پرسش :
نظر اسلام درباره شخصيت و حقوق زن چيست؟
پاسخ :
"اِنَّ المُسلمين وَ المُسلِماتِ وَ المُؤمِنينَ وَ المُؤمِناتِ وَالقانِتينَ وَالقانِتاتِ وَالصادِقينَ وَالصادِقاتِ وَالصابِرينَ وَالصابِراتِ وَالخاشِعينَ وَالخاشِعاتِ وَالمُتَصَدِقينَ وَالمُتَصَدِقاتِ وَالصائِمينَ وَالصائِماتِ وَالحافِظينَ فُروجَهُم وَالحافِظاتِ وَالذاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَالذاكِراتِ اعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَغْفِرةً وَ اَجْراً عَظيماً"(1) "مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان باايمان، و مردان و زنان عبادت پيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده، و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنان پاك دامن، و مردان و زناني كه خدا را فراوان ياد ميكنند، خدا براي آنها آمرزش و پاداشي بزرگ فراهم ساخته است".
روزي كه خورشيد اسلام در افق بشريت سر زد، زن پائينترين موقعيت ممكن را داشت، جهانِ آن روز در خصوصِ زن جز يك مشت افكار خرافي و نادرست و رفتار ظالمانه چيزي ديگر نداشت و مردم (حتي خود زنان) براي اين طبقه، مرتبه و حتي حقي قائل نبودند او را موجودي پست كه براي خدمتگزاري انسان شريف (مرد) آفريده شده است، ميدانستند.
اسلام با تمام قوا با اين افكار مخالفت كرده براي زن، حقوقي را مقرر فرمود. كه در اينجا به پارهاي از آنها اشاره ميكني:
1. زن، يك انسان واقعي است و از يك جفت انسان نر و ماده آفريده شده و خصايص ذاتي انسان را دارد و در مفهوم انسانيت، مرد بر او امتيازي ندارد، خداي متعال در كلام خود در اين باره ميفرمايد:
"يا ايهَا الناس اِنّا خَلقناكُم مِن ذكرٍ و اُنثي و جَعَلناكُم شُعوباً وَ قَبائلَ لِتعارَفُوا انّ اكرمَكُم عِندَ اللَّهِ اَتقاكُم اِنَّ اللَّهَ عليمٌ خَبيرٌ"(2) "اي مردم، ما شما را از مرد و زني آفريديم، و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايي متقابل حاصل كنيد، در حقيقت ارجمندترين شما نزد خداوند، پرهيزگارترين شماست، بيترديد، خداوند داناي آگاه است".
و در چندين آيه ديگر ميفرمايد:
"بَعْضُكُم مِنْ بَعْضٍ" "همه از جنس هم هستيد".
2.زن مانند مرد، عضو كامل جامعه است، و شخصيت حقوقي دارد.
3.زن چنانكه خويشاوندي طبيعي دارد، خويشاوندي رسمي قانوني نيز دارد.
4.دختر، فرزند است، چنانكه پسر فرزند است.
5.زن، استقلال فكري دارد و ميتواند در زندگي خود هر گونه تصميمي بگيرد و در حدود شرعي به ميل و انتخاب خود شوهر كند و آزادانه بيآنكه تحت ولايت و سرپرستي پدر يا شوهر باشد زندگي نمايد و هر شغل مشروعي را كه بخواهد انتخاب كند.
زن، استقلال عملي دارد و كار و كوشش او محترم است، ميتواند مالك شود و ثروت خويش را خود بدون سرپرستي و دخالت مرد اداره نمايد و از مال و حقوق فردي و اجتماعي خويش دفاع نمايد و ميتواند بر نفع يا ضرر ديگران شهادت دهد و جز در مسأله آميزش جنسي )كه در آن بر طبق پيمان زناشويي بايد شوهرِ خود را اطاعت كند( هر كار ديگري كه براي شوهر انجام ميدهد، داراي ارزش است.
6.مرد نسبت به زن حق هيچگونه تحكّم و تعدّي ندارد و هر تعدّي كه در مورد مردان قابل تعقيب است، درباره زن نيز قابل مجازات و تعقيب ميباشد.
7.زن، شخصيت معنوي ديني دارد و از سعادت اخروي محروم نيست، بهخلاف آنچه كه غالب اديان تحريفي و باطل ميپندارند.
چنانكه گذشت، از نظر اسلام زن و مرد در طبيعت انسانيت و شخصيت حقوقي و معنوي يكسانند، لكن هر يك از اين دو صنف به واسطه خصايص ويژه خود تفاوتي با صنف متقابل خود خواهد داشت، مانند اينكه سهم زن در ارث نصف فرد است و شهادت دو زن با شهادت يك مرد برابر است و مرد ميتواند (با شرايط خاص) تا چهار زن اختيار كند، لكن زن حق ندارد بيش از يك شوهر انتخاب نمايد و طلاق به دست مرد سپرده شده و حكومت و قضاوت و جهاد به مردان اختصاص دارد و مخارج زن به عهده مرد است.
البته اين اختلافات فرعي كه در اسلام بين زن و مرد هست از اختلاف در غرايز و روحيات اختصاصي آنها سرچشمه گرفته است، زيرا هر دو صنف در اصل انسانيت كمترين فرقي ندارند، اختلاف آشكاري كه ميان زن و مرد هست، اين است كه در طبيعتِ زن عواطف و احساسات قويتر از مرد است. و در طبيعت مرد تعقل و انديشه.
البته جاي انكار نيست كه اين حكم مانند همه نواميس آفرينش موارد استثنايي دارد، يعني زنان در جهان يافت شدهاند كه نيروي عقلشان از بسياري مردان قويتر بوده است، ولي به حسب اكثريت نيروي انديشه و خرد در مرد قويتر و احساسات و عاطفه در زن بيشتر است. اين حكم به هيچ وجه قابل انكار نيست و با آزمايشهاي طولاني به ثبوت رسيده است(3).
قابل ذكر است كه آنچه گفته شد ذرهاي از ارزش زن نميكاهد، چه اينكه باعث افتخار مرد نيز نخواهد شد. بلكه از سخنان بزرگان ميتوان استفاده كرد در مواردي حقوقي كه خداوند متعال براي زن قرار داده، براي مرد قرار نداده است. در اينجا توجه شما را به بياني از حكيم فرزانه آيت اللَّه جوادي آملي جلب ميكنيم:
"نگرش اسلام به زن و تنظيم حقوق او و اينكه حيثيتِ وي جنبه "حق اللَّه" دارد، نه "حق الناس" و هتك حرمت او براي احدي روا نيست؛ و همگان موظف به پاسداري از مقام زن اند در خلال احكام ديني مشهود است. مثلاً اگر كسي به حيثيتِ وي تجاوز كرده و ناموس او را هتك كند، بايد حد وي جاري شود و هيچ چيز مايه سقوط حد زاني نيست، نه رضايت همسر و نه رضايت خود زن، زيرا او جنبه "حق اللَّه" دارد و نظير مال نيست كه اگر به سرقت رفت و مال باخته رضايت داد، حق ساقط گردد"(4).
در پايان اين نوشتار باز ميگرديم به سخن اول، يعني كلام الهي آيه 35 سوره احزاب:
گاه بعضي چنين تصور ميكنند كه اسلام كفه سنگين شخصيت را براي مردان قرار داده، و زنان در برنامه اسلام چندان جايي ندارند، شايد منشأ اشتباه آنها پارهاي از تفاوتهاي حقوقي است كه هر كدام دليل و فلسفه خاصي دارد.
ولي بدون شك قطع نظر از اينگونه تفاوتها كه ارتباط با موقعيت اجتماعي و شرايط طبيعي آنها دارد، هيچگونه فرقي از نظر جنبههاي انساني و مقامات معنوي ميان زن و مرد در برنامههاي اسلام وجود ندارد.
آيه مذكور دليل روشني بر اين واقعيت است، زيرا به هنگام بيان ويژگيهاي مؤمنان و اساسيترين مسائل اعتقادي و اخلاقي و عملي، زن و مرد را در كنار يكديگر همچون دو كفه يك ترازو قرار ميدهد، و براي هر دو پاداشي يكسان بدون كمترين تفاوت قائل ميشود(5).
از آنچه گفته شد، استفاده ميشود هيچكدام از طرفين (زن و شوهر) حق اهانت به طرف مقابل را ندارند و در روايات وعده عذاب سختي به هر كدام از زن يا شوهر براي اهانت و اذيت و آزار ديگري، داده شده است.
و اگر چنانچه در برخي از روايات گفته شد، زن چنين و چنان است، بدون احاطه به فهم روايات نميتوان از آن استفاده كرد. چه اينكه بسياري از اين روايات از نظر سند داراي اشكال است و اگر هم از نظر سند مشكل نداشته باشند، از نظر دلالت نياز به دقت دارند. به عبارت ديگر همانطور كه آيات قرآن شأن نزول دارد، روايات نيز شأن نزول دارند و همانطور كه عدهاي از بزرگان نيز گفتهاند، برخي از كلمات گهربار عليعليه السلام در نهج البلاغه بدون در نظر گرفتن شرايط زمان و مكان، در بيانِ آن گفتار و تفسيرِ غلط، جفايي بزرگ است. ممكن است عليعليه السلام در شرايط جنگ جمل مثلاً در وصفِ عدهاي سخن فرموده باشد كه با مقدمه و مؤخره، سخني ارزشمند است ولي ميتوان با تفكيك آن استفادههاي غلط نمود.
منابعي جهت مطالعه بيشتر:
1.تفسير شريف الميزان، جلد 2 و 4، اثر علامه طباطبايي.
2.تفسير شريف نمونه، جلد 2 و 3و 17 و 22و 23، اثر آيت اللَّه مكارم شيرازي.
3. آيين همسرداري، آيت اللَّه ابراهيم اميني.
4.زن در آيينه جلال و جمال، آيت اللَّه جوادي آملي.
5.اسلام و اجتماع، علامه طباطبايي.
6.حقوق زن در اسلام و جهان، يحيي نوري.
7. سيري در مسايل خانواده، حبيب اللَّه طاهري.
پي نوشت ها:
1.احزاب / 35، ترجمه محمد مهدي فولادوند.
2. حجرات / 13.
3.اقتباس از اسلام و اجتماع، علامه طباطبايي.
4.زن در آيينه جلال و جمال، آيت اللَّه جوادي آملي، ص 42.
5.شيرازي، مكارم، تفسيرنمونه، ج 17، ص 308، اقتباس.
6.ر. ك. رساله توضيح المسائل، احكام خمس و احكام ربا.
"اِنَّ المُسلمين وَ المُسلِماتِ وَ المُؤمِنينَ وَ المُؤمِناتِ وَالقانِتينَ وَالقانِتاتِ وَالصادِقينَ وَالصادِقاتِ وَالصابِرينَ وَالصابِراتِ وَالخاشِعينَ وَالخاشِعاتِ وَالمُتَصَدِقينَ وَالمُتَصَدِقاتِ وَالصائِمينَ وَالصائِماتِ وَالحافِظينَ فُروجَهُم وَالحافِظاتِ وَالذاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَالذاكِراتِ اعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَغْفِرةً وَ اَجْراً عَظيماً"(1) "مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان باايمان، و مردان و زنان عبادت پيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده، و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنان پاك دامن، و مردان و زناني كه خدا را فراوان ياد ميكنند، خدا براي آنها آمرزش و پاداشي بزرگ فراهم ساخته است".
روزي كه خورشيد اسلام در افق بشريت سر زد، زن پائينترين موقعيت ممكن را داشت، جهانِ آن روز در خصوصِ زن جز يك مشت افكار خرافي و نادرست و رفتار ظالمانه چيزي ديگر نداشت و مردم (حتي خود زنان) براي اين طبقه، مرتبه و حتي حقي قائل نبودند او را موجودي پست كه براي خدمتگزاري انسان شريف (مرد) آفريده شده است، ميدانستند.
اسلام با تمام قوا با اين افكار مخالفت كرده براي زن، حقوقي را مقرر فرمود. كه در اينجا به پارهاي از آنها اشاره ميكني:
1. زن، يك انسان واقعي است و از يك جفت انسان نر و ماده آفريده شده و خصايص ذاتي انسان را دارد و در مفهوم انسانيت، مرد بر او امتيازي ندارد، خداي متعال در كلام خود در اين باره ميفرمايد:
"يا ايهَا الناس اِنّا خَلقناكُم مِن ذكرٍ و اُنثي و جَعَلناكُم شُعوباً وَ قَبائلَ لِتعارَفُوا انّ اكرمَكُم عِندَ اللَّهِ اَتقاكُم اِنَّ اللَّهَ عليمٌ خَبيرٌ"(2) "اي مردم، ما شما را از مرد و زني آفريديم، و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايي متقابل حاصل كنيد، در حقيقت ارجمندترين شما نزد خداوند، پرهيزگارترين شماست، بيترديد، خداوند داناي آگاه است".
و در چندين آيه ديگر ميفرمايد:
"بَعْضُكُم مِنْ بَعْضٍ" "همه از جنس هم هستيد".
2.زن مانند مرد، عضو كامل جامعه است، و شخصيت حقوقي دارد.
3.زن چنانكه خويشاوندي طبيعي دارد، خويشاوندي رسمي قانوني نيز دارد.
4.دختر، فرزند است، چنانكه پسر فرزند است.
5.زن، استقلال فكري دارد و ميتواند در زندگي خود هر گونه تصميمي بگيرد و در حدود شرعي به ميل و انتخاب خود شوهر كند و آزادانه بيآنكه تحت ولايت و سرپرستي پدر يا شوهر باشد زندگي نمايد و هر شغل مشروعي را كه بخواهد انتخاب كند.
زن، استقلال عملي دارد و كار و كوشش او محترم است، ميتواند مالك شود و ثروت خويش را خود بدون سرپرستي و دخالت مرد اداره نمايد و از مال و حقوق فردي و اجتماعي خويش دفاع نمايد و ميتواند بر نفع يا ضرر ديگران شهادت دهد و جز در مسأله آميزش جنسي )كه در آن بر طبق پيمان زناشويي بايد شوهرِ خود را اطاعت كند( هر كار ديگري كه براي شوهر انجام ميدهد، داراي ارزش است.
6.مرد نسبت به زن حق هيچگونه تحكّم و تعدّي ندارد و هر تعدّي كه در مورد مردان قابل تعقيب است، درباره زن نيز قابل مجازات و تعقيب ميباشد.
7.زن، شخصيت معنوي ديني دارد و از سعادت اخروي محروم نيست، بهخلاف آنچه كه غالب اديان تحريفي و باطل ميپندارند.
چنانكه گذشت، از نظر اسلام زن و مرد در طبيعت انسانيت و شخصيت حقوقي و معنوي يكسانند، لكن هر يك از اين دو صنف به واسطه خصايص ويژه خود تفاوتي با صنف متقابل خود خواهد داشت، مانند اينكه سهم زن در ارث نصف فرد است و شهادت دو زن با شهادت يك مرد برابر است و مرد ميتواند (با شرايط خاص) تا چهار زن اختيار كند، لكن زن حق ندارد بيش از يك شوهر انتخاب نمايد و طلاق به دست مرد سپرده شده و حكومت و قضاوت و جهاد به مردان اختصاص دارد و مخارج زن به عهده مرد است.
البته اين اختلافات فرعي كه در اسلام بين زن و مرد هست از اختلاف در غرايز و روحيات اختصاصي آنها سرچشمه گرفته است، زيرا هر دو صنف در اصل انسانيت كمترين فرقي ندارند، اختلاف آشكاري كه ميان زن و مرد هست، اين است كه در طبيعتِ زن عواطف و احساسات قويتر از مرد است. و در طبيعت مرد تعقل و انديشه.
البته جاي انكار نيست كه اين حكم مانند همه نواميس آفرينش موارد استثنايي دارد، يعني زنان در جهان يافت شدهاند كه نيروي عقلشان از بسياري مردان قويتر بوده است، ولي به حسب اكثريت نيروي انديشه و خرد در مرد قويتر و احساسات و عاطفه در زن بيشتر است. اين حكم به هيچ وجه قابل انكار نيست و با آزمايشهاي طولاني به ثبوت رسيده است(3).
قابل ذكر است كه آنچه گفته شد ذرهاي از ارزش زن نميكاهد، چه اينكه باعث افتخار مرد نيز نخواهد شد. بلكه از سخنان بزرگان ميتوان استفاده كرد در مواردي حقوقي كه خداوند متعال براي زن قرار داده، براي مرد قرار نداده است. در اينجا توجه شما را به بياني از حكيم فرزانه آيت اللَّه جوادي آملي جلب ميكنيم:
"نگرش اسلام به زن و تنظيم حقوق او و اينكه حيثيتِ وي جنبه "حق اللَّه" دارد، نه "حق الناس" و هتك حرمت او براي احدي روا نيست؛ و همگان موظف به پاسداري از مقام زن اند در خلال احكام ديني مشهود است. مثلاً اگر كسي به حيثيتِ وي تجاوز كرده و ناموس او را هتك كند، بايد حد وي جاري شود و هيچ چيز مايه سقوط حد زاني نيست، نه رضايت همسر و نه رضايت خود زن، زيرا او جنبه "حق اللَّه" دارد و نظير مال نيست كه اگر به سرقت رفت و مال باخته رضايت داد، حق ساقط گردد"(4).
در پايان اين نوشتار باز ميگرديم به سخن اول، يعني كلام الهي آيه 35 سوره احزاب:
گاه بعضي چنين تصور ميكنند كه اسلام كفه سنگين شخصيت را براي مردان قرار داده، و زنان در برنامه اسلام چندان جايي ندارند، شايد منشأ اشتباه آنها پارهاي از تفاوتهاي حقوقي است كه هر كدام دليل و فلسفه خاصي دارد.
ولي بدون شك قطع نظر از اينگونه تفاوتها كه ارتباط با موقعيت اجتماعي و شرايط طبيعي آنها دارد، هيچگونه فرقي از نظر جنبههاي انساني و مقامات معنوي ميان زن و مرد در برنامههاي اسلام وجود ندارد.
آيه مذكور دليل روشني بر اين واقعيت است، زيرا به هنگام بيان ويژگيهاي مؤمنان و اساسيترين مسائل اعتقادي و اخلاقي و عملي، زن و مرد را در كنار يكديگر همچون دو كفه يك ترازو قرار ميدهد، و براي هر دو پاداشي يكسان بدون كمترين تفاوت قائل ميشود(5).
از آنچه گفته شد، استفاده ميشود هيچكدام از طرفين (زن و شوهر) حق اهانت به طرف مقابل را ندارند و در روايات وعده عذاب سختي به هر كدام از زن يا شوهر براي اهانت و اذيت و آزار ديگري، داده شده است.
و اگر چنانچه در برخي از روايات گفته شد، زن چنين و چنان است، بدون احاطه به فهم روايات نميتوان از آن استفاده كرد. چه اينكه بسياري از اين روايات از نظر سند داراي اشكال است و اگر هم از نظر سند مشكل نداشته باشند، از نظر دلالت نياز به دقت دارند. به عبارت ديگر همانطور كه آيات قرآن شأن نزول دارد، روايات نيز شأن نزول دارند و همانطور كه عدهاي از بزرگان نيز گفتهاند، برخي از كلمات گهربار عليعليه السلام در نهج البلاغه بدون در نظر گرفتن شرايط زمان و مكان، در بيانِ آن گفتار و تفسيرِ غلط، جفايي بزرگ است. ممكن است عليعليه السلام در شرايط جنگ جمل مثلاً در وصفِ عدهاي سخن فرموده باشد كه با مقدمه و مؤخره، سخني ارزشمند است ولي ميتوان با تفكيك آن استفادههاي غلط نمود.
منابعي جهت مطالعه بيشتر:
1.تفسير شريف الميزان، جلد 2 و 4، اثر علامه طباطبايي.
2.تفسير شريف نمونه، جلد 2 و 3و 17 و 22و 23، اثر آيت اللَّه مكارم شيرازي.
3. آيين همسرداري، آيت اللَّه ابراهيم اميني.
4.زن در آيينه جلال و جمال، آيت اللَّه جوادي آملي.
5.اسلام و اجتماع، علامه طباطبايي.
6.حقوق زن در اسلام و جهان، يحيي نوري.
7. سيري در مسايل خانواده، حبيب اللَّه طاهري.
پي نوشت ها:
1.احزاب / 35، ترجمه محمد مهدي فولادوند.
2. حجرات / 13.
3.اقتباس از اسلام و اجتماع، علامه طباطبايي.
4.زن در آيينه جلال و جمال، آيت اللَّه جوادي آملي، ص 42.
5.شيرازي، مكارم، تفسيرنمونه، ج 17، ص 308، اقتباس.
6.ر. ك. رساله توضيح المسائل، احكام خمس و احكام ربا.