پرسش :
سحر وجادو چيست و آيا واقعيت دارد، ديدگاه اسلام درزمينه چيست؟
پاسخ :
سحر از علومي است كه همانند بسياري ديگر از علوم بشري نمي توان به صورت دقيق تاريخ پيدايش و نحوه شكل گيري آن را روشن ساخت. اين مقدار مسلم است كه جزء علوم كهن است و تا حافظه تاريخ ياري ميكند وجود سحر قابل پيگيري است. اما سحر چيست؟
در لغت معاني مختلفي براي واژه عربي «سحر» كه معادل فارسي آن «جادو» ميباشد، بيان كردهاند قابوس المحيط سحر را به هر چيزي كه منشا و سبب آن دقيق و ظريف باشد معنا كرده است. نهايه ابن اثير سحر را به معني «هر چيزي كه حقيقت اشياء را دگرگون نشان دهد» گرفته است. صحاح اللغة سحر را به خدعه و نيرنگ و چيزهاي باطل تفسير كرده است. و سرانجام المجمل ابن فارس آن را به چيزي كه «حق را باطل نشان دهد» تعبير آورده است.[1]
معاني فوق جز توضيح واژه سحر در شناخت واقعيت اين پديده مرموز عالم خلقت كمك چنداني به ما نمي كند. از اين رو لازم است به تبيين اقسام و مصاديق آن بپردازيم:
سحر در يك تقسيم به دو بخش سحر كلمات و سحر عمل تقسيم ميشود. مقصود از سحر كلمات استفاده از حروف و كلمات براي بوجود آوردن حالت عجيب و يا ايجاد مريضي و يا بهبود مرض در يك شخص ميباشد كه خود به دو صورت شفاهي (خواندن كلمات) و كتبي (نوشتن كلمات) واقع ميشود. گونه دوم يا سحر عمل استفاده از اعمال خاصي است كه باعث پديد آمدن پديده سحر ميگردد و اقسام مختلف دارد.
عمل سحر در هر دو شكل خود در اصل مبتني بر استفاده از نيرو و اسبابي است كه معمولا از ديد انسان هاي معمولي پوشيده است. به همين دليل اطلاع بشر، علي رغم دير پا بودن اين پديده از آن اندك مانده است. اما از تحقيق در احوال ساحران كه در گذشته وجود داشته اند. و برخي گفته هاي خود ساحران علل و اسبابي كه تا كنون بر بشر كشف شده است و نيز از تجزيه و تحليل پديده هايي كه در گذشته از مصاديق سحر به حساب آمده است. علل و عوامل زير به دست آمده است:
1. شاخهاي از آنچه در گذشته سحر خوانده ميشد در واقع معلول عوامل تلقيني بود كه امروز قدرت آن بر بشر مكشوف شده است. به عنوان مثال خوابهاي مصنوعي، هيپنوتيزم، تله پاتي، مانيه تيزم .... در اين دسته قرار ميگيرند. اينها زيركيهاي روان شناختي است كه بشر با كشف رموز آن، خاصيت رمز گونگي را از آن گرفته و به يك علم آموختني و كاملا طبيعي تبديل كرده است.
2. گونه اي از آنچه سحر خوانده ميشده و البته بيشتر در لسان روايات به آن اطلاق سحر شده است، امروز در مقوله سخن چيني و نمامي ميگنجد كه با چرب زباني، قلوبي را به هم نزديك و يا از هم دور ميسازد.[2]
3. نوع ديگر از آنچه در گذشته سحر خوانده ميشد، امروز در مجموعه استفاده از خواص فيزيكي و يا شيميايي مواد جا ميگيرد. اين نوع در واقع همان علوم طبيعي است كه عجايب آن امروز بر كسي پوشيده نيست. البته در گذشته همگان بر اين رموز آگاه نبودند، اما بودند كساني كه برخي از اين خواص را ميدانستند و از آن استفاده ميكردند در نتيجه در نظر ديگران يك نوع سحر به نظر ميرسيد مثلا در داستان حضرت موسي گفته شده كه ساحران در درون طنابهاي خود موادي جاسازي كرده بودند كه در مقابل آفتاب منبسط ميشد و حالت جاندار بودن را به نمايش ميگذاشت.[3] اين سخن در خصوص مورد حضرت موسي _ عليه السلام _ البته با مضمون آيات چندان سازگار نيست، چون از آيات چنان استفاده ميشود كه بيشتر حالت چشم بندي داشته تا استفاده از خواص شيميايي (والله اعلم).
4. بخش ديگر از سحر را ميتوان در مقوله تر دستي و چشم بندي داخل كرد. همان چيزي كه امروز در سيركها بخوبي مشتري دارد و قلبها را به خود جلب ميكند.
5. شعبه ديگري از سحر كه بيشتر حالت غير طبيعي دارد و هنوز آنگونه كه بايد نمي توان برايش توجيه علمي يافت، اعمالي است كه با استفاده از قدرتهاي نامرئي انجام ميگرفته است و از آثار آن اخبار از كارهاي پنهان است كه حتي در آينده به وقوع ميپيوسته است. همانند برخي پيشگوئيها و ... اين شعبه از سحر بسيار ناشناخته است. گفتهاند آنها ملائكه را استخدام ميكردهاند و يا از شياطين و جن استفاده ميكرده اند. بر اساس گفتههاي گذشتگان اين شعبه خود بر سه دسته بوده است: دسته اي از ارواح فلكيه استفاده ميكردهاند كه بيشتر با نجوم سرو كار داشته اند. اين دسته عملشان دعوة الكواكب خوانده ميشده است. دسته اي از فرشتگان و يا شياطين استفاده ميكردند كه به طلسمات موسوم ميشدند. گروه سوم از ارواح ماده مثل كودكان و يا زنان استفاده مينمودند كه به عزايم معروف بوده اند.[4] اين گروه كارهاي خارق العاده انجام ميدادند و برخي امراض را علاج مينمودند و يا باعث ايجاد مرض در اشخاص ميشدند.
6. يك نوع از سحر كه معروف به سحر كلمات است و بعد از بعثت پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ واژه هاي قرآن را نيز در اين راه به خدمت گرفتند، نيز في الجمله تاثير گذار است. اما اندازه و سبب آن هنوز روشن نيست. البته بايد تذكر دهيم كه اين نوع از سحر را نبايد با دعاها و عوذات مأثوره كه از معصومين _ عليهم السلام _ وارد شده است اشتباه گرفت، آنها حساب ديگري دارند كه در اينجا بدان نمي پردازيم.
7. شعبه اي از آنچه سحر خوانده ميشود، و شايد بتوان گفت يك شعبه بسيار با اهميت از آن، استفاده از قدرتهاي روح است. اين دسته جاي سخن بسيار دارد. اما في الجمله بايد گفت كه عمل مرتاضان هندي كه در نگاهي ميتوانند قطار در حال حركت را متوقف كنند، با استفاده از همين قدرت روحي و نفساني است. اين را هم برخي در شمار سحر دانستهاند و تاكيد كردهاند كه نبايد آن را با ولايت تكويني اولياء الله اشتباه گرفت. صاحب آن ولايت نيز البته توان تصرف در طبيعت را دارد اما نه از راه رياضت همان قدرتي كه عيسي _ عليه السلام _ را توان شفابخشي و احياء مردگان ميداد و حضرت موسي _ عليه السلام _ را توان تبديل چوب به اژدها. اين معجزه است و آن كار مرتاضان عمل شيطاني. اين بحث هم مجال فراخ ميطلبد.
همان گونه كه روشن شد، دسته اي از اين سحرها واقعيتي ندارند و دسته اي كه واقعيت دارند عملي است طبيعي. تنها برخي از شعبه هاي آن جاي تامل دارد.
اما سحر در قرآن و روايات به چه صورت مطرح شده است؟
در قرآن و روايات نيز با دو دسته سحر روبه رو ميشويم، سحر باطل و سحر حق. مقصود از سحر باطل آن است كه از خود واقعيتي ندارد و بيشتر استفاده از نيرنگها و تر دستي در آن نقش دارد. به عنوان مثال در داستان حضرت موسي _ عليه السلام _ آيه 66 سوره طه تعبيرش چنين است. «فاذا حبالهم و عصيهم يخيل اليه من سحرهم انها تسعي»[5]در آيه 116 سوره اعراف نيز تعبير همين است: «فلما القو سحروا اعين الناس و استرهبوهم»[6] و در هر دو آيه بر ايجاد خيال باطل و جادو كردن «چشم» تاكيد شده است كه مبين اين نكته است كه اين عمل صرفا يك توهم و خيال بود و از خود واقعيتي نداشت و چنين نبود كه آن طنابها واقعا اژدها شوند.
گونه دوم، سحر حق در آيه 24 سوره مدثر به آن اشاره شده است كه ميگويد: «ان هذا الا سحر يوثر»[7] اين تعبير ميرساند كه گونه اي از سحر ميتواند موثر باشد. البته قسم اول نيز به نوعي موثر بود چون در چشم يا خيال مردم تاثير گذاشت. اما در عالم واقع تاثيري نداشت. از اين رو ميتوان گفت كليه اقسام سحر كه در قرآن آمده است بگونهاي حقاند. مؤيد مطلب آياتي است كه در داستان هاروت و ماروت آمده است كه مطابق روايات دو ملكي بودند كه در شهر بابل نازل شدند و مردم را طريقه سحر و باطل كردن سحر را ياد ميدادند.[8] داستان حضرت سليمان _ عليه السلام _ و تهمتي كه يهوديان به ايشان ميزدند نيز مويد اين مطلب است كه سحر ميتواند موثر باشد.[9] شايد عيني ترين مورد سحر موثر همان باشد كه در شأن نزول دو سوره آخر قرآن يعني سوره معوذتين وارد شده است. بر اساس روايات و سخن اكثر مفسرين وجه نزول اين دو آيه حادثه اي بود كه در آن شخصي به نام «لبيد ابن اعصم» يهودي پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ را جادو كرد و اين دو سوره نازل گرديد. بعد از آنكه حضرت علي _ عليه السلام _ اين دو را بر سر چاهي كه گره ها در آن بود خواند و گره ها را باز كردند حضرت پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ كه احساس مريضي ميكردند بهبود يافتند.[10] روايات فراواني به اين مضمون ميتوان يافت.
بنابراين در پاسخ به سؤال شما چنين نتيجه ميگيريم كه سحر تنها شامل سحر باطل نمي شود سحرهاي موثر هم موجوداند ولي بيشترين تاثير آن در روح و روان آدميان است تا در عالم خارج. علاقهمند ساختن كسي به ديگري نيز بيشتر يك تصرف روحي و رواني است. البته قابل تذكر است كه روان شناسان مجرب امروز نيز از تكنيكهايي براي جلب قلوب استفاده ميكنند كه تفاوت زيادي با كار ساحران ندارد.
آنچه گفته شد تشريح واقعيت بود، اما از نظر قرآن و سنت استفاده از سحر و رو آوردن به اين وسيله در نهايت غلظت و شدت تحريم شده است. حتما آن را برابر با كفر دانسته اند. در روايتي آمده است كه زني خدمت حضرت پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ آمد و گفت: شوهرم با من بد اخلاقي ميكند من براي آرام كردنش از سحر استفاده كرده ام، پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ فرمود: از اين جادو دور شو، خداوند و ملائكه آسمان همه تو را لعنت ميكنند. آبهاي زمين را آلوده كردي بعد شنيده شد كه آن زن لباس خشن پوشيده و توبه كرده است و خود را بسته است. پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ فرمود: او آمرزيده نخواهد شد.[11]
پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ فرمود: ثلاثه لا يدخلون الجنه. مدمن فمر مدمن سحر و قاطع رحم.
سه گروه وارد بهشت نخواهند شد، كسي كه زياد شراب بنوشد، كسي كه زياد جادو كند، و كسي كه صله رحم را قطع كند.
مي توانيد از كتاب: تاريخ جادوگري و نيز شماره 10 و احتمالا 11 از مجله درسهاي از مكتب اسلام سال 43 استفاده كنيد. مقاله اي به نام «جستاري در علم سحر»
امام صادق _ عليه السلام _ فرمود:
من تعلم شيئا من السحر قليلا او كثيرا فقد كفر و كان آخر عهده بربه و حده ان يقتل الا ان يتوب؛ هر كس چيزي از سحر بياموزد، زياد باشد يا كم، كافر شده است و سرانجام كارش با خدايش هست. و حدش اين است كه كشته شود مگر اينكه توبه كند.[12]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . برگرفته از: شيخ مرتضي انصاري، المكاسب، ج 1، ص 97، 98، انتشارات دهقاني، چ اول، 1372، قم ايران.
[2] . برخي از مفسرين آيه «نفاثات في العقد» به معني دمندگان، گره ها، را به اين گروه تفسير كرده اند، ترجمه الميزان، ج 20، ص 681.
[3] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، ص 268، ذيل آيه 116، سوره اعراف.
[4] . شيخ انصاري، همان، نقل از انصاح.
[5] . ناگهان طنابها و عصاهايشان در چشم او چنان وانمود كردند، بر اثر سحر، كه راه ميروند.
[6] . آنگاه كه طنابهاي خود را افكندند چشم مردم را جادو كردند و آنان را ترساندند.
[7] . اين نيست مگر سحر موثر.
[8] . تفصيل داستان را ميتوانيد در تفسير نمونه ج 1، صفحات 262 الي 266 مطالعه كنيد.
[9] . مراجعه كنيد به تفسير نمونه، ج 13، ص 24.
[10] . مراجعه كنيد به ترجمه الميزان، ج 20، ص 681، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، به دفتر تبليغات 1368 قم، ايران و نيز: مستدرك الوسائل، كتاب اشجاره، باب 22 از ابواب ما يكستب به حديث 7. در احاديث ام عبدالله نيز شريك لبيد ابن اعصم آمده است.
[11] . مستدرك الوسايل، همان.
[12] . وسايل الشيعه، حرّ عاملي، كتاب التجارة، باب 25 از ابواب ما يكتسب به.
سحر از علومي است كه همانند بسياري ديگر از علوم بشري نمي توان به صورت دقيق تاريخ پيدايش و نحوه شكل گيري آن را روشن ساخت. اين مقدار مسلم است كه جزء علوم كهن است و تا حافظه تاريخ ياري ميكند وجود سحر قابل پيگيري است. اما سحر چيست؟
در لغت معاني مختلفي براي واژه عربي «سحر» كه معادل فارسي آن «جادو» ميباشد، بيان كردهاند قابوس المحيط سحر را به هر چيزي كه منشا و سبب آن دقيق و ظريف باشد معنا كرده است. نهايه ابن اثير سحر را به معني «هر چيزي كه حقيقت اشياء را دگرگون نشان دهد» گرفته است. صحاح اللغة سحر را به خدعه و نيرنگ و چيزهاي باطل تفسير كرده است. و سرانجام المجمل ابن فارس آن را به چيزي كه «حق را باطل نشان دهد» تعبير آورده است.[1]
معاني فوق جز توضيح واژه سحر در شناخت واقعيت اين پديده مرموز عالم خلقت كمك چنداني به ما نمي كند. از اين رو لازم است به تبيين اقسام و مصاديق آن بپردازيم:
سحر در يك تقسيم به دو بخش سحر كلمات و سحر عمل تقسيم ميشود. مقصود از سحر كلمات استفاده از حروف و كلمات براي بوجود آوردن حالت عجيب و يا ايجاد مريضي و يا بهبود مرض در يك شخص ميباشد كه خود به دو صورت شفاهي (خواندن كلمات) و كتبي (نوشتن كلمات) واقع ميشود. گونه دوم يا سحر عمل استفاده از اعمال خاصي است كه باعث پديد آمدن پديده سحر ميگردد و اقسام مختلف دارد.
عمل سحر در هر دو شكل خود در اصل مبتني بر استفاده از نيرو و اسبابي است كه معمولا از ديد انسان هاي معمولي پوشيده است. به همين دليل اطلاع بشر، علي رغم دير پا بودن اين پديده از آن اندك مانده است. اما از تحقيق در احوال ساحران كه در گذشته وجود داشته اند. و برخي گفته هاي خود ساحران علل و اسبابي كه تا كنون بر بشر كشف شده است و نيز از تجزيه و تحليل پديده هايي كه در گذشته از مصاديق سحر به حساب آمده است. علل و عوامل زير به دست آمده است:
1. شاخهاي از آنچه در گذشته سحر خوانده ميشد در واقع معلول عوامل تلقيني بود كه امروز قدرت آن بر بشر مكشوف شده است. به عنوان مثال خوابهاي مصنوعي، هيپنوتيزم، تله پاتي، مانيه تيزم .... در اين دسته قرار ميگيرند. اينها زيركيهاي روان شناختي است كه بشر با كشف رموز آن، خاصيت رمز گونگي را از آن گرفته و به يك علم آموختني و كاملا طبيعي تبديل كرده است.
2. گونه اي از آنچه سحر خوانده ميشده و البته بيشتر در لسان روايات به آن اطلاق سحر شده است، امروز در مقوله سخن چيني و نمامي ميگنجد كه با چرب زباني، قلوبي را به هم نزديك و يا از هم دور ميسازد.[2]
3. نوع ديگر از آنچه در گذشته سحر خوانده ميشد، امروز در مجموعه استفاده از خواص فيزيكي و يا شيميايي مواد جا ميگيرد. اين نوع در واقع همان علوم طبيعي است كه عجايب آن امروز بر كسي پوشيده نيست. البته در گذشته همگان بر اين رموز آگاه نبودند، اما بودند كساني كه برخي از اين خواص را ميدانستند و از آن استفاده ميكردند در نتيجه در نظر ديگران يك نوع سحر به نظر ميرسيد مثلا در داستان حضرت موسي گفته شده كه ساحران در درون طنابهاي خود موادي جاسازي كرده بودند كه در مقابل آفتاب منبسط ميشد و حالت جاندار بودن را به نمايش ميگذاشت.[3] اين سخن در خصوص مورد حضرت موسي _ عليه السلام _ البته با مضمون آيات چندان سازگار نيست، چون از آيات چنان استفاده ميشود كه بيشتر حالت چشم بندي داشته تا استفاده از خواص شيميايي (والله اعلم).
4. بخش ديگر از سحر را ميتوان در مقوله تر دستي و چشم بندي داخل كرد. همان چيزي كه امروز در سيركها بخوبي مشتري دارد و قلبها را به خود جلب ميكند.
5. شعبه ديگري از سحر كه بيشتر حالت غير طبيعي دارد و هنوز آنگونه كه بايد نمي توان برايش توجيه علمي يافت، اعمالي است كه با استفاده از قدرتهاي نامرئي انجام ميگرفته است و از آثار آن اخبار از كارهاي پنهان است كه حتي در آينده به وقوع ميپيوسته است. همانند برخي پيشگوئيها و ... اين شعبه از سحر بسيار ناشناخته است. گفتهاند آنها ملائكه را استخدام ميكردهاند و يا از شياطين و جن استفاده ميكرده اند. بر اساس گفتههاي گذشتگان اين شعبه خود بر سه دسته بوده است: دسته اي از ارواح فلكيه استفاده ميكردهاند كه بيشتر با نجوم سرو كار داشته اند. اين دسته عملشان دعوة الكواكب خوانده ميشده است. دسته اي از فرشتگان و يا شياطين استفاده ميكردند كه به طلسمات موسوم ميشدند. گروه سوم از ارواح ماده مثل كودكان و يا زنان استفاده مينمودند كه به عزايم معروف بوده اند.[4] اين گروه كارهاي خارق العاده انجام ميدادند و برخي امراض را علاج مينمودند و يا باعث ايجاد مرض در اشخاص ميشدند.
6. يك نوع از سحر كه معروف به سحر كلمات است و بعد از بعثت پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ واژه هاي قرآن را نيز در اين راه به خدمت گرفتند، نيز في الجمله تاثير گذار است. اما اندازه و سبب آن هنوز روشن نيست. البته بايد تذكر دهيم كه اين نوع از سحر را نبايد با دعاها و عوذات مأثوره كه از معصومين _ عليهم السلام _ وارد شده است اشتباه گرفت، آنها حساب ديگري دارند كه در اينجا بدان نمي پردازيم.
7. شعبه اي از آنچه سحر خوانده ميشود، و شايد بتوان گفت يك شعبه بسيار با اهميت از آن، استفاده از قدرتهاي روح است. اين دسته جاي سخن بسيار دارد. اما في الجمله بايد گفت كه عمل مرتاضان هندي كه در نگاهي ميتوانند قطار در حال حركت را متوقف كنند، با استفاده از همين قدرت روحي و نفساني است. اين را هم برخي در شمار سحر دانستهاند و تاكيد كردهاند كه نبايد آن را با ولايت تكويني اولياء الله اشتباه گرفت. صاحب آن ولايت نيز البته توان تصرف در طبيعت را دارد اما نه از راه رياضت همان قدرتي كه عيسي _ عليه السلام _ را توان شفابخشي و احياء مردگان ميداد و حضرت موسي _ عليه السلام _ را توان تبديل چوب به اژدها. اين معجزه است و آن كار مرتاضان عمل شيطاني. اين بحث هم مجال فراخ ميطلبد.
همان گونه كه روشن شد، دسته اي از اين سحرها واقعيتي ندارند و دسته اي كه واقعيت دارند عملي است طبيعي. تنها برخي از شعبه هاي آن جاي تامل دارد.
اما سحر در قرآن و روايات به چه صورت مطرح شده است؟
در قرآن و روايات نيز با دو دسته سحر روبه رو ميشويم، سحر باطل و سحر حق. مقصود از سحر باطل آن است كه از خود واقعيتي ندارد و بيشتر استفاده از نيرنگها و تر دستي در آن نقش دارد. به عنوان مثال در داستان حضرت موسي _ عليه السلام _ آيه 66 سوره طه تعبيرش چنين است. «فاذا حبالهم و عصيهم يخيل اليه من سحرهم انها تسعي»[5]در آيه 116 سوره اعراف نيز تعبير همين است: «فلما القو سحروا اعين الناس و استرهبوهم»[6] و در هر دو آيه بر ايجاد خيال باطل و جادو كردن «چشم» تاكيد شده است كه مبين اين نكته است كه اين عمل صرفا يك توهم و خيال بود و از خود واقعيتي نداشت و چنين نبود كه آن طنابها واقعا اژدها شوند.
گونه دوم، سحر حق در آيه 24 سوره مدثر به آن اشاره شده است كه ميگويد: «ان هذا الا سحر يوثر»[7] اين تعبير ميرساند كه گونه اي از سحر ميتواند موثر باشد. البته قسم اول نيز به نوعي موثر بود چون در چشم يا خيال مردم تاثير گذاشت. اما در عالم واقع تاثيري نداشت. از اين رو ميتوان گفت كليه اقسام سحر كه در قرآن آمده است بگونهاي حقاند. مؤيد مطلب آياتي است كه در داستان هاروت و ماروت آمده است كه مطابق روايات دو ملكي بودند كه در شهر بابل نازل شدند و مردم را طريقه سحر و باطل كردن سحر را ياد ميدادند.[8] داستان حضرت سليمان _ عليه السلام _ و تهمتي كه يهوديان به ايشان ميزدند نيز مويد اين مطلب است كه سحر ميتواند موثر باشد.[9] شايد عيني ترين مورد سحر موثر همان باشد كه در شأن نزول دو سوره آخر قرآن يعني سوره معوذتين وارد شده است. بر اساس روايات و سخن اكثر مفسرين وجه نزول اين دو آيه حادثه اي بود كه در آن شخصي به نام «لبيد ابن اعصم» يهودي پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ را جادو كرد و اين دو سوره نازل گرديد. بعد از آنكه حضرت علي _ عليه السلام _ اين دو را بر سر چاهي كه گره ها در آن بود خواند و گره ها را باز كردند حضرت پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ كه احساس مريضي ميكردند بهبود يافتند.[10] روايات فراواني به اين مضمون ميتوان يافت.
بنابراين در پاسخ به سؤال شما چنين نتيجه ميگيريم كه سحر تنها شامل سحر باطل نمي شود سحرهاي موثر هم موجوداند ولي بيشترين تاثير آن در روح و روان آدميان است تا در عالم خارج. علاقهمند ساختن كسي به ديگري نيز بيشتر يك تصرف روحي و رواني است. البته قابل تذكر است كه روان شناسان مجرب امروز نيز از تكنيكهايي براي جلب قلوب استفاده ميكنند كه تفاوت زيادي با كار ساحران ندارد.
آنچه گفته شد تشريح واقعيت بود، اما از نظر قرآن و سنت استفاده از سحر و رو آوردن به اين وسيله در نهايت غلظت و شدت تحريم شده است. حتما آن را برابر با كفر دانسته اند. در روايتي آمده است كه زني خدمت حضرت پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ آمد و گفت: شوهرم با من بد اخلاقي ميكند من براي آرام كردنش از سحر استفاده كرده ام، پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ فرمود: از اين جادو دور شو، خداوند و ملائكه آسمان همه تو را لعنت ميكنند. آبهاي زمين را آلوده كردي بعد شنيده شد كه آن زن لباس خشن پوشيده و توبه كرده است و خود را بسته است. پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ فرمود: او آمرزيده نخواهد شد.[11]
پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ فرمود: ثلاثه لا يدخلون الجنه. مدمن فمر مدمن سحر و قاطع رحم.
سه گروه وارد بهشت نخواهند شد، كسي كه زياد شراب بنوشد، كسي كه زياد جادو كند، و كسي كه صله رحم را قطع كند.
مي توانيد از كتاب: تاريخ جادوگري و نيز شماره 10 و احتمالا 11 از مجله درسهاي از مكتب اسلام سال 43 استفاده كنيد. مقاله اي به نام «جستاري در علم سحر»
امام صادق _ عليه السلام _ فرمود:
من تعلم شيئا من السحر قليلا او كثيرا فقد كفر و كان آخر عهده بربه و حده ان يقتل الا ان يتوب؛ هر كس چيزي از سحر بياموزد، زياد باشد يا كم، كافر شده است و سرانجام كارش با خدايش هست. و حدش اين است كه كشته شود مگر اينكه توبه كند.[12]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . برگرفته از: شيخ مرتضي انصاري، المكاسب، ج 1، ص 97، 98، انتشارات دهقاني، چ اول، 1372، قم ايران.
[2] . برخي از مفسرين آيه «نفاثات في العقد» به معني دمندگان، گره ها، را به اين گروه تفسير كرده اند، ترجمه الميزان، ج 20، ص 681.
[3] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، ص 268، ذيل آيه 116، سوره اعراف.
[4] . شيخ انصاري، همان، نقل از انصاح.
[5] . ناگهان طنابها و عصاهايشان در چشم او چنان وانمود كردند، بر اثر سحر، كه راه ميروند.
[6] . آنگاه كه طنابهاي خود را افكندند چشم مردم را جادو كردند و آنان را ترساندند.
[7] . اين نيست مگر سحر موثر.
[8] . تفصيل داستان را ميتوانيد در تفسير نمونه ج 1، صفحات 262 الي 266 مطالعه كنيد.
[9] . مراجعه كنيد به تفسير نمونه، ج 13، ص 24.
[10] . مراجعه كنيد به ترجمه الميزان، ج 20، ص 681، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، به دفتر تبليغات 1368 قم، ايران و نيز: مستدرك الوسائل، كتاب اشجاره، باب 22 از ابواب ما يكستب به حديث 7. در احاديث ام عبدالله نيز شريك لبيد ابن اعصم آمده است.
[11] . مستدرك الوسايل، همان.
[12] . وسايل الشيعه، حرّ عاملي، كتاب التجارة، باب 25 از ابواب ما يكتسب به.