پرسش :
در جواب كساني كه زيارت عاشورا را متعلق به عصر بني اميه مي دانند چه بايد گفت؟ و لعن آنها و همفكرانشان براي چيست؟
پاسخ :
1. طبق سند زيارت عاشورا، (كامل الزيارات، ابن قولويه و مصباح، شيخ طوسى) اين زيارت در عصر امام صادق (ع) وارد شده كه همزمان يا بعد از سقوط بنى اميه و روى كارآمدن بنى عباس است و توسط ائمه بعدى نيز تأكيد شده است بنابراين فلسفهى زيارت عاشورا، هرگز نمىتواند منحصر در نكتهاى باشد كه از قول برخى روشنفكران نقل كرديد.
2. از جمله فلسفههاى زيارت عاشورا، ايجاد روحيهى انقلابى و ستمستيزى است همچنان كه در اين زيارت مىخوانيم «انّى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم» يعنى نكتهى «جان گرفتن شيعه» منحصر به زمان بنى اميه نيست. همچنين موجب ايجاد علقه و ارتباط محكم عاطفى و معنوى با ائمه معصومين كه اسوهها و الگوهاى هدايت بشرند، مىباشد، كه آثار سازندهى تربيتى و هدايتى خواهد داشت. يعنى از سويى موجب احياى مكتب و راه امام حسين (ع) و ائمه معصومين مىشود و از سوى ديگر آنچنان رابطهاى در زيارت كننده با آنان برقرار مىشود كه ديگر گذشت قرون و اعصار هرگز نمىتواند بين آنان جدايى افكند. همچنان كه، در ضمن دعاهاى موجود در زيارت عاشورا نيز خواسته شده است: «اللهم اجعل محياى محيا محمد و ال محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد» «اسئل الله ان يجعلنى معكم فى الدنيا و الاخرة و ان يثبت لى عندكم قدم صدق فى الدنيا و الاخره».
3. در مورد لعن، بايد گفت لعن كه به معناى دورى از لطف و رحمت الهى است، براى معاندان و محاربان با امام حسين (ع) و ظالمين به اسوهها و الگوهاى هدايت مردم، ابدى است. زيرا ملاك لعن، ابدى است. آنچه كه موجب لعن و نفرين نست به ظالمين به حق محمد و آل محمد (ص) شده است، و ملاك لعن است، چون باقى است لعن هم باقى است. علاوه بر اين، حقيقت و روح دين را همين حبّ و بغضها تشكيل مىدهد.
حبّ و عشق نسبت به كسانى كه بندگان مطيع و عارف درگاه الهى بودهاند و بغض نسبت به كسانى كه دشمن حق و حقيقت بودهاند (تولّى و تبرّى). همچنان كه در متون دينى آمده است «هل الدين الّا الحبّ؟ و هل الايمان الّا الحبّ و البغض؟ آيا دين و ايمان چيزى غير از حبّ و بغض است؟«.(1)
و در حديث قدسى آمده است: «خداوند به موسى (ع) فرمود: آيا هرگز كارى براى من انجام دادهاى؟ موسى عرض كرد:
برايت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را ياد كردم خداوند فرمود: نماز برهان و حجّت براى توست و روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است و صدقه، سايهى سرت و ياد من، نورى است براى تو چه كارى براى من كردهاى؟ موسى (ع) عرض كرد: مرا به كارى كه براى توست راهنمايى فرما. خداوند فرمود: اى موسى آيا هرگز براى من با كسى دوستى كردهاى و براى من با كسى دشمنى كردهاى؟ پس، موسى دانست كه برترين اعمال، حبّ و دوستى به خاطر خدا و بغض و دشمنى به خاطر خداست«.(2)
در زمينه حبّ و بغض به خاطر خدا، نقل متواتر از شيعه و سنى رسيده است. نبى اكرم (ص) مىفرمايد: «حبّ و بغض به خاطر خداوند، واجب است«.(3)
بنابراين، يكى ديگر از فلسفههاى زيارت عاشورا را همين تحكيم حبّ و بغض به خاطر خدا مىتوان برشمرد.
4. اين كه فرمودهايد از كجا مىدانيم همفكران بنى اميه نيز شامل لعن مىشوند؟ در پاسخ بايد گفت علاوه بر مطالب بند( 3 )كه گذشت، در متن زيارت عاشورا از پيروان و تابعين و دوستان وهمه كسانى كه به نوعى به عمل آنان راضى بودهاند، نام برده و زيارت كننده از آنان تبرى مىجويد.
پى نوشت ها:
(1)ميزان الحكمه، ج 2، ص 944
(2) همان، ص 966
(3) كنزالعمّال، ح 24688
1. طبق سند زيارت عاشورا، (كامل الزيارات، ابن قولويه و مصباح، شيخ طوسى) اين زيارت در عصر امام صادق (ع) وارد شده كه همزمان يا بعد از سقوط بنى اميه و روى كارآمدن بنى عباس است و توسط ائمه بعدى نيز تأكيد شده است بنابراين فلسفهى زيارت عاشورا، هرگز نمىتواند منحصر در نكتهاى باشد كه از قول برخى روشنفكران نقل كرديد.
2. از جمله فلسفههاى زيارت عاشورا، ايجاد روحيهى انقلابى و ستمستيزى است همچنان كه در اين زيارت مىخوانيم «انّى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم» يعنى نكتهى «جان گرفتن شيعه» منحصر به زمان بنى اميه نيست. همچنين موجب ايجاد علقه و ارتباط محكم عاطفى و معنوى با ائمه معصومين كه اسوهها و الگوهاى هدايت بشرند، مىباشد، كه آثار سازندهى تربيتى و هدايتى خواهد داشت. يعنى از سويى موجب احياى مكتب و راه امام حسين (ع) و ائمه معصومين مىشود و از سوى ديگر آنچنان رابطهاى در زيارت كننده با آنان برقرار مىشود كه ديگر گذشت قرون و اعصار هرگز نمىتواند بين آنان جدايى افكند. همچنان كه، در ضمن دعاهاى موجود در زيارت عاشورا نيز خواسته شده است: «اللهم اجعل محياى محيا محمد و ال محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد» «اسئل الله ان يجعلنى معكم فى الدنيا و الاخرة و ان يثبت لى عندكم قدم صدق فى الدنيا و الاخره».
3. در مورد لعن، بايد گفت لعن كه به معناى دورى از لطف و رحمت الهى است، براى معاندان و محاربان با امام حسين (ع) و ظالمين به اسوهها و الگوهاى هدايت مردم، ابدى است. زيرا ملاك لعن، ابدى است. آنچه كه موجب لعن و نفرين نست به ظالمين به حق محمد و آل محمد (ص) شده است، و ملاك لعن است، چون باقى است لعن هم باقى است. علاوه بر اين، حقيقت و روح دين را همين حبّ و بغضها تشكيل مىدهد.
حبّ و عشق نسبت به كسانى كه بندگان مطيع و عارف درگاه الهى بودهاند و بغض نسبت به كسانى كه دشمن حق و حقيقت بودهاند (تولّى و تبرّى). همچنان كه در متون دينى آمده است «هل الدين الّا الحبّ؟ و هل الايمان الّا الحبّ و البغض؟ آيا دين و ايمان چيزى غير از حبّ و بغض است؟«.(1)
و در حديث قدسى آمده است: «خداوند به موسى (ع) فرمود: آيا هرگز كارى براى من انجام دادهاى؟ موسى عرض كرد:
برايت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را ياد كردم خداوند فرمود: نماز برهان و حجّت براى توست و روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است و صدقه، سايهى سرت و ياد من، نورى است براى تو چه كارى براى من كردهاى؟ موسى (ع) عرض كرد: مرا به كارى كه براى توست راهنمايى فرما. خداوند فرمود: اى موسى آيا هرگز براى من با كسى دوستى كردهاى و براى من با كسى دشمنى كردهاى؟ پس، موسى دانست كه برترين اعمال، حبّ و دوستى به خاطر خدا و بغض و دشمنى به خاطر خداست«.(2)
در زمينه حبّ و بغض به خاطر خدا، نقل متواتر از شيعه و سنى رسيده است. نبى اكرم (ص) مىفرمايد: «حبّ و بغض به خاطر خداوند، واجب است«.(3)
بنابراين، يكى ديگر از فلسفههاى زيارت عاشورا را همين تحكيم حبّ و بغض به خاطر خدا مىتوان برشمرد.
4. اين كه فرمودهايد از كجا مىدانيم همفكران بنى اميه نيز شامل لعن مىشوند؟ در پاسخ بايد گفت علاوه بر مطالب بند( 3 )كه گذشت، در متن زيارت عاشورا از پيروان و تابعين و دوستان وهمه كسانى كه به نوعى به عمل آنان راضى بودهاند، نام برده و زيارت كننده از آنان تبرى مىجويد.
پى نوشت ها:
(1)ميزان الحكمه، ج 2، ص 944
(2) همان، ص 966
(3) كنزالعمّال، ح 24688