پرسش :
تأثير روحية لجاجت در رفتار فرد و پیامدهاي سوء آن كدام است؟
پاسخ :
لجاجت به معناي ستيزهجويي و مخالفت در برابر ديگران است و ريشه در حس استقلالطلبي و برتريجويي و انتقامطلبي افراد دارد.[1] حس استقلالطلبي به صورت طبيعي در همه افراد وجود دارد. همه دوست دارند كه طبق نظر، ميل و سليقه و برداشت خود عمل نمايند و در تمامي كارها نظر و عقيده آنها محترم باشد، لذا از همان دوران كودكي آثار استقلالطلبي در رفتار كودكان مشاهده ميشود. نحوة برخورد والدين و سبك تربيتي آنها ميتواند نقش مهمي در ايجاد روحية لجاجت در فرزندان داشته باشد،[2] اگر والدين برخورد مناسب با فرزندان از خود نشان دهند حس استقلالطلبي در آنها به صورت مثبت رشد ميكند و به عامل سازنده و مفيد تبديل ميشود. اما اگر برخورد والدين با فرزندان مناسب نباشد و يا والدين خود داراي روحية لجاجت باشند، روحية لجاجت در فرزندان ايجاد ميشود و آثار و پيآمدهاي منفي بسياري ببار ميآورد.
در دوران نوجواني حالت لجبازي به اوج خود ميرسد، و به صورت يك ويژگي شخصيتي در افراد تبديل ميگردد. حتي ممكن است تا پايان عمر نيز باقي بماند.
آثار و پيآمدهاي روحيه لجاجت در رفتار فرد
1. بدبيني نسبت به ديگران:
يكي از پيامدهاي روحية لجاجت بدبيني نسبت به مسايل و موضوعات و همچنان افراد ديگر مانند پدر، مادر، دوستان و... ميباشد. افرادي كه لجباز هستند و در برابر نظر و پيشنهاد ديگران حتي نظرات سازنده و مفيد مقاومت و سرسختي از خود نشان ميدهند، در مرور زمان از نظر طرز تفكر و سيستم شناختي خود دچار اختلال ميشود و همه چيز و همه كس به نظرش غيرقابل اعتماد ميشود2. پرخاشگري
لجاجت در بسياري موارد به پرخاشگري، آزار و آسيب رساندن به ديگران منجر ميشود پرخاشگري ممكن است بدني باشد مانند لگد زدن، گاز گرفتن و... يا لفظي مانند فرياد زدن، فحش و ناسزاگويي و توهين به ديگران. يا به صورت تجاوز به حقوق ديگري مانند اينكه فرد لجوج پس از مخالفت و دعوا با ديگران چيزي را از آنها به زور بگيرد.[3]
روانشناسان معتقدند كه لجاجت به صورت خشم و بدرفتاري نمود و بروز پيدا ميكند[4] يعني افراد وقتي نميتوانند سخن ديگران و نظر و پيشنهاد آنها را تحمل كنند. روحية لجاجت آنها موجب ميشود كه افراد به ميزان زيادي برانگيخه شده و اقدام خشونتآميز از خود نشان دهند. مطالعات نشان ميدهد كه متداولترين دليل خشمگين شدن داشتن روحية لجاجت و تضادورزي و سرزنش شدن از سوي ديگران است.[5]
3. رقابت منفي
يكي ديگر از پيامدهاي لجاجت اين است كه به صورت رقابت منفي در رفتار فرد ظاهر ميشود. لجاجت ممكن است در برابر پدر و مادر، خواهر و برادر و يا دوستان باشد، فرد لجوج هميشه سعي ميكند كه با ديگران به خصوص آنهايي كه از نظر سني و موقعيتي هم سطح او هستند، رقابت منفي از خود نشان دهد. حتي در دوران بزرگسالي نيز ممكن است روحية لجاجت باعث رقابت منفي در افراد شود، يكي از عوامل اصلي اختلافات خانوادگي كه در بسياري موارد به طلاق و جدايي نيز منجر ميشود همين روحية لجاجت در زن وشوهر و يا يكي از آنها ميباشد كه هركدام سعي ميكند حقانيت نظر خود را به اثبات برساند و در مرور زمان به ناسازگاري و جدايي ميانجامد.[6] علاوه بر اينكه لجاجت اينگونه آثار و پيامدهاي رفتاري را بدنبال دارد، يكسري پيامدهاي ديگري نيز در زندگي فردي و اجتماعي افراد بر جاي ميگذارد.
4. طرد شدن از سوي ديگران
از ديگر آثار سوء لجاجت آن است كه افراد لجوج مورد تنفر همگان حتي نزديكان خود واقع ميشوند و در خانواده، مدرسه، محيط كار و جامعه، نميتوانند با ديگران كنار بيايند. افرادي ميتوانند در جامعه موفق باشند كه به نظر و عقايد ديگران احترام بگذارند، برخورد مناسب و شايسته از خود نشان دهند، اما لجاجت و سرسختي جز انزوا و طرد اجتماعي، پيامد ديگري ندارد، و وقتي افراد در اثر لجاجت و ستيزهجويي از سوي ديگران طرد شوند، شديداً دچار اضطراب، افسردگي، احساس يأس و نااميدي و... خواهند شد به گونهاي كه شخصيت آنها و سلامت رواني آنان را تهديد ميكند.
5. كاهش عزت نفس
افرادي كه داراي روحية لجاجت هستند روابط اجتماعي و عزت نفس آنها نيز به شدت مخدوش ميشود. عزت نفس احساس ارزشمندي است كه در اثر قضاوت خود و جامعه از ويژگيهاي مثبت فرد به وجود ميآيد. افرادي كه در جامعه مفيد و كارا هستند و روحية سازگاري بالائي دارند ميتوانند نظر مثبت ديگران را به خود جلب كنند و در نتيجه اين حالت آرامآرام توجه به خود و عزت نفس او را افزايش خواهد داد اما افراد داراي روحية لجاجت كه هميشه سعي ميكنند در مقابل ديگران موضعگيري منفي از خود نشان دهند، باعث ميشود كه ديگران ارزشيابي منفي از او داشته باشند در نتيجه از اثرات منفي اين رفتار ديگران در او ديد منفي نسبت به خود اوست كه اين خود باعث كاهش در عزت نفس خواهد شد.[7]
به طور كلي داشتن روحية لجاجت تمامي ابعاد زندگي فرد را تحت تأثير قرار داده و نشاط، احساس رضايت و انديشمندي، سازگاري با ديگران و جايگاه خود در خانواده و اجتماع را از دست ميدهد و به يك كلام ميتوان گفت روحية لجاجت باعث بحران در زندگي است.
معرفي كتاب:
1. محمدرضا شرفي، دنياي نوجوان، انتشارات تربيت، چاپ چهارم، 1376. 2. ال سيبرت، راز كاميابي در بحرانهاي زندگي، ترجمة امين برجسته، انتشارات خدمات فرهنگي كرمان، چاپ اول، 1380. 3. شكوه نوابينژاد، رفتارهاي بهنجار و ناهنجار، انجمن اوليأ و مربيان، چاپ پنجم، 1375.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . زهرا معتمدي، رفتار با نوجوان، انتشارات تكتك، چاپ ششم، 1376، ص 119.
[2] . مريم سيف نراقي و همكار، اختلالات رفتاري كودكان و روشهاي اصلاح و ترميم آن، انتشارات بدر، چاپ سوم، 1374، فصل 3.
[3] . پاول هنري ماسن و ديگران، رشد و شخصيت كودك، ترجمه مهشيد ياسايي، نشر مركز، چاپ 11، 1376، ص 425.
[4] . رنوا پوري فوي، غلبه بر خشم، ترجمه مهدي قراچهداغي، انتشارات اوحدي، 1379، 1379، ص 18 ـ 20.
[5] . براي مطالعه بيشتر ر.ك: شكوه نوابينژاد، رفتارهاي بهنجار و ناهنجار، انجمن اوليأ و مربيان، چاپ پنجم، 1375، ص 78 ـ 77.
[6] . پاتربيشيا ايونز، زخم زبان، ترجمه مرجان فرجي، انتشارات ايدون، چاپ اول، 1379، ص 63 ـ 61.
[7] . براي مطالعه بيشتر ر.ك: هريس كلمز و همكاران، روشهاي تقويت عزت نفس در نوجوانان، ترجمه پروين عليپور، آستان قدس رضوي، چاپ دوم، فصل 4 و 6.
لجاجت به معناي ستيزهجويي و مخالفت در برابر ديگران است و ريشه در حس استقلالطلبي و برتريجويي و انتقامطلبي افراد دارد.[1] حس استقلالطلبي به صورت طبيعي در همه افراد وجود دارد. همه دوست دارند كه طبق نظر، ميل و سليقه و برداشت خود عمل نمايند و در تمامي كارها نظر و عقيده آنها محترم باشد، لذا از همان دوران كودكي آثار استقلالطلبي در رفتار كودكان مشاهده ميشود. نحوة برخورد والدين و سبك تربيتي آنها ميتواند نقش مهمي در ايجاد روحية لجاجت در فرزندان داشته باشد،[2] اگر والدين برخورد مناسب با فرزندان از خود نشان دهند حس استقلالطلبي در آنها به صورت مثبت رشد ميكند و به عامل سازنده و مفيد تبديل ميشود. اما اگر برخورد والدين با فرزندان مناسب نباشد و يا والدين خود داراي روحية لجاجت باشند، روحية لجاجت در فرزندان ايجاد ميشود و آثار و پيآمدهاي منفي بسياري ببار ميآورد.
در دوران نوجواني حالت لجبازي به اوج خود ميرسد، و به صورت يك ويژگي شخصيتي در افراد تبديل ميگردد. حتي ممكن است تا پايان عمر نيز باقي بماند.
آثار و پيآمدهاي روحيه لجاجت در رفتار فرد
1. بدبيني نسبت به ديگران:
يكي از پيامدهاي روحية لجاجت بدبيني نسبت به مسايل و موضوعات و همچنان افراد ديگر مانند پدر، مادر، دوستان و... ميباشد. افرادي كه لجباز هستند و در برابر نظر و پيشنهاد ديگران حتي نظرات سازنده و مفيد مقاومت و سرسختي از خود نشان ميدهند، در مرور زمان از نظر طرز تفكر و سيستم شناختي خود دچار اختلال ميشود و همه چيز و همه كس به نظرش غيرقابل اعتماد ميشود2. پرخاشگري
لجاجت در بسياري موارد به پرخاشگري، آزار و آسيب رساندن به ديگران منجر ميشود پرخاشگري ممكن است بدني باشد مانند لگد زدن، گاز گرفتن و... يا لفظي مانند فرياد زدن، فحش و ناسزاگويي و توهين به ديگران. يا به صورت تجاوز به حقوق ديگري مانند اينكه فرد لجوج پس از مخالفت و دعوا با ديگران چيزي را از آنها به زور بگيرد.[3]
روانشناسان معتقدند كه لجاجت به صورت خشم و بدرفتاري نمود و بروز پيدا ميكند[4] يعني افراد وقتي نميتوانند سخن ديگران و نظر و پيشنهاد آنها را تحمل كنند. روحية لجاجت آنها موجب ميشود كه افراد به ميزان زيادي برانگيخه شده و اقدام خشونتآميز از خود نشان دهند. مطالعات نشان ميدهد كه متداولترين دليل خشمگين شدن داشتن روحية لجاجت و تضادورزي و سرزنش شدن از سوي ديگران است.[5]
3. رقابت منفي
يكي ديگر از پيامدهاي لجاجت اين است كه به صورت رقابت منفي در رفتار فرد ظاهر ميشود. لجاجت ممكن است در برابر پدر و مادر، خواهر و برادر و يا دوستان باشد، فرد لجوج هميشه سعي ميكند كه با ديگران به خصوص آنهايي كه از نظر سني و موقعيتي هم سطح او هستند، رقابت منفي از خود نشان دهد. حتي در دوران بزرگسالي نيز ممكن است روحية لجاجت باعث رقابت منفي در افراد شود، يكي از عوامل اصلي اختلافات خانوادگي كه در بسياري موارد به طلاق و جدايي نيز منجر ميشود همين روحية لجاجت در زن وشوهر و يا يكي از آنها ميباشد كه هركدام سعي ميكند حقانيت نظر خود را به اثبات برساند و در مرور زمان به ناسازگاري و جدايي ميانجامد.[6] علاوه بر اينكه لجاجت اينگونه آثار و پيامدهاي رفتاري را بدنبال دارد، يكسري پيامدهاي ديگري نيز در زندگي فردي و اجتماعي افراد بر جاي ميگذارد.
4. طرد شدن از سوي ديگران
از ديگر آثار سوء لجاجت آن است كه افراد لجوج مورد تنفر همگان حتي نزديكان خود واقع ميشوند و در خانواده، مدرسه، محيط كار و جامعه، نميتوانند با ديگران كنار بيايند. افرادي ميتوانند در جامعه موفق باشند كه به نظر و عقايد ديگران احترام بگذارند، برخورد مناسب و شايسته از خود نشان دهند، اما لجاجت و سرسختي جز انزوا و طرد اجتماعي، پيامد ديگري ندارد، و وقتي افراد در اثر لجاجت و ستيزهجويي از سوي ديگران طرد شوند، شديداً دچار اضطراب، افسردگي، احساس يأس و نااميدي و... خواهند شد به گونهاي كه شخصيت آنها و سلامت رواني آنان را تهديد ميكند.
5. كاهش عزت نفس
افرادي كه داراي روحية لجاجت هستند روابط اجتماعي و عزت نفس آنها نيز به شدت مخدوش ميشود. عزت نفس احساس ارزشمندي است كه در اثر قضاوت خود و جامعه از ويژگيهاي مثبت فرد به وجود ميآيد. افرادي كه در جامعه مفيد و كارا هستند و روحية سازگاري بالائي دارند ميتوانند نظر مثبت ديگران را به خود جلب كنند و در نتيجه اين حالت آرامآرام توجه به خود و عزت نفس او را افزايش خواهد داد اما افراد داراي روحية لجاجت كه هميشه سعي ميكنند در مقابل ديگران موضعگيري منفي از خود نشان دهند، باعث ميشود كه ديگران ارزشيابي منفي از او داشته باشند در نتيجه از اثرات منفي اين رفتار ديگران در او ديد منفي نسبت به خود اوست كه اين خود باعث كاهش در عزت نفس خواهد شد.[7]
به طور كلي داشتن روحية لجاجت تمامي ابعاد زندگي فرد را تحت تأثير قرار داده و نشاط، احساس رضايت و انديشمندي، سازگاري با ديگران و جايگاه خود در خانواده و اجتماع را از دست ميدهد و به يك كلام ميتوان گفت روحية لجاجت باعث بحران در زندگي است.
معرفي كتاب:
1. محمدرضا شرفي، دنياي نوجوان، انتشارات تربيت، چاپ چهارم، 1376. 2. ال سيبرت، راز كاميابي در بحرانهاي زندگي، ترجمة امين برجسته، انتشارات خدمات فرهنگي كرمان، چاپ اول، 1380. 3. شكوه نوابينژاد، رفتارهاي بهنجار و ناهنجار، انجمن اوليأ و مربيان، چاپ پنجم، 1375.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . زهرا معتمدي، رفتار با نوجوان، انتشارات تكتك، چاپ ششم، 1376، ص 119.
[2] . مريم سيف نراقي و همكار، اختلالات رفتاري كودكان و روشهاي اصلاح و ترميم آن، انتشارات بدر، چاپ سوم، 1374، فصل 3.
[3] . پاول هنري ماسن و ديگران، رشد و شخصيت كودك، ترجمه مهشيد ياسايي، نشر مركز، چاپ 11، 1376، ص 425.
[4] . رنوا پوري فوي، غلبه بر خشم، ترجمه مهدي قراچهداغي، انتشارات اوحدي، 1379، 1379، ص 18 ـ 20.
[5] . براي مطالعه بيشتر ر.ك: شكوه نوابينژاد، رفتارهاي بهنجار و ناهنجار، انجمن اوليأ و مربيان، چاپ پنجم، 1375، ص 78 ـ 77.
[6] . پاتربيشيا ايونز، زخم زبان، ترجمه مرجان فرجي، انتشارات ايدون، چاپ اول، 1379، ص 63 ـ 61.
[7] . براي مطالعه بيشتر ر.ك: هريس كلمز و همكاران، روشهاي تقويت عزت نفس در نوجوانان، ترجمه پروين عليپور، آستان قدس رضوي، چاپ دوم، فصل 4 و 6.