پرسش :
چرا بعضيها بعد از هدايت دوباره گمراه ميشوند؟
پاسخ :
قبل از هر چيز بايد مفهوم واژه: هدايت و گمراهي معلوم شود
1 .هدايت از نظر معناي لغوي به معناي دلالت و راهنمايي كردن است. و اين راهنمايي گاهي فقط در حد (ارائه طريق) و نشان دادن راه محدود است، گاهي فراتر از (ارائه طريق) به مفهوم (ايصال الي المطلوب) و رساندن شخص به مقصد است. اما در مجموع آنچه از واژه هدايت فهميده ميشود اين است: هدايت دلالت و رساندن به غايت با ارائه طريق است چون ارائه طريق نحوي از ايصال به مطلوب و رساندن شخص به مقصد است. (براي اطلاع از تفصيل اين بحث به منبع ذيل مراجعه شود.)[1]
2 . گمراهي، كه در زبان عرب از آن به ضلالت، ياد ميشود. وقتي در برابر هدايت قرار گيرد مفهوم روشنتري پيدا ميكند، زيرا اغلب ضلالت و گمراهي در جايي به كار برده ميشود كه شخصي به هدايت و راهنمايي افراد راهنما گوش ندهد و يا بعد از پذيرش حق و راه مستقيم دوباره از راه راست منحرف شود و راه گمراهي يعني راه غير هدايت را در پيش گيرد و در مسيري برود كه هرگز از آن طريق به مقصد و هدف نميرسد.[2] لازم به يادآوري است كه هدايت و گمراهي هر دو امر اختياري است و هيچ كس در هدايت و گمراهي خود مورد اجبار قرار ندارد.
بعد از روشن شدن مفهوم هدايت و گمراهي بايد گفت، گمراهي انسان در محورهاي مختلف و با انگيزهها و عوامل متعدد ممكن است پيش آيد، به همين دليل هم از نظر محورها و هم از نظر عوامل و انگيزه نيازمند بحث مبسوط و مفصل است كه در اين جا به برخي از آنها به طور خلاصه اشاره ميشود:
الف) قبل از هر چيز بايد اشاره شود كه انسان فطرةً در مسير هدايت قرار دارد زيرا راههاي هدايت و ضلالت در جان و روان همه انسانها نهفته و تعبيه شده و خداوند تمام امور را براي نفس انسان الهام كرده است لذا قرآن كريم فرمود: «و نفس و ما سوّاها فالهمها فجورها و تقوئها قد افلح من ذكيها و قد خاب من دسّها»[3] سوگند به نفس و آن كس كه آن را آفريد، سپس پليدكاري و پرهيزكارياش را به آن الهام كرد كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعاً رستگار شد از اين آيه به خوبي معلوم ميشود كه انسان داراي هدايت فطري است پس اگر انبياء الهي فرستاده شده و كتابهاي آسماني نازل گرديده در واقع براي شكوفا كردن و به فعليت رساندن همان بذر هدايت فطري انسان است. چه اين كه در نهجالبلاغه نيز درباره انگيزه بعثت انبياء آمده: «و يُثروا لهم دفائي العقول»[4]يعني يكي از انگيزههاي بعثت انبياء ظاهر كردن و شكوفا كردن گنجينهها و عقلهاي نهفته انسانهاست. بنابراين اگر كسي از اين فطرت توحيدي و هدايت فطري خود با سوء اختيارش بيرون برود و از هوي و هوس خويش پيروي كند، دچار گمراهي ميشود. پس يكي از علل گمراهي انسان بيرون رفتن او از فطرت اصلي و الهي خود است. (تفصيل اين بحث را در منبع ذيل جويا شويد[5])
ب) چيز ديگر كه سبب گمراهي انسان ميشود فاصله گرفتن از قرآن و عترت است يعني كساني كه در سايه قرآن و عترت هدايت شدهاند اگر بر اثر عوامل و انگيزهها و هواهاي نفساني و يا هر انگيزه ديگر از قرآن و عترت فاصله بگيرند گمراه ميشوند لذا در حديثي كه شيعه و سني آن را با تواتر (خبري قطعي و يقينآور) نقل كردهاند پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود:
«ايها الناس اني تارك فيكم امرين لن تضلوا ان ابتعتموهما، و هما كتاب الله و اهل بيتي و عترتي»[6] يعني اي مردم من در ميان شما دو چيز به جا ميگذارم كه اگر از آن دو پيروي كنيد هرگز گمراه نميشويد و آن دو يكي كتاب خدا و ديگري اهل بيت و عترت من است. برابر اين حديث نوراني يكي از عوامل عمده كه باعث ميشود انسان به دام گمراهي بيافتد و از راه هدايت فاصله بگيرد اين است كه به قرآن و دستورات اهل بيت عمل نكند. و اگر امت اسلامي بعد از رحلت پيامبر دچار مشكلات اعتقادي شده و گرههاي متعدد و مختلف در ميانشان پديد آمدند و گمراهيهايي پيدا شد همه به خاطر آن بود و است كه مردم از قرآن فاصله گرفتند و به آيات ولايت عمل ننمودند و اهل بيت پيامبر را خانهنشين كردند و پيآمد دردناك اين خانهنشيني آن شد كه به تدريج گمراهي و عقايدگمراه كننده درميان مردم ريشه پيدا كرد و زمينه عقايد نادرست را فراهم ساخت.
ج) يكي از عوامل گمراهي انسان تندروي و كندروي بي جا و بيرون رفتن از حد اعتدال است لذا در كلمات اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ آمده: «اليمين و الشمال مَضلةٌ و الطريق الوسطي هي الجاده»[7] يعني گرايشهاي افراطي و تفريطي سبب گمراهي انسان ميشود و راه اعتدال طريق مستقيم هدايت است.
ـ عامل ديگر گمراهي، نظام و حاكم گمراه است يعني اگر حاكم و فرمانرواي مردم گمراه باشد به تدريج عمل كرد سوء او سبب گمراهي همه مردم ميشود لذا در روايتي از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ رسيده كه فرمود: «من بر امت خود از سه چيز ميترسم يكي آنها پيشواي گمراه است)[8]
ـ عامل ديگر كه سبب گمراهي انسان ميشود دوستان و رفيقهاي گمراه و ناباب است بخصوص در عصر حاضر يكي از عوامل عمده گمراهي افراد بخصوص نسل جوان دوستهاي بد و گمراه هستند كه نقش بسيار اساسي در گمراهي جوانها همان دوستهايشان دارند. حكيم خواجه نصيرالدين طوسي در اداب المتعلمين با اين شعر خطر دوستهاي ناباب را گوش كرده و گفته است:
تا تواني ميگريز از يار بد يار بد،بدتر بود از مار بد
مار بد تنها ترا بر جان زند يار بد بر جان و بر ايمان زند[9]
ـ عامل ديگر در گمراهي افراد تهاجم فرهنگي و تبليغات دشمنان اسلام است كه با انواع كارهاي هنري سعي در گمراه كردن جوامع اسلامي دارند و از آن جا كه بسياري فيلمهاي بد آموز و گمراه كننده در قالب هنرنماي كاذب طرح و ارائه ميشود افراد كمتر و يا ديرتر متوجه جوانب منفي قضيه ميشوند و در نتيجه گمراهي ناخواسته براي او پديد ميآيد.
د) يكي از عوامل عمده كه جزء علل شايع و فراگير گمراهي و ضلالت در محورهاي مختلف اعتقادي، اخلاقي و اجتماعي ميشود، بيتقوايي است يعني اگر انسان نور تقوا را از دست بدهد و يا از آن بيبهره باشد، همواره در گرداب گمراهي غوطهور است و در هر چيزي و در عمل، و در هر تصميمي بيراه ميرود و اشتباه عمل ميكند و نادرست تصميم ميگيرد، چون انسان هر لحظه و در هر آن بر سر دو راهيهاي زندگي نيازمند تصميمگيري تازه است و اگر نور تقوا او را همراهي نكند بيراه ميرود و شايد يكي از دلايل اين كه انسان مؤمن بايد در شبانهروز ده بار بگويد: «اهدنا الصراط المستقيم» خدايا مرا در راه مستقيم هدايت فرما، همين نكته باشد كه انسان پيوسته در حال گزينش و انتخاب است اگر هدايت الهي او را كمك نكند. ممكن است به راه اشتباه برود و بيجا انتخاب كند و گزينش او و عمل او منجر به گمراهيش گردد. و به دليل اهميت عنصر تقواست كه خداي سبحان فرمود:
«و ما كان الله ليضل قوماً بعد هداهم حتي يتبين لهم ما يتقون»[10] خدا بر آن نيست كه گروهي را پس از آن كه هدايتشان نمود بيراه بگذارد مگر آن كه راه تقوا را براي آنها بيان كرده باشد. علامه طباطبايي ذيل اين آيه ميگويد در اين آيه مؤمنين تهديد شدهاند كه اگر تقوا پيشه نكنند ممكن است بعد از آن كه هدايت يافتهاند دوباره گرفتار گمراهي و ضلالت شوند، چه اين كه اگر كسي نعمت هدايت را كفران كند، و براساس آن عمل ننمايد دچار گمراهي ميشود يعني نعمت هدايت از آنها گرفته ميشود در نتيجه گرفتار گمراهي ميشود.[11] يكي از دلايل عمده بر اين كه بيتقوايي منجر به گمراهي ميشود همان چيزهايي كه انسان به وضوح و فراوان در ميان مردم ميبيند و مشاهده ميكند كه افرادي به جهت بيتقوايي دچار گمراهيهاي گوناگون اخلاقي،اجتماعي و مانند آن ميشوند يعني در گفتار و كردارشان همانند افراد گمراه و دور از خدا و معنويت و انسانيت عمل ميكند. در مقابل كساني كه از نور تقوا و پارسايي بهرهمنداند همواره به گونهاي عمل ميكنند كه ذرهاي از شائبه گمراهي در گفتار و رفتارشان پيدا نميشود و گويا نوري است كه در ميان مردم زندگي ميكند و راه ميرود چنان كه قرآن فرمود: «و جعلنا له نوراً يمشي به في الناس»[12] يعني براي او نوري پديد آورديم تا در پرتوي آن در ميان مردم راه برود.
هـ) نكته ديگر كه در همه علل و عوامل گمراهي نقش كليدي دارد و در واقع منشأ اصلي گمراهي انسان ميشود جريان وسوسههاي شيطان است، زيرا او خود سوگند ياد كرده كه همواره در جهت گمراه نمودن انسانها تلاش كند، قرآن كريم سوگند شيطان را مبني بر گمراه كردن انسانها در چندين آيه بازگو نموده از جمله فرمود: «قال فبما اغويتني لاقعدنّ لهم صراطك المستقيم،ثم لاتينّهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم»[13] يعني گفت به سبب آن كه مرا به بيراهه افكندي،من هم براي فريفتن آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست، آنگاه از پيش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها ميتازم.
شيطان براي گمراه كردن انسان كمينگاههاي حساسي را مورد استفاده قرار ميدهد از: عُجب، و خودپسندي و به عبادت و عمل خير خو باليدن و فخرفروشي كردن از جمله حساسترين كمينگاههاي شيطان است حسادت،يأس و نااميدي خشم و غضب بيجا، آزاد گذاشتن نفس سركش و مانند آن از مواردي است كه شيطان با استفاده از آنها انسان را به گمراهي ميكشد.در اين باره به كتاب (مصاف بي پايان با شيطان نوشته دكتر فتح الله نجارزادگان) مراجعه شود كه به تفصيل بحث كرده و بسيار آموزنده و مفيد است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . علامه طباطبائي، الميزان، ج 1، ص 34، نشر مؤسسه اعلمي للمطبوعات، بيروت، 1403 ق.
[2] . الميزان، ج 12، ص 243، ص 53،نشر پيشين.
[3] . الشمس، آيه 6، 7، 8.
[4] . نهجالبلاغه، خطبه 1، بند 37، با ترجمه دشتي.
[5] . علامه طباطبائي، الميزان، ج 12، ص 53، نشر پيشين.
[6] . فضايل الخمسه من الصحاح السته، ج 2، ص 55، نشر مؤسسه مجمع جهاني اهل بيت، 1422.
[7] . نهجالبلاغه، خطبه 16، بند 7،با ترجمه دشتي.
[8] . تحفه العقول، ص 57، نشر كتابخانه اسلاميه تهران، با ترجمه علي اكبر غفاري.
[9] .جامع المقدمات،ص 188، در حاشيه كتاب الهداية في النحو نشر كتاب فروشي اسلامي.
[10] . سوره توبه، آيه 115.
[11] . الميزان،ج 9، ص 398، نشر پيشين.
[12] . سوره انعام،آيه 122.
[13] . اعراف،آيه 14 ـ 15.
قبل از هر چيز بايد مفهوم واژه: هدايت و گمراهي معلوم شود
1 .هدايت از نظر معناي لغوي به معناي دلالت و راهنمايي كردن است. و اين راهنمايي گاهي فقط در حد (ارائه طريق) و نشان دادن راه محدود است، گاهي فراتر از (ارائه طريق) به مفهوم (ايصال الي المطلوب) و رساندن شخص به مقصد است. اما در مجموع آنچه از واژه هدايت فهميده ميشود اين است: هدايت دلالت و رساندن به غايت با ارائه طريق است چون ارائه طريق نحوي از ايصال به مطلوب و رساندن شخص به مقصد است. (براي اطلاع از تفصيل اين بحث به منبع ذيل مراجعه شود.)[1]
2 . گمراهي، كه در زبان عرب از آن به ضلالت، ياد ميشود. وقتي در برابر هدايت قرار گيرد مفهوم روشنتري پيدا ميكند، زيرا اغلب ضلالت و گمراهي در جايي به كار برده ميشود كه شخصي به هدايت و راهنمايي افراد راهنما گوش ندهد و يا بعد از پذيرش حق و راه مستقيم دوباره از راه راست منحرف شود و راه گمراهي يعني راه غير هدايت را در پيش گيرد و در مسيري برود كه هرگز از آن طريق به مقصد و هدف نميرسد.[2] لازم به يادآوري است كه هدايت و گمراهي هر دو امر اختياري است و هيچ كس در هدايت و گمراهي خود مورد اجبار قرار ندارد.
بعد از روشن شدن مفهوم هدايت و گمراهي بايد گفت، گمراهي انسان در محورهاي مختلف و با انگيزهها و عوامل متعدد ممكن است پيش آيد، به همين دليل هم از نظر محورها و هم از نظر عوامل و انگيزه نيازمند بحث مبسوط و مفصل است كه در اين جا به برخي از آنها به طور خلاصه اشاره ميشود:
الف) قبل از هر چيز بايد اشاره شود كه انسان فطرةً در مسير هدايت قرار دارد زيرا راههاي هدايت و ضلالت در جان و روان همه انسانها نهفته و تعبيه شده و خداوند تمام امور را براي نفس انسان الهام كرده است لذا قرآن كريم فرمود: «و نفس و ما سوّاها فالهمها فجورها و تقوئها قد افلح من ذكيها و قد خاب من دسّها»[3] سوگند به نفس و آن كس كه آن را آفريد، سپس پليدكاري و پرهيزكارياش را به آن الهام كرد كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعاً رستگار شد از اين آيه به خوبي معلوم ميشود كه انسان داراي هدايت فطري است پس اگر انبياء الهي فرستاده شده و كتابهاي آسماني نازل گرديده در واقع براي شكوفا كردن و به فعليت رساندن همان بذر هدايت فطري انسان است. چه اين كه در نهجالبلاغه نيز درباره انگيزه بعثت انبياء آمده: «و يُثروا لهم دفائي العقول»[4]يعني يكي از انگيزههاي بعثت انبياء ظاهر كردن و شكوفا كردن گنجينهها و عقلهاي نهفته انسانهاست. بنابراين اگر كسي از اين فطرت توحيدي و هدايت فطري خود با سوء اختيارش بيرون برود و از هوي و هوس خويش پيروي كند، دچار گمراهي ميشود. پس يكي از علل گمراهي انسان بيرون رفتن او از فطرت اصلي و الهي خود است. (تفصيل اين بحث را در منبع ذيل جويا شويد[5])
ب) چيز ديگر كه سبب گمراهي انسان ميشود فاصله گرفتن از قرآن و عترت است يعني كساني كه در سايه قرآن و عترت هدايت شدهاند اگر بر اثر عوامل و انگيزهها و هواهاي نفساني و يا هر انگيزه ديگر از قرآن و عترت فاصله بگيرند گمراه ميشوند لذا در حديثي كه شيعه و سني آن را با تواتر (خبري قطعي و يقينآور) نقل كردهاند پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود:
«ايها الناس اني تارك فيكم امرين لن تضلوا ان ابتعتموهما، و هما كتاب الله و اهل بيتي و عترتي»[6] يعني اي مردم من در ميان شما دو چيز به جا ميگذارم كه اگر از آن دو پيروي كنيد هرگز گمراه نميشويد و آن دو يكي كتاب خدا و ديگري اهل بيت و عترت من است. برابر اين حديث نوراني يكي از عوامل عمده كه باعث ميشود انسان به دام گمراهي بيافتد و از راه هدايت فاصله بگيرد اين است كه به قرآن و دستورات اهل بيت عمل نكند. و اگر امت اسلامي بعد از رحلت پيامبر دچار مشكلات اعتقادي شده و گرههاي متعدد و مختلف در ميانشان پديد آمدند و گمراهيهايي پيدا شد همه به خاطر آن بود و است كه مردم از قرآن فاصله گرفتند و به آيات ولايت عمل ننمودند و اهل بيت پيامبر را خانهنشين كردند و پيآمد دردناك اين خانهنشيني آن شد كه به تدريج گمراهي و عقايدگمراه كننده درميان مردم ريشه پيدا كرد و زمينه عقايد نادرست را فراهم ساخت.
ج) يكي از عوامل گمراهي انسان تندروي و كندروي بي جا و بيرون رفتن از حد اعتدال است لذا در كلمات اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ آمده: «اليمين و الشمال مَضلةٌ و الطريق الوسطي هي الجاده»[7] يعني گرايشهاي افراطي و تفريطي سبب گمراهي انسان ميشود و راه اعتدال طريق مستقيم هدايت است.
ـ عامل ديگر گمراهي، نظام و حاكم گمراه است يعني اگر حاكم و فرمانرواي مردم گمراه باشد به تدريج عمل كرد سوء او سبب گمراهي همه مردم ميشود لذا در روايتي از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ رسيده كه فرمود: «من بر امت خود از سه چيز ميترسم يكي آنها پيشواي گمراه است)[8]
ـ عامل ديگر كه سبب گمراهي انسان ميشود دوستان و رفيقهاي گمراه و ناباب است بخصوص در عصر حاضر يكي از عوامل عمده گمراهي افراد بخصوص نسل جوان دوستهاي بد و گمراه هستند كه نقش بسيار اساسي در گمراهي جوانها همان دوستهايشان دارند. حكيم خواجه نصيرالدين طوسي در اداب المتعلمين با اين شعر خطر دوستهاي ناباب را گوش كرده و گفته است:
تا تواني ميگريز از يار بد يار بد،بدتر بود از مار بد
مار بد تنها ترا بر جان زند يار بد بر جان و بر ايمان زند[9]
ـ عامل ديگر در گمراهي افراد تهاجم فرهنگي و تبليغات دشمنان اسلام است كه با انواع كارهاي هنري سعي در گمراه كردن جوامع اسلامي دارند و از آن جا كه بسياري فيلمهاي بد آموز و گمراه كننده در قالب هنرنماي كاذب طرح و ارائه ميشود افراد كمتر و يا ديرتر متوجه جوانب منفي قضيه ميشوند و در نتيجه گمراهي ناخواسته براي او پديد ميآيد.
د) يكي از عوامل عمده كه جزء علل شايع و فراگير گمراهي و ضلالت در محورهاي مختلف اعتقادي، اخلاقي و اجتماعي ميشود، بيتقوايي است يعني اگر انسان نور تقوا را از دست بدهد و يا از آن بيبهره باشد، همواره در گرداب گمراهي غوطهور است و در هر چيزي و در عمل، و در هر تصميمي بيراه ميرود و اشتباه عمل ميكند و نادرست تصميم ميگيرد، چون انسان هر لحظه و در هر آن بر سر دو راهيهاي زندگي نيازمند تصميمگيري تازه است و اگر نور تقوا او را همراهي نكند بيراه ميرود و شايد يكي از دلايل اين كه انسان مؤمن بايد در شبانهروز ده بار بگويد: «اهدنا الصراط المستقيم» خدايا مرا در راه مستقيم هدايت فرما، همين نكته باشد كه انسان پيوسته در حال گزينش و انتخاب است اگر هدايت الهي او را كمك نكند. ممكن است به راه اشتباه برود و بيجا انتخاب كند و گزينش او و عمل او منجر به گمراهيش گردد. و به دليل اهميت عنصر تقواست كه خداي سبحان فرمود:
«و ما كان الله ليضل قوماً بعد هداهم حتي يتبين لهم ما يتقون»[10] خدا بر آن نيست كه گروهي را پس از آن كه هدايتشان نمود بيراه بگذارد مگر آن كه راه تقوا را براي آنها بيان كرده باشد. علامه طباطبايي ذيل اين آيه ميگويد در اين آيه مؤمنين تهديد شدهاند كه اگر تقوا پيشه نكنند ممكن است بعد از آن كه هدايت يافتهاند دوباره گرفتار گمراهي و ضلالت شوند، چه اين كه اگر كسي نعمت هدايت را كفران كند، و براساس آن عمل ننمايد دچار گمراهي ميشود يعني نعمت هدايت از آنها گرفته ميشود در نتيجه گرفتار گمراهي ميشود.[11] يكي از دلايل عمده بر اين كه بيتقوايي منجر به گمراهي ميشود همان چيزهايي كه انسان به وضوح و فراوان در ميان مردم ميبيند و مشاهده ميكند كه افرادي به جهت بيتقوايي دچار گمراهيهاي گوناگون اخلاقي،اجتماعي و مانند آن ميشوند يعني در گفتار و كردارشان همانند افراد گمراه و دور از خدا و معنويت و انسانيت عمل ميكند. در مقابل كساني كه از نور تقوا و پارسايي بهرهمنداند همواره به گونهاي عمل ميكنند كه ذرهاي از شائبه گمراهي در گفتار و رفتارشان پيدا نميشود و گويا نوري است كه در ميان مردم زندگي ميكند و راه ميرود چنان كه قرآن فرمود: «و جعلنا له نوراً يمشي به في الناس»[12] يعني براي او نوري پديد آورديم تا در پرتوي آن در ميان مردم راه برود.
هـ) نكته ديگر كه در همه علل و عوامل گمراهي نقش كليدي دارد و در واقع منشأ اصلي گمراهي انسان ميشود جريان وسوسههاي شيطان است، زيرا او خود سوگند ياد كرده كه همواره در جهت گمراه نمودن انسانها تلاش كند، قرآن كريم سوگند شيطان را مبني بر گمراه كردن انسانها در چندين آيه بازگو نموده از جمله فرمود: «قال فبما اغويتني لاقعدنّ لهم صراطك المستقيم،ثم لاتينّهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم»[13] يعني گفت به سبب آن كه مرا به بيراهه افكندي،من هم براي فريفتن آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست، آنگاه از پيش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها ميتازم.
شيطان براي گمراه كردن انسان كمينگاههاي حساسي را مورد استفاده قرار ميدهد از: عُجب، و خودپسندي و به عبادت و عمل خير خو باليدن و فخرفروشي كردن از جمله حساسترين كمينگاههاي شيطان است حسادت،يأس و نااميدي خشم و غضب بيجا، آزاد گذاشتن نفس سركش و مانند آن از مواردي است كه شيطان با استفاده از آنها انسان را به گمراهي ميكشد.در اين باره به كتاب (مصاف بي پايان با شيطان نوشته دكتر فتح الله نجارزادگان) مراجعه شود كه به تفصيل بحث كرده و بسيار آموزنده و مفيد است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . علامه طباطبائي، الميزان، ج 1، ص 34، نشر مؤسسه اعلمي للمطبوعات، بيروت، 1403 ق.
[2] . الميزان، ج 12، ص 243، ص 53،نشر پيشين.
[3] . الشمس، آيه 6، 7، 8.
[4] . نهجالبلاغه، خطبه 1، بند 37، با ترجمه دشتي.
[5] . علامه طباطبائي، الميزان، ج 12، ص 53، نشر پيشين.
[6] . فضايل الخمسه من الصحاح السته، ج 2، ص 55، نشر مؤسسه مجمع جهاني اهل بيت، 1422.
[7] . نهجالبلاغه، خطبه 16، بند 7،با ترجمه دشتي.
[8] . تحفه العقول، ص 57، نشر كتابخانه اسلاميه تهران، با ترجمه علي اكبر غفاري.
[9] .جامع المقدمات،ص 188، در حاشيه كتاب الهداية في النحو نشر كتاب فروشي اسلامي.
[10] . سوره توبه، آيه 115.
[11] . الميزان،ج 9، ص 398، نشر پيشين.
[12] . سوره انعام،آيه 122.
[13] . اعراف،آيه 14 ـ 15.