پرسش :
آيا ميتوان تأويل را ضابطه مند كرد؟
پاسخ :
تأويلپذيري آيات قران از مباحثي است كه در ميان مفسران و قرآنپژوهان سابقة ديرينه دارد، تمامي كساني كه به بطون قرآن اعتقاد دارند به مقتضاي اعتقاد و نوع نگاه خود به موضوع بطون درباره آن سخن گفتهاند. در اين نوشتار پس از بررسي مفهوم تأويل به اهم شرايط و ضوابط تأويل اشاره مي شود.
مفهوم تأويل:
تأويل از مادة اول، به معناي بازگشت دادن چيزي به هدف نهايي آن ميباشد و چيزي كه به هدف نهايي خود برميگردد ممكن است، علم و سخن باشد و يا فعل و كار باشد.[1]
اصطلاح تأويل در قرآن
اصطلاح تأويل از لحاظ كاربردي چهار معنا دارد كه سه معناي آن در قرآن مطرح شده است كه عبارتند از :
1. تقريب و توجيه متشابهات: متشابه گاهي در كلام و قول و سخن است كه همان تأويل متشابه كلامي است؛ مانند آيه شريفة «مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»[2] و گاهي تأويل در عمل است؛ مانند آيه شريفة «سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ ما لَمْ يَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً».[3] وقتي موسي ـ عليه السّلام ـ ، از كارهاي شبههانگيز استاد و راهنماي خود سؤال كرد، او در جواب گفت: تأويل اين عمل را به تو ميگويم.
2. تعبير خواب و رؤيا: تأويل به اين معنا هشت بار در سورة يوسف به كار رفته است، از جمله «هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ».[4]
3. عاقبت الامر: آيه شريفه «ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً»[5] يا «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ»[6] به اين معنا اشاره دارد.
4. بطن قرآن: تأويل به اين معنا در قرآن به كار نرفته و در اصطلاح روايات[7] است.[8]
آنچه مورد بحث است، تأويل به معناي توجيه متشابه به معناي بطن ميباشد. خواه متشابه كلام متشابهي باشد؛ يا عمل كه به شبهه و ريب منجر گردد. بديهي است كه تأويل به اين معنا در قرآن مختص به آيات متشابه است. امّا تأويل «بطن» در مقابل «ظهر» اختصاص به آيات متشابه نداشته و بر همة قرآن سايه ميگستراند.[9]
حال كه معاني تأويل و نيز محدودة بحث روشن شد. بايد ديد تأويل، با توجه به كدام يك از معاني ذكر شده قابليت ضابطهمندي را داراست.
امّا تأويل در كارِ متشابه، اگر كار مربوط به خدا و پيامبران باشد مانند داستان حضرت موسي و خضر ـ عليه السّلام ـ اين موضوع مربوط به نظام تكويني پنهان است و هيچ كس جز خدا و پيامبر از ضابطة آن خبر ندارد و در برخي از موارد، بعضي از پيامبران نيز بياطلاع بودند هم چنان كه حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نميدانست خداوند براي آنكه بندگان را تسليم خود نمايد ميخواست گوشهاي از كار حكيمانه خود را به آنان نشان دهد.
امّا تأويل در كلام متشابه كه مقصود ما آيات متشابه است ضابطهاش آن است كه با علم به محكمات، آيات متشابه را بايد به محكمات ارجاع داده و آنها را تبيين کرد. در غير اين صورت بايد به «راسخان درعلم» كه ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ ميباشند ارجاع داد. امّا دانشمنداني كه دانش خود را از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ اخذ نمودهاند؛ ميتوان جزء راسخان در علم به شمار آورد يا نه محل اختلاف است. اگر ابن عباس خود را جزء اين گروه معرفي نموده و ميگويد: من از راسخان در علم هستم و تأويل قرآن را ميدانم.[10] برخي معتقدند مقصود از اين تأويل، تفسير، و مراد از راسخان، همان راسخانِ در علم حصولي و مفهوميِ تفسير خواهد بود.[11]
امّا ضابطه در تأويل معاني باطني، كه اين معنا بيشتر مورد نظر سؤال بوده و مفسران و دانشمندان علوم قرآن پيرامون آن سخن گفتهاند. آنگونه كه برخي از مفسران معتقدند: حقيقت تأويل از قبيل مفاهيم و مدلولهاي الفاظ نبوده بلكه از امور عينيهِ خارجيه است كه از افهام عمومي بالاتر بوده و در تحت الفاظ قرار نميگيرد و خداوند متعال براي نزديك كردن به ذهن بشر در قالب الفاظ بيان نموده است.[12]
با توجه به اين نكته، ضابطة تأويل معاني باطني قرآن از طريق قانونمندي در ظاهر الفاظ ممكن نيست، زيرا درك مفاهيم باطني از قبيل قانون ادبي ظاهر الفاظ و دلالتهاي لفظيه نيست. تمامي كساني كه به بطون معاني قرآن اعتقاد دارند با توجه به نوع نگاهي كه به اين موضوع دارند، شرايط و زمينههايي را براي فهم آن ضروري دانستهاند كه ميتوان به شرايط زير اشاره نمود.
1. آشنايي با زبان و سبك بيان قرآن: به طور قطع، هدف خداوند از انزال قرآن، هدايت مردم است و قصد مبهمگويي و طرح معما در كار نيست، لذا بيشك آن را در الفاظ و عباراتي بيان ميكند كه حاكي از مقاصد او باشد. چنانچه آيات قرآن[13] نيز به اين مطلب تصريح نموده است. با توجه به اينكه معاني، بسيار گسترده، ولي الفاظ محدود است، براي درك معاني مورد نظر گوينده علاوه بر لزوم آشنايي با زبان و سبك بيان آن، فراهم آمدن زمينههاي ديگري نيز لازم است.[14]
2. فهم عميق و قوة تشخيص: در مسير فهم آيات قرآن، دسترسي هرچه بيشتر به حكمتهاي آنها، دايرة معانيشان را وسيعتر ميكند و درك حكمتهاي قرآن و آيات آن، محتاج فهمي است كه با عبور از فشار الفاظ و مفاهيم، به عمق و لبّ معاني و حقايق برسد، قرآن، افراد صاحب چنين فهمي را «اولوالالباب»[15] مينامد. كسي كه هر آيهاي را با حكمتهاي آن بداند، در تطبيق آيات قرآن بر افراد، مصاديق و حوادث زمان، دچار مشكل نخواهد شد. در روايتي از علي ـ عليه السّلام ـ رسيده است كه فرمود: تأويل را كساني ميدانند كه داراي ذهني صاف و قدرت تمييز و تشخيص باشند.[16]
3. تزكيه باطن: كساني كه ماهيت باطن را ماهيتي فرا لفظي ميدانند، بر اين باورند كه براي فهم باطن قرآن، بايد تزكيه نفس و سلوك عرفاني داشت. در اين نگاه بديهي است كه تنها برگزيدگان و انسانهاي نخبه قادر به فهم باطن قرآن خواهند بود و انسانها در اين ميدان معرفتي است كه با يكديگر تفاوت مرتبه خواهند داشت و از يكديگر فاصله ميگيرند، پس از آن كه همگي در فهم ظاهر قرآن ولايه نخستين مفاهيم مترتب و متراكم آن، يكسان و شريكاند.[17]
4. تكامل خرد و دانش بشري: كساني كه معتقدند، منظور از معاني باطني قرآن، معاني و اشارات علمي است كه براي بشر در طول تاريخ روشن خواهد شد، تكامل خرد و دانش را شرط راهيابي به معاني باطني قرآن دانستهاند.[18]
5. دانش استوار و خلل ناپذير: تأويل قرآن و تطبيق آن براي شرايط و حوادث و افراد و مصاديق زماني صائب است كه تفكر و تعقل تأويلكننده، بر پايههاي علم و دانش، استوار باشد، مهمترين دانشهاي لازم در تأويل قرآن، به قرار ذيل است:
الف) شناخت خداوند: شناخت خداوند شرط لازم براي فهميدن بسياري از آيات قرآن است، به ويژه آياتي كه موضوع آنها ذات اَقدس حق، افعال، اسماء و صفات اوست، بنابراين، عدم شناخت صحيح از خداوند، عدم درك درست آيات متشابه را موجب شده، گرفتار آمدن به دام تشبيه و تجسم و تعطيل را باعث ميگردد.
ب) شناخت اسباب نزول: شناخت زمان و مكان نزول و ويژگيهاي افرادي كه آيات دربارة آنها يا خطاب به آنها نازل شده، در درك معاني مورد نظر خداوند سهم به سزايي دارد، چرا كه هر سخني در مواقع و موقعيتهاي مختلف، معاني متفاوتي دارد، بنابراين، كساني كه شرايط زمان نزول آيات را با تمام وجود لمس كردهاند، تأويل قرآن را بهتر از ديگران ميدانند.
ج) فراگيري دانش قرآني از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ : تبيين بسياري از مسائل قرآن كريم بر عهدة پيامبر گرامي ـ صلي الله عليه و آله ـ گذاشته شده است.[19] چگونگي اقامه نماز، آداب روزه و ديگر احكام فقه اسلامي، از اين دسته است. بنابراين، تأويل آياتي كه به تبيينِ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ محتاج است (آيات مجمل) مستلزم آشنايي با سخنان آن حضرت خواهد بود.[20]
آيتالله معرفت تأويل را همانند تفسير داراي ضابطه ميداند و براي آن دو ضابطه بيان نموده است كه عبارتند از:
6. سبر و تقسيم: وقتي جنبههاي خاص آيهاي را فراگرفته باشند، بايد طبق قانون سبر و تقسيم هر يك از اين خصوصيات را با هدف آيه بسنجيم و ببينيم كدام يك از آنها در هدف آيه دخالت دارد و كدام يك دخالت ندارد. مسئله سبر و تقسيم همان روشي است كه در فقه هم كاربرد و علت مستنبطه از همين راه به دست ميآيد.[21]
7. تناسب معناي تأويل با ظاهر آيات؛ بطن استخراج شده نبايد با ظاهر در تضاد باشد بطن در حقيقت همان ظاهر ميباشد امّا افقش گستردهتر است و در واقع سطحينگري كنار گذاشته شده و به عمق نگريسته شده است.
حال اگر براساس همين دو معيار به سراغ تأويلاتي كه بسياري از عرفا و صوفيان نسبت به آيات قرآني مرتكب شدهاند، برويم خواهيم ديد كه خطاهاي بزرگي مرتكب شدهاند، اگر از آنها سؤال شود كه اين تأويل را روي چه ضابطهاي و كدام مبنا و قاعده انجام دادهايد؟ پاسخ ميدهند كه ذوق ما اقتضا كرده است در حالي كه ذوق يك امر شخصي است. از آنچه كه گفته شد روشن ميشود، همانگونه كه تفسير ضابطه دارد تأويل هم ضابطه دارد، همان طور كه فهم ظاهري قواعد و مقررات دارد بطن آيه هم قواعد و مقررات دارد.[22]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علي نصيري، نشرية بينات، تأويل از نگاه تحقيق، شماره 19-18-17.
2. محمدهادي معرفت، تفسير و مفسران، (قم، مؤسسه التمهيد)، ج 1، ص 28-33.
3. سيد ابراهيم سجادي، فصلنامه پژوهشهاي قرآني: بازنگري در حقيقت تأويل، شمارة 21، ص 96.
4. مركز فرهنگ و معارف قرآن، علوم القرآن عند المفسرين، (قرآن، دفتر تبليغات اسلامي، اول، 75) ج 3.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . راغب اصفهاني، مفردات الفاظ قرآن، تحقيق صفوان عدنان داوودي، بيروت، الدار الشاميه، چاپ اول، 1412 ه . ق، ص 99.
[2] . آلعمران/ 7.
[3] . كهف/ 78.
[4] . يوسف/ 100.
[5] . نساء/ 59.
[6] . اعراف/ 53.
[7] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 92، ص 97.
[8] . معرفت، فصلنامه پژوهشهاي قرآني، شماره 21، ص 294، گفت و گو با استاد معرفت.
[9] . جوان آراسته، حسين، درسنامه علوم قرآني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1377، ص 464.
[10] . طبرسي، امين الاسلام، مجمعالبيان، ج 1، ص 41.
[11] . جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، انتشارات اسراء، چاپ اول، 1376، ص 424.
[12] . ر.ك: طباطبائي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ج 3، ذيل آيه 7؛ و ر.ك: آلوسي، روحالمعاني، بيروت، دارالفكر، ج 1، ص 13.
[13] . آلعمران/ 138، شعرا/ 2.
[14] . شاكر، محمد كاظم، روشهاي تأويل قرآن، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1376، ص 113.
[15] . آلعمران/ 71.
[16] . شاكر، محمد كاظم، روشهاي تأويل قرآن، ص 115.
[17] . هاشمي، سيد حسين، فصلنامه پژوهشهاي قرآني، شمارة 21، ص 59، ظهور بطن قرآن، و ر.ك: طباطبائي، محمد حسين، الميزان، ج 3، ص 66.
[18] . همان، ص 58، نيز ر.ك: تفسير نمونه، ج 18، ص 461ـ465.
[19] . نحل/ 44.
[20] . شاكر، محمدكاظم، روشها بر تأويل قرآن، ص 119ـ124.
[21] . معرفت، فصلنامه پژوهشهاي قرآني، شمارة 21، ص 290، گفتگو با استاد معرفت.
[22] . همان، ص 290ـ294.
تأويلپذيري آيات قران از مباحثي است كه در ميان مفسران و قرآنپژوهان سابقة ديرينه دارد، تمامي كساني كه به بطون قرآن اعتقاد دارند به مقتضاي اعتقاد و نوع نگاه خود به موضوع بطون درباره آن سخن گفتهاند. در اين نوشتار پس از بررسي مفهوم تأويل به اهم شرايط و ضوابط تأويل اشاره مي شود.
مفهوم تأويل:
تأويل از مادة اول، به معناي بازگشت دادن چيزي به هدف نهايي آن ميباشد و چيزي كه به هدف نهايي خود برميگردد ممكن است، علم و سخن باشد و يا فعل و كار باشد.[1]
اصطلاح تأويل در قرآن
اصطلاح تأويل از لحاظ كاربردي چهار معنا دارد كه سه معناي آن در قرآن مطرح شده است كه عبارتند از :
1. تقريب و توجيه متشابهات: متشابه گاهي در كلام و قول و سخن است كه همان تأويل متشابه كلامي است؛ مانند آيه شريفة «مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»[2] و گاهي تأويل در عمل است؛ مانند آيه شريفة «سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ ما لَمْ يَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً».[3] وقتي موسي ـ عليه السّلام ـ ، از كارهاي شبههانگيز استاد و راهنماي خود سؤال كرد، او در جواب گفت: تأويل اين عمل را به تو ميگويم.
2. تعبير خواب و رؤيا: تأويل به اين معنا هشت بار در سورة يوسف به كار رفته است، از جمله «هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ».[4]
3. عاقبت الامر: آيه شريفه «ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً»[5] يا «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ»[6] به اين معنا اشاره دارد.
4. بطن قرآن: تأويل به اين معنا در قرآن به كار نرفته و در اصطلاح روايات[7] است.[8]
آنچه مورد بحث است، تأويل به معناي توجيه متشابه به معناي بطن ميباشد. خواه متشابه كلام متشابهي باشد؛ يا عمل كه به شبهه و ريب منجر گردد. بديهي است كه تأويل به اين معنا در قرآن مختص به آيات متشابه است. امّا تأويل «بطن» در مقابل «ظهر» اختصاص به آيات متشابه نداشته و بر همة قرآن سايه ميگستراند.[9]
حال كه معاني تأويل و نيز محدودة بحث روشن شد. بايد ديد تأويل، با توجه به كدام يك از معاني ذكر شده قابليت ضابطهمندي را داراست.
امّا تأويل در كارِ متشابه، اگر كار مربوط به خدا و پيامبران باشد مانند داستان حضرت موسي و خضر ـ عليه السّلام ـ اين موضوع مربوط به نظام تكويني پنهان است و هيچ كس جز خدا و پيامبر از ضابطة آن خبر ندارد و در برخي از موارد، بعضي از پيامبران نيز بياطلاع بودند هم چنان كه حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نميدانست خداوند براي آنكه بندگان را تسليم خود نمايد ميخواست گوشهاي از كار حكيمانه خود را به آنان نشان دهد.
امّا تأويل در كلام متشابه كه مقصود ما آيات متشابه است ضابطهاش آن است كه با علم به محكمات، آيات متشابه را بايد به محكمات ارجاع داده و آنها را تبيين کرد. در غير اين صورت بايد به «راسخان درعلم» كه ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ ميباشند ارجاع داد. امّا دانشمنداني كه دانش خود را از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ اخذ نمودهاند؛ ميتوان جزء راسخان در علم به شمار آورد يا نه محل اختلاف است. اگر ابن عباس خود را جزء اين گروه معرفي نموده و ميگويد: من از راسخان در علم هستم و تأويل قرآن را ميدانم.[10] برخي معتقدند مقصود از اين تأويل، تفسير، و مراد از راسخان، همان راسخانِ در علم حصولي و مفهوميِ تفسير خواهد بود.[11]
امّا ضابطه در تأويل معاني باطني، كه اين معنا بيشتر مورد نظر سؤال بوده و مفسران و دانشمندان علوم قرآن پيرامون آن سخن گفتهاند. آنگونه كه برخي از مفسران معتقدند: حقيقت تأويل از قبيل مفاهيم و مدلولهاي الفاظ نبوده بلكه از امور عينيهِ خارجيه است كه از افهام عمومي بالاتر بوده و در تحت الفاظ قرار نميگيرد و خداوند متعال براي نزديك كردن به ذهن بشر در قالب الفاظ بيان نموده است.[12]
با توجه به اين نكته، ضابطة تأويل معاني باطني قرآن از طريق قانونمندي در ظاهر الفاظ ممكن نيست، زيرا درك مفاهيم باطني از قبيل قانون ادبي ظاهر الفاظ و دلالتهاي لفظيه نيست. تمامي كساني كه به بطون معاني قرآن اعتقاد دارند با توجه به نوع نگاهي كه به اين موضوع دارند، شرايط و زمينههايي را براي فهم آن ضروري دانستهاند كه ميتوان به شرايط زير اشاره نمود.
1. آشنايي با زبان و سبك بيان قرآن: به طور قطع، هدف خداوند از انزال قرآن، هدايت مردم است و قصد مبهمگويي و طرح معما در كار نيست، لذا بيشك آن را در الفاظ و عباراتي بيان ميكند كه حاكي از مقاصد او باشد. چنانچه آيات قرآن[13] نيز به اين مطلب تصريح نموده است. با توجه به اينكه معاني، بسيار گسترده، ولي الفاظ محدود است، براي درك معاني مورد نظر گوينده علاوه بر لزوم آشنايي با زبان و سبك بيان آن، فراهم آمدن زمينههاي ديگري نيز لازم است.[14]
2. فهم عميق و قوة تشخيص: در مسير فهم آيات قرآن، دسترسي هرچه بيشتر به حكمتهاي آنها، دايرة معانيشان را وسيعتر ميكند و درك حكمتهاي قرآن و آيات آن، محتاج فهمي است كه با عبور از فشار الفاظ و مفاهيم، به عمق و لبّ معاني و حقايق برسد، قرآن، افراد صاحب چنين فهمي را «اولوالالباب»[15] مينامد. كسي كه هر آيهاي را با حكمتهاي آن بداند، در تطبيق آيات قرآن بر افراد، مصاديق و حوادث زمان، دچار مشكل نخواهد شد. در روايتي از علي ـ عليه السّلام ـ رسيده است كه فرمود: تأويل را كساني ميدانند كه داراي ذهني صاف و قدرت تمييز و تشخيص باشند.[16]
3. تزكيه باطن: كساني كه ماهيت باطن را ماهيتي فرا لفظي ميدانند، بر اين باورند كه براي فهم باطن قرآن، بايد تزكيه نفس و سلوك عرفاني داشت. در اين نگاه بديهي است كه تنها برگزيدگان و انسانهاي نخبه قادر به فهم باطن قرآن خواهند بود و انسانها در اين ميدان معرفتي است كه با يكديگر تفاوت مرتبه خواهند داشت و از يكديگر فاصله ميگيرند، پس از آن كه همگي در فهم ظاهر قرآن ولايه نخستين مفاهيم مترتب و متراكم آن، يكسان و شريكاند.[17]
4. تكامل خرد و دانش بشري: كساني كه معتقدند، منظور از معاني باطني قرآن، معاني و اشارات علمي است كه براي بشر در طول تاريخ روشن خواهد شد، تكامل خرد و دانش را شرط راهيابي به معاني باطني قرآن دانستهاند.[18]
5. دانش استوار و خلل ناپذير: تأويل قرآن و تطبيق آن براي شرايط و حوادث و افراد و مصاديق زماني صائب است كه تفكر و تعقل تأويلكننده، بر پايههاي علم و دانش، استوار باشد، مهمترين دانشهاي لازم در تأويل قرآن، به قرار ذيل است:
الف) شناخت خداوند: شناخت خداوند شرط لازم براي فهميدن بسياري از آيات قرآن است، به ويژه آياتي كه موضوع آنها ذات اَقدس حق، افعال، اسماء و صفات اوست، بنابراين، عدم شناخت صحيح از خداوند، عدم درك درست آيات متشابه را موجب شده، گرفتار آمدن به دام تشبيه و تجسم و تعطيل را باعث ميگردد.
ب) شناخت اسباب نزول: شناخت زمان و مكان نزول و ويژگيهاي افرادي كه آيات دربارة آنها يا خطاب به آنها نازل شده، در درك معاني مورد نظر خداوند سهم به سزايي دارد، چرا كه هر سخني در مواقع و موقعيتهاي مختلف، معاني متفاوتي دارد، بنابراين، كساني كه شرايط زمان نزول آيات را با تمام وجود لمس كردهاند، تأويل قرآن را بهتر از ديگران ميدانند.
ج) فراگيري دانش قرآني از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ : تبيين بسياري از مسائل قرآن كريم بر عهدة پيامبر گرامي ـ صلي الله عليه و آله ـ گذاشته شده است.[19] چگونگي اقامه نماز، آداب روزه و ديگر احكام فقه اسلامي، از اين دسته است. بنابراين، تأويل آياتي كه به تبيينِ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ محتاج است (آيات مجمل) مستلزم آشنايي با سخنان آن حضرت خواهد بود.[20]
آيتالله معرفت تأويل را همانند تفسير داراي ضابطه ميداند و براي آن دو ضابطه بيان نموده است كه عبارتند از:
6. سبر و تقسيم: وقتي جنبههاي خاص آيهاي را فراگرفته باشند، بايد طبق قانون سبر و تقسيم هر يك از اين خصوصيات را با هدف آيه بسنجيم و ببينيم كدام يك از آنها در هدف آيه دخالت دارد و كدام يك دخالت ندارد. مسئله سبر و تقسيم همان روشي است كه در فقه هم كاربرد و علت مستنبطه از همين راه به دست ميآيد.[21]
7. تناسب معناي تأويل با ظاهر آيات؛ بطن استخراج شده نبايد با ظاهر در تضاد باشد بطن در حقيقت همان ظاهر ميباشد امّا افقش گستردهتر است و در واقع سطحينگري كنار گذاشته شده و به عمق نگريسته شده است.
حال اگر براساس همين دو معيار به سراغ تأويلاتي كه بسياري از عرفا و صوفيان نسبت به آيات قرآني مرتكب شدهاند، برويم خواهيم ديد كه خطاهاي بزرگي مرتكب شدهاند، اگر از آنها سؤال شود كه اين تأويل را روي چه ضابطهاي و كدام مبنا و قاعده انجام دادهايد؟ پاسخ ميدهند كه ذوق ما اقتضا كرده است در حالي كه ذوق يك امر شخصي است. از آنچه كه گفته شد روشن ميشود، همانگونه كه تفسير ضابطه دارد تأويل هم ضابطه دارد، همان طور كه فهم ظاهري قواعد و مقررات دارد بطن آيه هم قواعد و مقررات دارد.[22]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علي نصيري، نشرية بينات، تأويل از نگاه تحقيق، شماره 19-18-17.
2. محمدهادي معرفت، تفسير و مفسران، (قم، مؤسسه التمهيد)، ج 1، ص 28-33.
3. سيد ابراهيم سجادي، فصلنامه پژوهشهاي قرآني: بازنگري در حقيقت تأويل، شمارة 21، ص 96.
4. مركز فرهنگ و معارف قرآن، علوم القرآن عند المفسرين، (قرآن، دفتر تبليغات اسلامي، اول، 75) ج 3.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . راغب اصفهاني، مفردات الفاظ قرآن، تحقيق صفوان عدنان داوودي، بيروت، الدار الشاميه، چاپ اول، 1412 ه . ق، ص 99.
[2] . آلعمران/ 7.
[3] . كهف/ 78.
[4] . يوسف/ 100.
[5] . نساء/ 59.
[6] . اعراف/ 53.
[7] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 92، ص 97.
[8] . معرفت، فصلنامه پژوهشهاي قرآني، شماره 21، ص 294، گفت و گو با استاد معرفت.
[9] . جوان آراسته، حسين، درسنامه علوم قرآني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1377، ص 464.
[10] . طبرسي، امين الاسلام، مجمعالبيان، ج 1، ص 41.
[11] . جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، انتشارات اسراء، چاپ اول، 1376، ص 424.
[12] . ر.ك: طباطبائي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ج 3، ذيل آيه 7؛ و ر.ك: آلوسي، روحالمعاني، بيروت، دارالفكر، ج 1، ص 13.
[13] . آلعمران/ 138، شعرا/ 2.
[14] . شاكر، محمد كاظم، روشهاي تأويل قرآن، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1376، ص 113.
[15] . آلعمران/ 71.
[16] . شاكر، محمد كاظم، روشهاي تأويل قرآن، ص 115.
[17] . هاشمي، سيد حسين، فصلنامه پژوهشهاي قرآني، شمارة 21، ص 59، ظهور بطن قرآن، و ر.ك: طباطبائي، محمد حسين، الميزان، ج 3، ص 66.
[18] . همان، ص 58، نيز ر.ك: تفسير نمونه، ج 18، ص 461ـ465.
[19] . نحل/ 44.
[20] . شاكر، محمدكاظم، روشها بر تأويل قرآن، ص 119ـ124.
[21] . معرفت، فصلنامه پژوهشهاي قرآني، شمارة 21، ص 290، گفتگو با استاد معرفت.
[22] . همان، ص 290ـ294.