پرسش :
چگونه فرهنگ ها تغيير و تبدّل پيدا مى كنند; آيا تغيير كامل فرهنگ در يك جامعه ممكن است؟
پاسخ :
رفتار و احساس و تفكر انسان ها، به ترتيب، از جزئى به كلى، به صورت زير ظهور و تغيير پيدا مى كند. در ابتدا، كاملا فردى است; و بعضى افراد، چه بسا، بدون اين كه از هم ديگر اطلاع و با يكديگر هماهنگى داشته باشند، به يك صورت، احساس و فكر و عمل مى كنند. گاهى ممكن است يك متفكر برجسته، به تنهايى، ديدگاهى داشته باشد و آن را بيان كند; در صورت موفقيت، در مرحله ى بعد، ممكن است آن شيوه ى احساس و تفكر و عمل، به صورت گروهى، خود را نشان دهد; اگر اين گروه بتواند شيوه اش را حفظ كند و آن را در عمق و سطح انتشار دهد و آرام آرام پذيرش اجتماعى پيدا كند، تبديل به يك جريان فرهنگى مى شود.[1]
ممكن است اين جريان فرهنگى ملى و يا بين المللى باشد و ـ بسته به اين كه موضوع آن چه باشد و در چه گستره اى انتشار يابد ـ ممكن است تبديل به يك خرده فرهنگ و يا فرهنگ شود. ممكن است اين تحولات در هر مرحله اى ساز و كارهاى خاص خود را داشته باشد و از ابزار و وسايل ويژه اى استفاده كند و لوازم اجتماعى خاصى را به دنبال داشته باشد.
امروزه براى تبديل و انتقال از مرحله اى به مرحله ى ديگر، به طور دقيق و برنامه ريزى شده، از داده هاى مختلف علوم انسانى، مثل روان شناسى، جامعه شناسى، مديريت، ارتباطات و ... استفاده مى شود. موضوع «اثرگذارى بر تك تك افراد» و «تبليغات»، در علوم انسانى و در مجامع دانشگاهى جايگاه ويژه اى دارد;[2] البته روشن است كه نزاع ها و مقابله ها، در سطوح فردى و گروه هاى كوچك، آسان تر از زمانى است كه تبديل به جريان فرهنگى شده باشند. اصولا نمى توان جريان فرهنگى را به طور كامل، آن هم در كوتاه مدت، حذف كرد; اگرچه مى توان جريان مطلوب را آن قدر تقويت كرد و قوت بخشيد كه بقيه، در كنار آن، ريز و كم رنگ و ناپيدا شوند; هم چنين مى توان بعضى از جريان ها را به كار گرفت و در جهت مورد نظر هدايت كرد; چون همواره تمام جريانات فرهنگى، تضاد بنيادى با يكديگر ندارند.
با توجه به تعريفى كه از فرهنگ ارائه شد، در مى يابيم كه گستره ى آن بسيار وسيع است و همه ى دستاوردهاى يك جامعه، مثل خط، زبان، دين، آداب و رسوم سنتى، علوم و فنون و... را از ابتدا تاكنون شامل است; لذا نمى توان در اين مختصر، به طور كامل و مستوفا، از ساز و كارهاى ايجاد و تغيير فرهنگ سخن گفت; لكن ما به طور كلى يادآورى مى كنيم كه تغيير فرهنگ جامعه اولا، به تدريج و با كندى بسيار صورت مى پذيرد; ثانياً، چه بسا بسيارى از توده ها متوجه تغيير فرهنگ نمى شوند!
گاهى برنامه اى تنظيم مى شود كه مثلا مجموعه ى مفاهيم «الف ب پ ت ث» را كه در كنار هم قرار دارند، به گونه اى تغيير مى دهند كه آرام آرام به مجموعه ى «ج چ ح خ د» تبديل مى شود و در نهايت، كسانى كه با آن سر و كار داشته اند، هنوز خيال مى كنند كه اين همان است.
مسئله ى حفظ يا تغيير فرهنگ، نياز به استراتژى فرهنگى و برنامه ريزى دراز مدت دارد. تفطن به اين نكته بسيار مهم است كه فرهنگ و سير آن را نبايد به دست حوادث روزگار سپرد; بلكه بايد براى حفظ يا تغيير آن برنامه ريزى كرد. اين برنامه ريزى بايد تمام شئون فرهنگى را شامل باشد.[3]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. براى آشنايى با بعضى از جريانات فرهنگى، در سطح جهانى، ر.ك: مصطفى ملكيان، جريان شناسى فرهنگ معاصر (جزوه). ايشان به جريان هايى مثل سنت گرايان، فمينيست ها، جريان عرفان، جريان روشن فكرى، اصول گرايان، بهائيت، روحانيت، گروه هاى رپ و هوى متال، نهضت سوم در روان شناسى، اخلاق گرايان و تجربه گرايان اشاراتى كرده است.
[2]. به عنوان نمونه، ر.ك. محمد كاويانى، ارزش يابى مفاهيم روان شناسى اجتماعى از ديدگاه قرآن (پايان نامه ى فوق ليسانس). در آن جا طى مباحث نگرش و تغيير نگرش، تبليغات و جنگ روانى، به بعضى از داده هاى روان شناسى اجتماعى و بعضى از شيوه هاى قرآنى اشاره شده است.
[3]. به عنوان نمونه، ر.ك: پرويز تاجدارى، تهاجم فرهنگى.
ايشان به بررسى كيفيت اعزام دانش جو به خارج از كشور، و چگونگى رهاشدگى و احساس بى حمايتى آنها، و بلكه طرد و رانده شدن آنها از سوى همه ى نمايندگان فرهنگى و سياسى خودى در كشور بيگانه اشاره مى كند; و متقابلا برنامه هاى دقيق و حساب wxشده ى مسئولين آن كشور بيگانه را نيز يادآورى مى كند; و نتيجه مى گيرد كه كم ترين و طبيعى ترين نتيجه ى اين گونه برخوردها اين است كه حتى دلسوزان و ارادتمندان كشور و ملت، در همان جا بمانند و يا اگر به كشور باز گشتند، ولو به صورت ناخود آگاه، در واقع از علاقه مندان و حاميان آن كشور بيگانه باشند. آقاى تاجدارى براى مدت طولانى در آمريكا بوده است و در دانشگاه هاى متعدد، دبيرستان ها و ديگر مدارسى كه ايرانى ها در آنها بوده اند، پژوهش هاى ميدانى، با روش هاى مختلف نمونه گيرى و تحليل محتوى، انجام داده است.او به طور مختصر، به پديده ى فرار مغزها پرداخته است و گناه آن را بيش از آن كه متوجه دانش جو بداند، مقدارى متوجه بى برنامگى داخلى براى جذب، و مقدارى متوجه برنامه هاى دقيق و جذب كننده ى كشورهاى بيگانه مى داند.
نياز به ذكر است كه بيش تر تحقيق ايشان، مربوط به قبل از پيروزى انقلاب اسلامى است.
رفتار و احساس و تفكر انسان ها، به ترتيب، از جزئى به كلى، به صورت زير ظهور و تغيير پيدا مى كند. در ابتدا، كاملا فردى است; و بعضى افراد، چه بسا، بدون اين كه از هم ديگر اطلاع و با يكديگر هماهنگى داشته باشند، به يك صورت، احساس و فكر و عمل مى كنند. گاهى ممكن است يك متفكر برجسته، به تنهايى، ديدگاهى داشته باشد و آن را بيان كند; در صورت موفقيت، در مرحله ى بعد، ممكن است آن شيوه ى احساس و تفكر و عمل، به صورت گروهى، خود را نشان دهد; اگر اين گروه بتواند شيوه اش را حفظ كند و آن را در عمق و سطح انتشار دهد و آرام آرام پذيرش اجتماعى پيدا كند، تبديل به يك جريان فرهنگى مى شود.[1]
ممكن است اين جريان فرهنگى ملى و يا بين المللى باشد و ـ بسته به اين كه موضوع آن چه باشد و در چه گستره اى انتشار يابد ـ ممكن است تبديل به يك خرده فرهنگ و يا فرهنگ شود. ممكن است اين تحولات در هر مرحله اى ساز و كارهاى خاص خود را داشته باشد و از ابزار و وسايل ويژه اى استفاده كند و لوازم اجتماعى خاصى را به دنبال داشته باشد.
امروزه براى تبديل و انتقال از مرحله اى به مرحله ى ديگر، به طور دقيق و برنامه ريزى شده، از داده هاى مختلف علوم انسانى، مثل روان شناسى، جامعه شناسى، مديريت، ارتباطات و ... استفاده مى شود. موضوع «اثرگذارى بر تك تك افراد» و «تبليغات»، در علوم انسانى و در مجامع دانشگاهى جايگاه ويژه اى دارد;[2] البته روشن است كه نزاع ها و مقابله ها، در سطوح فردى و گروه هاى كوچك، آسان تر از زمانى است كه تبديل به جريان فرهنگى شده باشند. اصولا نمى توان جريان فرهنگى را به طور كامل، آن هم در كوتاه مدت، حذف كرد; اگرچه مى توان جريان مطلوب را آن قدر تقويت كرد و قوت بخشيد كه بقيه، در كنار آن، ريز و كم رنگ و ناپيدا شوند; هم چنين مى توان بعضى از جريان ها را به كار گرفت و در جهت مورد نظر هدايت كرد; چون همواره تمام جريانات فرهنگى، تضاد بنيادى با يكديگر ندارند.
با توجه به تعريفى كه از فرهنگ ارائه شد، در مى يابيم كه گستره ى آن بسيار وسيع است و همه ى دستاوردهاى يك جامعه، مثل خط، زبان، دين، آداب و رسوم سنتى، علوم و فنون و... را از ابتدا تاكنون شامل است; لذا نمى توان در اين مختصر، به طور كامل و مستوفا، از ساز و كارهاى ايجاد و تغيير فرهنگ سخن گفت; لكن ما به طور كلى يادآورى مى كنيم كه تغيير فرهنگ جامعه اولا، به تدريج و با كندى بسيار صورت مى پذيرد; ثانياً، چه بسا بسيارى از توده ها متوجه تغيير فرهنگ نمى شوند!
گاهى برنامه اى تنظيم مى شود كه مثلا مجموعه ى مفاهيم «الف ب پ ت ث» را كه در كنار هم قرار دارند، به گونه اى تغيير مى دهند كه آرام آرام به مجموعه ى «ج چ ح خ د» تبديل مى شود و در نهايت، كسانى كه با آن سر و كار داشته اند، هنوز خيال مى كنند كه اين همان است.
مسئله ى حفظ يا تغيير فرهنگ، نياز به استراتژى فرهنگى و برنامه ريزى دراز مدت دارد. تفطن به اين نكته بسيار مهم است كه فرهنگ و سير آن را نبايد به دست حوادث روزگار سپرد; بلكه بايد براى حفظ يا تغيير آن برنامه ريزى كرد. اين برنامه ريزى بايد تمام شئون فرهنگى را شامل باشد.[3]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. براى آشنايى با بعضى از جريانات فرهنگى، در سطح جهانى، ر.ك: مصطفى ملكيان، جريان شناسى فرهنگ معاصر (جزوه). ايشان به جريان هايى مثل سنت گرايان، فمينيست ها، جريان عرفان، جريان روشن فكرى، اصول گرايان، بهائيت، روحانيت، گروه هاى رپ و هوى متال، نهضت سوم در روان شناسى، اخلاق گرايان و تجربه گرايان اشاراتى كرده است.
[2]. به عنوان نمونه، ر.ك. محمد كاويانى، ارزش يابى مفاهيم روان شناسى اجتماعى از ديدگاه قرآن (پايان نامه ى فوق ليسانس). در آن جا طى مباحث نگرش و تغيير نگرش، تبليغات و جنگ روانى، به بعضى از داده هاى روان شناسى اجتماعى و بعضى از شيوه هاى قرآنى اشاره شده است.
[3]. به عنوان نمونه، ر.ك: پرويز تاجدارى، تهاجم فرهنگى.
ايشان به بررسى كيفيت اعزام دانش جو به خارج از كشور، و چگونگى رهاشدگى و احساس بى حمايتى آنها، و بلكه طرد و رانده شدن آنها از سوى همه ى نمايندگان فرهنگى و سياسى خودى در كشور بيگانه اشاره مى كند; و متقابلا برنامه هاى دقيق و حساب wxشده ى مسئولين آن كشور بيگانه را نيز يادآورى مى كند; و نتيجه مى گيرد كه كم ترين و طبيعى ترين نتيجه ى اين گونه برخوردها اين است كه حتى دلسوزان و ارادتمندان كشور و ملت، در همان جا بمانند و يا اگر به كشور باز گشتند، ولو به صورت ناخود آگاه، در واقع از علاقه مندان و حاميان آن كشور بيگانه باشند. آقاى تاجدارى براى مدت طولانى در آمريكا بوده است و در دانشگاه هاى متعدد، دبيرستان ها و ديگر مدارسى كه ايرانى ها در آنها بوده اند، پژوهش هاى ميدانى، با روش هاى مختلف نمونه گيرى و تحليل محتوى، انجام داده است.او به طور مختصر، به پديده ى فرار مغزها پرداخته است و گناه آن را بيش از آن كه متوجه دانش جو بداند، مقدارى متوجه بى برنامگى داخلى براى جذب، و مقدارى متوجه برنامه هاى دقيق و جذب كننده ى كشورهاى بيگانه مى داند.
نياز به ذكر است كه بيش تر تحقيق ايشان، مربوط به قبل از پيروزى انقلاب اسلامى است.