پرسش :
آيا پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ تمام قرآن را تفسير نمودند؟
پاسخ :
1. تفسير در لغت به معناي «برگرفتن نقاب است از چهره،[1] و با اظهار نمودن معني[2] و آشكار ساختن آن است»[3] و در اصطلاح تفسير قرآن، يعني اظهار و آشكار نمودن معني و مقصود آيات و نقاب برداشتن از چهرة آيات قرآني ميباشد، علاّمه طباطبائي ميگويد: تفسير بيان معاني آيات قرآن، و كشف مقاصد و مدلول آيات است»[4]
2. يكي از شئونات مهم و اساسي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ تفسير و توضيح و تبيين آيات قرآني بوده است، چنانكه در قرآن ميخوانيم «خداوند منّت گذاشت بر مؤمنين، چرا كه در بين آنها رسولي از خودشان برانگيخت تا آيات خداوند را بر آنها بخواند... و كتاب و حكمت را به آنها تعليم دهد»[5] صريحتر از اين آيه، آية ديگري است كه ميفرمايد: «ما ذكر (قرآن) را بر تو نازل نموديم تا آنچه را كه به سوي مردم نازل شده است براي آنها بيان كني»[6].
بيان بدون تفسير امكان ندارد مرحوم علاّمه طباطبائي در ذيل آية فوق ميفرمايد: غرض از نزول قرآن براي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دو امر است.
1. تبيين آنچه نازل شده براي مردم، زيرا معارف الهي بدون واسطه به دست مردم نميرسد، بلكه لازم است شخصي به عنوان پيامبر، برانگيخته شود تا معارف را به مردم تعليم و وحي را تفسير نمايد غرض اصلي از رسالت پيامبر، و نزول وحي همين است.
2. تفكر در آيات قرآني و وضع و اوضاع پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ و پي بردن به حقانيّت قرآن.[7]
بعد از اين مقدّمه، پاسخ پرسش اين است كه بله، پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ تمام قرآن را تفسير و بيان نمودند، مخصوصاً براي علي ـ عليه السّلام ـ . هر آيه كه نازل ميشد دستور ميداد علي ـ عليه السّلام ـ آن را بنويسد، و مجملات و مشابهات را براي او تفسير ميكرد، و ناسخ و منسوخ را (عام و خاص را...) بيان مينمود، و تمام احكام را از واجبات و مستحبّات و محرّمات را كه مردم براي معاش ومعادشان نياز داشتند، املاء ميفرمود. و علي ـ عليه السّلام ـ مينوشت، تمام آن مطالب، در كتابي به نام «صحيفة جامعه» در زمان خود پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ جمعآوري شد؛[8] منتهي عدّهاي از انتشار آن جلوگيري نمودند، و كتاب مذكور در نزد ائمه ـ عليهم السّلام ـ يكي پس از ديگري و اكنون در نزد امام زمان(عج) موجود ميباشد. شاهد و دليل اين مطلب رواياتي است كه در اين زمينه وارد شده است كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. علي ـ عليه السّلام ـ به طلحه فرمود: «هر آيهاي كه بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نازل شد با املاء حضرت و نوشتة خودم در نزد من موجود است و همچنين تأويل و تفسير هر آيهاي كه بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نازل شد، و هر حلال و حرامي با حدّ و حكمي، يا چيزي كه امّت به آن نياز دارد، تماماً با املاء رسول وخط خودم... نزد من موجود ميباشد. طلحه ميگويد: عرض كردم هر ريز و درشتي و هر خاص و عامي كه بوده است و يا در آينده تا روز قيامت پيش خواهد آمد، نزد شما مكتوب ميباشد؟ فرمود: بلي و اضافه بر آن هزار باب علم كه از هر باب هزار باب ديگر گشوده ميشود بر روي من گشود... سپس طلحه ميگويد عرض كردم: كه اين قرآن را با تأويل و تفسير و تمام حلال و حرام به چه كي واگذار ميكني و بعد از شما نزد چه كسي خواهد بود؟ فرمود: پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دستور داد كه بعد از خودم به فرزندم امام حسن و او به برادرش تا ميرسد به دست آخرين وصيّ پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ (يعني امام زمان (عج) و او هم همراه دارد تا بر پيغمبر كنار حوض كوثر وارد شود...[9] منتهي عُمر قرآن علي ـ عليه السّلام ـ را كه همراه تفسير و تأويل بود نپذيرفت، چنانكه در روايت ابوذر غفّاري آمده بعد از فوت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ قرآن را (با تفسير و تأويل آن) جمعآوري نمود، آنچنان كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ سفارش نموده بود و آن را به مهاجر و انصار نشان داد. وقتي ابابكر آنرا باز نمود، ديد قرآن همراه با (تأويل و آيندهگويي) و رسوايي عدّهاي همراه ميباشد. عمر از جا پريد، آن را از دست ابابكر گرفت و به علي ـ عليه السّلام ـ برگرداند، و گفت ما را به آن نيازي نيست و علي هم برگشت، آنگاه عمر دستور داد كه زيد بن ثابت قرآن را جمع كند (ولي تفسير و تأويل را از آن حذف نمايد).
در ذيل روايت دارد كه عمر هنگام خلافت از علي ـ عليه السّلام ـ خواست كه آن قرآن را (كه با تفسير است) به او بدهد، حضرت فرمود: هيهات، من خواستم با اين قرآن جامع (تفسير و تأويل) بر شما اتمام حجّت كنم تا در روز قيامت نگوئيد بيخبر بوديم،... آنگاه عمر گفت: زماني فرا ميرسد كه اين قرآن (با تفسير و تأويل آن) در جامعه ظاهر شود؟ علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: بله «اذا قام القائم» آنگاه كه قائم ما (امام زمان (عج)) ظهور نمايد.[10]
2. در روايات اهلسنّت هم وارد شده است كه قرآن علي (كه با املاء پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بود) مشتمل بر ناسخ و منسوخ، و دارندة تفسير و بيان بود (كه از پيامبر نشنيده بود) لذا آنچه نزد علي ـ عليه السّلام ـ بود تنها متن قرآن نبوده[11] (بلكه همراه با تفسير بوده است)، پس تفسير جامع توسط پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ املاء شده است، ولي خلفاي ثلاث و بعد از آنها دولتهاي اموي و عباسي، از نشر آن جلوگيري نمودند، و جامعة بشريت را از بزرگترين موهبت الهي محروم ساختند.[12]
در پايان قابل ذکر است که: كه ائمه ما ـ عليهم السّلام ـ در فرصتهاي پيش آمده، گوشههايي از تفسير پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را از قرآن بيان نمودهاند، كه هم اكنون در مجموعههاي تفسيري رِوائي موجود ميباشد مانند تفسير امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ و تفسير قمي. مؤلف علي بن ابراهيم قمي، (م 307 ه ق). تفسير صافي نوشتة محسن فيض كاشاني (م 1175) و تفسير برهان، از سيد هاشم بحراني (م 1107) و نورالثقلين از عبدالعلي حُويزي و تفسير فرات كوفي و بعضي تفاسير روائي ديگر كه برخي حتي از طريق اهلسنّت هم نقل شده است.[13]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ترجمة تفسير صافي، محسن فيض كاشاني، ج 1، مقدّمه.
2. تفسير نمونه، آيتالله مكارم شيرازي، ج 1، مقدّمه.
3. آشنايي با متون حديث، مهدي مهريزي، ص 62ـ65.
4. مجلة علوم حديث، شماره 3، ص 238ـ262.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ك، مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميّه، چاپ نهم، 1370، ج 1، ص 19.
[2] . راغب اصفهاني، مفردات راغب، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوّم، 1404، ص 380.
[3] . احمد سيّاح، فرهنگ جامع، تهران، كتابفروشي اسلام، ج 2، ص 304.
[4] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، دارالكتب الاسلاميّه، چاپ سوّم، 1397 ه ، قرآن، ج 1، ص 2.
[5] . آلعمران/ 164.
[6] . نحل/ 44.
[7] . الميزان، پيشين، ج 12، ص 276.
[8] . محمد بن حسن حرّ عاملي، وسائل الشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ چهارم، 1391، ج 1، ص 3، مقدمّه.
[9] . كاشاني، فيض، تفسير صافي، بيروت، مؤسسه اعلمي للمطبوعات، ج 1، ص 42.
[10] . همان، ج 1، 43ـ44.
[11] . همان، ج 1، ص 52، س 13.
[12] . ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، چاپ بيروت، ج 3، ص 15.
[13] . ر.ك، ميبدي، محمد، مجلة علوم حديث، شمارة 3، ص 238ـ262، تفاسير روايي در قرن پانزدهم، ر.ك نخبة التفاسير، لجنة من المحققين، قم، مركز الثقافي للدروس من القرآن، ج 1، ص 4.
1. تفسير در لغت به معناي «برگرفتن نقاب است از چهره،[1] و با اظهار نمودن معني[2] و آشكار ساختن آن است»[3] و در اصطلاح تفسير قرآن، يعني اظهار و آشكار نمودن معني و مقصود آيات و نقاب برداشتن از چهرة آيات قرآني ميباشد، علاّمه طباطبائي ميگويد: تفسير بيان معاني آيات قرآن، و كشف مقاصد و مدلول آيات است»[4]
2. يكي از شئونات مهم و اساسي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ تفسير و توضيح و تبيين آيات قرآني بوده است، چنانكه در قرآن ميخوانيم «خداوند منّت گذاشت بر مؤمنين، چرا كه در بين آنها رسولي از خودشان برانگيخت تا آيات خداوند را بر آنها بخواند... و كتاب و حكمت را به آنها تعليم دهد»[5] صريحتر از اين آيه، آية ديگري است كه ميفرمايد: «ما ذكر (قرآن) را بر تو نازل نموديم تا آنچه را كه به سوي مردم نازل شده است براي آنها بيان كني»[6].
بيان بدون تفسير امكان ندارد مرحوم علاّمه طباطبائي در ذيل آية فوق ميفرمايد: غرض از نزول قرآن براي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دو امر است.
1. تبيين آنچه نازل شده براي مردم، زيرا معارف الهي بدون واسطه به دست مردم نميرسد، بلكه لازم است شخصي به عنوان پيامبر، برانگيخته شود تا معارف را به مردم تعليم و وحي را تفسير نمايد غرض اصلي از رسالت پيامبر، و نزول وحي همين است.
2. تفكر در آيات قرآني و وضع و اوضاع پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ و پي بردن به حقانيّت قرآن.[7]
بعد از اين مقدّمه، پاسخ پرسش اين است كه بله، پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ تمام قرآن را تفسير و بيان نمودند، مخصوصاً براي علي ـ عليه السّلام ـ . هر آيه كه نازل ميشد دستور ميداد علي ـ عليه السّلام ـ آن را بنويسد، و مجملات و مشابهات را براي او تفسير ميكرد، و ناسخ و منسوخ را (عام و خاص را...) بيان مينمود، و تمام احكام را از واجبات و مستحبّات و محرّمات را كه مردم براي معاش ومعادشان نياز داشتند، املاء ميفرمود. و علي ـ عليه السّلام ـ مينوشت، تمام آن مطالب، در كتابي به نام «صحيفة جامعه» در زمان خود پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ جمعآوري شد؛[8] منتهي عدّهاي از انتشار آن جلوگيري نمودند، و كتاب مذكور در نزد ائمه ـ عليهم السّلام ـ يكي پس از ديگري و اكنون در نزد امام زمان(عج) موجود ميباشد. شاهد و دليل اين مطلب رواياتي است كه در اين زمينه وارد شده است كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. علي ـ عليه السّلام ـ به طلحه فرمود: «هر آيهاي كه بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نازل شد با املاء حضرت و نوشتة خودم در نزد من موجود است و همچنين تأويل و تفسير هر آيهاي كه بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نازل شد، و هر حلال و حرامي با حدّ و حكمي، يا چيزي كه امّت به آن نياز دارد، تماماً با املاء رسول وخط خودم... نزد من موجود ميباشد. طلحه ميگويد: عرض كردم هر ريز و درشتي و هر خاص و عامي كه بوده است و يا در آينده تا روز قيامت پيش خواهد آمد، نزد شما مكتوب ميباشد؟ فرمود: بلي و اضافه بر آن هزار باب علم كه از هر باب هزار باب ديگر گشوده ميشود بر روي من گشود... سپس طلحه ميگويد عرض كردم: كه اين قرآن را با تأويل و تفسير و تمام حلال و حرام به چه كي واگذار ميكني و بعد از شما نزد چه كسي خواهد بود؟ فرمود: پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دستور داد كه بعد از خودم به فرزندم امام حسن و او به برادرش تا ميرسد به دست آخرين وصيّ پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ (يعني امام زمان (عج) و او هم همراه دارد تا بر پيغمبر كنار حوض كوثر وارد شود...[9] منتهي عُمر قرآن علي ـ عليه السّلام ـ را كه همراه تفسير و تأويل بود نپذيرفت، چنانكه در روايت ابوذر غفّاري آمده بعد از فوت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ قرآن را (با تفسير و تأويل آن) جمعآوري نمود، آنچنان كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ سفارش نموده بود و آن را به مهاجر و انصار نشان داد. وقتي ابابكر آنرا باز نمود، ديد قرآن همراه با (تأويل و آيندهگويي) و رسوايي عدّهاي همراه ميباشد. عمر از جا پريد، آن را از دست ابابكر گرفت و به علي ـ عليه السّلام ـ برگرداند، و گفت ما را به آن نيازي نيست و علي هم برگشت، آنگاه عمر دستور داد كه زيد بن ثابت قرآن را جمع كند (ولي تفسير و تأويل را از آن حذف نمايد).
در ذيل روايت دارد كه عمر هنگام خلافت از علي ـ عليه السّلام ـ خواست كه آن قرآن را (كه با تفسير است) به او بدهد، حضرت فرمود: هيهات، من خواستم با اين قرآن جامع (تفسير و تأويل) بر شما اتمام حجّت كنم تا در روز قيامت نگوئيد بيخبر بوديم،... آنگاه عمر گفت: زماني فرا ميرسد كه اين قرآن (با تفسير و تأويل آن) در جامعه ظاهر شود؟ علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: بله «اذا قام القائم» آنگاه كه قائم ما (امام زمان (عج)) ظهور نمايد.[10]
2. در روايات اهلسنّت هم وارد شده است كه قرآن علي (كه با املاء پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بود) مشتمل بر ناسخ و منسوخ، و دارندة تفسير و بيان بود (كه از پيامبر نشنيده بود) لذا آنچه نزد علي ـ عليه السّلام ـ بود تنها متن قرآن نبوده[11] (بلكه همراه با تفسير بوده است)، پس تفسير جامع توسط پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ املاء شده است، ولي خلفاي ثلاث و بعد از آنها دولتهاي اموي و عباسي، از نشر آن جلوگيري نمودند، و جامعة بشريت را از بزرگترين موهبت الهي محروم ساختند.[12]
در پايان قابل ذکر است که: كه ائمه ما ـ عليهم السّلام ـ در فرصتهاي پيش آمده، گوشههايي از تفسير پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را از قرآن بيان نمودهاند، كه هم اكنون در مجموعههاي تفسيري رِوائي موجود ميباشد مانند تفسير امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ و تفسير قمي. مؤلف علي بن ابراهيم قمي، (م 307 ه ق). تفسير صافي نوشتة محسن فيض كاشاني (م 1175) و تفسير برهان، از سيد هاشم بحراني (م 1107) و نورالثقلين از عبدالعلي حُويزي و تفسير فرات كوفي و بعضي تفاسير روائي ديگر كه برخي حتي از طريق اهلسنّت هم نقل شده است.[13]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ترجمة تفسير صافي، محسن فيض كاشاني، ج 1، مقدّمه.
2. تفسير نمونه، آيتالله مكارم شيرازي، ج 1، مقدّمه.
3. آشنايي با متون حديث، مهدي مهريزي، ص 62ـ65.
4. مجلة علوم حديث، شماره 3، ص 238ـ262.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ك، مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميّه، چاپ نهم، 1370، ج 1، ص 19.
[2] . راغب اصفهاني، مفردات راغب، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوّم، 1404، ص 380.
[3] . احمد سيّاح، فرهنگ جامع، تهران، كتابفروشي اسلام، ج 2، ص 304.
[4] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، دارالكتب الاسلاميّه، چاپ سوّم، 1397 ه ، قرآن، ج 1، ص 2.
[5] . آلعمران/ 164.
[6] . نحل/ 44.
[7] . الميزان، پيشين، ج 12، ص 276.
[8] . محمد بن حسن حرّ عاملي، وسائل الشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ چهارم، 1391، ج 1، ص 3، مقدمّه.
[9] . كاشاني، فيض، تفسير صافي، بيروت، مؤسسه اعلمي للمطبوعات، ج 1، ص 42.
[10] . همان، ج 1، 43ـ44.
[11] . همان، ج 1، ص 52، س 13.
[12] . ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، چاپ بيروت، ج 3، ص 15.
[13] . ر.ك، ميبدي، محمد، مجلة علوم حديث، شمارة 3، ص 238ـ262، تفاسير روايي در قرن پانزدهم، ر.ك نخبة التفاسير، لجنة من المحققين، قم، مركز الثقافي للدروس من القرآن، ج 1، ص 4.