پرسش :
فرق بين روشنفكر مسلمان و غيرمسلمان چيست؟
پاسخ :
قبل از شروع به جواب سؤال فوق لازم است به نكتهاي اشاره شود و آن اينكه در نظر برخي اصلا دين به طور كلي والسلام به طور خاص نه تنها دخالتي در روشنفكري ندارد، بلكه مقولة روشنفكري ضد دين ميباشد و مفهوم دين (اسلام) در تضاد با روشنفكري است. از نقطه نظر اينان روشنفكري و نوانديشي به معناي اصلاح دين و تطبيق آن با پيشرفتهاي تكنولوژي مادي است. منشأ اين جريان هم غرب ميباشد، آن زمان كه متفكران غربي با پيدايش رنسانس و حاكم شدن مباني پوزيتويسم و روي آوردن به علوم تجربي و حسي به اصلاح تعاليم ديني خود پرداختند.
به واسطه همين امر جريان روشنفكري جرياني در برابر سنت (دين) قلمداد ميشود. در ادامة بحث به نمونهاي از اين تفكر اشاره ميشود:
«اگر روشنفكر فردي است كه براي تبيين پديدهها از روش علمي استفاده ميكند وبه شهادت تاريخ سنتشكن و نوگرا است پس نوع ديني و غيرديني آن چه مفهوم دارد؟»[1]
در مقام جواب به اين پرسش ـ كه ظاهراً نويسنده مقاله خواهان نفي روشنفكري ديني است ـ بايد گفت اولاً براي تبيين پديدهها و پي بردن به حقايق آنها تنها روش علمي كه منظور علوم تجربي است كفايت نميكند و ما در پي بردن به حقايق به دو عنصر مهم عقل و وحي نياز داريم و به طور كلي اشكالات وارد بر پوزيتويسم در اين مقوله نيز جاري است و ثانياً اين ويژگي غيرقابل ترديد براي روشنفكري يعني سنتشكن بودن قابل خدشه است و با آموزههاي مسيحيت ـ كه تحريف شدهاند ـ و عملكرد علماي مسيحي ـ مخالفت با هرگونه پيشرفت علمي ـ سازگار است، اما در مورد دين مبين اسلام ما نه با آموزههاي تحريف شده و نه با مخالفت علما مواجه هستيم. بلكه برعكس به دنبال حقايق عالم بودن، فراگيري علم و درك صحيح از مفاهيم ديني همواره مورد توجه اسلام و از دستورات آن ميباشد.
در همين راستا عدهاي از صاحبنظران قائل به منافات بين روشنفكري و دين ميباشند، چراكه روشنفكري بايد بدون هيچ تعبدي و قيدي صورت بگيرد. بنابراين فردي كه مسلمان است براي اينكه بتواند روشنفكر باشد بايد تمامي قيود مذهبي و تعليمات ديني خود را كنار نهد و با فكري خالي و بدون هيچ وابستگي به حلّ مشكلات پيرامون خود بپردازد. اين افراد خالي الذهن بودن را شرط اساسي روشنفكر بودن ميدانند. ما دراين نوشته مختصر بر آن نيستيم كه اين ديدگاه رانقد كنيم. البته ذكر اين نكته ضروري به نظر ميرسد كه روشنفكر براي حل مسأله جامعة خود حتماً بايد با روحيات و اعتقادات افراد جامعة خود آشنا باشد و بداند كه مردم در برابر هجمهها و ناملايمات و مشكلات چه واكنشهايي را ابراز ميكنند. پس بدون پيش ذهني به حلّ مسائل جامعه رفتن كاري اشتباه و عملكردي نامناسب است.
البته ممكن است روشنفكر بدون دغدغة دينداري به اصلاح مشكلات جامعه اسلامي بپردازد، امّا از آنجايي كه وي درصدد حفظ و نگهداري دين نميباشد، به طور قطع، خواسته يا ناخواسته ضرباتي را بر جامعه اسلامي وارد خواهد ساخت.
درمقابل برخي از متفكران اسلامي بر پيوند اين دو مقولههاي يعني روشنفكري و دين تأكيد ميورزند و روشنفكري ديني را امري ممدوح و پسنديده ميشمارند و درصدد ترويج آن ميباشند و آن را پديدهاي ضروري و اجتناب ناپذير براي جامعه اسلامي ميخوانند و براي به وجود آمدن جامعهاي پويا و مترقي بر آن تأكيد ميكنند.
روشنفكر ديني (مسلمان) دقيقاً در ميان التقاط و تحجر قرار گرفته است. او در حال تعادل قرار دارد و نه افراط ميكند، همانند روشنفكر غيرديني و لائيك كه بدون دغدغة دينداري و بياطلاع از تعاليم ديني سعي در اصلاح جامعه دارد امّا نه به موقعيت خود توجه دارد كه ميان جامعه اسلامي است و نه با تعاليم اسلام آشنا است و نه تفريط ميكند همانند متعصباني كه انعطافي از خود نشان نميدهند و عالم به زمان خويش نيستند.
رهبر معظم انقلاب روشنفكر مسلمان را اين چنين معرفي ميكنند:
روشنفكر يعني آن كسي كه آن چيزهايي را ميبيند كه مردم نميبينند، كسي كه از سطح بالاتري دارد نگاه ميكند، مشرف بر مسائل است، جهتگيريها را ميبيند، دشمنيها را ميبيند، دشمني را ميشناسد. او وظيفه دارد كه زودتر از هر كس ديگر فرياد بزند، خروش برآورد، مردم را بسيج كند.[2]
در ادامه بحث از كلام شهيد بزرگوار مطهري كمك گرفت و خصوصيات و وظايف روشنفكر مسلمان را بيان ميكنيم:
خصوصيات روشنفكر مسلمان:
شهيد مطهري (ره) كه به جاي روشنفكر ديني و مذهبي از روشنفكر مسلمان ياد ميكند، از به وجود آمدن چنين گروهي اظهار خوشحالي كرده و خواهان گسترش اين گروه است. وي براي روشنفكر مسلمان چهار ويژگي را مطرح مينمايند:[3]
1. روشنفكر در جامعه اسلامي بايد اولاً متون و منابع اسلامي همانند قرآن، نهج البلاغه، و متون روايي را بشناسد و ثانياً با جامعه اسلامي آشنايي داشته باشد.
2. روشنفكر مسلمانان بايد مبلغ ديني باشد و تلاش نمايد اسلام را در متدهاي جديد به نسل جوان عرضه كند.
3. روشنفكر مسلمان قبل از روشنفكري و بعد از روشنفكري ايمان به اسلام داشته باشد.
4. روشنفكر مسلمان بايد تحصيل كرده و آشنايي با غرب داشته باشد. (غربشناسي)
وظيفه روشنفكر مسلمان:
استادمطهري (ره) چند وظيفه مهم براي روشنفكر مسلمان بر ميشمارند:[4]
1. آگاهي بخشي به تودههاي مختلف جامعه.
2. مبارزه با استبداد و استكبار.
3. نفي تحجّر ديني و احياي معارف ديني.
4. مهمترين وظيفة وي شناخت اسلام به عنوان يك فلسفه اجتماعي، يك ايدئولوژي الهي و يك دستگاه سازنده فكري و اعتقادي همه جانبه و سعادت بخش است.
5. شناخت دقيق و درست شرايط و مقتضيات زمان و ايجاد رابطه منطقي بين اسلام و مقتضيات زمان است.
جمع بندي:
ما حصل سخن اينكه همان طور كه در سؤال قبلي بيان شد روشنفكر كسي است كه به واسطه ضعفها و مشكلاتي كه در پيرامون خود مشاهده ميكند، اعم از اجتماعي، سياسي و... درصدد برطرف كردن آنها و ارائه راه حلي مناسب به جامعه خويش است و در اين رهگذر روشنفكر مسلمان، روشنفكري است كه در صدد حل مشكلات جامعه اسلامي به طور خاص و امتهاي اسلامي به طور عام ميباشد. او با دغدغه دينداري وارد عرصه مبارزه ميشود و با احاطه بر تعليمات اسلامي و آشنايي به زمان و مكان به دنبال ترقي جامعه اسلامي است و همواره ميكوشد با حفظ سنّت به رويارويي حوادث جديد برود و از همين جا فرق وي با روشنفكر غيرمسلمان معلوم ميشود كه اگرچه روشنفكر غيرمسلمان در ميان مسلمين باشد ولي از آنجايي كه انگيزهاي براي دفاع از اسلام نداشته ـ يا اصلاً متدين نبوده ـ براي حل معضلات جامعه دست به راه حلهايي ميزند كه در بسياري از موارد جامعه اسلامي را به انحراف ميكشاند. روشنفكر غيرمسلمان از آنجايي كه در بيشتر موارد فكرش وارداتي، غربي و غيرمتعهداني است شايد مهمترين عامل ترويج افكار التقاطي در جامعه باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مقالة روشنفكر، روشنفكر است، از منوچهر بصير، روزنامه عصر آزادگان.
[2] . متن سخنراني گفتاري در وحدت و تخرّب، ص 9، به نقل از انديشه حوزه، ش 25، ص 29.
[3] . مجله انديشه حوزه، ش 25، ص 8.
[4] . مجله انديشه حوزه، ش 25، ص 9،همچنين رجوع كنيد به اسلام و مقتضيات زمان، شهيد مطهري، ج اوّل، ص 11، مقدمه كتاب.
قبل از شروع به جواب سؤال فوق لازم است به نكتهاي اشاره شود و آن اينكه در نظر برخي اصلا دين به طور كلي والسلام به طور خاص نه تنها دخالتي در روشنفكري ندارد، بلكه مقولة روشنفكري ضد دين ميباشد و مفهوم دين (اسلام) در تضاد با روشنفكري است. از نقطه نظر اينان روشنفكري و نوانديشي به معناي اصلاح دين و تطبيق آن با پيشرفتهاي تكنولوژي مادي است. منشأ اين جريان هم غرب ميباشد، آن زمان كه متفكران غربي با پيدايش رنسانس و حاكم شدن مباني پوزيتويسم و روي آوردن به علوم تجربي و حسي به اصلاح تعاليم ديني خود پرداختند.
به واسطه همين امر جريان روشنفكري جرياني در برابر سنت (دين) قلمداد ميشود. در ادامة بحث به نمونهاي از اين تفكر اشاره ميشود:
«اگر روشنفكر فردي است كه براي تبيين پديدهها از روش علمي استفاده ميكند وبه شهادت تاريخ سنتشكن و نوگرا است پس نوع ديني و غيرديني آن چه مفهوم دارد؟»[1]
در مقام جواب به اين پرسش ـ كه ظاهراً نويسنده مقاله خواهان نفي روشنفكري ديني است ـ بايد گفت اولاً براي تبيين پديدهها و پي بردن به حقايق آنها تنها روش علمي كه منظور علوم تجربي است كفايت نميكند و ما در پي بردن به حقايق به دو عنصر مهم عقل و وحي نياز داريم و به طور كلي اشكالات وارد بر پوزيتويسم در اين مقوله نيز جاري است و ثانياً اين ويژگي غيرقابل ترديد براي روشنفكري يعني سنتشكن بودن قابل خدشه است و با آموزههاي مسيحيت ـ كه تحريف شدهاند ـ و عملكرد علماي مسيحي ـ مخالفت با هرگونه پيشرفت علمي ـ سازگار است، اما در مورد دين مبين اسلام ما نه با آموزههاي تحريف شده و نه با مخالفت علما مواجه هستيم. بلكه برعكس به دنبال حقايق عالم بودن، فراگيري علم و درك صحيح از مفاهيم ديني همواره مورد توجه اسلام و از دستورات آن ميباشد.
در همين راستا عدهاي از صاحبنظران قائل به منافات بين روشنفكري و دين ميباشند، چراكه روشنفكري بايد بدون هيچ تعبدي و قيدي صورت بگيرد. بنابراين فردي كه مسلمان است براي اينكه بتواند روشنفكر باشد بايد تمامي قيود مذهبي و تعليمات ديني خود را كنار نهد و با فكري خالي و بدون هيچ وابستگي به حلّ مشكلات پيرامون خود بپردازد. اين افراد خالي الذهن بودن را شرط اساسي روشنفكر بودن ميدانند. ما دراين نوشته مختصر بر آن نيستيم كه اين ديدگاه رانقد كنيم. البته ذكر اين نكته ضروري به نظر ميرسد كه روشنفكر براي حل مسأله جامعة خود حتماً بايد با روحيات و اعتقادات افراد جامعة خود آشنا باشد و بداند كه مردم در برابر هجمهها و ناملايمات و مشكلات چه واكنشهايي را ابراز ميكنند. پس بدون پيش ذهني به حلّ مسائل جامعه رفتن كاري اشتباه و عملكردي نامناسب است.
البته ممكن است روشنفكر بدون دغدغة دينداري به اصلاح مشكلات جامعه اسلامي بپردازد، امّا از آنجايي كه وي درصدد حفظ و نگهداري دين نميباشد، به طور قطع، خواسته يا ناخواسته ضرباتي را بر جامعه اسلامي وارد خواهد ساخت.
درمقابل برخي از متفكران اسلامي بر پيوند اين دو مقولههاي يعني روشنفكري و دين تأكيد ميورزند و روشنفكري ديني را امري ممدوح و پسنديده ميشمارند و درصدد ترويج آن ميباشند و آن را پديدهاي ضروري و اجتناب ناپذير براي جامعه اسلامي ميخوانند و براي به وجود آمدن جامعهاي پويا و مترقي بر آن تأكيد ميكنند.
روشنفكر ديني (مسلمان) دقيقاً در ميان التقاط و تحجر قرار گرفته است. او در حال تعادل قرار دارد و نه افراط ميكند، همانند روشنفكر غيرديني و لائيك كه بدون دغدغة دينداري و بياطلاع از تعاليم ديني سعي در اصلاح جامعه دارد امّا نه به موقعيت خود توجه دارد كه ميان جامعه اسلامي است و نه با تعاليم اسلام آشنا است و نه تفريط ميكند همانند متعصباني كه انعطافي از خود نشان نميدهند و عالم به زمان خويش نيستند.
رهبر معظم انقلاب روشنفكر مسلمان را اين چنين معرفي ميكنند:
روشنفكر يعني آن كسي كه آن چيزهايي را ميبيند كه مردم نميبينند، كسي كه از سطح بالاتري دارد نگاه ميكند، مشرف بر مسائل است، جهتگيريها را ميبيند، دشمنيها را ميبيند، دشمني را ميشناسد. او وظيفه دارد كه زودتر از هر كس ديگر فرياد بزند، خروش برآورد، مردم را بسيج كند.[2]
در ادامه بحث از كلام شهيد بزرگوار مطهري كمك گرفت و خصوصيات و وظايف روشنفكر مسلمان را بيان ميكنيم:
خصوصيات روشنفكر مسلمان:
شهيد مطهري (ره) كه به جاي روشنفكر ديني و مذهبي از روشنفكر مسلمان ياد ميكند، از به وجود آمدن چنين گروهي اظهار خوشحالي كرده و خواهان گسترش اين گروه است. وي براي روشنفكر مسلمان چهار ويژگي را مطرح مينمايند:[3]
1. روشنفكر در جامعه اسلامي بايد اولاً متون و منابع اسلامي همانند قرآن، نهج البلاغه، و متون روايي را بشناسد و ثانياً با جامعه اسلامي آشنايي داشته باشد.
2. روشنفكر مسلمانان بايد مبلغ ديني باشد و تلاش نمايد اسلام را در متدهاي جديد به نسل جوان عرضه كند.
3. روشنفكر مسلمان قبل از روشنفكري و بعد از روشنفكري ايمان به اسلام داشته باشد.
4. روشنفكر مسلمان بايد تحصيل كرده و آشنايي با غرب داشته باشد. (غربشناسي)
وظيفه روشنفكر مسلمان:
استادمطهري (ره) چند وظيفه مهم براي روشنفكر مسلمان بر ميشمارند:[4]
1. آگاهي بخشي به تودههاي مختلف جامعه.
2. مبارزه با استبداد و استكبار.
3. نفي تحجّر ديني و احياي معارف ديني.
4. مهمترين وظيفة وي شناخت اسلام به عنوان يك فلسفه اجتماعي، يك ايدئولوژي الهي و يك دستگاه سازنده فكري و اعتقادي همه جانبه و سعادت بخش است.
5. شناخت دقيق و درست شرايط و مقتضيات زمان و ايجاد رابطه منطقي بين اسلام و مقتضيات زمان است.
جمع بندي:
ما حصل سخن اينكه همان طور كه در سؤال قبلي بيان شد روشنفكر كسي است كه به واسطه ضعفها و مشكلاتي كه در پيرامون خود مشاهده ميكند، اعم از اجتماعي، سياسي و... درصدد برطرف كردن آنها و ارائه راه حلي مناسب به جامعه خويش است و در اين رهگذر روشنفكر مسلمان، روشنفكري است كه در صدد حل مشكلات جامعه اسلامي به طور خاص و امتهاي اسلامي به طور عام ميباشد. او با دغدغه دينداري وارد عرصه مبارزه ميشود و با احاطه بر تعليمات اسلامي و آشنايي به زمان و مكان به دنبال ترقي جامعه اسلامي است و همواره ميكوشد با حفظ سنّت به رويارويي حوادث جديد برود و از همين جا فرق وي با روشنفكر غيرمسلمان معلوم ميشود كه اگرچه روشنفكر غيرمسلمان در ميان مسلمين باشد ولي از آنجايي كه انگيزهاي براي دفاع از اسلام نداشته ـ يا اصلاً متدين نبوده ـ براي حل معضلات جامعه دست به راه حلهايي ميزند كه در بسياري از موارد جامعه اسلامي را به انحراف ميكشاند. روشنفكر غيرمسلمان از آنجايي كه در بيشتر موارد فكرش وارداتي، غربي و غيرمتعهداني است شايد مهمترين عامل ترويج افكار التقاطي در جامعه باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مقالة روشنفكر، روشنفكر است، از منوچهر بصير، روزنامه عصر آزادگان.
[2] . متن سخنراني گفتاري در وحدت و تخرّب، ص 9، به نقل از انديشه حوزه، ش 25، ص 29.
[3] . مجله انديشه حوزه، ش 25، ص 8.
[4] . مجله انديشه حوزه، ش 25، ص 9،همچنين رجوع كنيد به اسلام و مقتضيات زمان، شهيد مطهري، ج اوّل، ص 11، مقدمه كتاب.