث دقيقاً مخالف و معارض با قرآن بود.[7] حديثي كه او جعل كرد اين بود «... نحن معاشر الانبياء لانورث...»[8] دروغ بستن به زبان پيامبر مساوي با كفر است، چنان كه در منابع اهل سنّت آمده است، چون هرگز پيامبر حديثي مخالف با قرآن نميگويد.
بنابراين حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ به خاطر اين كه آنها ناآگاهانه جعل حديث كردند براي روشن نمودن چهره دروغين آنها به قرآن استناد نمود و گفت كه چطور انبياء ميراث ندارند، در حالي كه قرآن حضرت سليمان را وارث داوود معرفي ميكند و آيات ارثي كه در قرآن آمده است مگر ممكن است پيامبر مستثني از آنها باشد.[9] پيامبران هم مثل ساير انسانها داراي اولاد بودند و داراي ارث و ميراث، پس اين ادعاي خليفه اول مخالف قرآن و لازمه عمل و قول او تكذيب پيامبر و قرآن است.
فدك را كه پيامبر به دستور خداوند به فاطمه بخشيده بود، فاطمه بعد از غصب فدك هرگز نگفت كه من ميراث پدرم را مطالبه ميكنم، بلكه آنها جعل حديث نموده و مسئله ميراث را پيش كشيدند، در حالي كه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ مالك فدك بود و بعد از فاطمه فدك به فرزندان فاطمه به عنوان ميراث ميرسيد، پس فاطمه به عنوان ميراث مطالبه نكرده است، بلكه به عنوان حق غصب شده خويش، مطالبه ميكرد.
و علت اين كه حضرت فاطمه به آيات ارث تمسك جست اين بود كه ميخواست به خليفه اول بفهماند، حديثي كه او به زبان پيغمبر ميبندد، خلاف قرآن، است كه لازمه آن تكذيب قرآن و مساوي با كفر است.[10]
ابن ابي الحديد تصريح ميكند كه حضرت فاطمه فدك را هرگز به عنوان ارث مطالبه نكرد، بلكه پس از اخراج كارگران آن حضرت توسط مأمورين ابيبكر، آمد به مسجد و سخنراني نمود و خطبهاي غرّا ايراد كرد و گفت اين ملك را رسول خدا به من هبه كرده است كه شما تصرف ميكنيد، ولي ابوبكر گفت پيغمبر روايت كرد به من كه انبياء هيچ ميراثي غير از ايمان و علم و... حتي زمين از خود باقي نميگذارند.
«قال (خليفه اول) ما ورث ابوك ديناراً ولا درهماً و انه قال ان الانبياء لا يورثون فقالت... فدك وهبهالي رسول الله...». ابوبكر چون درمقابل سخن حضرت كه فرمود اولاً؛ پيامبر آنجا را به من هبه كرده است، ثانياً؛ چرا دروغ ميگويي كه پيامبران چيزي را به عنوان ارث باقي نميگذارند؛ كه به آيات قرآن استناد نمود.[11] بعد از اين كه ابن ابي الحديد ماجراي فدك را نقل ميكند كه چگونه دست به دست شد، تا اين كه مينويسد عمر بن عبدالعزيز وقتي به خلافت رسيد «... كانت اول ظلامة رَدّها...» رد فدك اولين رفع ظلمي بود كه ابن عبدالعزيز انجام داد...[12] و شيعه هرگز معتقد نيست كه حضرت فاطمه آن را به عنوان ارث مطالبه نمود و هرگز چنين چيزي در تاريخ شيعه منعكس نشده، بلكه اين جعل اكاذيب و دروغها را بنابر نقل ابن ابي الحديد از ام المؤمنين عايشه نقل نمودهاند، كه فاطمه ميراث خود را از ابوبكر خواست، و روايتي معارض و كاملاً متناقض با اين روايت از عايشه نقل شده است كه قبلاً ذكر شد كه عايشه به زنان پيغمبر گفته است كه فدك مال آل محمد است. اين تعارض آشكار نشانگر جعلي بودن و باطل بودن روايت آنهاست.[13]
همچنين روايات ديگري از عايشه نقل شده است كه عباس و فاطمه مطالبه ارث خود از ابيبكر نمود. لذا اين روايت با ضعف سند و متن و تعارض كاملاً از حيث اعتبار ساقط است.
علاوه بر اين ابن ابيالحديد، تعارض در كلام ابيبكر را بر اساس روايتي نقل ميكند كه ابوبكر ابتدا اعتراف ميكند كه ميراث پيامبر به اهلش ميرسد و بعد جعل حديث ميكند كه «لانورث» كه تعارض و تضاد شديد بين دو قول است.[14]
و همچنين او نقل ميكند كه اين روايت «لانورث» يك حديثي كاملاً غريبي است، چون هيچ كس اين روايت را از پيامبر به خبر ابيبكر نقل نكرده است.[15]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. الفدك في التاريخ، محمدباقر صدر.
2. فدك، سيد احمد فالي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ياقوت حموي، معجم البلدان، بيروت، چاپ اول، 1410، ج4، ص271.
[2] . ابي الحسن بلاذري، فتوح البلدان، قم، منشورات الاروميه، 1404 ق، ص 44.
[3] . همان، ص 45.
[4] . همان، ص 46 ـ 47؛ و ابن اثير الكامل، بيروت، دار صادر، 1399، ج 2، ص 225.
[5] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، 1409، ج 4، ص 84.
[6] . همان.
[7] . «ورثَ سليمان بن داود...»، نحل، 16.
[8] . اين حديث جعلي است و هرگز از پيامبر نقل نشده است، چنان كه ابن ابي الحديد در آن ترديد نموده.
[9] . چنان كه در قرآن سوره نساء آيات 11 الي 14 و آيات آخر سوره و آيات ديگر از قرآن مسئله ارث مطرح شد و به عنوان يك فريضه از آن ياد شده، مگر پيامبر اكرم از فرائض ديگر مثل نماز و... مستثني بود، از اين فريضه مستثني شود.
[10] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، لبنان، دار احياء التراث، 1409، ج 4، ص 80.
[11] . ابن ابي الحديد، همان، ص 80.
[12] . همان، ص 81.
[13] . همان، ص 81.
[14] . همان، ص 82، چنان كه ابن ابي الحديد در ص 9 ـ 84، كاملاً درباره تعارض بين احاديث صحبت كرده و آنها را مردود شمرده است.
[15] . همان، ص 85.
چنان كه در منابع تاريخي معتبر آمده فدك مجموعهاي از باغات و مزارعي بود در اطراف مدينه كه پيامبر اكرم آن را به صلح از يهوديان خيبر گرفته و به حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بخشيد.[1]
بلاذري مينويسد كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نصف آن جا را به صلح خالصه خويش نمود. بنابر نقل بلاذري از عايشه وقتي كه زنان پيامبر در زمان عثمان ارث خود را مطالبه نمودند، عايشه جواب داد: «... انما هذا المال لِآل محمد...».[2]
از اين حديث دو نتيجه مهم حاصل ميشود؛ اول اين كه زنان پيامبر جزء آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيستند، دوم اين كه فدك را حضرت به دخترش فاطمه داده بود، چنان كه نقل كرده است كه فاطمه به ابيبكر گفت رسول خدا فدك را به من هبه نمود، آن را به من بازگردان...».[3]
بلاذري كه يكي از علماي اهل سنّت است، چند روايت معتبر در اين مورد نقل كرده است كه ملك فدك مال رسول خدا بود و پيامبر از درآمد آن به خاندان خود ميداد كه فاطمه آن را از رسول خدا خواست و رسول خدا آن را به فاطمه بخشيد و همچنين اين مورخ نقل نموده است كه عمر بن عبدالعزيز آن را به اولاد فاطمه برگرداند، چنان كه عمر بن عبدالعزيز بعد از رسيدن به خلافت خطبهاي خواند و گفت فدك «فيء» رسول خدا بود كه آن را به فاطمه ـ سلام الله عليها ـ داد... مأمون نيز آن را طي نامهاي به فرزندان فاطمه برگرداند و گفت اين ملك را رسول خدا به دخترش فاطمه بخشيده است و وارثين او و فرزندانش مالك حقيقي آن هستند.[4] «و قد كتب امير المؤمنين (مأمون) الي المبارك الطبري مولي امير المؤمنين (مامون) يا مره برد فدك علي ورثه فاطمه بنت رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ...».[5]
ابن ابي الحديد رواياتي آورده است كه دلالت ميكند پيامبر اين ملك را بنابر آيه شريفة «... و آت ذي القربي حقه...» به فاطمه بخشيد.[6]
هرگز آن حضرت فدك را به عنوان ميراث مطالبه ننمود بلكه خليفه اول درباره ميراث انبيا حديثي جعل كرد كه آن حديث دقيقاً مخالف و معارض با قرآن بود.[7] حديثي كه او جعل كرد اين بود «... نحن معاشر الانبياء لانورث...»[8] دروغ بستن به زبان پيامبر مساوي با كفر است، چنان كه در منابع اهل سنّت آمده است، چون هرگز پيامبر حديثي مخالف با قرآن نميگويد.
بنابراين حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ به خاطر اين كه آنها ناآگاهانه جعل حديث كردند براي روشن نمودن چهره دروغين آنها به قرآن استناد نمود و گفت كه چطور انبياء ميراث ندارند، در حالي كه قرآن حضرت سليمان را وارث داوود معرفي ميكند و آيات ارثي كه در قرآن آمده است مگر ممكن است پيامبر مستثني از آنها باشد.[9] پيامبران هم مثل ساير انسانها داراي اولاد بودند و داراي ارث و ميراث، پس اين ادعاي خليفه اول مخالف قرآن و لازمه عمل و قول او تكذيب پيامبر و قرآن است.
فدك را كه پيامبر به دستور خداوند به فاطمه بخشيده بود، فاطمه بعد از غصب فدك هرگز نگفت كه من ميراث پدرم را مطالبه ميكنم، بلكه آنها جعل حديث نموده و مسئله ميراث را پيش كشيدند، در حالي كه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ مالك فدك بود و بعد از فاطمه فدك به فرزندان فاطمه به عنوان ميراث ميرسيد، پس فاطمه به عنوان ميراث مطالبه نكرده است، بلكه به عنوان حق غصب شده خويش، مطالبه ميكرد.
و علت اين كه حضرت فاطمه به آيات ارث تمسك جست اين بود كه ميخواست به خليفه اول بفهماند، حديثي كه او به زبان پيغمبر ميبندد، خلاف قرآن، است كه لازمه آن تكذيب قرآن و مساوي با كفر است.[10]
ابن ابي الحديد تصريح ميكند كه حضرت فاطمه فدك را هرگز به عنوان ارث مطالبه نكرد، بلكه پس از اخراج كارگران آن حضرت توسط مأمورين ابيبكر، آمد به مسجد و سخنراني نمود و خطبهاي غرّا ايراد كرد و گفت اين ملك را رسول خدا به من هبه كرده است كه شما تصرف ميكنيد، ولي ابوبكر گفت پيغمبر روايت كرد به من كه انبياء هيچ ميراثي غير از ايمان و علم و... حتي زمين از خود باقي نميگذارند.
«قال (خليفه اول) ما ورث ابوك ديناراً ولا درهماً و انه قال ان الانبياء لا يورثون فقالت... فدك وهبهالي رسول الله...». ابوبكر چون درمقابل سخن حضرت كه فرمود اولاً؛ پيامبر آنجا را به من هبه كرده است، ثانياً؛ چرا دروغ ميگويي كه پيامبران چيزي را به عنوان ارث باقي نميگذارند؛ كه به آيات قرآن استناد نمود.[11] بعد از اين كه ابن ابي الحديد ماجراي فدك را نقل ميكند كه چگونه دست به دست شد، تا اين كه مينويسد عمر بن عبدالعزيز وقتي به خلافت رسيد «... كانت اول ظلامة رَدّها...» رد فدك اولين رفع ظلمي بود كه ابن عبدالعزيز انجام داد...[12] و شيعه هرگز معتقد نيست كه حضرت فاطمه آن را به عنوان ارث مطالبه نمود و هرگز چنين چيزي در تاريخ شيعه منعكس نشده، بلكه اين جعل اكاذيب و دروغها را بنابر نقل ابن ابي الحديد از ام المؤمنين عايشه نقل نمودهاند، كه فاطمه ميراث خود را از ابوبكر خواست، و روايتي معارض و كاملاً متناقض با اين روايت از عايشه نقل شده است كه قبلاً ذكر شد كه عايشه به زنان پيغمبر گفته است كه فدك مال آل محمد است. اين تعارض آشكار نشانگر جعلي بودن و باطل بودن روايت آنهاست.[13]
همچنين روايات ديگري از عايشه نقل شده است كه عباس و فاطمه مطالبه ارث خود از ابيبكر نمود. لذا اين روايت با ضعف سند و متن و تعارض كاملاً از حيث اعتبار ساقط است.
علاوه بر اين ابن ابيالحديد، تعارض در كلام ابيبكر را بر اساس روايتي نقل ميكند كه ابوبكر ابتدا اعتراف ميكند كه ميراث پيامبر به اهلش ميرسد و بعد جعل حديث ميكند كه «لانورث» كه تعارض و تضاد شديد بين دو قول است.[14]
و همچنين او نقل ميكند كه اين روايت «لانورث» يك حديثي كاملاً غريبي است، چون هيچ كس اين روايت را از پيامبر به خبر ابيبكر نقل نكرده است.[15]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. الفدك في التاريخ، محمدباقر صدر.
2. فدك، سيد احمد فالي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ياقوت حموي، معجم البلدان، بيروت، چاپ اول، 1410، ج4، ص271.
[2] . ابي الحسن بلاذري، فتوح البلدان، قم، منشورات الاروميه، 1404 ق، ص 44.
[3] . همان، ص 45.
[4] . همان، ص 46 ـ 47؛ و ابن اثير الكامل، بيروت، دار صادر، 1399، ج 2، ص 225.
[5] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، 1409، ج 4، ص 84.
[6] . همان.
[7] . «ورثَ سليمان بن داود...»، نحل، 16.
[8] . اين حديث جعلي است و هرگز از پيامبر نقل نشده است، چنان كه ابن ابي الحديد در آن ترديد نموده.
[9] . چنان كه در قرآن سوره نساء آيات 11 الي 14 و آيات آخر سوره و آيات ديگر از قرآن مسئله ارث مطرح شد و به عنوان يك فريضه از آن ياد شده، مگر پيامبر اكرم از فرائض ديگر مثل نماز و... مستثني بود، از اين فريضه مستثني شود.
[10] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، لبنان، دار احياء التراث، 1409، ج 4، ص 80.
[11] . ابن ابي الحديد، همان، ص 80.
[12] . همان، ص 81.
[13] . همان، ص 81.
[14] . همان، ص 82، چنان كه ابن ابي الحديد در ص 9 ـ 84، كاملاً درباره تعارض بين احاديث صحبت كرده و آنها را مردود شمرده است.
[15] . همان، ص 85.