پرسش :
نظر اسلام درباره پلوراليسم ديني چيست؟
پاسخ :
يكي از انگيزههاي مطرح شدن بحث پلوراليسم ديني در جهان مسيحيت اين بود كه آيا غير مسيحيان كه اعمال نيك انجام ميدهند نيز وارد بهشت ميشوند يا بهشت فقط مختص به مسيحيان است؟ در عالم مسيحيت، با اين پرسش به دو گونه برخورد شد؛ يكي انحصار گرايان كه قائل شدند: تنها كساني كه دين مسيحيت را پذيرفتهاند، به بهشت وارد ميشوند. ديگري شمول گرايان كه درِ بهشت را كمي بازتر كردند و كساني را كه بر اساس ضوابط مسيحيت عمل ميكنند ولو مسيحي نباشند نيز بهشتي قلمداد كردند و به اصطلاح كارل ريشر اينان "مسيحيان گمنام" هستند.
امّا جان هيك پا را فراتر نهاد و همهي متدينين به اديان مختلف را نجات يافته قلمداد كرد؛ حتّي ابايي نداشت كه طرفداران مكاتبي چون كمونيسم را نيز اهل نجات بداند.[1]
اين مسئله در عالم اسلام نيز مطرح بوده است. به تعبير مرحوم مطهري كه ميفرمايد "امروز اين سؤال در ميان طبقات از جاهل و عالم و بيسواد و تحصيل كرده مطرح است كه آيا كارهاي خير افراد غير مسلمان مقبول است يا غير مقبول؟ اگر مقبول است، پس چه فرقي ميكند كه انسان مسلمان باشد يا نباشد.[2]
حال وارد اصل جواب ميشويم. بين دين و شريعت بايد فرق گذاشت. دين امري ثابت و شرايع متغييرند. دين كه همان اسلام به معناي عام است "اِنَّ الدينَ عندَ اللَّهِ اَلْاسْلام"[3] در تمام شرايع ثابت است؛ يعني روح تمام شرايع توحيدي همان "توحيد در ساحت عقيده و عمل" است؛ امّا هر شريعتي با شريعت ديگر فرق ميكند و شريعتهاي پسين شريعتهاي پيشين را نسخ ميكنند؛ چرا كه شرايع همان دستورات جزئي و فروع متناسب با ابعاد طبيعي و مادّي آدمي و خصوصيات فردي و قومي افراد به مقتضاي زمانها و مكانهاي گوناگون است كه قابل تغييرند.[4] از اين روست كه در آيات قرآن تا آنجا كه محور گفتار اصول دين و خطوط كلي فروع آن است، سخن از تصديق انبيا نسبت به يكديگر است "مُصَدِّقَاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الكتابِ و مهيمناً عليه"[5] و امّا آنجا كه محور گفتار، فروع جزئي دين است، سخن از تعدد، تبديل، تغيير و نسخ است "لكل جعلنا منكم شرعةً و منهاجاً".[6]
پس اگر پيامبر اسلام آخرين پيامبر الهي است، "ما كان محمّد ابا احدٍ من رجالكم و لكن رسولُ اللَّهِ و خاتمُ النبيين..."،[7] "انت مني بمنزله هارون من موسي الا اَنَّه لا نبي من بعدي"،[8] طبعاً شريعتش نيز آخرين شريعت است؛ چون فقط رسول ميتواند شريعت بياورد و با آمدن پيامبر اسلام رسالت به اتمام رسيده است. و اگر قبول كرديم شريعت آخرين پيامآور الهي، آخرين شريعت است، بايد همه به آن بگروند؛ چرا كه با آمدن آخرين شريعت، شرايع قبلي نسخ ميشود؛ و الا اگر نسخ نشود، آمدن شريعت بعدي بيفايده و لغو خواهد بود؛ به عبارت ديگر، ايمان به همهي پيامبران[9] اين است كه در هر زمان تسليم شريعت همان پيامبر باشيم كه دورهي اوست و قهراً لازم است در دورهي ختميّه به آخرين دستورهايي كه از جانب خدا به وسيلهي آخرين پيامبر رسيده، عمل كنيم و اين لازمهي اسلام، يعني تسليم شدن به خداست و پذيرفتن رسالتهاي فرستادگان او است.[10] پس نميتوان با وجود شريعت اسلام، شرايع قبلي را قبول كرد. بعضي از طرفداران پلوراليسم ديني با تمسك به برخي آيات الهي خواستهاند قرآن را نيز طرفدار پلوراليسم ديني بدانند كه به بعضي از آيات اشاره ميكنيم و نقد مختصري هم بر آن مينگاريم.
از آيهي 62 سورهي بقره اين گونه استفاده كردهاند كه: خداوند شرط اصلي رستگاري بشر در طول تاريخ را دو چيز قرار داده است:
الف) ايمان به خدا و نبوت و شريعتهاي الهي؛ ب) عمل خالصانه و پيروي صادقانه از آن شريعتها. حال كدام شريعت، مقيد نشدهاست؛ هر شريعتي كه باشد ملاك ايمان به شرايع و عمل خالص است؛ ديگر "چه شريعتي" كاري به آن ندارد.
اين شبهه اولين بار از سوي شرق شناسان بيان شد؛ ولي بعدها مورد پذيرش غربزدگان قرار گرفت. در ردّ اين توهم بايد گفت: اوّلاً ايمان به خدا مستلزم اموري است: يكي اين كه بايد پيامبران خدا و محتواي وحي الهي را بپذيريم و بدان عمل كنيم؛ ثانياً، دنبالهي آيه ميفرمايد: ايمان توأم با عمل صالح سعادت آفرين است و ملاك تشخيص عمل صالح، عقل در قلمرو مستقلات عقليه و شريعت در غير آن مورد است؛ ثالثاً، صِرف عنوان اسلام و يهوديت و مسيحيت شناسنامهاي، موجب سعادت نميگردد. بايد ايمان حقيقي به خدا و روز قيامت داشت و به لازم آن عمل نمود؛ رابعاً، آيات فراوان در قرآن است كه يهود و نصارا را به خاطر ايمان نياوردن به پيامبر اسلام و عمل نكردن به دستورات اسلام، مورد عتاب قرار ميدهد و حتّي عقايد آنها را باطل و مردود ميشمارد.[11]
به تعبير علامهي طباطبايي[12] اين آيه پاسخي است به كساني كه فكر ميكنند به صرف يهودي يا نصراني يا مسلمان بودن وارد بهشت ميشوند؛ خير بايد عمل صالح و ايمان به خدا و قيامت هم در كنار هم باشند و عمل صالح در هر زماني در گرو پيروي از شريعت الهي مخصوص آن زمان است. آيات ديگري نيز هست كه بررسي آنها مجال ديگري ميطلبد.
و امّا نظر اسلام دربارهي كساني كه بدون اعتقاد به اسلام كار نيكي انجام ميدهند يا به طور كلي معتقد به اسلام نيستند چيست؟ و خداوند چه رفتاري را با آنها انجام ميدهد؟
توضيح اين نكته ضروري است كه: هدف اين بحث، اين نيست كه حساب اشخاص را رسيدگي ميكنيم؛ مثلاً معين ميكنيم كه آيا پاستور اهل جهنم است يا خير؟ ما چه ميدانيم افكار و معتقدات واقعي او چه بوده است؟ اصولاً حساب اشخاص دست خداست. هيچ كس حق ندارد دربارهي كسي به طور قاطع اظهار نظر كند كه اهل بهشت است يا اهل دوزخ؛ منتها دربارهي كساني ميتوان به طور قاطع اظهار نظر كرد كه از طريق اولياي دين سرنوشت آنها اعلام شده است.[13]
همهي غير مسلمانان از نظر مأجور بودن در قبال اعمال خير يكسان نيستند. ميان غير مسلماني كه به خدا و قيامت معتقد نيست و غير مسلماني كه به خدا و قيامت معتقد است ولي از موهبت ايمان به نبوت - نبي آخر الزمان - محروم است، تفاوتي عظيم است. براي دستهي اول امكان انجام يك عمل مقبول عند اللَّه نيست؛ ولي براي دستهي دوّم هست. اين دسته ممكن است با شرايطي به بهشت بروند؛ ولي براي دستهي اول ممكن نيست. به نظر ميرسد فلسفهي اين كه اسلام ميان مشركان و اهل كتاب در همزيستي تفاوت قائل است، مشرك را تحمل نميكند ولي اهل كتاب را تحمل ميكند، مشرك را مجبور به ترك عقيده ميكند ولي اهل كتاب را مجبور به ترك عقيده نميكند، همين است كه مشرك يا منكر خدا، به وسيلهي شرك و انكار، باب نجات را براي ابد به روي خود بسته است. در شرايطي است كه براي عبور از طبيعت مادّي و صعود به ملكوت و بهشت جاويدان براي هميشه خود را محروم كرده ولي اهل كتاب در شرايطي هستند كه ميتوانند ولو به طور ناقص، عمل صالح انجام دهند و با شرايطي نتيجهي آن را بيابند.[14] البته ما معتقديم هرگاه عملي به منظور احسان و خدمت به خلق و به خاطر انسانيت انجام گيرد، در رديف عملي كه انگيزهاش فقط "براي خود" است نيست. خداوند چنين كساني را بي اجر نميگذارد. در برخي احاديث وارد شده است كه مشركاني نظير حاتم با اين كه مشركند، به خاطر كارهاي خير كه در دنيا كردهاند، معذب نخواهند بود و يا تخفيفي در عذاب آنها داده ميشود.[15]
خلاصه "به هيچ وجه پلوراليسم و كثرت گرايي اديان به معناي حقّانيّت همهي اديان مورد پذيرش اسلام نيست. گر چه پيروان اديان آسماني رسميت اجتماعي دارند و در چهارچوب قوانين اسلام حق حيات و فعاليت دارند"[16] امّا برخورد خداوند با پيروان ساير اديان، بحث ديگري است؛ يعني با ثابت شدن حقّانيّت اسلام، خداوند با پيروان ديگر اديان چگونه برخوردي خواهد داشت؟ غير مسلمانان يا موحدند يا مشرك. غير مسلمانان موحد و لو به طور ناقص ميتوانند نجات يابند؛ امّا غير مسلمانان مشرك كه كافر به خدا و قيامت هستند، براي ابد راه سعادت را به روي خويش بستهاند.
منابعي براي مطالعهي بيشتر :
1- عدل الهي، مرتضي مطهري، ص 300 به بعد.
2- مجله معرفت، شماره 22، گفت و گو با استاد محمدتقي مصباح يزدي.
3- شريعت در آينه معرفت، جوادي آملي.
4- مجله نقد، شماره 4.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ك: مجلهي معرفت، شمارهي 22، صص 13 و 14.
[2] . مرتضي مطهري، عدل الهي، (چاپ دوّم)، ص 289.
[3] . سورهي آل عمران، آيهي 19. "همانا دين پسنديده نزد خدا آئين اسلام است".
[4] . عبدالله جوادي آملي، شريعت در آينهي معرفت، ص 118.
[5] . سورهي مائده، آيهي 48.
[6] . عبدالله جوادي آملي، همان، ص 119.
[7] . سورهي احزاب، آيهي 40، "محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ليكن او رسول خدا و خاتم انبيا است..."
[8] . محمد محمدي ريشهري، ميزان الحكمه، جلد اول، ص 213.
[9] . بقره، آيهي 285.
[10] . مرتضي مطهري، همان، ص 297.
[11] . مجلهي نقد، ش 4، صص 264 و 265.
[12] . اقتباس از: سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، جلد يك، ص 193.
[13] . مرتضي مطهري، همان، ص 293.
[14] . مرتضي مطهري، همان، ص 343.
[15] . همان، ص 343.
[16] . مجلهي نقد و نظر، ش 4، ص 245.
يكي از انگيزههاي مطرح شدن بحث پلوراليسم ديني در جهان مسيحيت اين بود كه آيا غير مسيحيان كه اعمال نيك انجام ميدهند نيز وارد بهشت ميشوند يا بهشت فقط مختص به مسيحيان است؟ در عالم مسيحيت، با اين پرسش به دو گونه برخورد شد؛ يكي انحصار گرايان كه قائل شدند: تنها كساني كه دين مسيحيت را پذيرفتهاند، به بهشت وارد ميشوند. ديگري شمول گرايان كه درِ بهشت را كمي بازتر كردند و كساني را كه بر اساس ضوابط مسيحيت عمل ميكنند ولو مسيحي نباشند نيز بهشتي قلمداد كردند و به اصطلاح كارل ريشر اينان "مسيحيان گمنام" هستند.
امّا جان هيك پا را فراتر نهاد و همهي متدينين به اديان مختلف را نجات يافته قلمداد كرد؛ حتّي ابايي نداشت كه طرفداران مكاتبي چون كمونيسم را نيز اهل نجات بداند.[1]
اين مسئله در عالم اسلام نيز مطرح بوده است. به تعبير مرحوم مطهري كه ميفرمايد "امروز اين سؤال در ميان طبقات از جاهل و عالم و بيسواد و تحصيل كرده مطرح است كه آيا كارهاي خير افراد غير مسلمان مقبول است يا غير مقبول؟ اگر مقبول است، پس چه فرقي ميكند كه انسان مسلمان باشد يا نباشد.[2]
حال وارد اصل جواب ميشويم. بين دين و شريعت بايد فرق گذاشت. دين امري ثابت و شرايع متغييرند. دين كه همان اسلام به معناي عام است "اِنَّ الدينَ عندَ اللَّهِ اَلْاسْلام"[3] در تمام شرايع ثابت است؛ يعني روح تمام شرايع توحيدي همان "توحيد در ساحت عقيده و عمل" است؛ امّا هر شريعتي با شريعت ديگر فرق ميكند و شريعتهاي پسين شريعتهاي پيشين را نسخ ميكنند؛ چرا كه شرايع همان دستورات جزئي و فروع متناسب با ابعاد طبيعي و مادّي آدمي و خصوصيات فردي و قومي افراد به مقتضاي زمانها و مكانهاي گوناگون است كه قابل تغييرند.[4] از اين روست كه در آيات قرآن تا آنجا كه محور گفتار اصول دين و خطوط كلي فروع آن است، سخن از تصديق انبيا نسبت به يكديگر است "مُصَدِّقَاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الكتابِ و مهيمناً عليه"[5] و امّا آنجا كه محور گفتار، فروع جزئي دين است، سخن از تعدد، تبديل، تغيير و نسخ است "لكل جعلنا منكم شرعةً و منهاجاً".[6]
پس اگر پيامبر اسلام آخرين پيامبر الهي است، "ما كان محمّد ابا احدٍ من رجالكم و لكن رسولُ اللَّهِ و خاتمُ النبيين..."،[7] "انت مني بمنزله هارون من موسي الا اَنَّه لا نبي من بعدي"،[8] طبعاً شريعتش نيز آخرين شريعت است؛ چون فقط رسول ميتواند شريعت بياورد و با آمدن پيامبر اسلام رسالت به اتمام رسيده است. و اگر قبول كرديم شريعت آخرين پيامآور الهي، آخرين شريعت است، بايد همه به آن بگروند؛ چرا كه با آمدن آخرين شريعت، شرايع قبلي نسخ ميشود؛ و الا اگر نسخ نشود، آمدن شريعت بعدي بيفايده و لغو خواهد بود؛ به عبارت ديگر، ايمان به همهي پيامبران[9] اين است كه در هر زمان تسليم شريعت همان پيامبر باشيم كه دورهي اوست و قهراً لازم است در دورهي ختميّه به آخرين دستورهايي كه از جانب خدا به وسيلهي آخرين پيامبر رسيده، عمل كنيم و اين لازمهي اسلام، يعني تسليم شدن به خداست و پذيرفتن رسالتهاي فرستادگان او است.[10] پس نميتوان با وجود شريعت اسلام، شرايع قبلي را قبول كرد. بعضي از طرفداران پلوراليسم ديني با تمسك به برخي آيات الهي خواستهاند قرآن را نيز طرفدار پلوراليسم ديني بدانند كه به بعضي از آيات اشاره ميكنيم و نقد مختصري هم بر آن مينگاريم.
از آيهي 62 سورهي بقره اين گونه استفاده كردهاند كه: خداوند شرط اصلي رستگاري بشر در طول تاريخ را دو چيز قرار داده است:
الف) ايمان به خدا و نبوت و شريعتهاي الهي؛ ب) عمل خالصانه و پيروي صادقانه از آن شريعتها. حال كدام شريعت، مقيد نشدهاست؛ هر شريعتي كه باشد ملاك ايمان به شرايع و عمل خالص است؛ ديگر "چه شريعتي" كاري به آن ندارد.
اين شبهه اولين بار از سوي شرق شناسان بيان شد؛ ولي بعدها مورد پذيرش غربزدگان قرار گرفت. در ردّ اين توهم بايد گفت: اوّلاً ايمان به خدا مستلزم اموري است: يكي اين كه بايد پيامبران خدا و محتواي وحي الهي را بپذيريم و بدان عمل كنيم؛ ثانياً، دنبالهي آيه ميفرمايد: ايمان توأم با عمل صالح سعادت آفرين است و ملاك تشخيص عمل صالح، عقل در قلمرو مستقلات عقليه و شريعت در غير آن مورد است؛ ثالثاً، صِرف عنوان اسلام و يهوديت و مسيحيت شناسنامهاي، موجب سعادت نميگردد. بايد ايمان حقيقي به خدا و روز قيامت داشت و به لازم آن عمل نمود؛ رابعاً، آيات فراوان در قرآن است كه يهود و نصارا را به خاطر ايمان نياوردن به پيامبر اسلام و عمل نكردن به دستورات اسلام، مورد عتاب قرار ميدهد و حتّي عقايد آنها را باطل و مردود ميشمارد.[11]
به تعبير علامهي طباطبايي[12] اين آيه پاسخي است به كساني كه فكر ميكنند به صرف يهودي يا نصراني يا مسلمان بودن وارد بهشت ميشوند؛ خير بايد عمل صالح و ايمان به خدا و قيامت هم در كنار هم باشند و عمل صالح در هر زماني در گرو پيروي از شريعت الهي مخصوص آن زمان است. آيات ديگري نيز هست كه بررسي آنها مجال ديگري ميطلبد.
و امّا نظر اسلام دربارهي كساني كه بدون اعتقاد به اسلام كار نيكي انجام ميدهند يا به طور كلي معتقد به اسلام نيستند چيست؟ و خداوند چه رفتاري را با آنها انجام ميدهد؟
توضيح اين نكته ضروري است كه: هدف اين بحث، اين نيست كه حساب اشخاص را رسيدگي ميكنيم؛ مثلاً معين ميكنيم كه آيا پاستور اهل جهنم است يا خير؟ ما چه ميدانيم افكار و معتقدات واقعي او چه بوده است؟ اصولاً حساب اشخاص دست خداست. هيچ كس حق ندارد دربارهي كسي به طور قاطع اظهار نظر كند كه اهل بهشت است يا اهل دوزخ؛ منتها دربارهي كساني ميتوان به طور قاطع اظهار نظر كرد كه از طريق اولياي دين سرنوشت آنها اعلام شده است.[13]
همهي غير مسلمانان از نظر مأجور بودن در قبال اعمال خير يكسان نيستند. ميان غير مسلماني كه به خدا و قيامت معتقد نيست و غير مسلماني كه به خدا و قيامت معتقد است ولي از موهبت ايمان به نبوت - نبي آخر الزمان - محروم است، تفاوتي عظيم است. براي دستهي اول امكان انجام يك عمل مقبول عند اللَّه نيست؛ ولي براي دستهي دوّم هست. اين دسته ممكن است با شرايطي به بهشت بروند؛ ولي براي دستهي اول ممكن نيست. به نظر ميرسد فلسفهي اين كه اسلام ميان مشركان و اهل كتاب در همزيستي تفاوت قائل است، مشرك را تحمل نميكند ولي اهل كتاب را تحمل ميكند، مشرك را مجبور به ترك عقيده ميكند ولي اهل كتاب را مجبور به ترك عقيده نميكند، همين است كه مشرك يا منكر خدا، به وسيلهي شرك و انكار، باب نجات را براي ابد به روي خود بسته است. در شرايطي است كه براي عبور از طبيعت مادّي و صعود به ملكوت و بهشت جاويدان براي هميشه خود را محروم كرده ولي اهل كتاب در شرايطي هستند كه ميتوانند ولو به طور ناقص، عمل صالح انجام دهند و با شرايطي نتيجهي آن را بيابند.[14] البته ما معتقديم هرگاه عملي به منظور احسان و خدمت به خلق و به خاطر انسانيت انجام گيرد، در رديف عملي كه انگيزهاش فقط "براي خود" است نيست. خداوند چنين كساني را بي اجر نميگذارد. در برخي احاديث وارد شده است كه مشركاني نظير حاتم با اين كه مشركند، به خاطر كارهاي خير كه در دنيا كردهاند، معذب نخواهند بود و يا تخفيفي در عذاب آنها داده ميشود.[15]
خلاصه "به هيچ وجه پلوراليسم و كثرت گرايي اديان به معناي حقّانيّت همهي اديان مورد پذيرش اسلام نيست. گر چه پيروان اديان آسماني رسميت اجتماعي دارند و در چهارچوب قوانين اسلام حق حيات و فعاليت دارند"[16] امّا برخورد خداوند با پيروان ساير اديان، بحث ديگري است؛ يعني با ثابت شدن حقّانيّت اسلام، خداوند با پيروان ديگر اديان چگونه برخوردي خواهد داشت؟ غير مسلمانان يا موحدند يا مشرك. غير مسلمانان موحد و لو به طور ناقص ميتوانند نجات يابند؛ امّا غير مسلمانان مشرك كه كافر به خدا و قيامت هستند، براي ابد راه سعادت را به روي خويش بستهاند.
منابعي براي مطالعهي بيشتر :
1- عدل الهي، مرتضي مطهري، ص 300 به بعد.
2- مجله معرفت، شماره 22، گفت و گو با استاد محمدتقي مصباح يزدي.
3- شريعت در آينه معرفت، جوادي آملي.
4- مجله نقد، شماره 4.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ك: مجلهي معرفت، شمارهي 22، صص 13 و 14.
[2] . مرتضي مطهري، عدل الهي، (چاپ دوّم)، ص 289.
[3] . سورهي آل عمران، آيهي 19. "همانا دين پسنديده نزد خدا آئين اسلام است".
[4] . عبدالله جوادي آملي، شريعت در آينهي معرفت، ص 118.
[5] . سورهي مائده، آيهي 48.
[6] . عبدالله جوادي آملي، همان، ص 119.
[7] . سورهي احزاب، آيهي 40، "محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ليكن او رسول خدا و خاتم انبيا است..."
[8] . محمد محمدي ريشهري، ميزان الحكمه، جلد اول، ص 213.
[9] . بقره، آيهي 285.
[10] . مرتضي مطهري، همان، ص 297.
[11] . مجلهي نقد، ش 4، صص 264 و 265.
[12] . اقتباس از: سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، جلد يك، ص 193.
[13] . مرتضي مطهري، همان، ص 293.
[14] . مرتضي مطهري، همان، ص 343.
[15] . همان، ص 343.
[16] . مجلهي نقد و نظر، ش 4، ص 245.