پرسش :
فضايل و كرامات امام باقر ـ عليه السلام ـ را از کتاب هاي معتبر شيعه نقل كنيد؟
پاسخ :
برتري علمي آن حضرت در طول تاريخ اسلام بر هيچ كس پوشيده نيست كه اين خود بهترين فضيلت است.
حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ در سال 57 هجري در مدينه متولد و در سال 114 پس از 18 سال امامت به شهادت رسيد امامت آن حضرت از سال 94 آغاز شد.به برخي از كرامات آن حضرت كه در كتابهاي معتبر شيعه آمده اشاره مي شود:
1. جابر جعفي نقل مي كند كه با حضرت همسفر حج بودم كه در راه پرنده قمري بر كجاوه نشست و صدا مي نمود من خواستم او را بگيرم حضرت فرمود جابر او را نيازار به ما پناه آورده. او از ماري شكايت مي كند كه جوجه هاي او را مي خورد مي خواهد تا من دعايش كنم از شر او ايمن شود... راه را ادامه داديم. آن حضرت از كجاوه پياده شد و به سوي ريگ زاري رفت و ريگ ها را كنار زد از زير سنگي چشمه اي جوشيد از آب آن سيراب شده و وضو گرفتيم... هنگام صبح به نخلستاني رسيديم نزديك نخل خشكي رفت و فرمود اي نخل... ما را اطعام كن نخل سبز شد و كج شد پر از خرما كه ما از آن سير خورديم.[1]
2. ابوبصير روايت كرده به حضرت عرض كردم من شيعه و دوست شما هستم و نابينا و ناتوان، بهشت را براي من ضامن شويد... دست به چشم من كشيد بينا شدم و همه ائمه را در حضور آن حضرت مشاهده كردم و سپس گفت به دور نگاه كن به خدا جز سگ و خوك و ميمون نديدم دست بر چشم من كشيد دوباره به حالت اول برگشتم.[2]
3. ابوبصير نقل مي كند حضرت باقر ـ عليه السلام ـ به من فرمود وقتي به كوفه برگردي پسري براي تو متولد مي شود و او را عيسي مي نامي و پسر ديگري كه او را محمد مي نامي كه آنها از شيعيان ما هستند... برگشتم هر دو واقع شد.[3]
4. و همو نقل مي كند حضرت روزي وارد مسجد شد جواني با صداي بلند مي خنديد حضرت فرمود در مسجد مي خندي در صورتي كه پس از سه روز از اهل قبور خواهي شد. چون روز سوم شد مرد و آخر روز به خاك رفت.[4]
5. قطب راوندي از ابوبصير نقل مي كند با امام باقر ـ عليه السّلام ـ وارد مسجد شديم حضرت به من (ابوبصير) فرمود از مردم بپرس كه آيا ابوجعفر را مي بينيد از هر كس پرسيدم گفت نه! تا آنكه ابوهارون مكفوف (نابينا) داخل شد حضرت فرمود از او بپرس، پرسيدم گفت: آيا آن حضرت نيست كه ايستاده: گفتم از كجا فهميدي پاسخ داد چگونه نبينم در حاليكه آن حضرت نوري است درخشنده.[5]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ شيخ حر عاملي، اثبات الهداة ( ترجمه).
2ـ شيخ عباس قمي، منتهي الآمال.
3ـ مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . حر عاملي، اثبات الهداة، تهران، مكتبة الاسلاميه، ج5، ص302.
[2] . همان، ص 303.
[3] . همان، ص 305.
[4] . همان، ص 305.
[5] . شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، قم، هجرت، چاپ اول، 1366ش، ج2، ص190.
برتري علمي آن حضرت در طول تاريخ اسلام بر هيچ كس پوشيده نيست كه اين خود بهترين فضيلت است.
حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ در سال 57 هجري در مدينه متولد و در سال 114 پس از 18 سال امامت به شهادت رسيد امامت آن حضرت از سال 94 آغاز شد.به برخي از كرامات آن حضرت كه در كتابهاي معتبر شيعه آمده اشاره مي شود:
1. جابر جعفي نقل مي كند كه با حضرت همسفر حج بودم كه در راه پرنده قمري بر كجاوه نشست و صدا مي نمود من خواستم او را بگيرم حضرت فرمود جابر او را نيازار به ما پناه آورده. او از ماري شكايت مي كند كه جوجه هاي او را مي خورد مي خواهد تا من دعايش كنم از شر او ايمن شود... راه را ادامه داديم. آن حضرت از كجاوه پياده شد و به سوي ريگ زاري رفت و ريگ ها را كنار زد از زير سنگي چشمه اي جوشيد از آب آن سيراب شده و وضو گرفتيم... هنگام صبح به نخلستاني رسيديم نزديك نخل خشكي رفت و فرمود اي نخل... ما را اطعام كن نخل سبز شد و كج شد پر از خرما كه ما از آن سير خورديم.[1]
2. ابوبصير روايت كرده به حضرت عرض كردم من شيعه و دوست شما هستم و نابينا و ناتوان، بهشت را براي من ضامن شويد... دست به چشم من كشيد بينا شدم و همه ائمه را در حضور آن حضرت مشاهده كردم و سپس گفت به دور نگاه كن به خدا جز سگ و خوك و ميمون نديدم دست بر چشم من كشيد دوباره به حالت اول برگشتم.[2]
3. ابوبصير نقل مي كند حضرت باقر ـ عليه السلام ـ به من فرمود وقتي به كوفه برگردي پسري براي تو متولد مي شود و او را عيسي مي نامي و پسر ديگري كه او را محمد مي نامي كه آنها از شيعيان ما هستند... برگشتم هر دو واقع شد.[3]
4. و همو نقل مي كند حضرت روزي وارد مسجد شد جواني با صداي بلند مي خنديد حضرت فرمود در مسجد مي خندي در صورتي كه پس از سه روز از اهل قبور خواهي شد. چون روز سوم شد مرد و آخر روز به خاك رفت.[4]
5. قطب راوندي از ابوبصير نقل مي كند با امام باقر ـ عليه السّلام ـ وارد مسجد شديم حضرت به من (ابوبصير) فرمود از مردم بپرس كه آيا ابوجعفر را مي بينيد از هر كس پرسيدم گفت نه! تا آنكه ابوهارون مكفوف (نابينا) داخل شد حضرت فرمود از او بپرس، پرسيدم گفت: آيا آن حضرت نيست كه ايستاده: گفتم از كجا فهميدي پاسخ داد چگونه نبينم در حاليكه آن حضرت نوري است درخشنده.[5]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ شيخ حر عاملي، اثبات الهداة ( ترجمه).
2ـ شيخ عباس قمي، منتهي الآمال.
3ـ مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . حر عاملي، اثبات الهداة، تهران، مكتبة الاسلاميه، ج5، ص302.
[2] . همان، ص 303.
[3] . همان، ص 305.
[4] . همان، ص 305.
[5] . شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، قم، هجرت، چاپ اول، 1366ش، ج2، ص190.