چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا شهود نمي تواند فقط توهم و تلقين باشد؟ حد تشخيص كدام است؟


پاسخ :
قلب آدمي ـ كه موضع شهود است ـ مثل خانه اي است كه درهاي متعدد دارد و از طريق اين دريچه ها، «حالات، مختلف» عارض قلب و داخل در وجود لطيف انساني مي شود. از اين رو برخي از عارفان، قلب را به منزله هدفي مي دانند كه مورد اصابت تيرهاي مختلف واقع مي شود.
برخي ديگر قلب را به آينه اي تشبيه كرده اند كه صورت هاي مختلف در آن منعكس مي شود و قلب ، آن صورت ها را يكي پس از ديگري شهود مي كند.
عده اي ديگر قلب را به حوض آبي تشبيه كرده اند كه مصب مرورهاي مختلف است. آثار مختلفي از ناحيه حواس ظاهر و قواي حيواني و يا لطايف باطني نفس و قواي رحماني بر قلب عارض مي گردد. لذا آنچه را كه انسان با حواس ظاهري درك مي كند، در قلب اثر مي گذارد و آنچه را با قواي باطني مانند خيال و وهم و ساير قوا در خود شهود مي كند، در قلب تأثير دارد. (1)
از اين رو ممكن است پاره اي از مكاشفات و شهودها، حق و حقيقتي نباشد؛ بلكه گاهي شيطان براي سالك تمثل يافته و باطل را بر قلب او القا كند و بر او عيان سازد. (2)
بدين جهت ـ چنان كه براي هر عملي معيار و ميزاني وجود دارد كه به وسيله آن صحت و سقم و درستي و نادرستي آن دانسته مي شود ـ احتياج سلوك معنوي به ميزان و معيار شديدتر است. البته سلوك معنوي به حسب افراد، حالات، مراتب و مقام ها متفاوت است؛ از اين رو ميزان يابي آن محصور و محدود نيست و نمي توان تمامي آنها را با جزئيات مخصوص به خود مطرح كرد.
يك ميزان كلي و كلان براي تمييز «شهود رباني» از «شهود و القاي شيطاني» كتاب و سنت است. سالك شهود خويش را بايد با ميزان كتاب و سنت بسنجد و چنانچه ميان آنها ناسازگاري يافت، بداند كه شهود غير حقيقي و شيطاني بوده است. اگر شهود او منطبق بر امر وجوبي و مستحب باشد، بداند رحماني و الهي است و اگر بر امر منهي تطبيق دارد، بداند شهود شيطاني است.
يكي از نشانه هاي مهم تشخيص «شهود حقيقي» از «غير حقيقي» آن است كه بعد از شهود، لذتي عظيم و خاص ـ فراتر از لذت هاي جسماني و مادي كه انسان را مستغرق مي كند ـ دست دهد. اين لذت گاهي به اندازه اي است كه سالك را از طعام و غذا باز مي دارد و نفس، مستغرق در حقايق مي شود و از جهات بدني غفلت پيدا مي كند. (3)
به هر حال تا زماني كه آدمي با بدن جسماني و اين سويي خويش همراه است، از تلبيس ابليس در امان نيست؛ مگر مانند حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و معصومان (علیه السلام) كه جسم آنان نيز مانند ارواحشان در عروج بوده و بر عالمي فراتر از عوالم مادي و معنوي ـ كه جاي واردات شيطاني است ـ صعود كرده اند. (4)
توجه به نكاتي در اين خصوص بايسته است:
يكم. بسياري از عارفان راستين معتقدند: به دليل پيچيدگي تمييز شهود حقيقي از غير آن، سالك عارف بايد تحت مراقبت استاد كامل متوجه به حق و اهل مكاشفه ـ بر طبق موازين و قوانيني كه شريعت اسلام و رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیه السلام) مقرر كرده اند ـ وارد مرحله سلوك و سير الي الله شود. (5)
طي اين مرحله بي همرهي خضر ممكن
ظلمات است بترس از خطر گمراهي
به هر حال اگر منشا القائات، الهامات، مكاشفه ها و مشاهده ها، «رياضت هاي شرعي» و تبعيت محض از سنت ها و آداب الهي باشد و آنچه را كه مرشد كامل بيان مي كند، از شرع گرفته باشد و مريد مشتاق را بر طبق موازين صحيح خالي از اشتباه رهبري نمايد؛ در اين صورت آنچه كه بر نفس سالك افاضه مي شود ، قهراً مربوط به معارف الهي و طاعت حق خواهد بود. اگر سير و سلوك بر طبق موازين عاري از انحراف باشد، مشاهده ها و كشفيات، آميخته با القائات شيطاني نخواهد شد.
دوم. گاهي سالك در تعبير كشف و شهود خويش، دچار خطا مي شود؛ هر چند شهودش درست و مطابق با واقع بوده و به دور از تلقين و وهم و القائات شيطاني است. مانند كسي كه در مشاهدات ظاهري، شخصي را در تاريكي شب، مشاهده مي كند كه از ديوار خانه اي بالا مي رود؛ آن گاه مي گويد: «دزد وارد آن خانه شد»! در حالي كه او همان صاحب خانه بوده كه كليدش را گم كرده و به ناچار از ديوار بالا رفته است. او در اينكه ديده كسي از ديوار خانه همسايه بالا رفته، خطا نكرده و آنچه ديده، در خارج واقع شده است؛ اما در گزارش خويش دچار خطا گرديده است. منشا اين خطا آن است كه در گزارش ، به بيان همان چيزي كه ديده، اكتفا نكرده و اموري را نيز بر آن افزوده است. (6)
سوم. از آنجا كه مكاشفات و مشاهدات، داراي مراحلي است، بسياري از عارفان معتقدند: اگر شهود از مرحله «عين اليقين» فراتر رود و به مرتبه «حق اليقين» برسد؛ در آنجا اصلا خطا راه ندارد و هر چه هست، حق محض است . علاوه بر آنكه در اين مرحله، به معناي واقعي، عالم با معلوم، نوعي اتحاد پيدا كره، خويش را نمي بيند.
در مثال مي توان مراتب علم اليقين، عين اليقين و حق اليقين را چنين دانست: اين سه مرحله بسان خرمني از آتش است كه وقتي انسان، به وجود آن آگاه مي شود و به علم خويش ايمان مي آورد ، نسبت به آن آتش «علم اليقين» دارد. هرگاه آن را ببيند، در موقف «عين اليقين» است. هنگامي كه خود را مردانه در خرمن آتش فروزن اندازد و بسوزد و به هستي آتش، هست گردد و جزوي از آن شود، نسبت به آتش مزبور در مرحله «حق اليقين» است.
به هر حال سالك در مرحله «حق اليقين» ـ كه حق محض است ـ اصلا شهود غير حقيقي و خطا ندارد؛ زيرا در اين مرحله از شهود هرگز خطا نمي كند. (7)
چون شود آهن ز آتش سرخ رنگ
پس «اناالنار» ست. لافش بي درنگ
پی نوشتها:
1- نگا: شرح مقدمه قيصري بر فصوص الحكم، صص 633-636.
2- الفتوحات المكية ، ج 3، صص 39.
3- شرح مقدمه قيصري، ص 592؛ الفتوحات المكية، ج 3، ص 39.
4- الفتوحات المكية، ج 2، ص 622.
5- شرح مقدمه فيصري، صص 594 و 595 و نيز نگا: همان، صص 628 و 629.
6- نگا: الفتوحات المكية، ج 3، ص 7؛ مباني نظري تجربه ديني، ص 162.
7- يواقيت العلوم و دراري النجوم، ص 72؛ تمهيدالقواعد، ص 163؛ شرح مقدمه قيصري. صص 348-350.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.