چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

از نگاه عرفانى چگونه مى‏توان سوز و گريه براى امام حسين(علیه السلام) را با عشق به خدا و سير و سلوك پيوند داد؟


پاسخ :
يك. سوز دل و گريه
سالك بايد سوز دل و گريه با اخلاص را در مقام استغفار، بسيار عزيز و مغتنم بداند و در تحصيل آن بكوشد. اگر در تحصيل اصل آن هم موفق نشد يعنى، سوز و اشك را به دست نياورد، لااقل بااخلاص در تحصيل حال گريه- )تباكى(- جديت كند.
به طور كلى، در سلوك عبادى، در هر حال و هر مقامى- چه حال و مقام استغفار باشد و چه غير آن- سوز دل و گريه را حسابى هست كه شرح آن در عبارت نگنجد و تفسير آن در بيان نيايد.
سوز دل و گريه، چه از شوق باشد، چه از خوف، چه در مقام استغفار باشد، چه در مقام تلاوت آيات و استماع آنها، چه در حال سجده باشد و چه در حال ديگر، هر كجا و هر مقامى باشد، از درك بالا و فهم و شعور سرچشمه مى‏گيرد. آن كه مى‏فهمد، مى‏سوزد و اشك مى‏ريزد و آن كه نمى‏فهمد، نه مى‏سوزد و نه اشك مى‏ريزد.
اگر به آيات 107 -109 سوره »اسراء« نظر افكنيم، خواهيم ديد اين آيات به روشنى مى‏گويد: راه و روش آنان كه مى‏فهمند، خضوع در برابر آيات حق، خشوع دل و سوز و گريه است:
»قل آمنوا به أو لا تؤمنوا إن الذين أوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرون‏للأ ذقان سجداً و يقولون سبحان ربنا إن كان وعد ربنا لمفعولًا و يخرون‏للأ ذقان يبكون و يزيدهم خشوعاً«.
سالكان با اخلاص را به تدبر در اين آيات شريفه توصيه و بر آن تاكيد مى‏كنيم. اين آيات را بخوانند، و عميقاً در معانى و دقايق آنها فكر كنند و توجه داشته باشند كه اينها كلام حق و حق كلام است.
به روشنى از اين آيات بر مى‏آيد: هر كس از علم، فهم و معرفت بالا بهره‏مند باشد، با شنيدن آيات قرآن و تلاوت آنها به حقايق پى مى‏برد، آنها را باور مى‏كند، وعده‏هاى ربوبى را مسلم مى‏بيند و مى‏فهمد، آنچه مى‏فهمد. در نتيجه، بر خضوع، خشوع و يقين او افزوده مى‏شود و شوق و اشتياق و خوف و خشيت وجود او را فرا مى‏گيرد. در عين اينكه مجاهدتش را بيشتر و كامل‏تر مى‏كند، راه فقر و مسكنت در پيش مى‏گيرد و در محضر ربوبى صورت بر خاك مى‏نهد و با سوز دل اشك مى‏ريزد به اميد اينكه به سوز دل و اشك چشم او نظرى شود و عنايتى به سراغ وى آيد.
كسى كه حقيقت‏هاى موجود را درك نكرده، جهنم خود را- كه براى خود ساخته و در آن دست و پا مى‏زند- خوب نشناخته و پرده حايل را- كه با افتادن آن مصيبت‏ها شروع مى‏گردد- آن چنان كه بايد، نفهميده است.
ناگفته نماند علم و معرفتى كه آيات مذكور به آن اشاره كرده و صاحبان آن را اهل سوز و اشك معرفى مى‏كند، علم رسمى و معرفت نظرى نيست بلكه علم و معرفت ديگر است و گر نه چه بسا عالمان و عارفانى كه از علم رسمى و عرفان نظرى، در حد بالا برخوردار بوده‏اند و هستند ليكن اين خصوصيات را نداشته‏اند و ندارند.
به هر صورت، سوز دل و گريه، همراه با صورت بر خاك فقر نهادن، از خصوصيات عارفان و عالمان بالله است. قرآن كريم اين را از خصوصيات بارز پيامبران- كه تعليم دهندگان عارفان واقعى و عالمان بالله هستند- بر مى‏شمارد. در سوره »مريم« به ذكر جمعى از انبيا و برگزيدگان پرداخته و يكايك آنان را با اشاره به اوصاف‏شان ياد مى‏كند و در خصوص آنان مى‏فرمايد:
»أولئك الذين أنعم الله عليهم من النبيين من ذرية آدم و ممن حملنا مع نوح و من‏ذرية إب راهيم و إسرائيل و ممن هدينا و اجتبينا إذا تتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجداً و بكيا«.(1)
جمله »إذا تتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجداً و بكيا« از خضوع وسر به سجده نهادن، و گريه‏هاى آنان به هنگام تلاوت آيات رحمان بر آنها خبر مى‏دهد چه از گريه‏هاى شوق و محبت و چه از گريه‏هاى خوف و خشيت.
دراين آيه رمز و اشارتى هم براى اهل توحيد هست كه رمزى دقيق و اشارتى لطيف است. در اول آيه از انعام الهى نسبت به جمع مذكور از پيامبران و برگزيدگان سخن به ميان مى‏آورد و مى‏گويد: اينان كه ذكرشان گذشت، همان‏ها هستند كه خدا بر آنان انعام فرمود: »أولئك الذين أنعم الله عليهم من النبيين« سپس در آخر آيه با جمله »اذا تتلى عليهم« به خضوع، سجده و گريه‏هاى آنان به عنوان نمونه بارزى از
انعام الهى نسبت به ايشان اشاره مى‏كند و اين، اشارتى است لطيف به اين رمز دقيق كه: خضوع و سجده و سوز دل و گريه، به هر كسى دهند، از انعام و تفضلات او است.
گريه و خنده غم و شادى دل
هر يكى از معدنى دان مستقل‏
هر يكى را مخزن و مفتاح آن
اى برادر در كف فتاح دان(2)‏
حافظ هم گويد:
سوز دل اشك روان آه سحر ناله شب
اين همه از نظر لطف شما مى‏بينم‏
قرآن در جاى ديگر مى‏فرمايد:
»و من يؤمن بالله يهد قلبه« »و هر كس به خدا ايمان بياورد، خدا دل او را هدايت مى‏كند«.
رسول خدا )ص( نيز مى‏فرمايد: »قلب المؤمن بين اصبعين من اصابع الرحمن«.(3)
امام باقر )ع( هم فرموده است: »ان القلوب بين اصبعين من اصابع الله، يقلبها كيف يشاء، ساعة كذا، و ساعة كذا«.(4)
از اين دو روايت در اين باب، هر كسى مى‏تواند به اندازه خود استفاده‏ها داشته باشد. از روايت اول بر مى‏آيد: دل آن كس كه ايمان جدى به خداى متعال آورده، تحت تصرف اسم »رحمن« و تحت تدبير و تربيت تجليات اين اسم است يعنى، دل‏هاى صاحبان ايمان به حسب صلاحيت‏ها، استعدادها و حالات گوناگون، تحت ولايت مظاهر گوناگون اين اسم است.
از روايت دوم بر مى‏آيد كه دل‏ها- چه دل‏هاى صاحبان ايمان و چه دل‏هاى غير آنان- تحت تصرف اسم »الله« است و اين اسم مبارك با ظهور در مظاهر اسما، هر دلى را به حسب آن تحت تدبير قرار مى‏دهد و حال به حال مى‏كند آن چنان كه مى‏خواهد، ساعتى چنين و ساعتى چنان.
سالك بايد گريه با اخلاص را در سلوك عبودى، در هر حال و هر مقامى مغتنم بداند مخصوصاً در اين مقام )مقام استغفار(. هر چه با سوز دل و احتراق باشد، قدر آن را بداند و هر وقت چنين توفيقى دست داد، تضرع و دعا و اصرار در استغفار را با چيز ديگر عوض نكند و مراقب باشد دشمن او را فريب ندهد و از راهى كه به روى وى باز شده است، به لطايف الحيل باز ندارد. پس گريه و تضرع و دعا و استغفار را قطع نكند و حال خود را بهم نزند و به بعد حواله ندهد كه اين عنايت‏ها به آسانى حاصل نگردد و اين فرصت‏ها، هميشه به دست نيايد.
امام صادق )ع( مى‏فرمايد: »اذا اقشعر جلدك و دمعت عيناك، فدونك دونك، فقد قصد قصدك«.(5)
اشك مى‏بار و همى سوز از طلب
همچو شعمى سربريده جمله شب‏(6)
آن سوى سوزها و گريه‏ها
سوز دل عارفان و گريه مشتاقان و خائفان، در اين سوى پرده »سوز دل و گريه« است و در آن سوى پرده »آرامش‏ها، لذت‏ها، ابتهاج‏ها و كرامت‏ها«.
اينك با استفاده از بيانات رسول اكرم و ائمه اطهار )ع( اين معنا را به اجمال توضيح مى‏دهيم:
1. سوز و گريه و آرامش و اطمينان
امام صادق )ع( فرموده است: »كل عين باكية يوم القيامة الا ثلاثة: عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعة الله و عين بكت فى جوف الليل من خشية الله«(7) »هر چشمى در روز قيامت گريان است مگر چشمى كه از محارم خدا اجتناب كند و چشمى كه شب را در طاعت‏خدا بيدار باشد و چشمى كه در دل شب از خشيت‏خدا گريه‏كند«.
از اين بيان بر مى‏آيد آنچه در اين سوى پرده به صورت خشيت از خدا و سوز و گريه در دل شب مى‏باشد در پشت پرده به صورت آرامش و اطمينان است و به هنگام آشكار شدن حقايق پشت پرده )در روز قيامت( به ظهور مى‏رسد.
روز قيامت، روز ظهور بواطن و سراير و روز آشكار شدن حقايق پشت پرده است و آنچه در آن روز پيش مى‏آيد، حقيقت‏هايى است كه در پشت پرده موجود است.
2. سوز و گريه و لذت و ابتهاج
رسول اكرم )ص( فرموده است: »ان الله يحب كل قلب حزين« »خداى متعال هر دل محزون را دوست مى‏دارد«.(8)
دوست داشتن جناب او، به معناى جذب بنده به سوى خود است. در نتيجه، معناى حديث اين مى‏شود كه دل بنده در حال سوز و گريه، در آن سوى پرده مجذوب به سوى او است، در حال جذبه و در لذت و ابتهاج مخصوص آن است.
امام باقر )ع( هم مى‏فرمايد: »ما من قطرة احب الى الله عزوجل من قطرة دموع فى سواد الليل مخافة من الله لا يراد بها غيره«(9) »هيچ قطره‏اى نيست كه نزد خداى عزوجل محبوب‏تر باشد از قطره اشك
در ظلمت‏شب كه از خوف خدا باشد و غير از جانب او منظورى نباشد«.
اين بدان معنا است كه بنده در حال سوز و گريه در دل شب- آنجا كه از خوف خداى متعال اشك مى‏ريزد- محبوب جناب او است يعنى، در پشت پرده مجذوب به سوى او و در لذت و ابتهاج جذبات ربوبى است.
پشت پرده جذبه‏هاى ربوبى است كه متصلًا سالك را مجذوب مى‏كند و همين جذبه‏ها است كه در اين سو به شكل سوز و اشك به ظهور مى‏رسد.
اين طرف، غم و پريشانى دل و اشك ديده‏ها است و آن طرف، جذبه‏ها يعنى، شادى دل، ابتهاج شراب طهور و لذت شهود است.
بر رهگذرت بسته‏ام از ديده دو صد جوى باشد كه تو چون سرو خرامان به درآيى‏(10)
اگر كسى باشد كه اشراف و احاطه بر اين سو و آن سو داشته باشد يعنى در افق بالايى قرار بگيرد كه هم اين طرف پرده را ببيند، هم آن طرف پرده را، چيز عجيبى خواهد ديد. يك شخص را در يك زمان در دو حالت- كه نقطه مقابل هم هستند- مشاهده خواهد كرد.
در اين طرف )طرف دنيوى( او را در سوز و گداز و اشك و نياز خواهد ديد و در آن طرف )طرف اخروى( در ابتهاج شراب طهور، لذت شهود و نعمت‏ها و كرامت‏ها واقعاً تحيّرآور است كه باطن غم، شادى باطن شادى، غم باطن گريه، خنده و باطن خنده، گريه باشد.
تحيّر بالاتر در اين است كه ما پيش خود گمان مى‏كنيم از هستى و دقايق آن و اسرار و عجايب آن چيزى فهميده‏ايم همين گمان آنچه را كه بايد بكند، كرده است چيزى كه هست، توجه به اين معنا هم نيست.
3. سوز و گريه و قرب حضرت مقصود
امام صادق )ع( در روايتى به ابى بصير در خصوص دعا و گريه مطالبى را مى‏فرمايد و در ضمن آن از پدر بزرگوارش امام باقر )ع( نقل مى‏كند كه فرمود:
»ان اقرب ما يكون العبد من الرب عزوجل و هو ساجد باك«(11) »نزديك‏ترين حالت‏بنده نسبت‏به پروردگار عزوجل، حالتى است كه او در سجده با گريه است«.
از اين بيان هم استفاده مى‏شود كه اين سوى قضيه، با سوز دل صورت بر خاك نهادن و گريه كردن است و در همان حال آن سوى قضيه به حضرت معبود نزديك شدن و در جوار او متنعّم و مبتهج گشتن.
حافظ زديده دانه اشكى همى فشان
باشد كه مرغ وصل كند قصد دام ما
پي نوشت :
(1) مريم (19)، آيه 58.
(2) دفتر پنجم مثنوى.
(3) بحار الانوار، ج 70، ص 39.
(4) همان، ج 70، ص 53.
(5) اصول كافى، ج 2، ص 478.
(6) دفتر پنجم مثنوى.
(7) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعاء، باب البكاء.
(8) بحار الانوار، ج 73، ص 157.
(9) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعا، باب البكاء.
(10) حافظ.
(11) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعا، باب البكاء.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.