پرسش :
آیا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با سواد بوده است؟
پاسخ :
سواد غیر از خواندن و نوشتن است و خواندن و نوشتن تنها مظهری از مظاهر سواد است نه اصل آن. فرض کنید کسی خواندن و نوشتن نمیداند ولی کتب علمی را حفظ است و محتوای آنان را به خوبی درک میکند و میداند. و کسی خواندن و نوشتن میداند اما خبر از محتوای کتب علمی و مطالب آنان ندارد به نظر شما کدام یک با سواد و کدام یک بیسواد محسوب میشوند. این یک نکته، که باید بدان توجه کافی کنیم.
نکته دوم این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) این که نمیخوانده و نمینوشته است فلسفه خاصی داشته و خداوند میخواسته است که او از این جهت مورد تهمت تعلیم و آموزش از دیگران قرار نگیرد و حتی در عهد پیامبری خود خط ننوشت ولی در مورد نوشتن، ایشان کاتبانی داشت که وحی را مینوشتند و به کاتبان وحی شهرت داشتند. حتی در صلح حدیبیه که در سال ششم هجرت صورت گرفته است وقتی قرار بود مطالبی از متن قرارداد صلح حذف کنند مانند محمد رسول الله یا کلمه الله الرحمن الرحیم در بسم الله الرحمن الرحیم و حضرت امیر(ع) که کاتب بود عرض کرد یا رسول الله من دستم نمیرود و نمیتوانم که این اسم مبارک شما را خط بزنم و حذف کنم وقتی نشان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دادند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با دست مبارک خود آن را محو کرد.
2. قرآن کریم در سوره مبارکه عنکبوت آیه 48 میفرماید: وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون، و تو هیچ کتابی را پیش از این نمیخواندی و با دست (راست) خود (کتابی) نمینوشتی و گرنه باطل اندیشان قطعاً به شک و تردید میافتادند). که ظاهر آیه شریفه نفی قدرت نوشتن و خواندن از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمیکند بلکه نفی عادت نوشتن و خواندن را میکند (چون ترکیب فعل ماضی کان با فعل مضارع که معنای ماضی استمراری را میدهد. بیانگر عادت است.
3. در مورد داستان این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کاغذ و دواتی خواستند تا مطلبی را بنویسند تا بعد از آن امت او گمراه نشوند و عمر با بیانی دور از ادب این خواسته پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را منتفی کرد باید گفت که این داستان در مجامع روایی اهل سنت هم آمده است و تنها در آثار روایی شیعه نیست. و این بیان پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله هیچ منافاتی با ننوشتن او ندارد تمام نامهها و قراردادهایی که پیامبر برای پادشان جهان آن روز و یا سران قبایل و مذاهب آن عصر مینوشتند به نام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ثبت میشد و کتبی به نام مکاتیب الرسول(صلی الله علیه و آله و سلم) این نامهها را جمع آوری کردهاند ولی این نکته روشن است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) این نوشتههایش را به واسطه کاتبان وحی مینوشت و ضرورت نداشت که حتماً با خط خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نگارش یابند چنان چه نامه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به دربار شاهان ایران (خسرو پرویز) یا پادشاه روم یا حاکمان مصر و... را خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با دستان خود نمینوشت، ولی به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده میشدند.
سواد غیر از خواندن و نوشتن است و خواندن و نوشتن تنها مظهری از مظاهر سواد است نه اصل آن. فرض کنید کسی خواندن و نوشتن نمیداند ولی کتب علمی را حفظ است و محتوای آنان را به خوبی درک میکند و میداند. و کسی خواندن و نوشتن میداند اما خبر از محتوای کتب علمی و مطالب آنان ندارد به نظر شما کدام یک با سواد و کدام یک بیسواد محسوب میشوند. این یک نکته، که باید بدان توجه کافی کنیم.
نکته دوم این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) این که نمیخوانده و نمینوشته است فلسفه خاصی داشته و خداوند میخواسته است که او از این جهت مورد تهمت تعلیم و آموزش از دیگران قرار نگیرد و حتی در عهد پیامبری خود خط ننوشت ولی در مورد نوشتن، ایشان کاتبانی داشت که وحی را مینوشتند و به کاتبان وحی شهرت داشتند. حتی در صلح حدیبیه که در سال ششم هجرت صورت گرفته است وقتی قرار بود مطالبی از متن قرارداد صلح حذف کنند مانند محمد رسول الله یا کلمه الله الرحمن الرحیم در بسم الله الرحمن الرحیم و حضرت امیر(ع) که کاتب بود عرض کرد یا رسول الله من دستم نمیرود و نمیتوانم که این اسم مبارک شما را خط بزنم و حذف کنم وقتی نشان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دادند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با دست مبارک خود آن را محو کرد.
2. قرآن کریم در سوره مبارکه عنکبوت آیه 48 میفرماید: وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون، و تو هیچ کتابی را پیش از این نمیخواندی و با دست (راست) خود (کتابی) نمینوشتی و گرنه باطل اندیشان قطعاً به شک و تردید میافتادند). که ظاهر آیه شریفه نفی قدرت نوشتن و خواندن از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمیکند بلکه نفی عادت نوشتن و خواندن را میکند (چون ترکیب فعل ماضی کان با فعل مضارع که معنای ماضی استمراری را میدهد. بیانگر عادت است.
3. در مورد داستان این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کاغذ و دواتی خواستند تا مطلبی را بنویسند تا بعد از آن امت او گمراه نشوند و عمر با بیانی دور از ادب این خواسته پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را منتفی کرد باید گفت که این داستان در مجامع روایی اهل سنت هم آمده است و تنها در آثار روایی شیعه نیست. و این بیان پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله هیچ منافاتی با ننوشتن او ندارد تمام نامهها و قراردادهایی که پیامبر برای پادشان جهان آن روز و یا سران قبایل و مذاهب آن عصر مینوشتند به نام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ثبت میشد و کتبی به نام مکاتیب الرسول(صلی الله علیه و آله و سلم) این نامهها را جمع آوری کردهاند ولی این نکته روشن است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) این نوشتههایش را به واسطه کاتبان وحی مینوشت و ضرورت نداشت که حتماً با خط خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نگارش یابند چنان چه نامه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به دربار شاهان ایران (خسرو پرویز) یا پادشاه روم یا حاکمان مصر و... را خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با دستان خود نمینوشت، ولی به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده میشدند.