پرسش :
آیا تهدیدات آمریکا بر علیه ایران کارساز است و آیا بهتر نیست ایران با آمریکا رابطه بر قرار کند؟
پاسخ :
به دنبال نطق مهم رئیس جمهور آمریکا در 29 ژانویه 2002 ( 9 بهمن 1380) که در کنگره ایراد گردید، فصل جدیدی از تنش و بحران سیاسی بر روابط بین الملل حاکم گردید. بوش در خصوص ایران با لحن توهینآمیزی مردم و جمهوری اسلامی ایران را مورد تهدید قرار داد و اتهاماتی بی اساس و تکراری نسبت به نظام اسلامی ایران ایراد نمود. اهمیت این نطق از آن جهت است که بوش این تهدید را در یک سخنرانی معروف به «نطق وضعیت کشور» طرح نمود. به طور معمول سالانه یکبار رئیس جمهور آمریکا دراین نطق سیاستهای کلی برنامه خود را در ادامه دوره ریاست جمهوری مورد تأکید قرار میدهد و از این حیث این سخنرانی به نوعی بیانگر خط مشی سیاسی دولت و سیاست خارجی آمریکا میباشد. جای تردید نیست که حقیقت انقلاب اسلامی و جوهرة پیام بنیانگذار این حرکت «نقد سلطه پذیری و سلطهگری» بود. با نگاهی به تاریخ جهان پس از انقلاب اسلامی و شور و شوقی که این انقلاب در نهضتهای آزادیخواهانه آفرید، به خوبی میتوان اساس و پایة نظری درگیری امروز ملتها با سلطه آمریکا را مورد ارزیابی قرار داد. در دنیایی که خصوصاً پس از پایان جنگ سرد سلطهطلبی آمریکا به عنوان یک تهدید جدی علیه ملتها مطرح میشود و ملتهای آزادیخواه جهان با الگو پذیری از ملت ایران در صدد مقابله با این سلطهگری بر میآیند، طبیعی است که مقابله با آرمان خواهی انقلاب اسلامی هدف اصلی سیاست خارجی آمریکا قرار گیرد. آنچه مسلّم است این تهدید اساس دنیای اسلام را نشانه رفته است و در مجموع میتوان مخالفت با روندهای همگرائی و همیاری منطقهای و تعدیل یا تغییر الگوی اسلام سیاسی امام ـ ره ـ را ریشههای اساسی تهدیدات بوش علیه ایران ارزیابی نمود. هرچند آمریکا به خوبی میداند که برخورد با ایران کار ساده و بدون دردسری نیست زیرا نفوذ گسترده و معنوی این کشور در جهان اسلام و در بین آزادیخواهان و مبارزان اسلامی و حتی مخالفت صریح بسیاری از کشورهای منطقه و جهان برای حمله به جمهوری اسلامی، مشکلاتی در پیش روی آمریکا قرار داده است. بطور قطع منافع اقتصادی و سیاسی بسیاری از کشورهای منطقه و جهان با آمریکا در این زمینه در چالش و تعارض قرار دارد. از جمله آن که نیمی از نفت مصرفی کشورهای مصرفی صنعتی و اروپائی از این منطقه تأمین میگردد چنانچه 90% نفت مورد نیاز ژاپن و 75% نفت مورد نیاز اروپا وابسته به این منطقه است.[1] و این درحالی است که تنگه هرمز تنها شاه راه آبی ورود و خروج به منطقه خلیج فارس تحت کنترل و نظارت ایران قرار دارد همه اینها حاکی از آن است که حمله به جمهوری اسلامی قطعاً صدور نفت و تأمین منابع انرژی دنیای سرمایهداری را با مشکل جدی مواجه ساخته و منافع آمریکا را در صحنه جهانی و منطقه خلیج فارس مورد تهدید قرار خواهد داد. اما آنچه امریکا را در اجراء عملی تهدیدات خود تشویق مینمایدایجاد این ذهنیت است که او خواهد توانست این نظام اسلامی را تغییر داده و نظامی مطابق خواست و منافع آن کشور جایگزین نماید. و این ذهنیت هنگامی ایجاد میشود که او تصور کند در مردمی بودن نظام جمهوری اسلامی که اساس اقتدار حکومت به آن وابسته است خللی وارد گشته است. در هر صورت آنچه به جمهوری اسلامی و آحاد ملت ایران مربوط میشود آن است که با شناخت دقیق وضع موجود و جوّ حاکم بر روابط بین الملل و جدی دانستن این تهدیدات با هوشیاری و خردمندی کامل و با اتحاد و وفاق قدرت ملی را تقویت کنند.
و اما در خصوص دیدگاه موافق با برقراری رابطه با آمریکا، غالباً این گونه است که برقراری این رابطه را در وضعیت موجود، در تضاد با منافع ملی نظام ارزیابی میشود. حضرت امام ـ ره ـ به عنوان بزرگترین روشنفکر دینی و بنیانگذار انقلابی تحول آفرین در عصر معاصر، جملات معروفی در خصوص رابطه ایران و آمریکا دارند که مصادیق آنها امروز نمود بیشتری یافتهاند. این جملات حاوی نکاتی است که وضعیت امروزی را به خوبی به تصویر میکشد. حضرت امام در یکجا رابطه ایران و آمریکا را به رابطة گرگ و میش تشبیه نمودند.[2] گاهی از این رابطه با عنوان ایجاد یک رابطه مظلوم با ظالم یاد کرده[3] و گاه آمریکا را با عنوان شیطان بزرگ خطاب مینمودند.[4] نکته در اینجاست که ایشان در حالی این بیانات را ایراد می کردند که دو قطب استعماری آمریکا و شوروی سابق رو در روی هم قرار داشتند و آمریکا نمیتوانست آن گونه که مایل است به غارتگری و تجاوز به حقوق ملتها به دنبال سیاستهای سلطهطلبانه بپردازند اما در وضعیت فعلی که او خود را در عرصه روابط بین الملل موجودی بی رقیب یافته و این گونه با قدرت طلبی و تجاوزگری بدون توجه به قوانین و مقررات بین المللی و خواست وحقوق ملتها، صحنه جهانی را جولانگاه استعمارگری و سلطهطلبی خود نموده است و همچنان بر دامنةخصومتها و دشمنیهای خود با جمهوری اسلامی ایران میافزاید، برقراری این رابطه در چنین وضعیتی چگونه قابل توجیه است؟ رابطهای که یک طرف سعی دارد با تهدید و ارعاب طرف مقابل را به پای میز مذاکره کشاند آیا نتیجة آن از پیش تعیین شده و ذلت بار برای طرف مقابل نیست؟
جای تردید نیست که دشمنی آمریکا با مردم ایران و دخالتهای این کشور در امور داخلی ایران محدود به سیاستهای اخیر کاخ سفید نیست. با بررسی پیشینة تحولات در تاریخ معاصر به راحتی میتوان دریافت که سابقة دخالتها و تضاد سیاستهای آمریکا با منافع ملی ایران قدمت به در ازای تاریخچة روابط سیاسی دو کشور دارد از زمانی که ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه و ایران جانشین دولت بریتانیا گردید دخالتهای آشکار و پنهان آمریکا در امور داخلی ایران نیز آغاز گردید. از زمان کودتای 28 مرداد 32 تا پیروزی انقلاب علیرغم روابط دوستانه رژیم دست نشانده پهلوی با آمریکا، سیاستهای این کشور در ایران همواره و در تمام زمینهها توام با دخالتهای اقتدارگرایانه و تحمیلی و به زیان ملّت و منافع ملی ایران رقم خورده است، در تمام این سالها با وجود منافع سرشاری که آمریکا از درآمدهای فروش نفت ایران و صادرات سلاح برای تجهیز پایگاههای متعدد خود در ایران برده است، نه تنها در ازاء آنها منفعتی نصیب ایران نگردید بلکه با اعمال سیاستها و برنامههای آمریکا که در قالب انقلاب سفید و اصلاحات ارضی و امثال آن به وقوع پیوست،نتیجهای جز تشدید وابستگی و عقبماندگی کشور و انهدام پایههای اقتصاد و کشاورزی ملی عاید مردم ایران نشد. پس از انقلاب اسلامی نیز که در واقع اعتراض و قیامی همه جانبه علیه دخالت بیگانگان بویژه آمریکا بود. دامنة خصومت و دشمنی آمریکا با ملت و انقلاب اسلامی مردم ایران فزونی یافت و از آن زمان تاکنون نیز علیرغم تمام زیانهائی که استمرار سیاستهای خصمانه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران در روابط دو کشور متوجه دو ملت نموده است، تغییری در سیاستهای خصمانه کاخ سفید پدید نیامده است. حال سئوال اساسی این است آیا با وجود تشدید این سیاستهای خصمانه و اهانتها و تحقیرهای اخیر دولت آمریکا بر علیه ملت ایران میتوان کمترین امیدی به تأمین منافع ملی ایران در گرو این رابطه داشت؟ به اعتقاد اکثر صاحبنظران و تحلیلگران بیطرف در مسائل سیاسی، برقراری رابطه در چنین شرائطی هیچ گاه به صلاح جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود زیرا تصور نتیجة برقراری این رابطه در شرائط موجود چندان دور از ذهن نیست. در صورتی یک طرف مذاکره میتواند امید به تأمین منافع خود داشته باشد که از موضعی برتر یا حداقل مساوی پا به میدان مذاکره گذارد و نه از موضع ضعف و تحت تأثیر تحقیرات و اهانتهای طرف مقابل. در وضعیتی که دولت آمریکا دم از تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران میزند و با توهین و تهدید دولت و ملت ایران سعی دارد در محیطی متشنج این کشور را مرعوب و تسلیم نماید. انتظار تأمین حتی حداقلی از منافع ملی ما به دنبال یک مذاکره دو جانبه بسیار دور از ذهن است زیرا از برقراری رابطه در چنین فضائی، جز ضعف و انفعال و تسلیم بدون قید و شرط انتظار دیگری نباید داشت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مذاکره با آمریکا، ماهیت و عملکرد آمریکا،تهران، موسسه فرهنگی قدر ولایت، 1379.
2. سید علی بنی لوحی، ایران و آمریکا، امام خمینی و تبیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378.
3. یوسف ترابی، روبط ایران و آمریکا (در بعد اقتصادی ـ نظامی) موسسه چاپ و نشر عروج، 1379.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. برودین و دیگران، راز آشکار دکترین نیکسون کیسینجر در آسیا، ترجمه مهدی تقوی و عبدالله کوثری، تهران، نشر توس، ص 51 ـ 52.
[2] . صحیفه نور، ج 10، ص 58.
[3] . همان، ج 6، ص 57.
[4] . همان، ج 10، ص 139.
به دنبال نطق مهم رئیس جمهور آمریکا در 29 ژانویه 2002 ( 9 بهمن 1380) که در کنگره ایراد گردید، فصل جدیدی از تنش و بحران سیاسی بر روابط بین الملل حاکم گردید. بوش در خصوص ایران با لحن توهینآمیزی مردم و جمهوری اسلامی ایران را مورد تهدید قرار داد و اتهاماتی بی اساس و تکراری نسبت به نظام اسلامی ایران ایراد نمود. اهمیت این نطق از آن جهت است که بوش این تهدید را در یک سخنرانی معروف به «نطق وضعیت کشور» طرح نمود. به طور معمول سالانه یکبار رئیس جمهور آمریکا دراین نطق سیاستهای کلی برنامه خود را در ادامه دوره ریاست جمهوری مورد تأکید قرار میدهد و از این حیث این سخنرانی به نوعی بیانگر خط مشی سیاسی دولت و سیاست خارجی آمریکا میباشد. جای تردید نیست که حقیقت انقلاب اسلامی و جوهرة پیام بنیانگذار این حرکت «نقد سلطه پذیری و سلطهگری» بود. با نگاهی به تاریخ جهان پس از انقلاب اسلامی و شور و شوقی که این انقلاب در نهضتهای آزادیخواهانه آفرید، به خوبی میتوان اساس و پایة نظری درگیری امروز ملتها با سلطه آمریکا را مورد ارزیابی قرار داد. در دنیایی که خصوصاً پس از پایان جنگ سرد سلطهطلبی آمریکا به عنوان یک تهدید جدی علیه ملتها مطرح میشود و ملتهای آزادیخواه جهان با الگو پذیری از ملت ایران در صدد مقابله با این سلطهگری بر میآیند، طبیعی است که مقابله با آرمان خواهی انقلاب اسلامی هدف اصلی سیاست خارجی آمریکا قرار گیرد. آنچه مسلّم است این تهدید اساس دنیای اسلام را نشانه رفته است و در مجموع میتوان مخالفت با روندهای همگرائی و همیاری منطقهای و تعدیل یا تغییر الگوی اسلام سیاسی امام ـ ره ـ را ریشههای اساسی تهدیدات بوش علیه ایران ارزیابی نمود. هرچند آمریکا به خوبی میداند که برخورد با ایران کار ساده و بدون دردسری نیست زیرا نفوذ گسترده و معنوی این کشور در جهان اسلام و در بین آزادیخواهان و مبارزان اسلامی و حتی مخالفت صریح بسیاری از کشورهای منطقه و جهان برای حمله به جمهوری اسلامی، مشکلاتی در پیش روی آمریکا قرار داده است. بطور قطع منافع اقتصادی و سیاسی بسیاری از کشورهای منطقه و جهان با آمریکا در این زمینه در چالش و تعارض قرار دارد. از جمله آن که نیمی از نفت مصرفی کشورهای مصرفی صنعتی و اروپائی از این منطقه تأمین میگردد چنانچه 90% نفت مورد نیاز ژاپن و 75% نفت مورد نیاز اروپا وابسته به این منطقه است.[1] و این درحالی است که تنگه هرمز تنها شاه راه آبی ورود و خروج به منطقه خلیج فارس تحت کنترل و نظارت ایران قرار دارد همه اینها حاکی از آن است که حمله به جمهوری اسلامی قطعاً صدور نفت و تأمین منابع انرژی دنیای سرمایهداری را با مشکل جدی مواجه ساخته و منافع آمریکا را در صحنه جهانی و منطقه خلیج فارس مورد تهدید قرار خواهد داد. اما آنچه امریکا را در اجراء عملی تهدیدات خود تشویق مینمایدایجاد این ذهنیت است که او خواهد توانست این نظام اسلامی را تغییر داده و نظامی مطابق خواست و منافع آن کشور جایگزین نماید. و این ذهنیت هنگامی ایجاد میشود که او تصور کند در مردمی بودن نظام جمهوری اسلامی که اساس اقتدار حکومت به آن وابسته است خللی وارد گشته است. در هر صورت آنچه به جمهوری اسلامی و آحاد ملت ایران مربوط میشود آن است که با شناخت دقیق وضع موجود و جوّ حاکم بر روابط بین الملل و جدی دانستن این تهدیدات با هوشیاری و خردمندی کامل و با اتحاد و وفاق قدرت ملی را تقویت کنند.
و اما در خصوص دیدگاه موافق با برقراری رابطه با آمریکا، غالباً این گونه است که برقراری این رابطه را در وضعیت موجود، در تضاد با منافع ملی نظام ارزیابی میشود. حضرت امام ـ ره ـ به عنوان بزرگترین روشنفکر دینی و بنیانگذار انقلابی تحول آفرین در عصر معاصر، جملات معروفی در خصوص رابطه ایران و آمریکا دارند که مصادیق آنها امروز نمود بیشتری یافتهاند. این جملات حاوی نکاتی است که وضعیت امروزی را به خوبی به تصویر میکشد. حضرت امام در یکجا رابطه ایران و آمریکا را به رابطة گرگ و میش تشبیه نمودند.[2] گاهی از این رابطه با عنوان ایجاد یک رابطه مظلوم با ظالم یاد کرده[3] و گاه آمریکا را با عنوان شیطان بزرگ خطاب مینمودند.[4] نکته در اینجاست که ایشان در حالی این بیانات را ایراد می کردند که دو قطب استعماری آمریکا و شوروی سابق رو در روی هم قرار داشتند و آمریکا نمیتوانست آن گونه که مایل است به غارتگری و تجاوز به حقوق ملتها به دنبال سیاستهای سلطهطلبانه بپردازند اما در وضعیت فعلی که او خود را در عرصه روابط بین الملل موجودی بی رقیب یافته و این گونه با قدرت طلبی و تجاوزگری بدون توجه به قوانین و مقررات بین المللی و خواست وحقوق ملتها، صحنه جهانی را جولانگاه استعمارگری و سلطهطلبی خود نموده است و همچنان بر دامنةخصومتها و دشمنیهای خود با جمهوری اسلامی ایران میافزاید، برقراری این رابطه در چنین وضعیتی چگونه قابل توجیه است؟ رابطهای که یک طرف سعی دارد با تهدید و ارعاب طرف مقابل را به پای میز مذاکره کشاند آیا نتیجة آن از پیش تعیین شده و ذلت بار برای طرف مقابل نیست؟
جای تردید نیست که دشمنی آمریکا با مردم ایران و دخالتهای این کشور در امور داخلی ایران محدود به سیاستهای اخیر کاخ سفید نیست. با بررسی پیشینة تحولات در تاریخ معاصر به راحتی میتوان دریافت که سابقة دخالتها و تضاد سیاستهای آمریکا با منافع ملی ایران قدمت به در ازای تاریخچة روابط سیاسی دو کشور دارد از زمانی که ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه و ایران جانشین دولت بریتانیا گردید دخالتهای آشکار و پنهان آمریکا در امور داخلی ایران نیز آغاز گردید. از زمان کودتای 28 مرداد 32 تا پیروزی انقلاب علیرغم روابط دوستانه رژیم دست نشانده پهلوی با آمریکا، سیاستهای این کشور در ایران همواره و در تمام زمینهها توام با دخالتهای اقتدارگرایانه و تحمیلی و به زیان ملّت و منافع ملی ایران رقم خورده است، در تمام این سالها با وجود منافع سرشاری که آمریکا از درآمدهای فروش نفت ایران و صادرات سلاح برای تجهیز پایگاههای متعدد خود در ایران برده است، نه تنها در ازاء آنها منفعتی نصیب ایران نگردید بلکه با اعمال سیاستها و برنامههای آمریکا که در قالب انقلاب سفید و اصلاحات ارضی و امثال آن به وقوع پیوست،نتیجهای جز تشدید وابستگی و عقبماندگی کشور و انهدام پایههای اقتصاد و کشاورزی ملی عاید مردم ایران نشد. پس از انقلاب اسلامی نیز که در واقع اعتراض و قیامی همه جانبه علیه دخالت بیگانگان بویژه آمریکا بود. دامنة خصومت و دشمنی آمریکا با ملت و انقلاب اسلامی مردم ایران فزونی یافت و از آن زمان تاکنون نیز علیرغم تمام زیانهائی که استمرار سیاستهای خصمانه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران در روابط دو کشور متوجه دو ملت نموده است، تغییری در سیاستهای خصمانه کاخ سفید پدید نیامده است. حال سئوال اساسی این است آیا با وجود تشدید این سیاستهای خصمانه و اهانتها و تحقیرهای اخیر دولت آمریکا بر علیه ملت ایران میتوان کمترین امیدی به تأمین منافع ملی ایران در گرو این رابطه داشت؟ به اعتقاد اکثر صاحبنظران و تحلیلگران بیطرف در مسائل سیاسی، برقراری رابطه در چنین شرائطی هیچ گاه به صلاح جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود زیرا تصور نتیجة برقراری این رابطه در شرائط موجود چندان دور از ذهن نیست. در صورتی یک طرف مذاکره میتواند امید به تأمین منافع خود داشته باشد که از موضعی برتر یا حداقل مساوی پا به میدان مذاکره گذارد و نه از موضع ضعف و تحت تأثیر تحقیرات و اهانتهای طرف مقابل. در وضعیتی که دولت آمریکا دم از تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران میزند و با توهین و تهدید دولت و ملت ایران سعی دارد در محیطی متشنج این کشور را مرعوب و تسلیم نماید. انتظار تأمین حتی حداقلی از منافع ملی ما به دنبال یک مذاکره دو جانبه بسیار دور از ذهن است زیرا از برقراری رابطه در چنین فضائی، جز ضعف و انفعال و تسلیم بدون قید و شرط انتظار دیگری نباید داشت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مذاکره با آمریکا، ماهیت و عملکرد آمریکا،تهران، موسسه فرهنگی قدر ولایت، 1379.
2. سید علی بنی لوحی، ایران و آمریکا، امام خمینی و تبیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378.
3. یوسف ترابی، روبط ایران و آمریکا (در بعد اقتصادی ـ نظامی) موسسه چاپ و نشر عروج، 1379.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. برودین و دیگران، راز آشکار دکترین نیکسون کیسینجر در آسیا، ترجمه مهدی تقوی و عبدالله کوثری، تهران، نشر توس، ص 51 ـ 52.
[2] . صحیفه نور، ج 10، ص 58.
[3] . همان، ج 6، ص 57.
[4] . همان، ج 10، ص 139.