چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

لطفاً در مورد علم ديني و علم سكولار توضيح دهيد؟


پاسخ :
قبل از ورود در اصل بحث توجه به نكته اي از باب مقدمه ضروري است. و آن اينكه مسأله علم ديني و علم سكولار و به تعبيري علم غير ديني از مسايل نوظهوري است كه در عين كوتاهي عمري كه داشته است جاي خود را در محافل علمي باز كرده است. "در جهان مسيحيت در دو دهه اخير اين مسأله (علم ديني) به قوت مورد بحث قرار گرفته است و حتي در آن خصوص كنفرانس هايي برگزار شده است. كه آخرين آنها كنفرانس "علم در يك زمينة خدا باورانه" (Science in Theistic context) بود كه در تابستان 1377 ش، 1998 م، در كانادا برگزار شد. بايد يادآور شد كه امروز اصطلاح Theistic Science در محافل فرهنگ غربي اصطلاح جا افتاده اي است".[1]
اما اين مسأله در جهان اسلام از سابقه و قدمت بيشتري برخوردار بوده است و از مباحث مربوط به آن به "علم اسلامي" يا "اسلامي كردن علوم" ياد مي شده است و هم اكنون نيز بحث علم ديني از مباحث قابل توجه در محافل و مجامع علمي اسلامي بشمار مي آيد.
ابوالاعلي مودودي، دهه 1930 در خصوص اسلامي كردن دانش ها معتقد است: " ... بنابراين موقع آن است كه مسلمانان از نظام قديمي و كهنه آموزش و نيز از نظام جديد جهت گيري سكولار رهايي يا بند و يك نظام جداگانه آموزشي براي خودشان بنا كنند كه سرشت آن تا آنجا كه ممكن است جديد باشد، بهترين استفاده را از علم و فنون جديد بكند ولي جهت گيري اسلامي آن دقيق نشده باشد اين طرح را آنهايي مي توانند اجرا و پياده كنند كه نه تنها وقوف كامل به اسلام دارند بلكه مجهز به ايمان و اعتقاد راسخ نيز هستند"[2] با اين مقدمه و بيان پيشينه اجمالي از مسأله سراغ تعريف علم ديني و علم سكولار مي رويم.
علم ديني و علم سكولار (غير ديني)
براي اين دو اصطلاح تعاريف مختلفي ارايه شده است و قبل از بيان آنها و گزينش تعريف مناسب توجه به اين نكته لازم است كه از آنجا كه علم سكولار (غير ديني) در مقابل علم دين قرار دارد، هر تعريفي كه از علم ديني ارايه مي شود به نوعي علم سكولار نيز شناخته مي گردد و ما هر تعريفي از علم ديني را بپذيريم نقطه مقابل آن علم سكولار است. بر اين اساس با شناخت نسبت به مفهوم علم ديني، ماهيت علم سكولار (غير ديني) كه در نقطه مقابل آن است روشن مي گردد. از اين روي فقط به بيان تعاريف ارايه شده در خصوص علم ديني مي پردازيم.
1. برخي علم ديني را علمي دانسته اند كه زمينة آن در اسلام وجود داشته باشد.[3]
2. برخي ديگر علم ديني را بهره برداري از علوم در جهت اهداف اسلامي دانسته اند.[4]
3. برخي نيز برآنند كه علوم ديني، علومي هستند كه در فضاي جامعه اسلامي ظهور كرده باشند.
استاد مصباح يزدي، در اين رابطه معتقدند: "اسلامي كردن برخي از علوم، ممكن است جهات مختلفي داشته باشد و هميشه به يك دليل نباشد. گاهي به اين دليل (است) كه يك يا چند علم در سرزمين اسلامي پديد آمده و رشد كرده است و از آن جهت به آن اسلامي مي گوييم".[5]
4. وجه ديگري نيز براي علم ديني بيان كرده اند و آن اينكه، علم ديني، يعني علم مستند به وحي الهي، چنانكه باز ايشان مي نويسند:
گاهي نيز مي گوييم اسلامي (و) منظورمان اين است كه برخي از نظريات علمي را علاوه بر راه حس يا راه عقل از راه وحي هم مي توان كشف كرد " ... در اينجا اسلامي بودن به اين معناست كه اين مطلب از طريق كه به پيامبر اسلام فرستاده شده، براي ما يقين علمي حاصل كرده است".[6]
5. علومي در (هستند) كه هدف آن تبيين كتاب و سنت است مثل فقه و اصول و تفسير قرآن و فلسفه، كلام و مفديات آنها.
6. بعضي گفته از مهم نيست منشأ يك علم كجا باشد، اگر مسائل آن علم در چهارچوب جهان بيني اسلامي تفسير شود، مي توان آن را علم اسلامي تلقي كرد.
7. برخي علمي را اسلامي دانسته اند كه در خداشناسي و رفع نيازهاي مشروع فردي و اجتماعي جامعه اسلامي مؤثر باشد[7] استاد مطهري مي فرمايد: "خاتميت و خالقيت اسلام اقتضاء ميكند كه هر علم مفيد و ناقصي را كه براي جامعه اسلامي نافع و ضروري است، علم ديني بخوانيم."[8]
از تعاريف ذكر شده غير از تعريف دوم و ششم و هفتم، مابقي، به نوعي تعريف به مصداق هستند يعني مصاديقي از علم ديني را بازگو كرده اند. تعاريف دوم و ششم هم به تعريف اخير بر مي گردد.
به نظر مي رسد بالحاظ دو امر مي توان هر علمي را علم ديني دانست يكي اينكه از جانب شارع مقدس مورد روع نباشد يعني ممنوعيت شرعي نداشته باشد و ديگري آنكه براي جامعه ديني نافع باشد.
بنابراين مي توان گفت: علم ديني، علمي است مورد نهي و ردع شارع نبوده و از طرفي براي جامعه اسلامي نافع باشد.
ويژگي هاي علم ديني و علم سكولار: براي تبيين بيشتر تمايز بين اين دو علم، توجه به ويژگي هاي آنها خالي از فايده نيست.
1. روش مطالعه در علم سكولار تجربه، فرضيه و نيز مشاهده است. بنابراين قلمرو اين علم تا جايي است كه بتواند پديده اي را مورد آزمايش و تجربه حسي قرار دهد و در خارج از اين قلمرو حق دخالت ندارد، اما روش مطالعه در علم ديني علاوه بر اينكه بر شيوه هاي تجربه و حسي (در مواردي كه قابل تجربه حسي مي باشند) شيوه هاي ديگري كه فراتر از شيوه هاي تجربي و حسي هست از قبيل عقل و وحي، معتبر داشته شده است پس علم ديني به جهت برخورداري از دو ابزار مهم در تحصيل علم مي تواند قلمرو مطالعه اش را تا امور ماواري طبيعي توسعه دارد و به قضاوت بنشيند.
2. علم سكولار مبتني بر جهان بيني علمي و علم ديني مبتني بر جهان بيني ديني است. اگر مطالعه طبيعت جامعه و انسان در چهارچوب جهان بيني ديني (اسلامي) انجام گيرد علم مبتني بر اين جهان بيني، علم ديني خواهد بود و اگر فارغ از جهان بيني ديني و صرفاً به منظور كشف علمي (تجربي و حسي) پديدارها باشد، علم بوجود آمده را سكولار مي نامند[9] يعني هيچ انتسابي با جهان بيني ديني ندارد.
3. علم سكولار چون بر تجربه و حس تكيه دارد هميشه در معرض دگرگوني و تحول است از اين روي صحت هيچ داده اي از آن را نمي توان به طور قطع اثبات كرد اما ويژگي علم ديني آن است كه با توجه به اينكه از منبع وحي سرچشمه مي گيرد و مستند به وحي الهي است دگرگون پذير نيست پس هم از قطعيت و صحت قطعي برخوردار است و هم چالش تغيير و تحول را ندارد.
نتيجه آنكه: با توجه به ويژگي هاي ياد شده مي توان گفت علم ديني چون از ويژگي هايي برخوردار است كه مي تواند در سعادت آدمي و كارآمدي نسبت به شؤونات فردي و اجتماعي افراد الگوي واقعي ارايه دهد و علاوه بر ترغيب انسان به مطالعه در طبيعت و دست يابي به علم تجربي و حسي (كه مقدمه رسيدن به خداشناسي و خداپرستي واقعي است) براي تثبيت اعتقاد به حاكميت يك مشيت حكيمانه در جهان و خداشناسي و عبوديت، ثمر بخش است، پس علم نافع و مفيدي است كه در متون ديني هم تحصيل آن لازم شمرده شده است.
براي مطالعه بيشتر:
1. مهدي گلشني، علم و دين و معنويت در قرن بيست و يكم، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1379.
2. جمعي از نويسندگان، جستارهايي در كلام جديد، تهران: انتشارات سمت با همكاري دانشگاه قم، 1381.
3. عبدالحسين خسروپناه، كلام جديد، قم: مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه، 1379، گفتار چهاردهم.
در آخر توجه خود و شما را به حديث شريفي از حضرت پيغمبر - صلي الله عليه و آله و سلم -كه ما را به فراگيري هر علم نافع غير مغاير با شرع مقدس، تشويق مي كند، جلب مي نماييم:
آن حضرت فرمود:
"الحكمة ضالة المؤمن فاطلبوها ولو عند المشرك، تكونوا احقّ بها و اهلها" حكمت گمشده مؤمن است كه به دنبالش برويد اگر چه نزد مشركان باشد زيرا شما از آنها به آن سزاوارتريد و شايسته آن هستيد".[10]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . گلشني، مهدي، از علم سكولار تا علم ديني، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چاپ دوم، پائيز 1380، تهران، ص 147.
[2] . به نقل از پيشين، ص 146.
[3] . ر.ك: مقاله اسلامي كردن علوم و نقش حوزه و دانشگاه، احمد احمدي، فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 35، ويژه نامه 27 آذر 1379، ص 8 - 10.
[4] . ر.ك: مقاله اسلامي كردن يا بومي كردن علوم اجتماعي، محمدحسين پناهي، همان، ص 52 - 53.
[5] . ر.ك: مقاله علوم و دين، فصلنامه حوزه و دانشگاه، مجموعه مقالات 27 آذر 1378، ص 115 - 117، (رابطه دلالت و انتظارات)، محمدتقي مصباح يزدي.
[6] . ر.ك: همان.
[7] . سه مورد اخير از كتاب "از علم سكولار تا علم ديني"، همو نقل شده است.
[8] . مرتضي مطهري، ده گفتار، انتشارات حكمت، 1356 ش، ص 146 - 147.
[9] . گلشني. همان، ص 7 - 8.
[10] . زين الدين عاملي، منية المريد، ص 173 به نقل از گلشني، مهدي، قرآن و علوم طبيعت، چاپ دوم، نشر مطهر، پاييز 1380، تهران، ص 21.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.