پرسش :
حج در قرآن چگونه ترسيم شده است؟
پاسخ :
در پاسخ بايد گفت اسلام داراي مباني و اركاني است كه بر آنها بنا نهاده شده و به وسيله آنها وجود پيدا كرده و باقي ميماند. بدون تحقق آن ها فرو ميريزد و از آن جز اسم است. چيزي باقي نميماند. از اين رو قرآن كريم براي حج جايگاه ويژهاي قائل شده است. لذا به طور خلاصه به محور هاي ذيل اشاره مي شود. الف: حج از اركان دين و تارك آن مرتكب كفر عملي است.
بدون شك در بين همه مذاهب، يكي از اركان دين، حج ميباشد. كسي كه عمداً حج نگذارد، ركني از اركان دين الهي خود را ناديده گرفته و نابود ساخته است. از اين رو، خداوند در مورد ترك عمدي و عملي حج ميفرمايد: اگر كسي حج را ترك كند كافر شود همانا خداوند از جهانيان بينياز است.[1] از اين آيه به دست مي آيد: ترك عمدي حج به منزله كفر هست. يعني كسي كه عمداً به حج نرود، در عمل مرتكب كفر و ناديده گرفتن قسمتي از دين شده است، اگر چه در ايمان و اعتقاد كافر نباشد. لذا در اين جا كفر به معناي كفر به فروع دين ميباشد نظير كافر شدن به نماز يعني ترك نماز و كافر شدن روزه، يعني ترك روزه. پس كفر در اين جا به معناي ناديده گرفتن عمل و ترك عمل ميباشد.[2] چنان چه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد رد كردن حكم حاكم شرع جامع الشرايط مسلمانان، به منزله رد كردن حكم امام معصوم و كفر عملي است.[3]
ب. حج ميثاق و پيمان الهي است: از آن جايي كه حج در بين همه عبادات، داراي جايگاه ويژهاي ميباشد، وجوب حج در قرآن به صورت عهد و پيمان الهي ذكر شد. با توجه به آيه 97 آل عمران، وقتي خداوند خواست وجوب حج را ابلاغ نمايد، به صورت جمله امري ابلاغ نفرمود، چنان چه در نماز و روزه و ساير عبادات به صورت امري ميباشد كه ميفرمايد نماز را بپا داريد و زكات بدهيد. اما در مورد حج ميبينيم شيوة دستور فرق ميكند. يعني به صورت امر بيان نميشود بلكه با بيان شيوائي به صورت تعهد كه بر عهده مردم باشد. مطلب را بيان ميكند؛ «براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه او كنند».[4] اين تعبير لطيف فقط در مورد حج، در قرآن وجود دارد و در مورد هيچ عبادتي، اين گونه تعبير نشده است. و اين خود بيانگر اهميت حج ميباشد، لذا در خود آيه، از لحاظ ادبي و شيوه بيان مطالبي وجود دارد كه داراي اهميت و شايان ذكر است.
1. خداوند جمله را به صورت جمله خبري بيان ميكند نه انشائي، لذا دلالت جمله خبري بر وجوب قويتر از دلالت جمله انشائي بر وجوب ميباشد.
2. جمله به صورت اسميه بيان شده، نه فعليه، و جمله خبريه اسميه، دلالت و تأكيدش بر معناي (ثبوت) بيشتر از جمله فعليه ميباشند.
3. وجوب حج را با لام تأکيد و تکليف بيان مي كند، يعني اين تكليف از طرف خداوند بر عهده مردم قرار داده شده است.
4. هرگاه بخواهند وجوب بالفعل عملي را بيان نمايند به وسيله (علي) بيان مي کنند، يعني بالفعل و در حال حاضر اين عمل بر عهده كسي ميباشد نه بالقوه. لذا در آية شريفه، خداوند از كلمه (علي) استفاده كرد، شايان ذكر است كه هر گاه (لام) و (علي) در مقابل يكديگر قرار گيرند، نشانه آن است كه از يك طرف حكمي بر طرف ديگر واجب شده نه اين كه بر ضرر او باشد. پس در اين آيه معنا اين گونه نميباشد كه به ضرر مردم باشد. چنان كه لام در (للله) نيز به معناي نفع نميباشد، بلكه به معناي از طرف خدا بر مردم ميباشد. زيرا نفع حج به خود مردم بر ميگردد نه به خداوند.[5]
ج. حج مظهر مجموعهاي از عبادات ميباشد
با توجه به اين تعبير خاص كه جمع ميثاق الهي ميباشد، ميبينيم كه بسياري از مسائل و عبادات در خود حج جلوه ميكند. به عنوان مثال روزه هم در حج راه پيدا ميكند. زيرا حاجي اگر قرباني پيدا نكند كه در روز عيد قربان ذبح نمايد، سه روز در حج و هفت روز در بازگشت به وطن بايد خود روزه بگيرد. نمونه ديگر آن که همه نكاتي كه در مورد نماز گفته شد، مثل طهارت و پاك بودن بدن و مباح بودن لباس و ساتر بودن آن و شرايط وضو و آب وضو همه ي آن ها در حج نيز تبلور پيدا ميكند. زيرا در حج طواف تشريع شده كه خود نماز هست و همه شرايط نمازگزار و لباس نمازگزار در شخص طواف كننده و لباس او بايد وجود داشته باشد، مانند طهارت از حدث و خبث و پاك بودن لباس و بدن و غصبي نبودن لباس او و آبي كه با آن طهارت حاصل شد. بالاتر اين كه، در خود حج، نماز هم واجب شده و ما ميبايست بعد از طواف واجب، دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم به جا آوريم. از اين رو در برخي از روايات وارد شده كه حج برتر از نماز ميباشد.[6]
همين طور انسان به آن بركت كه در زكات است به وسيله حج دست مييابد. زيرا در حج انفاق مال و نثار و ايثار مانند زكات وجود دارد. و يا بسياري از ويژگيهاي جهاد كه همان پذيرش خطر و دوري از نزديكان مي باشد در حج نيز وجود دارد، و بالاتر از آن تمرين خودسازي و جهاد اكبر كه به وسيله احرام تحقق پيدا ميكند، همچنين بسياري از مسائل به وسيله احرام بر شخص محرم حرام ميشود. خلاصه اين عبادت از عبادات فراواني تشكيل شده و فضائل همه آن عبادات را در خود دارد و خود نيز خصوصيتي دارد كه در ساير عبادات نميباشد.
د. محترم شمرده شدن حاجي و زمان و مكاني كه او در آن به سر ميبرد
خداوند تبارک و تعالي زمان و مكاني را كه در آن حج وعمره به جا آورده ميشود و نيز كساني را كه عمره به جا ميآورند و هم چنين قرباني حج و حتي كفشي را كه به نشان قرباني بودن به گردن آن ميآويزند همه را از شعائر الهي ياد كرده، بنابراين نه تنها كساني كه براي حج و عمره احرام بستهاند، بلكه افرادي كه به قصد اين دو عمل از دورترين نقاط عالم حركت كردهاند و هنوز به حرم بلكه به ميقات نرسيدهاند، همه جزء شعائر الهي هستند. سراسر حج از كعبه گرفته تا آن حيواني كه براي قرباني تعيين شده، جزء شعائر الهي هستند. از اين رو احدي نبايد آنها را حلال دانسته، طبق ميل خود با آنها رفتار نمايد، بلكه واجب است آنها را گرامي بدارد.[7] لذا ديده مي شود براي امنيت شخصي كه آهنگ حج كرده، ماه ذيقعده براي حركت او به طرف خانه خدا و ماه ذيحجه براي اعمال و مناسك آن و ماه محرم بر حرمت و احترام و براي بازگشت او به طرف خانه خود و امنيت او از ماههاي حرام شمرده شده و جنگ و قتال به احترام حاجي در اين سه ماه، حرام ميباشد. و حرمت همه اينها به خاطر حرمت كعبه و حج، حاجي و احترام آن ميباشد.
در آية دوم از سوره مباركه مائده نيز آمده است: (اي كساني كه ايمان آورديد شعائر و حدود الهي در حج را محترم بشماريد، مخالفت با آنها را حلال ندانيد و نه ماه حرام را و نه قربانيهاي بي نشان و با نشان را و نه آنها را كه به قصد خانه خدا براي به دست آوردن فضل پروردگار و خوشنودي او ميآيند).
شعائر جمع شعيره به معناي علامت است، شعائر الله، علامتهايي هستند كه انسان را به ياد خدا مياندازند وخاطرهاي از خاطرات مقدس را در نظرها تجديد ميكند. از اين روست كه خداوند در مورد صفا و مروه ميفرمايد: اين دو از شعائر الهي هستند كه ما را به ياد قضيه و سرگذشت هاجر و فرزند خردسالش مياندازد وبه ياد ابراهيم كه اين دو را در بيابان بيآب و علف رها كرد و به فرمان خدا راهي تبليغ رسالت الهي شد.[8]
نمونة ديگر كه ميتوان از اهميت حج در اسلام ذكر كرد، آن است كه وقتي از هلال ماهها از پيامبر سؤال ميكنند، قرآن كريم ميفرمايد: هلال ماهها براي تعيين وقت حج است، «در مورد هلال ماهها از تو سؤال ميكنند، بگو آنها براي بيان اوقات و تقويم طبيعي براي نظام زندگي مردم و تعيين وقت حج است.[9] براي اهميت حج همين بس كه خداوند به عنوان ذكر خاص بعد از عام، تشخيص ايام و ماههاي حج را يكي از فوائد مهم هلال ماه ميداند. با توجه به اين ويژگي مهم است كه خداوند در سوره مباركه مائده مي فرمايد: (خداوند كعبه را وسيلهاي براي استواري و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داد و هم چنين ماه حرام را).[10]
از اين جهت مهمترين عامل قيام همه مردم جهان، براي برپايي دين و عدالت، خانهاي است كه همگان به سوي آن نماز ميگذارند و برگرد آن طواف ميكنند و در كنار آن به نيايش ميپردازند و در حريم آن به تفكر در آيات الهي ميپردازند.
هـ . ربط آيه 189 بقره با آيه 97 سوره مباركه مائده به چه صورت ميباشد خداوند در سوره مباركه بقره ميفرمايد: ما هلال ماهها را براي بيان تقويم طبيعي براي نظام زندگي مردم وتعيين وقت حج قرار داديم. در سوره مباركه مائده ميفرمايد: خداوند كعبه را وسيلهاي براي استواري و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داد و هم چنين ماه حرام را. با توجه به محتواي اين دو آيه ميتوان فهميد كه هلال ماهها و حج، نقش مهمي در زندگي مردم دارند، زيرا مردم با هلال ماه، ايام حج را درك ميكنند و با آمدن ايام حج به طرف اين خانه حركت كرده و با تشكيل كنگره بزرگ حج، سرنوشت مسلمانان را در آن جا رقم زده و در مورد حل مشكلات جهان اسلام انديشيده و به حل آن كمك ميكنند. دقت كافي در محتواي آيه 97 مائده با توجه به انسجام اول و آخر آن، نشان ميدهد كه كعبه به عنوان محل طواف عمومي و عامل قيام همگاني قرار داده شده است، يعني هدف همه انبياي الهي آن است كه مردم با دست يافتن به محتواي كتاب و درك ميزان و آشنايي با ره آورد پيامبران به قسط و عدل قيام كنند، عامل مهمي كه ميتواند اين هدف والا را تحقق بخشد و زمينه قيام همه مردم را جهت دست يابي به قسط و عدل فراهم كند و خصوصيتهاي نژادي و جغرافيايي را كنار زده و اختلافهاي مكاني را در نورديده و پراكندگيهاي زماني و زباني را به يك سو مينهد و بيگانگان را با هم آشنا ميكند، كعبه است. از اين رو امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: همواره دين خدا پابرجا و زنده هست تا كعبه پا برجاست.[11]
دانستن اين نكته لازم است كه قيام دين و استواري آن به قيام مردم است و اين مردم هستند كه بايد در ايام حج و در كنار خانه خدا اقدام به قيام كنند و نداي توحيد را از كنار كعبه سر دهند، در اين كنگره سياسي، عبادي بايد به حل معضلات مهم جهان اسلام بپردازند. با توجه به اين ويژگي مهم هست كه حاكم مسلمانان بايد هر ساله در برپايي حج تمام توان خود را به كار گرفته، لذا در برخي روايات آمده اگر در زماني مردم نخواستند و يا نتوانستند به مكه بروند بر رهبر مسلمانان لازم است كه برخي را با هزينه بيت المال، به حج بفرستد و عدهاي را كه توان مالي دارند و به حج نميروند به اجبار روانه مكه كند.[12] لذا امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: اگر مردم حج را معطل گذارند، بر امام است است آنها را به اين كار وادار كند. چه بخواهند و چه نخواهند، زيرا اين خانه براي حج قرار داده شده است.[13]
با انحراف از اين فريضه الهي است كه امروزه دين خدا در زندگي بشر نقش آفريني نمي کند. دين قوام نيافته و برپا نشده و در حاشيه قرار گرفته است؛ اگر حج با آن همه اسرار و لطائف و آن همه حقيقتي كه برخوردار است مورد شناخت و توجه مسلمانان قرار گيرد و مسلمانان همان گونه كه در مورد آداب و احكام ظاهري حج حساسيت به خرج ميدهند و در مورد آن توجه ويژهاي مبذول ميدارند، اگر به اسرار و باطن حج نيز توجه كنند، ما شاهد آن خواهيم بود كه هر ساله ميليونها نفر از دانشگاه حج فارغ التحصيل شده و با آشنايي به سيره و سنت رسول خدا، پا در شاه راه هدايت ميگذارند. اما بايد اعتراف كرد، آن چه هرگز مورد توجه ما مسلمانان قرار نميگيرد، يا كمتر مورد توجه قرار ميگيرد، همان هدف والاي حج يعني به حول كعبه گشتن و با تأسي به ملائكه كه به حول عرش الهي به تسبيح و تقديس الهي ميپردازند ميباشد. آري با درك معارف و اسرار حج است كه ميتوان فرشته خو شد و از خلق و خوي حيواني رهيد و به سرمنزل مقصود رسيد.
و. حج محلي براي مشاهده آيات الهي: يكي از مسائلي كه قرآن كريم به آن عنايت ويژهاي مينمايد، شهود آيات الهي در مكه و ايام حج ميباشد. آن جا كه ميفرمايد: در حرم امن الهي، آيات و نشانههاي روشن الهي ميباشد.
هر چند در آيات زيادي از قرآن كريم به نشانههاي خداوند اشاره شد، اما دراين آيه به يكي از شاخصترين آيات الهي اشاره ميكند كه همان مقام و جايگاه حضرت ابراهيم ميباشد. تكه سنگي كه بعد از هزاران سال باقي مانده و بشريت در برابر آن سر تعظيم فرود آورده، سنگي كه ابراهيم برفراز آن كعبه را بنا نهاده و از فراز آن دعوت جهاني خود را براي زيارت اين خانه به گوش جهانيان رسانده: و اين نشانه الهي بايد براي هميشه زنده و پاينده بماند. اينجاست كه امام باقر ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: سالي كه سيل مسجد الحرام را فرا گرفت من نيز به همراه امام حسين ـ عليه السّلام ـ در مكه بودم، امام ـ عليه السّلام ـ به مردمي كه نگران از بين رفتن مقام ابراهيم بودند، فرمود: مطمئن باشيد هرگز سيل مقام ابراهيم را نمي برد، چون خداوند آن را علم و نشانه خود قرار داده است.[14]
پيرامون حج، آيات ديگري نيز قابل شهودند. مانند كعبه با آن عظمت معنوي خود، حجر الاسود، زمزم و مانند آن. و اين كه براي يک سرزمين غيرقابل كشت و بيآب و علف، اين همه دل ها مشتاق باشند و براي ديدن و طواف آن سر از پا نشناسند. اين خود يكي از مهمترين آيات الهي است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. الميزان،ذيل آيات مربوط به كعبه وحج.
2. تفسير نمونه، ذيل آيات مربوط به كعبه وحج.
3. صهباي حج، استاد آيت الله جوادي آملي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . آل عمران/ 97.
[2] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، دار الكتب الاسلاميه، ج 6، ص 406.
[3] . جوادي آملي، عبدالله، صهباي حج، مركز نشر اسراء، 1378، ص 54.
[4] . آل عمران/ 97.
[5] . صهباي حج، همان، ص 53 ـ 54.
[6] . همان، ص52.
[7] . همان.
[8] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص 539.
[9] . بقره/ 189.
[10] . مائده/ 97.
[11] . صهباي حج، همان، ص 48.
[12] . همان، ص 114.
[13] . حر عاملي، وسايل الشيعه، ج 8، ص 15.
[14] . صهباي حج، همان، ص 276.
در پاسخ بايد گفت اسلام داراي مباني و اركاني است كه بر آنها بنا نهاده شده و به وسيله آنها وجود پيدا كرده و باقي ميماند. بدون تحقق آن ها فرو ميريزد و از آن جز اسم است. چيزي باقي نميماند. از اين رو قرآن كريم براي حج جايگاه ويژهاي قائل شده است. لذا به طور خلاصه به محور هاي ذيل اشاره مي شود. الف: حج از اركان دين و تارك آن مرتكب كفر عملي است.
بدون شك در بين همه مذاهب، يكي از اركان دين، حج ميباشد. كسي كه عمداً حج نگذارد، ركني از اركان دين الهي خود را ناديده گرفته و نابود ساخته است. از اين رو، خداوند در مورد ترك عمدي و عملي حج ميفرمايد: اگر كسي حج را ترك كند كافر شود همانا خداوند از جهانيان بينياز است.[1] از اين آيه به دست مي آيد: ترك عمدي حج به منزله كفر هست. يعني كسي كه عمداً به حج نرود، در عمل مرتكب كفر و ناديده گرفتن قسمتي از دين شده است، اگر چه در ايمان و اعتقاد كافر نباشد. لذا در اين جا كفر به معناي كفر به فروع دين ميباشد نظير كافر شدن به نماز يعني ترك نماز و كافر شدن روزه، يعني ترك روزه. پس كفر در اين جا به معناي ناديده گرفتن عمل و ترك عمل ميباشد.[2] چنان چه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد رد كردن حكم حاكم شرع جامع الشرايط مسلمانان، به منزله رد كردن حكم امام معصوم و كفر عملي است.[3]
ب. حج ميثاق و پيمان الهي است: از آن جايي كه حج در بين همه عبادات، داراي جايگاه ويژهاي ميباشد، وجوب حج در قرآن به صورت عهد و پيمان الهي ذكر شد. با توجه به آيه 97 آل عمران، وقتي خداوند خواست وجوب حج را ابلاغ نمايد، به صورت جمله امري ابلاغ نفرمود، چنان چه در نماز و روزه و ساير عبادات به صورت امري ميباشد كه ميفرمايد نماز را بپا داريد و زكات بدهيد. اما در مورد حج ميبينيم شيوة دستور فرق ميكند. يعني به صورت امر بيان نميشود بلكه با بيان شيوائي به صورت تعهد كه بر عهده مردم باشد. مطلب را بيان ميكند؛ «براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه او كنند».[4] اين تعبير لطيف فقط در مورد حج، در قرآن وجود دارد و در مورد هيچ عبادتي، اين گونه تعبير نشده است. و اين خود بيانگر اهميت حج ميباشد، لذا در خود آيه، از لحاظ ادبي و شيوه بيان مطالبي وجود دارد كه داراي اهميت و شايان ذكر است.
1. خداوند جمله را به صورت جمله خبري بيان ميكند نه انشائي، لذا دلالت جمله خبري بر وجوب قويتر از دلالت جمله انشائي بر وجوب ميباشد.
2. جمله به صورت اسميه بيان شده، نه فعليه، و جمله خبريه اسميه، دلالت و تأكيدش بر معناي (ثبوت) بيشتر از جمله فعليه ميباشند.
3. وجوب حج را با لام تأکيد و تکليف بيان مي كند، يعني اين تكليف از طرف خداوند بر عهده مردم قرار داده شده است.
4. هرگاه بخواهند وجوب بالفعل عملي را بيان نمايند به وسيله (علي) بيان مي کنند، يعني بالفعل و در حال حاضر اين عمل بر عهده كسي ميباشد نه بالقوه. لذا در آية شريفه، خداوند از كلمه (علي) استفاده كرد، شايان ذكر است كه هر گاه (لام) و (علي) در مقابل يكديگر قرار گيرند، نشانه آن است كه از يك طرف حكمي بر طرف ديگر واجب شده نه اين كه بر ضرر او باشد. پس در اين آيه معنا اين گونه نميباشد كه به ضرر مردم باشد. چنان كه لام در (للله) نيز به معناي نفع نميباشد، بلكه به معناي از طرف خدا بر مردم ميباشد. زيرا نفع حج به خود مردم بر ميگردد نه به خداوند.[5]
ج. حج مظهر مجموعهاي از عبادات ميباشد
با توجه به اين تعبير خاص كه جمع ميثاق الهي ميباشد، ميبينيم كه بسياري از مسائل و عبادات در خود حج جلوه ميكند. به عنوان مثال روزه هم در حج راه پيدا ميكند. زيرا حاجي اگر قرباني پيدا نكند كه در روز عيد قربان ذبح نمايد، سه روز در حج و هفت روز در بازگشت به وطن بايد خود روزه بگيرد. نمونه ديگر آن که همه نكاتي كه در مورد نماز گفته شد، مثل طهارت و پاك بودن بدن و مباح بودن لباس و ساتر بودن آن و شرايط وضو و آب وضو همه ي آن ها در حج نيز تبلور پيدا ميكند. زيرا در حج طواف تشريع شده كه خود نماز هست و همه شرايط نمازگزار و لباس نمازگزار در شخص طواف كننده و لباس او بايد وجود داشته باشد، مانند طهارت از حدث و خبث و پاك بودن لباس و بدن و غصبي نبودن لباس او و آبي كه با آن طهارت حاصل شد. بالاتر اين كه، در خود حج، نماز هم واجب شده و ما ميبايست بعد از طواف واجب، دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم به جا آوريم. از اين رو در برخي از روايات وارد شده كه حج برتر از نماز ميباشد.[6]
همين طور انسان به آن بركت كه در زكات است به وسيله حج دست مييابد. زيرا در حج انفاق مال و نثار و ايثار مانند زكات وجود دارد. و يا بسياري از ويژگيهاي جهاد كه همان پذيرش خطر و دوري از نزديكان مي باشد در حج نيز وجود دارد، و بالاتر از آن تمرين خودسازي و جهاد اكبر كه به وسيله احرام تحقق پيدا ميكند، همچنين بسياري از مسائل به وسيله احرام بر شخص محرم حرام ميشود. خلاصه اين عبادت از عبادات فراواني تشكيل شده و فضائل همه آن عبادات را در خود دارد و خود نيز خصوصيتي دارد كه در ساير عبادات نميباشد.
د. محترم شمرده شدن حاجي و زمان و مكاني كه او در آن به سر ميبرد
خداوند تبارک و تعالي زمان و مكاني را كه در آن حج وعمره به جا آورده ميشود و نيز كساني را كه عمره به جا ميآورند و هم چنين قرباني حج و حتي كفشي را كه به نشان قرباني بودن به گردن آن ميآويزند همه را از شعائر الهي ياد كرده، بنابراين نه تنها كساني كه براي حج و عمره احرام بستهاند، بلكه افرادي كه به قصد اين دو عمل از دورترين نقاط عالم حركت كردهاند و هنوز به حرم بلكه به ميقات نرسيدهاند، همه جزء شعائر الهي هستند. سراسر حج از كعبه گرفته تا آن حيواني كه براي قرباني تعيين شده، جزء شعائر الهي هستند. از اين رو احدي نبايد آنها را حلال دانسته، طبق ميل خود با آنها رفتار نمايد، بلكه واجب است آنها را گرامي بدارد.[7] لذا ديده مي شود براي امنيت شخصي كه آهنگ حج كرده، ماه ذيقعده براي حركت او به طرف خانه خدا و ماه ذيحجه براي اعمال و مناسك آن و ماه محرم بر حرمت و احترام و براي بازگشت او به طرف خانه خود و امنيت او از ماههاي حرام شمرده شده و جنگ و قتال به احترام حاجي در اين سه ماه، حرام ميباشد. و حرمت همه اينها به خاطر حرمت كعبه و حج، حاجي و احترام آن ميباشد.
در آية دوم از سوره مباركه مائده نيز آمده است: (اي كساني كه ايمان آورديد شعائر و حدود الهي در حج را محترم بشماريد، مخالفت با آنها را حلال ندانيد و نه ماه حرام را و نه قربانيهاي بي نشان و با نشان را و نه آنها را كه به قصد خانه خدا براي به دست آوردن فضل پروردگار و خوشنودي او ميآيند).
شعائر جمع شعيره به معناي علامت است، شعائر الله، علامتهايي هستند كه انسان را به ياد خدا مياندازند وخاطرهاي از خاطرات مقدس را در نظرها تجديد ميكند. از اين روست كه خداوند در مورد صفا و مروه ميفرمايد: اين دو از شعائر الهي هستند كه ما را به ياد قضيه و سرگذشت هاجر و فرزند خردسالش مياندازد وبه ياد ابراهيم كه اين دو را در بيابان بيآب و علف رها كرد و به فرمان خدا راهي تبليغ رسالت الهي شد.[8]
نمونة ديگر كه ميتوان از اهميت حج در اسلام ذكر كرد، آن است كه وقتي از هلال ماهها از پيامبر سؤال ميكنند، قرآن كريم ميفرمايد: هلال ماهها براي تعيين وقت حج است، «در مورد هلال ماهها از تو سؤال ميكنند، بگو آنها براي بيان اوقات و تقويم طبيعي براي نظام زندگي مردم و تعيين وقت حج است.[9] براي اهميت حج همين بس كه خداوند به عنوان ذكر خاص بعد از عام، تشخيص ايام و ماههاي حج را يكي از فوائد مهم هلال ماه ميداند. با توجه به اين ويژگي مهم است كه خداوند در سوره مباركه مائده مي فرمايد: (خداوند كعبه را وسيلهاي براي استواري و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داد و هم چنين ماه حرام را).[10]
از اين جهت مهمترين عامل قيام همه مردم جهان، براي برپايي دين و عدالت، خانهاي است كه همگان به سوي آن نماز ميگذارند و برگرد آن طواف ميكنند و در كنار آن به نيايش ميپردازند و در حريم آن به تفكر در آيات الهي ميپردازند.
هـ . ربط آيه 189 بقره با آيه 97 سوره مباركه مائده به چه صورت ميباشد خداوند در سوره مباركه بقره ميفرمايد: ما هلال ماهها را براي بيان تقويم طبيعي براي نظام زندگي مردم وتعيين وقت حج قرار داديم. در سوره مباركه مائده ميفرمايد: خداوند كعبه را وسيلهاي براي استواري و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داد و هم چنين ماه حرام را. با توجه به محتواي اين دو آيه ميتوان فهميد كه هلال ماهها و حج، نقش مهمي در زندگي مردم دارند، زيرا مردم با هلال ماه، ايام حج را درك ميكنند و با آمدن ايام حج به طرف اين خانه حركت كرده و با تشكيل كنگره بزرگ حج، سرنوشت مسلمانان را در آن جا رقم زده و در مورد حل مشكلات جهان اسلام انديشيده و به حل آن كمك ميكنند. دقت كافي در محتواي آيه 97 مائده با توجه به انسجام اول و آخر آن، نشان ميدهد كه كعبه به عنوان محل طواف عمومي و عامل قيام همگاني قرار داده شده است، يعني هدف همه انبياي الهي آن است كه مردم با دست يافتن به محتواي كتاب و درك ميزان و آشنايي با ره آورد پيامبران به قسط و عدل قيام كنند، عامل مهمي كه ميتواند اين هدف والا را تحقق بخشد و زمينه قيام همه مردم را جهت دست يابي به قسط و عدل فراهم كند و خصوصيتهاي نژادي و جغرافيايي را كنار زده و اختلافهاي مكاني را در نورديده و پراكندگيهاي زماني و زباني را به يك سو مينهد و بيگانگان را با هم آشنا ميكند، كعبه است. از اين رو امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: همواره دين خدا پابرجا و زنده هست تا كعبه پا برجاست.[11]
دانستن اين نكته لازم است كه قيام دين و استواري آن به قيام مردم است و اين مردم هستند كه بايد در ايام حج و در كنار خانه خدا اقدام به قيام كنند و نداي توحيد را از كنار كعبه سر دهند، در اين كنگره سياسي، عبادي بايد به حل معضلات مهم جهان اسلام بپردازند. با توجه به اين ويژگي مهم هست كه حاكم مسلمانان بايد هر ساله در برپايي حج تمام توان خود را به كار گرفته، لذا در برخي روايات آمده اگر در زماني مردم نخواستند و يا نتوانستند به مكه بروند بر رهبر مسلمانان لازم است كه برخي را با هزينه بيت المال، به حج بفرستد و عدهاي را كه توان مالي دارند و به حج نميروند به اجبار روانه مكه كند.[12] لذا امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: اگر مردم حج را معطل گذارند، بر امام است است آنها را به اين كار وادار كند. چه بخواهند و چه نخواهند، زيرا اين خانه براي حج قرار داده شده است.[13]
با انحراف از اين فريضه الهي است كه امروزه دين خدا در زندگي بشر نقش آفريني نمي کند. دين قوام نيافته و برپا نشده و در حاشيه قرار گرفته است؛ اگر حج با آن همه اسرار و لطائف و آن همه حقيقتي كه برخوردار است مورد شناخت و توجه مسلمانان قرار گيرد و مسلمانان همان گونه كه در مورد آداب و احكام ظاهري حج حساسيت به خرج ميدهند و در مورد آن توجه ويژهاي مبذول ميدارند، اگر به اسرار و باطن حج نيز توجه كنند، ما شاهد آن خواهيم بود كه هر ساله ميليونها نفر از دانشگاه حج فارغ التحصيل شده و با آشنايي به سيره و سنت رسول خدا، پا در شاه راه هدايت ميگذارند. اما بايد اعتراف كرد، آن چه هرگز مورد توجه ما مسلمانان قرار نميگيرد، يا كمتر مورد توجه قرار ميگيرد، همان هدف والاي حج يعني به حول كعبه گشتن و با تأسي به ملائكه كه به حول عرش الهي به تسبيح و تقديس الهي ميپردازند ميباشد. آري با درك معارف و اسرار حج است كه ميتوان فرشته خو شد و از خلق و خوي حيواني رهيد و به سرمنزل مقصود رسيد.
و. حج محلي براي مشاهده آيات الهي: يكي از مسائلي كه قرآن كريم به آن عنايت ويژهاي مينمايد، شهود آيات الهي در مكه و ايام حج ميباشد. آن جا كه ميفرمايد: در حرم امن الهي، آيات و نشانههاي روشن الهي ميباشد.
هر چند در آيات زيادي از قرآن كريم به نشانههاي خداوند اشاره شد، اما دراين آيه به يكي از شاخصترين آيات الهي اشاره ميكند كه همان مقام و جايگاه حضرت ابراهيم ميباشد. تكه سنگي كه بعد از هزاران سال باقي مانده و بشريت در برابر آن سر تعظيم فرود آورده، سنگي كه ابراهيم برفراز آن كعبه را بنا نهاده و از فراز آن دعوت جهاني خود را براي زيارت اين خانه به گوش جهانيان رسانده: و اين نشانه الهي بايد براي هميشه زنده و پاينده بماند. اينجاست كه امام باقر ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: سالي كه سيل مسجد الحرام را فرا گرفت من نيز به همراه امام حسين ـ عليه السّلام ـ در مكه بودم، امام ـ عليه السّلام ـ به مردمي كه نگران از بين رفتن مقام ابراهيم بودند، فرمود: مطمئن باشيد هرگز سيل مقام ابراهيم را نمي برد، چون خداوند آن را علم و نشانه خود قرار داده است.[14]
پيرامون حج، آيات ديگري نيز قابل شهودند. مانند كعبه با آن عظمت معنوي خود، حجر الاسود، زمزم و مانند آن. و اين كه براي يک سرزمين غيرقابل كشت و بيآب و علف، اين همه دل ها مشتاق باشند و براي ديدن و طواف آن سر از پا نشناسند. اين خود يكي از مهمترين آيات الهي است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. الميزان،ذيل آيات مربوط به كعبه وحج.
2. تفسير نمونه، ذيل آيات مربوط به كعبه وحج.
3. صهباي حج، استاد آيت الله جوادي آملي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . آل عمران/ 97.
[2] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، دار الكتب الاسلاميه، ج 6، ص 406.
[3] . جوادي آملي، عبدالله، صهباي حج، مركز نشر اسراء، 1378، ص 54.
[4] . آل عمران/ 97.
[5] . صهباي حج، همان، ص 53 ـ 54.
[6] . همان، ص52.
[7] . همان.
[8] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص 539.
[9] . بقره/ 189.
[10] . مائده/ 97.
[11] . صهباي حج، همان، ص 48.
[12] . همان، ص 114.
[13] . حر عاملي، وسايل الشيعه، ج 8، ص 15.
[14] . صهباي حج، همان، ص 276.