پرسش :
نظر امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري دربارة روشنفكر چيست؟
پاسخ :
در طول تاريخ استفاده كردن از نظرات بزرگان و استفاده از راهنمايي آنان راهكارهايي را در زندگي بشر و همچنين در ارتقاء بعد فكري او فراهم آورده است. در اين نوشته مختصر به دنبال نظر رهبر فقيد انقلاب حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري (مدظله العالي) دربارة روشنفكري هستيم.
از زماني كه بحث روشنفكري در ايران به وجود آمد، گروهها و طيفهاي مختلفي از اقشار جامعه خود را به اين جريان پيوند داده و خود را متعلق بدان ميدانستند. جريان روشنفكري يكي از مقولههاي اجتماعي است كه در جامعه ما دستخوش تغييرات و تطورات گوناگون قرار گرفته است.
نكتهاي كه حائز اهميت است[1] اينكه جريان روشنفكري يك گفتمان و طرز تفكر يك دست نميباشد و داراي سطوح مختلفي ميباشد. برخي از شقوق آن هماهنگي با دين و حتي دغدغه ديني دارد. برخي ديگر منافات با دين و ضد مذهب و برخي از شقوق آن نيز در پشت دين موضع گرفته و مفاهيم ديني را تغيير ميدهد. برخي از آنان ناآگاهان غافل و برخي ديگر از آگاهان عامه هستند.
از آغاز دهة 40 تا پيروزي انقلاب اسلامي جريان روشنفكري به سه دسته تقسيم ميشود:
1. روشنفكري چپگرا.
2. روشنفكري راستگرا.
3. روشنفكري ديني.
1. روشنفكري چپگرا: اين افراد داراي ايدئولوژي ماركسيستي بوده و از جهت سياسي نيز قائل به تئوريهاي توتاليتر (اقتدارگرا) هستند. آنها در تضاد مستقيم با دين و مذهب بودند.
2. روشنفكري راستگرا: اين افراد باورهاي ليبراليستي داشتند. اعتقاد به آزادي داشتند البته با اين قيد كه مزاحم آزادي ديگران نباشد. (كاري به حدود ديني نداشتند) تأكيد بر قانون ميكردند و منظور آنها قوانين بشري بود و آن را در مقابل قانون الهي علم ميكردند.
همچنين اعتقاد به حكومتهاي ليبرال ـ دموكراتيك داشتند و قائل به جدايي دين از سياست بودند (افكار سكولاريستي).
3. روشنفكري ديني: اين جريان، روشنفكري چپگرا و راستگرا و هم مذهبيان را ـ البته متدينان غير سياسي و مقدس مآب ـ به نقد ميكشيد. در واقع به دنبال تجددطلبي ديني بودند و در برابر معضلات و مشكلات راهحلهايي را ارائه ميدادند كه مقتضي زمان و موافق دين بود.
با توجه به تقسيم بندي فوق به بررسي نظر امام خميني (ره) ميپردازيم:
الف. موضع دفعي روشنفكران از ناحية امام (ره):
مهمترين نمونههاي روشنفكران چپگرا عبارت از حزب توده، گروه خليل ملكي و سازمانهاي چريكي و ماركسيستي بودند كه حضرت امام (ره) از ابتداي مبارزات فاصله متدينان با اين گروهها را حفظ كرده و هرگز با آنان همكاري نكردند.[2]
درادامه براي تيمن و تبرك از كلام آن رهبر فقيد دو نمونه ذكر ميشود:
گروههاي چپ يا كمونيستي تقريباً از بين رفتهاند، آنها نميتوانند در نهضت مردمي كه در جريان است هيچ تأثيري داشته باشند.[3]
از اين دستهجات خائن، چه كمونيست و چه ماركسيست و چه منحرفين از مذهب تشيع و از مكتب مقدس اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به هر اسم و رسمي باشد، متنفر و بيزارم و آنها را خائن به مملكت اسلام و مذهب ميدانم.[4]
ب. موضع جذبي ـ دفعي روشنفكران از ناحية امام (ره) :
مشهورترين نمونة روشنفكراني راستگرا جريان جبهة ملي بود. اين جبهه كه متشكل از گروههاي مختلف بود، در چند اصل مشترك با يكديگر توافق داشتند.
موضع رهبر كبير انقلاب با اين طيف از روشنفكران مثل گروههاي چپگرا كه در ضديت آشكار با مذهب بودند، نبود و حضرت امام (ره)، فقط به دفع آنان نپرداخت و به اصلاح افكار و ديدگاههاي آنان پرداخت. در مواردي مثل اختلاف بر سر عنوان مجلس خبرگان و مجلس مؤسسان حضرت امام (ره) ضمن انتقاد از آن به آگاهي دادن آنان به خود و پرهيز از غربزدگي پرداخت و برخورد دافعهاي نداشت، امّا در مواردي نيز شديداً با آنان برخورد نمود؛ از باب نمونه در قضية لايحة قصاص هيچ مسامحهاي نشان ندادند، و شديدترين برخورد را با آنان كردند.
به عنوان نمونه حضرت امام (ره) دربارة مخالفت روشنفكران با مجلس خبرگان به بهانه مجلس مؤسسان ميفرمايند:
همانهايي كه رفراندوم را تحريم كردند، همانها ميخواهند كه نگذارند قانون اساسي را به تصويب برسانيم چون اين قانون اساسي اسلام و جمهوري اسلام است ... ما كه ميخواهيم قانون اساسي جمهوري اسلامي را بگذرانيم اينها به فكر افتادند كه اين را هم نگذارند، تحقق پيدا كند و لذا ميگويند بايد مجلس مؤسساني نظير مجلسهاي غرب در اين جا باشد و ششصد يا هفتصد نفر داشته باشد. (صحيفة نور، ج 4، صفحات 447 و 448)
ج. موضع جذبي روشنفكران از ناحية امام (ره):
روشنفكري ديني بر خلاف روشنفكري چپگرا و راستگرا به جاي اين كه بيشتر جنبة سياسي داشته باشد جنبة فكري داشت. مهمترين ويژگي اين طيف، نگاه انتقادي آنان به جريانهاي چپگرا، راستگرا و مذهبيهاي مقدس مآب و به دور از زماني (متحجر) بود.
امام (ره) به دنبال جذب اين افراد و وحدت ميان آنها و روحانيت بود.[5] ايشان در اين زمينه نسبت به علمايي كه مواضع دفعي دارند اظهار گله و شكايت ميكنند.[6]
به عنوان مثال حضرت امام (ره) بر پيوند دو جريان عمدة فكري يعني دانشگاهيان و حوزويان تأكيد ميكنند و ميفرمايند:
توصيه اين جانب ان است كه نسل حاضر و آينده غفلت نكنند و دانشگاهيان و جوانان برومند عزيز هر چه بيشتر با روحانيون و طلاب علوم اسلامي پيوند و دوستي و تفاهم را محكمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههاي دشمنان غدار غافل نباشند.... (روشنفكري و روشنفكران در ايران از ديدگاه امام خميني(ره)، ص 287)
نظر مقام معظم رهبري (مدظله العالي) دربارة روشنفكران
ايشان در مقام تعريف از واژة روشنفكر آن را ضدارتجاع ميدانند و ميفرمايند:
مقوله روشنفكري اساساً ضدارتجاع است. روشنفكري مقولهاي كه رو به جلو دارد و به آينده نگاه ميكند. روشنفكري عبارت است از آن حركتي و شغلي، كار و وضعي كه با فعاليت فكر سرو كار دارد و روشنفكر كسي است كه بيشتر با مغر خودش كار ميكند تا با بازويش، با اعصاب خودش كار ميكند تا با عضلاتش.[7]
روشنفكر يعني آن كسي كه آن چيزهايي را ميبيند كه مردم نميبينند، كسي كه از سطح بالاتري دارد نگاه ميكند، مشرف بر مسائل است، جهتگيريها را ميبيند، دشمنيها را ميبيند، دشمني را ميشناسد، او وظيفه دارد كه زودتر از هر كس ديگر فرياد بزند، خروش برآورد، مردم را بسيج كند.[8]
همچنين ايشان در تبيين روند جريان روشنفكري در ايران تصريح ميفرمايند كه در ايران روشنفكري بيمار متولد شده است.[9] و به دنبال آن به ذكر روحيات و خصوصيات چند روشنفكر وابسته من جمله ميرزا ملكم خان، حاج سيّاح محلاتي، ميرزا فتحعلي آخوندزاد و... ميپردازد.
اين افراد همان وظيفة روشنفكران غربي كه مبارزه با دين تحريف شده مسيحيت را به عهده داشتند در ايران تبديل به مبارزه با اسلام كردند و يكي از ويژگيهاي روشنفكران اين شد كه با اسلام، دشمن و مخالف باشند.[10]
امّا جداي از جريانات سياسي و با دقت در حقيقت كلمه روشنفكري اين جريان مخالف با مذهب نيست، در انتهاي اين نوشتار كلامي از مقام معظم رهبري را حسن ختام اين نوشته قرار ميدهيم كه حاكي از نظر نهايي ايشان دربارة روشنفكر است:
البته به نظر ما، در روشنفكري به معناي حقيقي كلمه، نه ضديت با مذهب هست و نه ضديت با تعبد، يك انسان ميتواند هم روشنفكر باشد؛ همان معنايي كه همه روشنفكر را تعريف كردهاند ـ كسي كه به آينده نگاه ميكند،كار فكري ميكند، رو به پيشرفت دارد ـ و هم ميتواند مذهبي باشد ميتواند متعبّد باشد، ميتواند مرحوم دكتر بهشتي باشد، ميتواند، شهيد مطهري باشد، ميتواند بسياري از شخصيتهاي روشنفكر مذهبي كاملاً مؤمن ما باشد، كه ما ديدهايم، هيچ لزومي ندارد كه مخالف مذهب باشد.[11]
منابعي براي مطالعه بيشتر:
1. انديشه حوزه، ش 25، ص 4، مقاله رفتارشناسي امام خميني(ره) در برابر جريان روشنفكري.
2. انديشه حوزه، ش 25، ص 27، مقاله روشنفكري و عملكرد روشنفكران در كلام رهبري.
3. روشنفكري و روشنفكري در ايران از ديدگاه امام خميني(ره)، گردآوري و تدوين: موسسه فرهنگي قدر ولايت.
4. پرسش و پاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب اسلامي، گردآوري و تنظيم موسسه فرهنگي قدر ولايت، فصل پنجم.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . تمامي مطالب پيرامون نظر حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري برگرفته شده از دو مقالة آقايان سيد مجيد ظهيري و رضا حق پناه مندرج در نشريه انديشه حوزه، ش 25، ميباشد. براي مطالعه بيشتر به اين دو مقاله رجوع شود.
[2] . براي بررسي ادله حضرت امام(ره)، ر.ك: به انديشه حوزه، ش 25، ص 8.
[3] . صحيفه نور، ج 2، ص 35، به نقل از انديشه حوزه، ش 25، ص 9.
[4] . صحيفه نور، ج 1، ص 383، به نقل از انديشه حوزه، ش 25، ص 9.
[5] . رجوع كنيد به انديشه حوزه، ش 25، ص 17.
[6] . صحيفه نورر، ج اوّل، صفحات 435 و 436.
[7] . سخنراني در دانشگاه تهران، 22/2/1377.
[8] . گفتاري در وحدت و تحزب، ص 9، به نقل از انديشه حوزه، ش 25، ص 29.
[9] . سخنراني در دانشگاه تهران، 22/2/1377.
[10] . ر.ك: انديشه حوزه، ش 25، ص 39.
[11] . انديشه حوزه، ش 25، ص 40.
در طول تاريخ استفاده كردن از نظرات بزرگان و استفاده از راهنمايي آنان راهكارهايي را در زندگي بشر و همچنين در ارتقاء بعد فكري او فراهم آورده است. در اين نوشته مختصر به دنبال نظر رهبر فقيد انقلاب حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري (مدظله العالي) دربارة روشنفكري هستيم.
از زماني كه بحث روشنفكري در ايران به وجود آمد، گروهها و طيفهاي مختلفي از اقشار جامعه خود را به اين جريان پيوند داده و خود را متعلق بدان ميدانستند. جريان روشنفكري يكي از مقولههاي اجتماعي است كه در جامعه ما دستخوش تغييرات و تطورات گوناگون قرار گرفته است.
نكتهاي كه حائز اهميت است[1] اينكه جريان روشنفكري يك گفتمان و طرز تفكر يك دست نميباشد و داراي سطوح مختلفي ميباشد. برخي از شقوق آن هماهنگي با دين و حتي دغدغه ديني دارد. برخي ديگر منافات با دين و ضد مذهب و برخي از شقوق آن نيز در پشت دين موضع گرفته و مفاهيم ديني را تغيير ميدهد. برخي از آنان ناآگاهان غافل و برخي ديگر از آگاهان عامه هستند.
از آغاز دهة 40 تا پيروزي انقلاب اسلامي جريان روشنفكري به سه دسته تقسيم ميشود:
1. روشنفكري چپگرا.
2. روشنفكري راستگرا.
3. روشنفكري ديني.
1. روشنفكري چپگرا: اين افراد داراي ايدئولوژي ماركسيستي بوده و از جهت سياسي نيز قائل به تئوريهاي توتاليتر (اقتدارگرا) هستند. آنها در تضاد مستقيم با دين و مذهب بودند.
2. روشنفكري راستگرا: اين افراد باورهاي ليبراليستي داشتند. اعتقاد به آزادي داشتند البته با اين قيد كه مزاحم آزادي ديگران نباشد. (كاري به حدود ديني نداشتند) تأكيد بر قانون ميكردند و منظور آنها قوانين بشري بود و آن را در مقابل قانون الهي علم ميكردند.
همچنين اعتقاد به حكومتهاي ليبرال ـ دموكراتيك داشتند و قائل به جدايي دين از سياست بودند (افكار سكولاريستي).
3. روشنفكري ديني: اين جريان، روشنفكري چپگرا و راستگرا و هم مذهبيان را ـ البته متدينان غير سياسي و مقدس مآب ـ به نقد ميكشيد. در واقع به دنبال تجددطلبي ديني بودند و در برابر معضلات و مشكلات راهحلهايي را ارائه ميدادند كه مقتضي زمان و موافق دين بود.
با توجه به تقسيم بندي فوق به بررسي نظر امام خميني (ره) ميپردازيم:
الف. موضع دفعي روشنفكران از ناحية امام (ره):
مهمترين نمونههاي روشنفكران چپگرا عبارت از حزب توده، گروه خليل ملكي و سازمانهاي چريكي و ماركسيستي بودند كه حضرت امام (ره) از ابتداي مبارزات فاصله متدينان با اين گروهها را حفظ كرده و هرگز با آنان همكاري نكردند.[2]
درادامه براي تيمن و تبرك از كلام آن رهبر فقيد دو نمونه ذكر ميشود:
گروههاي چپ يا كمونيستي تقريباً از بين رفتهاند، آنها نميتوانند در نهضت مردمي كه در جريان است هيچ تأثيري داشته باشند.[3]
از اين دستهجات خائن، چه كمونيست و چه ماركسيست و چه منحرفين از مذهب تشيع و از مكتب مقدس اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به هر اسم و رسمي باشد، متنفر و بيزارم و آنها را خائن به مملكت اسلام و مذهب ميدانم.[4]
ب. موضع جذبي ـ دفعي روشنفكران از ناحية امام (ره) :
مشهورترين نمونة روشنفكراني راستگرا جريان جبهة ملي بود. اين جبهه كه متشكل از گروههاي مختلف بود، در چند اصل مشترك با يكديگر توافق داشتند.
موضع رهبر كبير انقلاب با اين طيف از روشنفكران مثل گروههاي چپگرا كه در ضديت آشكار با مذهب بودند، نبود و حضرت امام (ره)، فقط به دفع آنان نپرداخت و به اصلاح افكار و ديدگاههاي آنان پرداخت. در مواردي مثل اختلاف بر سر عنوان مجلس خبرگان و مجلس مؤسسان حضرت امام (ره) ضمن انتقاد از آن به آگاهي دادن آنان به خود و پرهيز از غربزدگي پرداخت و برخورد دافعهاي نداشت، امّا در مواردي نيز شديداً با آنان برخورد نمود؛ از باب نمونه در قضية لايحة قصاص هيچ مسامحهاي نشان ندادند، و شديدترين برخورد را با آنان كردند.
به عنوان نمونه حضرت امام (ره) دربارة مخالفت روشنفكران با مجلس خبرگان به بهانه مجلس مؤسسان ميفرمايند:
همانهايي كه رفراندوم را تحريم كردند، همانها ميخواهند كه نگذارند قانون اساسي را به تصويب برسانيم چون اين قانون اساسي اسلام و جمهوري اسلام است ... ما كه ميخواهيم قانون اساسي جمهوري اسلامي را بگذرانيم اينها به فكر افتادند كه اين را هم نگذارند، تحقق پيدا كند و لذا ميگويند بايد مجلس مؤسساني نظير مجلسهاي غرب در اين جا باشد و ششصد يا هفتصد نفر داشته باشد. (صحيفة نور، ج 4، صفحات 447 و 448)
ج. موضع جذبي روشنفكران از ناحية امام (ره):
روشنفكري ديني بر خلاف روشنفكري چپگرا و راستگرا به جاي اين كه بيشتر جنبة سياسي داشته باشد جنبة فكري داشت. مهمترين ويژگي اين طيف، نگاه انتقادي آنان به جريانهاي چپگرا، راستگرا و مذهبيهاي مقدس مآب و به دور از زماني (متحجر) بود.
امام (ره) به دنبال جذب اين افراد و وحدت ميان آنها و روحانيت بود.[5] ايشان در اين زمينه نسبت به علمايي كه مواضع دفعي دارند اظهار گله و شكايت ميكنند.[6]
به عنوان مثال حضرت امام (ره) بر پيوند دو جريان عمدة فكري يعني دانشگاهيان و حوزويان تأكيد ميكنند و ميفرمايند:
توصيه اين جانب ان است كه نسل حاضر و آينده غفلت نكنند و دانشگاهيان و جوانان برومند عزيز هر چه بيشتر با روحانيون و طلاب علوم اسلامي پيوند و دوستي و تفاهم را محكمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههاي دشمنان غدار غافل نباشند.... (روشنفكري و روشنفكران در ايران از ديدگاه امام خميني(ره)، ص 287)
نظر مقام معظم رهبري (مدظله العالي) دربارة روشنفكران
ايشان در مقام تعريف از واژة روشنفكر آن را ضدارتجاع ميدانند و ميفرمايند:
مقوله روشنفكري اساساً ضدارتجاع است. روشنفكري مقولهاي كه رو به جلو دارد و به آينده نگاه ميكند. روشنفكري عبارت است از آن حركتي و شغلي، كار و وضعي كه با فعاليت فكر سرو كار دارد و روشنفكر كسي است كه بيشتر با مغر خودش كار ميكند تا با بازويش، با اعصاب خودش كار ميكند تا با عضلاتش.[7]
روشنفكر يعني آن كسي كه آن چيزهايي را ميبيند كه مردم نميبينند، كسي كه از سطح بالاتري دارد نگاه ميكند، مشرف بر مسائل است، جهتگيريها را ميبيند، دشمنيها را ميبيند، دشمني را ميشناسد، او وظيفه دارد كه زودتر از هر كس ديگر فرياد بزند، خروش برآورد، مردم را بسيج كند.[8]
همچنين ايشان در تبيين روند جريان روشنفكري در ايران تصريح ميفرمايند كه در ايران روشنفكري بيمار متولد شده است.[9] و به دنبال آن به ذكر روحيات و خصوصيات چند روشنفكر وابسته من جمله ميرزا ملكم خان، حاج سيّاح محلاتي، ميرزا فتحعلي آخوندزاد و... ميپردازد.
اين افراد همان وظيفة روشنفكران غربي كه مبارزه با دين تحريف شده مسيحيت را به عهده داشتند در ايران تبديل به مبارزه با اسلام كردند و يكي از ويژگيهاي روشنفكران اين شد كه با اسلام، دشمن و مخالف باشند.[10]
امّا جداي از جريانات سياسي و با دقت در حقيقت كلمه روشنفكري اين جريان مخالف با مذهب نيست، در انتهاي اين نوشتار كلامي از مقام معظم رهبري را حسن ختام اين نوشته قرار ميدهيم كه حاكي از نظر نهايي ايشان دربارة روشنفكر است:
البته به نظر ما، در روشنفكري به معناي حقيقي كلمه، نه ضديت با مذهب هست و نه ضديت با تعبد، يك انسان ميتواند هم روشنفكر باشد؛ همان معنايي كه همه روشنفكر را تعريف كردهاند ـ كسي كه به آينده نگاه ميكند،كار فكري ميكند، رو به پيشرفت دارد ـ و هم ميتواند مذهبي باشد ميتواند متعبّد باشد، ميتواند مرحوم دكتر بهشتي باشد، ميتواند، شهيد مطهري باشد، ميتواند بسياري از شخصيتهاي روشنفكر مذهبي كاملاً مؤمن ما باشد، كه ما ديدهايم، هيچ لزومي ندارد كه مخالف مذهب باشد.[11]
منابعي براي مطالعه بيشتر:
1. انديشه حوزه، ش 25، ص 4، مقاله رفتارشناسي امام خميني(ره) در برابر جريان روشنفكري.
2. انديشه حوزه، ش 25، ص 27، مقاله روشنفكري و عملكرد روشنفكران در كلام رهبري.
3. روشنفكري و روشنفكري در ايران از ديدگاه امام خميني(ره)، گردآوري و تدوين: موسسه فرهنگي قدر ولايت.
4. پرسش و پاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب اسلامي، گردآوري و تنظيم موسسه فرهنگي قدر ولايت، فصل پنجم.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . تمامي مطالب پيرامون نظر حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري برگرفته شده از دو مقالة آقايان سيد مجيد ظهيري و رضا حق پناه مندرج در نشريه انديشه حوزه، ش 25، ميباشد. براي مطالعه بيشتر به اين دو مقاله رجوع شود.
[2] . براي بررسي ادله حضرت امام(ره)، ر.ك: به انديشه حوزه، ش 25، ص 8.
[3] . صحيفه نور، ج 2، ص 35، به نقل از انديشه حوزه، ش 25، ص 9.
[4] . صحيفه نور، ج 1، ص 383، به نقل از انديشه حوزه، ش 25، ص 9.
[5] . رجوع كنيد به انديشه حوزه، ش 25، ص 17.
[6] . صحيفه نورر، ج اوّل، صفحات 435 و 436.
[7] . سخنراني در دانشگاه تهران، 22/2/1377.
[8] . گفتاري در وحدت و تحزب، ص 9، به نقل از انديشه حوزه، ش 25، ص 29.
[9] . سخنراني در دانشگاه تهران، 22/2/1377.
[10] . ر.ك: انديشه حوزه، ش 25، ص 39.
[11] . انديشه حوزه، ش 25، ص 40.