پرسش :
طرح مسئله علم ديني از چه اهميتي برخوردار است؟ و انگيزههاي طرح اين مسئله كداماند؟
پاسخ :
تبيين مقوله ى علم دينى از جهات مختلف ضرورت دارد; از جمله يكى از راه كارهاى مسئله ى، رابطه و تعارض علم و دين، مقوله ى علم دينى است. توضيح مطلب اين كه مسئله ى رابطه ى علم و دين، با دو پيش فرض واقع نمايى علم و شناختارى (COGNITIVE) گزاره هاى دينى و پذيرش موضوعات مشترك ميان علم و دين، قابل طرح است; البتّه بين گزاره هاى انشايى و هنجارى دينى، كه بيان گر اهداف آدميان اند و آموزه هاى علمى نيز ترابط، قابل تصور است. در اين مسئله كسانى چون گاليله به تفكيك قلمرو علم از قلمرو دين و نيز كانت به خروج مسائل مابعدالطبيعه از محدوده ى عقل نظرى و انحصار حوزه ى عقل نظرى به مسائل علمى و پديدارهاى زمانى و مكانى رو آوردند.[1] كارل بارت، متأله مسيحى پروتستانى نيز موضوع الهيات را تجلّى خداوند در مسيح و موضوع علم را، جهان طبيعت قلمداد كرد. وى با تمايز موضوعى به تمايز روشى نيز نايل آمد.[2] گروهى نيز تفكيك در وظيفه ى علم و دين را پيشنهاد كردند; بدين معنى كه وظيفه ى علم، ابزار انگارى و پيش بينى و كنترل باشد; نه تبيين گرى; و يا اين كه دين صرفاً تنظيم كننده ى زندگى فردى و اجتماعى باشد; نه تبيين كننده ى امور واقع.[3] برخى تفكيك در اهداف علم و دين را بيان كرده اند و هدف دين را هدايت و سعادت بشر، و هدف علم را تبيين حقايق عالم طبيعت دانسته اند.[4] دسته ى ديگرى، جدا انگارى زبان علم و زبان دين را ارايه نمودند و معنادارى گزاره هاى علم و دين، يا بى معنا دانستن گزاره هاى دينى توسط پوزيتويست ها و يا تفكيك كاركرد گرايانه ى زبان علم و دين از سوى فيلسوفان تحليل زبانى، هم چون ريچارد بون و بريث ويت را پذيرفته اند.[5]
شيوه ى ديگرى كه در تعارض علم و دين مطرح شده، مقوله ى علم دينى است; بدين معنا كه تنها علم دينى مى تواند مضامين ناسازگار با تلقّى دينى در علوم تجربى را حل كند; زيرا با تأثير متافيزيك دينى و روحيه و انگيزه ى دينى عالمان بر فرايند و تئورى ها و اهداف علم، نمى توان به مضامين ناسازگار با دين دست يافت.
انگيزه هاى طرح علم دينى
دو انگيزه مى توان براى طراحان مقوله ى علم دينى تصور كرد: نخست، حل تعارض و تقابل علم و دين و گزاره هاى علمى با گزاره هاى دينى و ساير انواع تعارض; و دوم، جهت گيرى دينى يا سكولار علوم تجربى در حيات و تمدن بشرى.
در واقع، مسئله ى علم دينى، علاوه بر اين كه با تأثير پيش فرض هاى دينى بر علوم، به جهت گيرى دينى دستاوردهاى علمى سامان مى دهد، به حل مسئله ى تعارض و چالش ميان علم و دين مدد مى رساند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر. ك: دين و نگرش نوين، ص ص 308 ـ 317.
[2] . ر. ك: مايكل پترسون و ديگران، عقل و اعتقاد دينى، ص 366.
[3] . همان، ص 388.
[4] . محمد تقى مصباح يزدى، فصل نامه ى مصباح: مبحث بنيادى علوم انسانى، شماره ى 8، ص 9.
[5] . مايكل پترسون و ديگران، عقل و اعتقاد دينى، ص 269.
تبيين مقوله ى علم دينى از جهات مختلف ضرورت دارد; از جمله يكى از راه كارهاى مسئله ى، رابطه و تعارض علم و دين، مقوله ى علم دينى است. توضيح مطلب اين كه مسئله ى رابطه ى علم و دين، با دو پيش فرض واقع نمايى علم و شناختارى (COGNITIVE) گزاره هاى دينى و پذيرش موضوعات مشترك ميان علم و دين، قابل طرح است; البتّه بين گزاره هاى انشايى و هنجارى دينى، كه بيان گر اهداف آدميان اند و آموزه هاى علمى نيز ترابط، قابل تصور است. در اين مسئله كسانى چون گاليله به تفكيك قلمرو علم از قلمرو دين و نيز كانت به خروج مسائل مابعدالطبيعه از محدوده ى عقل نظرى و انحصار حوزه ى عقل نظرى به مسائل علمى و پديدارهاى زمانى و مكانى رو آوردند.[1] كارل بارت، متأله مسيحى پروتستانى نيز موضوع الهيات را تجلّى خداوند در مسيح و موضوع علم را، جهان طبيعت قلمداد كرد. وى با تمايز موضوعى به تمايز روشى نيز نايل آمد.[2] گروهى نيز تفكيك در وظيفه ى علم و دين را پيشنهاد كردند; بدين معنى كه وظيفه ى علم، ابزار انگارى و پيش بينى و كنترل باشد; نه تبيين گرى; و يا اين كه دين صرفاً تنظيم كننده ى زندگى فردى و اجتماعى باشد; نه تبيين كننده ى امور واقع.[3] برخى تفكيك در اهداف علم و دين را بيان كرده اند و هدف دين را هدايت و سعادت بشر، و هدف علم را تبيين حقايق عالم طبيعت دانسته اند.[4] دسته ى ديگرى، جدا انگارى زبان علم و زبان دين را ارايه نمودند و معنادارى گزاره هاى علم و دين، يا بى معنا دانستن گزاره هاى دينى توسط پوزيتويست ها و يا تفكيك كاركرد گرايانه ى زبان علم و دين از سوى فيلسوفان تحليل زبانى، هم چون ريچارد بون و بريث ويت را پذيرفته اند.[5]
شيوه ى ديگرى كه در تعارض علم و دين مطرح شده، مقوله ى علم دينى است; بدين معنا كه تنها علم دينى مى تواند مضامين ناسازگار با تلقّى دينى در علوم تجربى را حل كند; زيرا با تأثير متافيزيك دينى و روحيه و انگيزه ى دينى عالمان بر فرايند و تئورى ها و اهداف علم، نمى توان به مضامين ناسازگار با دين دست يافت.
انگيزه هاى طرح علم دينى
دو انگيزه مى توان براى طراحان مقوله ى علم دينى تصور كرد: نخست، حل تعارض و تقابل علم و دين و گزاره هاى علمى با گزاره هاى دينى و ساير انواع تعارض; و دوم، جهت گيرى دينى يا سكولار علوم تجربى در حيات و تمدن بشرى.
در واقع، مسئله ى علم دينى، علاوه بر اين كه با تأثير پيش فرض هاى دينى بر علوم، به جهت گيرى دينى دستاوردهاى علمى سامان مى دهد، به حل مسئله ى تعارض و چالش ميان علم و دين مدد مى رساند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر. ك: دين و نگرش نوين، ص ص 308 ـ 317.
[2] . ر. ك: مايكل پترسون و ديگران، عقل و اعتقاد دينى، ص 366.
[3] . همان، ص 388.
[4] . محمد تقى مصباح يزدى، فصل نامه ى مصباح: مبحث بنيادى علوم انسانى، شماره ى 8، ص 9.
[5] . مايكل پترسون و ديگران، عقل و اعتقاد دينى، ص 269.