پرسش :
آيا جهاد ابتدايي، نشانهي "نابردباري مذهبي" و موجب جنگ افروزي نميشود؟
پاسخ :
واقعيت مطلب آن است كه تحقق پيرامون شرايط جهاد ابتدايي بسيار مشكل است. به ويژه در اين زمان كه تمام كشورها، بر اساس روابط بين المللي، موجوديت يكديگر را به رسميت شناختهاند و با همديگر عهد و پيمان دارند؛ و هيچ كشوري حق جنگ با كشورهاي ديگر، حتّي كافر و مشرك را ندارد؛ چنانكه در قرآن مجيد ميخوانيم: (اِلاّ الَّذين عَهِدتُّم مِن المشركين ثم لَم ينقُصُوكم شيئاً و لم يُظهِرُوا عليكُم أَحَداً فاتمُّوا اليهم عهدَهُم اِلي مدتهم اِن اللَّه يحبُّ المتقين)؛[1] "مگر كساني از مشركان كه با آنها عهد بستيد و چيزي از آن را در حق شما فروگذار نكردند و كسي را عليه شما تقويت ننمودند، پيمان آنها را تا پايان مدتشان محترم بشمريد؛ زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد".
فقط در صورتي كه از سوي دشمن، عهدشكني شود و اقدام به توطئهچيني كنند، بايد به دفاع پرداخت و با از بين بردن سردمداران آنان، آنها را به عقبنشيني واداشت؛ چنان كه در قرآن مجيد ميخوانيم:
(و إن نَكثُوا اَيْمَنهم من بعد عهدهم و طعنوا في دينكم فقتلوا أئمة الكفر اِنَّهم لااَيْمَنَ لَهم لعلهم ينتهون)؛[2] "و اگر پيمانهاي خود را پس از عهد خويش بشكستند و آيين شما را مورد طعن قرار دهند، با پيشوايان كفر پيكار كنيد؛ چرا كه آنها پيماني ندارند، شايد دست بردارند".
بنابراين، مبارزات مسلمانان بيشتر جنبهي دفاعي دارد و از بروز جنگ و جنگطلبي به دور ميباشد. گذشته از اين كه جهاد ابتدايي، تنها به منظور رفع موانع و ايجاد بستر مناسب براي رساندن نداي توحيد است و از غرضورزيهاي گوناگون فرقهاي و مذهبي در آن چيزي نيست و گرايش به توحيد، نه تنها موجب جنگافروزي نميشود كه مهمترين عامل و محكمترين ريسمان براي وحدت و اتحاد ميباشد. چنان كه در قرآن ميخوانيم:
(قل يأهل الكتب تعالَوا اِلَي كلمة سواءٍ بيننا و بينَكم اَلاّ نَعْبُدِ اِلّا الله و لاَ نشرك به)[3] "بگو: اي اهل كتاب! بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است كه جز خداوند يگانه را پرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم".
ناگفته نماند كه اصطلاح "نابردباري مذهبي" از رفتار نامناسب پيروان فرقههاي مذهبي نسبت به يكديگر، برگرفته شده است؛ و منشاء جنگهاي چه بسا طولاني در ميان پيروان اديان و حتّي فرقههاي مختلف يك دين نيز در كشورهاي مسيحينشين و مسلماننشين به دنبال نابردباري مذهبي، گرفتار اختلافات شديد و خونريزيهاي فراوان شده است كه براي حل اين معضل، برخي از نظريهپردازان در حوزهي معرفت ديني، نظريهي پلوراليسم و تكثر، حقانيت اديان را مطرح كردند و در عرصهي نظام سياسي، نظريهي سكولاريسم و جدايي دين از حكومت را پيگيري نمودند؛ با اين هدف كه با التزام به اين نظريه، هيچ گروهي، آيين خويش را حق مطلق نخواهد دانست؛ بلكه پيروان ديگر اديان را نيز بر حق خواهند دانست و وجود آنان را تحمل خواهند كرد و نابردباري مذهبي به بردباري تبديل خواهد شد و با زدودن اين حساسيتها حتّي جنگهاي فرقهاي در ميان پيروان يك دين نيز از بين خواهد رفت.
در پاسخ بايد گفت؛ اگر چه تلاش براي يافتن راهي كه جنگ و خونريزي را از بين ببرد، بسيار شايسته و قابل تقدير است امّآ نبايد اين راه، ابزار و پوششي براي قرباني كردن حق و حقيقت باشد؛ بلكه علاوه بر ارائهي راه كارهاي پسنديده براي زندگي مسالمتآميز پيروان اديان و فرقهها، بايد تلاش كرد كه حق و راه كامل رسيدن به سعادت واقعي، براي مردم آشكار شود و به دنبال چنين تلاشي، انسانهاي حقيقتجو، راه خويش را مييابند و بر ديگران عذري باقي نميماند. تلاش پيامبران نيز اين گونه بوده است و از فرهنگ قرآن هم اين گونه به دست ميآيد كه علاوه بر اين كه نبايد از حساسيتهاي حقيقتجويي انسانها كاست و دائماً حقانيت اسلام را تبليغ كرد؛ بايد در عين حال، به زندگي سالمتآميز و روابط عادلانه و انساني، رو آورد و مسلمانان را از هر گونه ظلم و تجاوز و نقض حقوق ديگران، برحذر داشت؛ به همين منظور، آيات بسياري در قرآن وجود دارد، كه از حقانيت قرآن و شريعت اسلام سخن به ميان آورده و علاوه بر مشركان، پيروان اديان ديگر را نيز به پذيرفتن اسلام دعوت نموده است و كساني را كه پس از آگاهي از قرآن، روي گردان شوند، از حقيقت جويان و تسليم شدگان در برابر فرمان خداوند، جدا دانسته و به عنوان كافر معرفي كرده لعنت و دوري از رحمت خدا را سزاوار آنها دانسته است. در قرآن مجيد ميخوانيم: (و لمّا جاءَهم كتبٌ مِن عند الله مصدق لِمَا معهم و كانوا مِن قبلُ يَستفتِحونَ عَلي الذين كفروا فلمّا جاءَهم مَا عَرفوا كفروا بِه فلعنَةُ الله عَلَي الكافرين)[4]؛ "و هنگامي كه از طرف خداوند كتابي براي آنها آمد كه موافق نشانههايي بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزي بر كافران ميدادند؛ با اين همه، هنگامي كه اين كتاب و پيامبري را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند، لعنت خدا بر كافران باد!".
از اين آيهي شريفه به نحوي آشكار ميشود كه در هر زمان بايد كاملترين جلوهي حق را پذيرفت؛ و گرنه از زمرهي حقيقت جويان خارج خواهد بود و در جرگهي كافران به شمار خواهد آمد. و بدين گونه بطلان پلوراليسم ديني، به معناي تكثر حق و راويان و پيروان آنها، آشكار ميشود؛ مگر آن كه پلوراليسم به معناي زندگي مسالمتآميز پيروان اديان باشد؛ نه حقانيت تمام اديان، كه اين پسنديده است و سنت و سيرهي پيامبر و امامان:، اين گونه بوده است.[5] آنچه در پايان قابل بيان است، اين است كه: بايد بين زندگي اجتماعي در عرصه هاي گونه گون با حق و باطل بودن تفاوت قايل شد، زندگي اجتماعي در عرصه هاي گونه گون مي تواند مسالمت آميز باشد و در صورت نبودن دشمني مشكل پيش نمي آيد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . توبه/4؛ و مجلهي فقه اهل بيت، سال سوم، ش 9، تقرير درس خارج مقام معظم رهبري در بارهي حكم صائبان و كافران.
[2] . توبه/12.
[3] . آل عمران/64.
[4] . بقره/89.
[5] . ر.ك: رباني گلپايگاني، علي، تحليل و نقد پلوراليسم ديني، ص22؛ و ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار(عدل الهي)، ج 1، ص 277. براي توضيحات بيشتر و هم چنين براي بحث ارتداد: ر.ك: مظفري، محمد حسين، نابردباري مذهبي، مؤسسهي دانش و انديشه معاصر.
واقعيت مطلب آن است كه تحقق پيرامون شرايط جهاد ابتدايي بسيار مشكل است. به ويژه در اين زمان كه تمام كشورها، بر اساس روابط بين المللي، موجوديت يكديگر را به رسميت شناختهاند و با همديگر عهد و پيمان دارند؛ و هيچ كشوري حق جنگ با كشورهاي ديگر، حتّي كافر و مشرك را ندارد؛ چنانكه در قرآن مجيد ميخوانيم: (اِلاّ الَّذين عَهِدتُّم مِن المشركين ثم لَم ينقُصُوكم شيئاً و لم يُظهِرُوا عليكُم أَحَداً فاتمُّوا اليهم عهدَهُم اِلي مدتهم اِن اللَّه يحبُّ المتقين)؛[1] "مگر كساني از مشركان كه با آنها عهد بستيد و چيزي از آن را در حق شما فروگذار نكردند و كسي را عليه شما تقويت ننمودند، پيمان آنها را تا پايان مدتشان محترم بشمريد؛ زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد".
فقط در صورتي كه از سوي دشمن، عهدشكني شود و اقدام به توطئهچيني كنند، بايد به دفاع پرداخت و با از بين بردن سردمداران آنان، آنها را به عقبنشيني واداشت؛ چنان كه در قرآن مجيد ميخوانيم:
(و إن نَكثُوا اَيْمَنهم من بعد عهدهم و طعنوا في دينكم فقتلوا أئمة الكفر اِنَّهم لااَيْمَنَ لَهم لعلهم ينتهون)؛[2] "و اگر پيمانهاي خود را پس از عهد خويش بشكستند و آيين شما را مورد طعن قرار دهند، با پيشوايان كفر پيكار كنيد؛ چرا كه آنها پيماني ندارند، شايد دست بردارند".
بنابراين، مبارزات مسلمانان بيشتر جنبهي دفاعي دارد و از بروز جنگ و جنگطلبي به دور ميباشد. گذشته از اين كه جهاد ابتدايي، تنها به منظور رفع موانع و ايجاد بستر مناسب براي رساندن نداي توحيد است و از غرضورزيهاي گوناگون فرقهاي و مذهبي در آن چيزي نيست و گرايش به توحيد، نه تنها موجب جنگافروزي نميشود كه مهمترين عامل و محكمترين ريسمان براي وحدت و اتحاد ميباشد. چنان كه در قرآن ميخوانيم:
(قل يأهل الكتب تعالَوا اِلَي كلمة سواءٍ بيننا و بينَكم اَلاّ نَعْبُدِ اِلّا الله و لاَ نشرك به)[3] "بگو: اي اهل كتاب! بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است كه جز خداوند يگانه را پرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم".
ناگفته نماند كه اصطلاح "نابردباري مذهبي" از رفتار نامناسب پيروان فرقههاي مذهبي نسبت به يكديگر، برگرفته شده است؛ و منشاء جنگهاي چه بسا طولاني در ميان پيروان اديان و حتّي فرقههاي مختلف يك دين نيز در كشورهاي مسيحينشين و مسلماننشين به دنبال نابردباري مذهبي، گرفتار اختلافات شديد و خونريزيهاي فراوان شده است كه براي حل اين معضل، برخي از نظريهپردازان در حوزهي معرفت ديني، نظريهي پلوراليسم و تكثر، حقانيت اديان را مطرح كردند و در عرصهي نظام سياسي، نظريهي سكولاريسم و جدايي دين از حكومت را پيگيري نمودند؛ با اين هدف كه با التزام به اين نظريه، هيچ گروهي، آيين خويش را حق مطلق نخواهد دانست؛ بلكه پيروان ديگر اديان را نيز بر حق خواهند دانست و وجود آنان را تحمل خواهند كرد و نابردباري مذهبي به بردباري تبديل خواهد شد و با زدودن اين حساسيتها حتّي جنگهاي فرقهاي در ميان پيروان يك دين نيز از بين خواهد رفت.
در پاسخ بايد گفت؛ اگر چه تلاش براي يافتن راهي كه جنگ و خونريزي را از بين ببرد، بسيار شايسته و قابل تقدير است امّآ نبايد اين راه، ابزار و پوششي براي قرباني كردن حق و حقيقت باشد؛ بلكه علاوه بر ارائهي راه كارهاي پسنديده براي زندگي مسالمتآميز پيروان اديان و فرقهها، بايد تلاش كرد كه حق و راه كامل رسيدن به سعادت واقعي، براي مردم آشكار شود و به دنبال چنين تلاشي، انسانهاي حقيقتجو، راه خويش را مييابند و بر ديگران عذري باقي نميماند. تلاش پيامبران نيز اين گونه بوده است و از فرهنگ قرآن هم اين گونه به دست ميآيد كه علاوه بر اين كه نبايد از حساسيتهاي حقيقتجويي انسانها كاست و دائماً حقانيت اسلام را تبليغ كرد؛ بايد در عين حال، به زندگي سالمتآميز و روابط عادلانه و انساني، رو آورد و مسلمانان را از هر گونه ظلم و تجاوز و نقض حقوق ديگران، برحذر داشت؛ به همين منظور، آيات بسياري در قرآن وجود دارد، كه از حقانيت قرآن و شريعت اسلام سخن به ميان آورده و علاوه بر مشركان، پيروان اديان ديگر را نيز به پذيرفتن اسلام دعوت نموده است و كساني را كه پس از آگاهي از قرآن، روي گردان شوند، از حقيقت جويان و تسليم شدگان در برابر فرمان خداوند، جدا دانسته و به عنوان كافر معرفي كرده لعنت و دوري از رحمت خدا را سزاوار آنها دانسته است. در قرآن مجيد ميخوانيم: (و لمّا جاءَهم كتبٌ مِن عند الله مصدق لِمَا معهم و كانوا مِن قبلُ يَستفتِحونَ عَلي الذين كفروا فلمّا جاءَهم مَا عَرفوا كفروا بِه فلعنَةُ الله عَلَي الكافرين)[4]؛ "و هنگامي كه از طرف خداوند كتابي براي آنها آمد كه موافق نشانههايي بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزي بر كافران ميدادند؛ با اين همه، هنگامي كه اين كتاب و پيامبري را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند، لعنت خدا بر كافران باد!".
از اين آيهي شريفه به نحوي آشكار ميشود كه در هر زمان بايد كاملترين جلوهي حق را پذيرفت؛ و گرنه از زمرهي حقيقت جويان خارج خواهد بود و در جرگهي كافران به شمار خواهد آمد. و بدين گونه بطلان پلوراليسم ديني، به معناي تكثر حق و راويان و پيروان آنها، آشكار ميشود؛ مگر آن كه پلوراليسم به معناي زندگي مسالمتآميز پيروان اديان باشد؛ نه حقانيت تمام اديان، كه اين پسنديده است و سنت و سيرهي پيامبر و امامان:، اين گونه بوده است.[5] آنچه در پايان قابل بيان است، اين است كه: بايد بين زندگي اجتماعي در عرصه هاي گونه گون با حق و باطل بودن تفاوت قايل شد، زندگي اجتماعي در عرصه هاي گونه گون مي تواند مسالمت آميز باشد و در صورت نبودن دشمني مشكل پيش نمي آيد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . توبه/4؛ و مجلهي فقه اهل بيت، سال سوم، ش 9، تقرير درس خارج مقام معظم رهبري در بارهي حكم صائبان و كافران.
[2] . توبه/12.
[3] . آل عمران/64.
[4] . بقره/89.
[5] . ر.ك: رباني گلپايگاني، علي، تحليل و نقد پلوراليسم ديني، ص22؛ و ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار(عدل الهي)، ج 1، ص 277. براي توضيحات بيشتر و هم چنين براي بحث ارتداد: ر.ك: مظفري، محمد حسين، نابردباري مذهبي، مؤسسهي دانش و انديشه معاصر.