پرسش :
از نگاه عرفانى چگونه مىتوان سوز و گريه براى امام حسين(علیه السلام) را با عشق به خدا و سير و سلوك پيوند داد؟
پاسخ :
يك. سوز دل و گريه
سالك بايد سوز دل و گريه با اخلاص را در مقام استغفار، بسيار عزيز و مغتنم بداند و در تحصيل آن بكوشد. اگر در تحصيل اصل آن هم موفق نشد يعنى، سوز و اشك را به دست نياورد، لااقل بااخلاص در تحصيل حال گريه- )تباكى(- جديت كند.
به طور كلى، در سلوك عبادى، در هر حال و هر مقامى- چه حال و مقام استغفار باشد و چه غير آن- سوز دل و گريه را حسابى هست كه شرح آن در عبارت نگنجد و تفسير آن در بيان نيايد.
سوز دل و گريه، چه از شوق باشد، چه از خوف، چه در مقام استغفار باشد، چه در مقام تلاوت آيات و استماع آنها، چه در حال سجده باشد و چه در حال ديگر، هر كجا و هر مقامى باشد، از درك بالا و فهم و شعور سرچشمه مىگيرد. آن كه مىفهمد، مىسوزد و اشك مىريزد و آن كه نمىفهمد، نه مىسوزد و نه اشك مىريزد.
اگر به آيات 107 -109 سوره »اسراء« نظر افكنيم، خواهيم ديد اين آيات به روشنى مىگويد: راه و روش آنان كه مىفهمند، خضوع در برابر آيات حق، خشوع دل و سوز و گريه است:
»قل آمنوا به أو لا تؤمنوا إن الذين أوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرونللأ ذقان سجداً و يقولون سبحان ربنا إن كان وعد ربنا لمفعولًا و يخرونللأ ذقان يبكون و يزيدهم خشوعاً«.
سالكان با اخلاص را به تدبر در اين آيات شريفه توصيه و بر آن تاكيد مىكنيم. اين آيات را بخوانند، و عميقاً در معانى و دقايق آنها فكر كنند و توجه داشته باشند كه اينها كلام حق و حق كلام است.
به روشنى از اين آيات بر مىآيد: هر كس از علم، فهم و معرفت بالا بهرهمند باشد، با شنيدن آيات قرآن و تلاوت آنها به حقايق پى مىبرد، آنها را باور مىكند، وعدههاى ربوبى را مسلم مىبيند و مىفهمد، آنچه مىفهمد. در نتيجه، بر خضوع، خشوع و يقين او افزوده مىشود و شوق و اشتياق و خوف و خشيت وجود او را فرا مىگيرد. در عين اينكه مجاهدتش را بيشتر و كاملتر مىكند، راه فقر و مسكنت در پيش مىگيرد و در محضر ربوبى صورت بر خاك مىنهد و با سوز دل اشك مىريزد به اميد اينكه به سوز دل و اشك چشم او نظرى شود و عنايتى به سراغ وى آيد.
كسى كه حقيقتهاى موجود را درك نكرده، جهنم خود را- كه براى خود ساخته و در آن دست و پا مىزند- خوب نشناخته و پرده حايل را- كه با افتادن آن مصيبتها شروع مىگردد- آن چنان كه بايد، نفهميده است.
ناگفته نماند علم و معرفتى كه آيات مذكور به آن اشاره كرده و صاحبان آن را اهل سوز و اشك معرفى مىكند، علم رسمى و معرفت نظرى نيست بلكه علم و معرفت ديگر است و گر نه چه بسا عالمان و عارفانى كه از علم رسمى و عرفان نظرى، در حد بالا برخوردار بودهاند و هستند ليكن اين خصوصيات را نداشتهاند و ندارند.
به هر صورت، سوز دل و گريه، همراه با صورت بر خاك فقر نهادن، از خصوصيات عارفان و عالمان بالله است. قرآن كريم اين را از خصوصيات بارز پيامبران- كه تعليم دهندگان عارفان واقعى و عالمان بالله هستند- بر مىشمارد. در سوره »مريم« به ذكر جمعى از انبيا و برگزيدگان پرداخته و يكايك آنان را با اشاره به اوصافشان ياد مىكند و در خصوص آنان مىفرمايد:
»أولئك الذين أنعم الله عليهم من النبيين من ذرية آدم و ممن حملنا مع نوح و منذرية إب راهيم و إسرائيل و ممن هدينا و اجتبينا إذا تتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجداً و بكيا«.(1)
جمله »إذا تتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجداً و بكيا« از خضوع وسر به سجده نهادن، و گريههاى آنان به هنگام تلاوت آيات رحمان بر آنها خبر مىدهد چه از گريههاى شوق و محبت و چه از گريههاى خوف و خشيت.
دراين آيه رمز و اشارتى هم براى اهل توحيد هست كه رمزى دقيق و اشارتى لطيف است. در اول آيه از انعام الهى نسبت به جمع مذكور از پيامبران و برگزيدگان سخن به ميان مىآورد و مىگويد: اينان كه ذكرشان گذشت، همانها هستند كه خدا بر آنان انعام فرمود: »أولئك الذين أنعم الله عليهم من النبيين« سپس در آخر آيه با جمله »اذا تتلى عليهم« به خضوع، سجده و گريههاى آنان به عنوان نمونه بارزى از
انعام الهى نسبت به ايشان اشاره مىكند و اين، اشارتى است لطيف به اين رمز دقيق كه: خضوع و سجده و سوز دل و گريه، به هر كسى دهند، از انعام و تفضلات او است.
گريه و خنده غم و شادى دل
هر يكى از معدنى دان مستقل
هر يكى را مخزن و مفتاح آن
اى برادر در كف فتاح دان(2)
حافظ هم گويد:
سوز دل اشك روان آه سحر ناله شب
اين همه از نظر لطف شما مىبينم
قرآن در جاى ديگر مىفرمايد:
»و من يؤمن بالله يهد قلبه« »و هر كس به خدا ايمان بياورد، خدا دل او را هدايت مىكند«.
رسول خدا )ص( نيز مىفرمايد: »قلب المؤمن بين اصبعين من اصابع الرحمن«.(3)
امام باقر )ع( هم فرموده است: »ان القلوب بين اصبعين من اصابع الله، يقلبها كيف يشاء، ساعة كذا، و ساعة كذا«.(4)
از اين دو روايت در اين باب، هر كسى مىتواند به اندازه خود استفادهها داشته باشد. از روايت اول بر مىآيد: دل آن كس كه ايمان جدى به خداى متعال آورده، تحت تصرف اسم »رحمن« و تحت تدبير و تربيت تجليات اين اسم است يعنى، دلهاى صاحبان ايمان به حسب صلاحيتها، استعدادها و حالات گوناگون، تحت ولايت مظاهر گوناگون اين اسم است.
از روايت دوم بر مىآيد كه دلها- چه دلهاى صاحبان ايمان و چه دلهاى غير آنان- تحت تصرف اسم »الله« است و اين اسم مبارك با ظهور در مظاهر اسما، هر دلى را به حسب آن تحت تدبير قرار مىدهد و حال به حال مىكند آن چنان كه مىخواهد، ساعتى چنين و ساعتى چنان.
سالك بايد گريه با اخلاص را در سلوك عبودى، در هر حال و هر مقامى مغتنم بداند مخصوصاً در اين مقام )مقام استغفار(. هر چه با سوز دل و احتراق باشد، قدر آن را بداند و هر وقت چنين توفيقى دست داد، تضرع و دعا و اصرار در استغفار را با چيز ديگر عوض نكند و مراقب باشد دشمن او را فريب ندهد و از راهى كه به روى وى باز شده است، به لطايف الحيل باز ندارد. پس گريه و تضرع و دعا و استغفار را قطع نكند و حال خود را بهم نزند و به بعد حواله ندهد كه اين عنايتها به آسانى حاصل نگردد و اين فرصتها، هميشه به دست نيايد.
امام صادق )ع( مىفرمايد: »اذا اقشعر جلدك و دمعت عيناك، فدونك دونك، فقد قصد قصدك«.(5)
اشك مىبار و همى سوز از طلب
همچو شعمى سربريده جمله شب(6)
آن سوى سوزها و گريهها
سوز دل عارفان و گريه مشتاقان و خائفان، در اين سوى پرده »سوز دل و گريه« است و در آن سوى پرده »آرامشها، لذتها، ابتهاجها و كرامتها«.
اينك با استفاده از بيانات رسول اكرم و ائمه اطهار )ع( اين معنا را به اجمال توضيح مىدهيم:
1. سوز و گريه و آرامش و اطمينان
امام صادق )ع( فرموده است: »كل عين باكية يوم القيامة الا ثلاثة: عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعة الله و عين بكت فى جوف الليل من خشية الله«(7) »هر چشمى در روز قيامت گريان است مگر چشمى كه از محارم خدا اجتناب كند و چشمى كه شب را در طاعتخدا بيدار باشد و چشمى كه در دل شب از خشيتخدا گريهكند«.
از اين بيان بر مىآيد آنچه در اين سوى پرده به صورت خشيت از خدا و سوز و گريه در دل شب مىباشد در پشت پرده به صورت آرامش و اطمينان است و به هنگام آشكار شدن حقايق پشت پرده )در روز قيامت( به ظهور مىرسد.
روز قيامت، روز ظهور بواطن و سراير و روز آشكار شدن حقايق پشت پرده است و آنچه در آن روز پيش مىآيد، حقيقتهايى است كه در پشت پرده موجود است.
2. سوز و گريه و لذت و ابتهاج
رسول اكرم )ص( فرموده است: »ان الله يحب كل قلب حزين« »خداى متعال هر دل محزون را دوست مىدارد«.(8)
دوست داشتن جناب او، به معناى جذب بنده به سوى خود است. در نتيجه، معناى حديث اين مىشود كه دل بنده در حال سوز و گريه، در آن سوى پرده مجذوب به سوى او است، در حال جذبه و در لذت و ابتهاج مخصوص آن است.
امام باقر )ع( هم مىفرمايد: »ما من قطرة احب الى الله عزوجل من قطرة دموع فى سواد الليل مخافة من الله لا يراد بها غيره«(9) »هيچ قطرهاى نيست كه نزد خداى عزوجل محبوبتر باشد از قطره اشك
در ظلمتشب كه از خوف خدا باشد و غير از جانب او منظورى نباشد«.
اين بدان معنا است كه بنده در حال سوز و گريه در دل شب- آنجا كه از خوف خداى متعال اشك مىريزد- محبوب جناب او است يعنى، در پشت پرده مجذوب به سوى او و در لذت و ابتهاج جذبات ربوبى است.
پشت پرده جذبههاى ربوبى است كه متصلًا سالك را مجذوب مىكند و همين جذبهها است كه در اين سو به شكل سوز و اشك به ظهور مىرسد.
اين طرف، غم و پريشانى دل و اشك ديدهها است و آن طرف، جذبهها يعنى، شادى دل، ابتهاج شراب طهور و لذت شهود است.
بر رهگذرت بستهام از ديده دو صد جوى باشد كه تو چون سرو خرامان به درآيى(10)
اگر كسى باشد كه اشراف و احاطه بر اين سو و آن سو داشته باشد يعنى در افق بالايى قرار بگيرد كه هم اين طرف پرده را ببيند، هم آن طرف پرده را، چيز عجيبى خواهد ديد. يك شخص را در يك زمان در دو حالت- كه نقطه مقابل هم هستند- مشاهده خواهد كرد.
در اين طرف )طرف دنيوى( او را در سوز و گداز و اشك و نياز خواهد ديد و در آن طرف )طرف اخروى( در ابتهاج شراب طهور، لذت شهود و نعمتها و كرامتها واقعاً تحيّرآور است كه باطن غم، شادى باطن شادى، غم باطن گريه، خنده و باطن خنده، گريه باشد.
تحيّر بالاتر در اين است كه ما پيش خود گمان مىكنيم از هستى و دقايق آن و اسرار و عجايب آن چيزى فهميدهايم همين گمان آنچه را كه بايد بكند، كرده است چيزى كه هست، توجه به اين معنا هم نيست.
3. سوز و گريه و قرب حضرت مقصود
امام صادق )ع( در روايتى به ابى بصير در خصوص دعا و گريه مطالبى را مىفرمايد و در ضمن آن از پدر بزرگوارش امام باقر )ع( نقل مىكند كه فرمود:
»ان اقرب ما يكون العبد من الرب عزوجل و هو ساجد باك«(11) »نزديكترين حالتبنده نسبتبه پروردگار عزوجل، حالتى است كه او در سجده با گريه است«.
از اين بيان هم استفاده مىشود كه اين سوى قضيه، با سوز دل صورت بر خاك نهادن و گريه كردن است و در همان حال آن سوى قضيه به حضرت معبود نزديك شدن و در جوار او متنعّم و مبتهج گشتن.
حافظ زديده دانه اشكى همى فشان
باشد كه مرغ وصل كند قصد دام ما
پي نوشت :
(1) مريم (19)، آيه 58.
(2) دفتر پنجم مثنوى.
(3) بحار الانوار، ج 70، ص 39.
(4) همان، ج 70، ص 53.
(5) اصول كافى، ج 2، ص 478.
(6) دفتر پنجم مثنوى.
(7) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعاء، باب البكاء.
(8) بحار الانوار، ج 73، ص 157.
(9) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعا، باب البكاء.
(10) حافظ.
(11) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعا، باب البكاء.
يك. سوز دل و گريه
سالك بايد سوز دل و گريه با اخلاص را در مقام استغفار، بسيار عزيز و مغتنم بداند و در تحصيل آن بكوشد. اگر در تحصيل اصل آن هم موفق نشد يعنى، سوز و اشك را به دست نياورد، لااقل بااخلاص در تحصيل حال گريه- )تباكى(- جديت كند.
به طور كلى، در سلوك عبادى، در هر حال و هر مقامى- چه حال و مقام استغفار باشد و چه غير آن- سوز دل و گريه را حسابى هست كه شرح آن در عبارت نگنجد و تفسير آن در بيان نيايد.
سوز دل و گريه، چه از شوق باشد، چه از خوف، چه در مقام استغفار باشد، چه در مقام تلاوت آيات و استماع آنها، چه در حال سجده باشد و چه در حال ديگر، هر كجا و هر مقامى باشد، از درك بالا و فهم و شعور سرچشمه مىگيرد. آن كه مىفهمد، مىسوزد و اشك مىريزد و آن كه نمىفهمد، نه مىسوزد و نه اشك مىريزد.
اگر به آيات 107 -109 سوره »اسراء« نظر افكنيم، خواهيم ديد اين آيات به روشنى مىگويد: راه و روش آنان كه مىفهمند، خضوع در برابر آيات حق، خشوع دل و سوز و گريه است:
»قل آمنوا به أو لا تؤمنوا إن الذين أوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرونللأ ذقان سجداً و يقولون سبحان ربنا إن كان وعد ربنا لمفعولًا و يخرونللأ ذقان يبكون و يزيدهم خشوعاً«.
سالكان با اخلاص را به تدبر در اين آيات شريفه توصيه و بر آن تاكيد مىكنيم. اين آيات را بخوانند، و عميقاً در معانى و دقايق آنها فكر كنند و توجه داشته باشند كه اينها كلام حق و حق كلام است.
به روشنى از اين آيات بر مىآيد: هر كس از علم، فهم و معرفت بالا بهرهمند باشد، با شنيدن آيات قرآن و تلاوت آنها به حقايق پى مىبرد، آنها را باور مىكند، وعدههاى ربوبى را مسلم مىبيند و مىفهمد، آنچه مىفهمد. در نتيجه، بر خضوع، خشوع و يقين او افزوده مىشود و شوق و اشتياق و خوف و خشيت وجود او را فرا مىگيرد. در عين اينكه مجاهدتش را بيشتر و كاملتر مىكند، راه فقر و مسكنت در پيش مىگيرد و در محضر ربوبى صورت بر خاك مىنهد و با سوز دل اشك مىريزد به اميد اينكه به سوز دل و اشك چشم او نظرى شود و عنايتى به سراغ وى آيد.
كسى كه حقيقتهاى موجود را درك نكرده، جهنم خود را- كه براى خود ساخته و در آن دست و پا مىزند- خوب نشناخته و پرده حايل را- كه با افتادن آن مصيبتها شروع مىگردد- آن چنان كه بايد، نفهميده است.
ناگفته نماند علم و معرفتى كه آيات مذكور به آن اشاره كرده و صاحبان آن را اهل سوز و اشك معرفى مىكند، علم رسمى و معرفت نظرى نيست بلكه علم و معرفت ديگر است و گر نه چه بسا عالمان و عارفانى كه از علم رسمى و عرفان نظرى، در حد بالا برخوردار بودهاند و هستند ليكن اين خصوصيات را نداشتهاند و ندارند.
به هر صورت، سوز دل و گريه، همراه با صورت بر خاك فقر نهادن، از خصوصيات عارفان و عالمان بالله است. قرآن كريم اين را از خصوصيات بارز پيامبران- كه تعليم دهندگان عارفان واقعى و عالمان بالله هستند- بر مىشمارد. در سوره »مريم« به ذكر جمعى از انبيا و برگزيدگان پرداخته و يكايك آنان را با اشاره به اوصافشان ياد مىكند و در خصوص آنان مىفرمايد:
»أولئك الذين أنعم الله عليهم من النبيين من ذرية آدم و ممن حملنا مع نوح و منذرية إب راهيم و إسرائيل و ممن هدينا و اجتبينا إذا تتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجداً و بكيا«.(1)
جمله »إذا تتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجداً و بكيا« از خضوع وسر به سجده نهادن، و گريههاى آنان به هنگام تلاوت آيات رحمان بر آنها خبر مىدهد چه از گريههاى شوق و محبت و چه از گريههاى خوف و خشيت.
دراين آيه رمز و اشارتى هم براى اهل توحيد هست كه رمزى دقيق و اشارتى لطيف است. در اول آيه از انعام الهى نسبت به جمع مذكور از پيامبران و برگزيدگان سخن به ميان مىآورد و مىگويد: اينان كه ذكرشان گذشت، همانها هستند كه خدا بر آنان انعام فرمود: »أولئك الذين أنعم الله عليهم من النبيين« سپس در آخر آيه با جمله »اذا تتلى عليهم« به خضوع، سجده و گريههاى آنان به عنوان نمونه بارزى از
انعام الهى نسبت به ايشان اشاره مىكند و اين، اشارتى است لطيف به اين رمز دقيق كه: خضوع و سجده و سوز دل و گريه، به هر كسى دهند، از انعام و تفضلات او است.
گريه و خنده غم و شادى دل
هر يكى از معدنى دان مستقل
هر يكى را مخزن و مفتاح آن
اى برادر در كف فتاح دان(2)
حافظ هم گويد:
سوز دل اشك روان آه سحر ناله شب
اين همه از نظر لطف شما مىبينم
قرآن در جاى ديگر مىفرمايد:
»و من يؤمن بالله يهد قلبه« »و هر كس به خدا ايمان بياورد، خدا دل او را هدايت مىكند«.
رسول خدا )ص( نيز مىفرمايد: »قلب المؤمن بين اصبعين من اصابع الرحمن«.(3)
امام باقر )ع( هم فرموده است: »ان القلوب بين اصبعين من اصابع الله، يقلبها كيف يشاء، ساعة كذا، و ساعة كذا«.(4)
از اين دو روايت در اين باب، هر كسى مىتواند به اندازه خود استفادهها داشته باشد. از روايت اول بر مىآيد: دل آن كس كه ايمان جدى به خداى متعال آورده، تحت تصرف اسم »رحمن« و تحت تدبير و تربيت تجليات اين اسم است يعنى، دلهاى صاحبان ايمان به حسب صلاحيتها، استعدادها و حالات گوناگون، تحت ولايت مظاهر گوناگون اين اسم است.
از روايت دوم بر مىآيد كه دلها- چه دلهاى صاحبان ايمان و چه دلهاى غير آنان- تحت تصرف اسم »الله« است و اين اسم مبارك با ظهور در مظاهر اسما، هر دلى را به حسب آن تحت تدبير قرار مىدهد و حال به حال مىكند آن چنان كه مىخواهد، ساعتى چنين و ساعتى چنان.
سالك بايد گريه با اخلاص را در سلوك عبودى، در هر حال و هر مقامى مغتنم بداند مخصوصاً در اين مقام )مقام استغفار(. هر چه با سوز دل و احتراق باشد، قدر آن را بداند و هر وقت چنين توفيقى دست داد، تضرع و دعا و اصرار در استغفار را با چيز ديگر عوض نكند و مراقب باشد دشمن او را فريب ندهد و از راهى كه به روى وى باز شده است، به لطايف الحيل باز ندارد. پس گريه و تضرع و دعا و استغفار را قطع نكند و حال خود را بهم نزند و به بعد حواله ندهد كه اين عنايتها به آسانى حاصل نگردد و اين فرصتها، هميشه به دست نيايد.
امام صادق )ع( مىفرمايد: »اذا اقشعر جلدك و دمعت عيناك، فدونك دونك، فقد قصد قصدك«.(5)
اشك مىبار و همى سوز از طلب
همچو شعمى سربريده جمله شب(6)
آن سوى سوزها و گريهها
سوز دل عارفان و گريه مشتاقان و خائفان، در اين سوى پرده »سوز دل و گريه« است و در آن سوى پرده »آرامشها، لذتها، ابتهاجها و كرامتها«.
اينك با استفاده از بيانات رسول اكرم و ائمه اطهار )ع( اين معنا را به اجمال توضيح مىدهيم:
1. سوز و گريه و آرامش و اطمينان
امام صادق )ع( فرموده است: »كل عين باكية يوم القيامة الا ثلاثة: عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعة الله و عين بكت فى جوف الليل من خشية الله«(7) »هر چشمى در روز قيامت گريان است مگر چشمى كه از محارم خدا اجتناب كند و چشمى كه شب را در طاعتخدا بيدار باشد و چشمى كه در دل شب از خشيتخدا گريهكند«.
از اين بيان بر مىآيد آنچه در اين سوى پرده به صورت خشيت از خدا و سوز و گريه در دل شب مىباشد در پشت پرده به صورت آرامش و اطمينان است و به هنگام آشكار شدن حقايق پشت پرده )در روز قيامت( به ظهور مىرسد.
روز قيامت، روز ظهور بواطن و سراير و روز آشكار شدن حقايق پشت پرده است و آنچه در آن روز پيش مىآيد، حقيقتهايى است كه در پشت پرده موجود است.
2. سوز و گريه و لذت و ابتهاج
رسول اكرم )ص( فرموده است: »ان الله يحب كل قلب حزين« »خداى متعال هر دل محزون را دوست مىدارد«.(8)
دوست داشتن جناب او، به معناى جذب بنده به سوى خود است. در نتيجه، معناى حديث اين مىشود كه دل بنده در حال سوز و گريه، در آن سوى پرده مجذوب به سوى او است، در حال جذبه و در لذت و ابتهاج مخصوص آن است.
امام باقر )ع( هم مىفرمايد: »ما من قطرة احب الى الله عزوجل من قطرة دموع فى سواد الليل مخافة من الله لا يراد بها غيره«(9) »هيچ قطرهاى نيست كه نزد خداى عزوجل محبوبتر باشد از قطره اشك
در ظلمتشب كه از خوف خدا باشد و غير از جانب او منظورى نباشد«.
اين بدان معنا است كه بنده در حال سوز و گريه در دل شب- آنجا كه از خوف خداى متعال اشك مىريزد- محبوب جناب او است يعنى، در پشت پرده مجذوب به سوى او و در لذت و ابتهاج جذبات ربوبى است.
پشت پرده جذبههاى ربوبى است كه متصلًا سالك را مجذوب مىكند و همين جذبهها است كه در اين سو به شكل سوز و اشك به ظهور مىرسد.
اين طرف، غم و پريشانى دل و اشك ديدهها است و آن طرف، جذبهها يعنى، شادى دل، ابتهاج شراب طهور و لذت شهود است.
بر رهگذرت بستهام از ديده دو صد جوى باشد كه تو چون سرو خرامان به درآيى(10)
اگر كسى باشد كه اشراف و احاطه بر اين سو و آن سو داشته باشد يعنى در افق بالايى قرار بگيرد كه هم اين طرف پرده را ببيند، هم آن طرف پرده را، چيز عجيبى خواهد ديد. يك شخص را در يك زمان در دو حالت- كه نقطه مقابل هم هستند- مشاهده خواهد كرد.
در اين طرف )طرف دنيوى( او را در سوز و گداز و اشك و نياز خواهد ديد و در آن طرف )طرف اخروى( در ابتهاج شراب طهور، لذت شهود و نعمتها و كرامتها واقعاً تحيّرآور است كه باطن غم، شادى باطن شادى، غم باطن گريه، خنده و باطن خنده، گريه باشد.
تحيّر بالاتر در اين است كه ما پيش خود گمان مىكنيم از هستى و دقايق آن و اسرار و عجايب آن چيزى فهميدهايم همين گمان آنچه را كه بايد بكند، كرده است چيزى كه هست، توجه به اين معنا هم نيست.
3. سوز و گريه و قرب حضرت مقصود
امام صادق )ع( در روايتى به ابى بصير در خصوص دعا و گريه مطالبى را مىفرمايد و در ضمن آن از پدر بزرگوارش امام باقر )ع( نقل مىكند كه فرمود:
»ان اقرب ما يكون العبد من الرب عزوجل و هو ساجد باك«(11) »نزديكترين حالتبنده نسبتبه پروردگار عزوجل، حالتى است كه او در سجده با گريه است«.
از اين بيان هم استفاده مىشود كه اين سوى قضيه، با سوز دل صورت بر خاك نهادن و گريه كردن است و در همان حال آن سوى قضيه به حضرت معبود نزديك شدن و در جوار او متنعّم و مبتهج گشتن.
حافظ زديده دانه اشكى همى فشان
باشد كه مرغ وصل كند قصد دام ما
پي نوشت :
(1) مريم (19)، آيه 58.
(2) دفتر پنجم مثنوى.
(3) بحار الانوار، ج 70، ص 39.
(4) همان، ج 70، ص 53.
(5) اصول كافى، ج 2، ص 478.
(6) دفتر پنجم مثنوى.
(7) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعاء، باب البكاء.
(8) بحار الانوار، ج 73، ص 157.
(9) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعا، باب البكاء.
(10) حافظ.
(11) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعا، باب البكاء.