چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا تنبيه يك روش تربيتى است؟


پاسخ :
بيشتر دانشمندان و علماى اسلامى تنبيه رااز نظر اسلام جايز دانسته و براى آن شرايط و حدودى راتعيين مى‏كنند. در مورد تنبيه در اسلام بحثهاى مختصرى‏از سوى برخى از دانشگاهيان صورت گرفته است كه‏معمولا به ذكر نظرات و فتواى برخى از فقها اكتفا نموده وتفحص كمترى در روايت‏شده است. از سوى ديگرفقهاى اسلامى نيز معمولا به بيان حكم فقهى مساله اكتفاكرده و به جنبه‏هاى تربيتى و اخلاقى مساله و كم و كيف‏تنبيه در روايات كمتر وارد شده‏اند. از آنجايى كه روشن‏شدن اين بحث، بويژه از نظر اسلام، در محافل تربيتى ازاهميت‏خاصى برخوردار است‏برآنيم تا در رواياتى كه دراين زمينه وارد شده است جستجوى بيشترى نموده و به‏سؤالات بالا از منظر اسلام پاسخ گوئيم. در پايان نيزاشاره‏اى به نظر برخى از روانشناسان و مربيان تربيتى‏خواهيم داشت تا نشان دهيم كه نظر روانشناسان و مربيان‏تربيتى چه مقدار با نظر اسلام هماهنگ است.
تنبيه در لغت‏به معناى آگاهانيدن، بيدار كردن، واقف‏گردانيدن به چيزى و آگاه و هوشيار كردن آمده است. (1) ودر اصطلاح به عملى گفته مى‏شود كه لازمه آن آگاه وهوشيار كردن باشد و دست كم به سه معنا بكار رفته است:
1. حذف پاسخ مثبت از ارگانيسم و يا اضافه كردن‏پاسخ منفى به آن. از نظر اسكينر تنبيه به اين معنا بكار رفته‏است. وى مى‏گويد: «تنبيه زمانى رخ مى‏دهد كه پاسخ‏مثبتى را از موقعيت‏حذف و يا چيزى منفى به آن‏بيافزاييم. به زبان متداول مى‏توان گفت تنبيه دور ساختن‏چيزى از ارگانيسم است كه خواستار آن است‏يا دادن‏چيزى است‏به او كه طالب آن نيست. » (2)
جان ايانز و همكاران نيز مى‏گويند: «تنبيه عبارت است‏از ارائه محرك ناخوشايند يا حذف تقويت مثبت‏بلافاصله‏بعد از انجام يك رفتار.» (3)
تنبيه به اين معنا را تنبيه به معناى عام مى‏گوييم.
2. ارائه پاسخ منفى به ارگانيسم. دكتر سيف مى‏گويد:«تنبيه عبارتست از ارائه يك محرك آزارنده يا تنبيه كننده(تقويت كننده منفى) بدنبال يك رفتار نا مطلوب براى‏كاهش دادن احتمال آن رفتار. براى مثال اگر بعد از انجام‏رفتارى نامطلوب از سوى كودك مثلا گفتن يك حرف‏زشت‏با ارائه يك محرك آزارنده مثل سيلى زدن به اوخواسته باشيم كه احتمال بروز رفتار نامطلوب را در اوكاهش دهيم او را تنبيه كرده‏ايم.» (4) تنبيه به اين معنا را تنبيه‏به معناى خاص مى‏گوييم.
3. تنبيه بدنى يا كتك زدن. گاهى مراد از تنبيه، به‏همين معناست كه ما آن را تنبيه به معناى اخص مى‏گوييم.
روشن است كه بر طبق معناى اول - معناى عام -تنبيه، طيف وسيعى را در بر مى‏گيرد كه عبارتست ازتغافل، بى اعتنايى، تهديد، تحقير، سرزنش، تمسخر،محروم سازى، جريمه، جبران، تغيير چهره، روى‏برگرداندن و تنبيه بدنى. اما بر طبق معناى دوم - معناى‏خاص - تنبيه ديگر شامل تغافل، بى اعتنايى محروم‏سازى و به عبارت ديگر حذف تقويت مثبت نمى‏شود.
آنچه از ميان اين معانى سه گانه تنبيه مورد ترديد وبحث واقع شده است قسم سوم يا تنبيه به معناى اخص‏است، گرچه برخى از مصاديق تنبيه به‏معناى دوم - خاص -نظير تهديد، تحقير، سرزنش و تمسخر نيز كما بيش موردرد و انكار واقع شده است. بنابراين، ما بيشترين كوشش‏خود را بر اين مصروف مى‏داريم كه ببينيم روايات‏معصومين «عليهم السلام‏» درباره تنبيه بدنى كودك چه‏مى‏گويند. انحصار بحث‏به تنبيه كودك نيز به دليل اهميت‏تربيتى آن در اين دوران مى‏باشد.
تنبيه كودك در روايات
قبل از ورود به بحث روايات تذكر اين نكته اهميت داردكه قطع نظر از روايات، تنبيه كودك جايز نيست چون‏خداى تعالى انسان را آزاد آفريده است و كسى را برديگرى تسلط نيست مگر آنكه او اجازه كند بعلاوه تنبيه وزدن ديگرى ايذاء، اذيت و ظلم به اوست و اين اعمال درشرع نهى شده است‏بطورى كه برخى روايات آن راحرب با خدا و كفر مى‏دانند. ابن ابى عمير از معاويه نقل‏مى‏كند كه از امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداى سبحان «ومن يرد فيه بالحاد» سؤال كردم امام فرمود:
«هر ظلمى الحاد است و زدن خادمى كه گناه نكرده‏است از اين الحاد است.» (5)
بنابراين اگر نتوانيم از روايات باب تنبيه جواز آن رااستفاده كنيم اصل عدم جواز بجاى خود باقى است.همينطور در مواردى كه شك در جواز داريم بايد به اصل‏عدم جواز تمسك كرد. در مورد تنبيه كودك، روايات‏متعددى از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومين(علیه السلام) وارد شده‏است كه از مجموع آنها مى‏توان استفاده كرد كه اصل تنبيه‏كودك به منظور تربيت و تاديب او جايز است. از اين‏روست كه تقريبا تمام فقهاء به جواز تنبيه كودك فتواداده‏اند. اما در كم و كيف آن و اينكه چه كسى چنين‏اجازه‏اى را دارد اختلاف كرده‏اند. در اينجا نظر برخى ازفقهاء را به اختصار ذكر مى‏كنيم:
آيت‏الله العظمى اراكى (ره):
سؤال: هرگاه، پدر، فرزند خود را به قصد تاديب موردضرب قرار دهد آيا ديه دارد يا نه؟
جواب: هرگاه تاديب طفل متوقف باشد بر ضرب‏جائز است ولى بايد سرخ و كبود نشود... (6)
آيت‏الله العظمى بروجردى: اگر بچه يكى از گناهان‏كبيره را انجام دهد، ولى يا معلم او مى‏تواند به قدرى كه‏ادب شود و ديه واجب نشود او را بزند. (7)
آيت‏الله العظمى گلپايگانى: اگر بچه يكى از گناهان كبيره‏را انجام دهد ولى يا ديگرى با اذن ولى او مى‏تواند به‏قدرى كه ادب شود و ديه وارد نشود او را بزند. (8)
آيت‏الله العظمى امام خمينى (ره): گفته شده است كه درادب كودك زدن بيش از ده شلاق كراهت دارد. ولى‏ظاهر اين است كه ادب كودك بايد با توجه به نظر ادب‏كننده و ولى كودك باشد گاهى مصلحت كودك اقتضامى‏كند كه كمتر از ده شلاق به او زد و گاهى اقتضاى بيشتراز ده شلاق مى‏كند ولى در هر حال نبايد از تعزير فرد بالغ‏بيشتر شود بلكه احتياط اين است كه از تعزير فرد بالغ هم‏كمتر باشد و احوط از آن اين است كه به پنج و شش‏شلاق اكتفا شود. (9)
در زمينه تنبيه سه دسته روايت از ائمه معصومين(ع)وارد شده است:
دسته اول رواياتى است كه اجازه تنبيه كودك را به‏حاكم مى‏دهد تا در برابر گناهانى كه كودك انجام مى‏دهدمانند سرقت، زنا، لواط و... او را تنبيه و يا تعزير كند. به‏دليل اينكه اين دسته از روايات در مورد حقوق كيفرى‏است و تحقق آن به دست قاضى است و با بحث ما كه‏تنبيه كودك در ارتباط با معلم و والدين است‏بيگانه است،از بحث درباره آنها صرف نظر مى‏كنيم.
دسته دوم رواياتى است كه تنبيه كودك را در جهت‏تربيت و تاديب او براى پدر و معلم جايز مى‏شمارند.
دسته سوم رواياتى است كه تنبيه كودك را بر ترك‏نماز جايز مى‏شمارند.
روايات دسته دوم و سوم به بحث ما مربوط مى‏باشند،بنابراين به بررسى برخى از آنها در اين جا مى‏پردازيم.
1. اسحاق بن عمار مى‏گويد به امام صادق(علیه السلام) گفتم‏گاهى‏من غلام خود را به خاطر خلافى كه مرتكب مى‏شودمى‏زنم، امام پرسيد چقدر او را مى‏زنى؟ گفتم چه بسا صدتا او را مى‏زنم امام فرمود: صدتا! صد تا! و اين را دو بارتكرار كرد سپس فرمود: حد زنا را مى‏زنى؟ از خدا بترس‏به او گفتم جانم بقربانت پس چقدر جايز است‏بزنم؟ امام‏فرمود يكى، گفتم به خدا قسم اگر او بداند كه بيش از يكى‏او را نمى‏زنم همه چيز را از بين مى‏برد. امام فرمود: پس‏دو تا بزن، گفتم اگر چنين باشد هلاك خواهم شد، اسحاق‏مى‏گويد باز هم با امام چانه زدم تا او به پنج تا راضى شد.سپس ناراحت‏شد و فرمود: اى اسحاق اگر حد جرم رامى‏دانى آن را اقامه كن و از حدود خدا تجاوز نكن. (10)
2. حماد بن عثمان مى‏گويد از امام صادق(علیه السلام) در موردادب كودك و عبد پرسيدم امام فرمود: پيج‏يا شش ضرب‏و تا مى‏توانى مدارا كن. (11)
3. امام صادق (علیه السلام) مى‏گويد: كودكان مكتبى نوشته‏هاى‏خود را نزد اميرالمؤمنين آوردند تا بهترين آنها را انتخاب‏كند امام فرمود اين كار قضاوت است و جور در آن مثل‏جور در قضاوت است. به معلمتان بگوييد اگر بيشتر از سه‏ضربه براى تاديب به شما بزند قصاص خواهد شد. (12)
4. از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نيز نقل شده است كه ادب‏كودك سه ضربه است و افزون بر آن روز قيامت قصاص‏مى‏شود. (13)
5. زراره مى‏گويد از امام صادق(علیه السلام) پرسيدم در موردزدن مملوك چه مى‏گوييد؟ امام فرمود هر كارى كه‏خودش انجام داد چيزى بر او نيست اما اگر تو را عصيان‏كرد زدن او اشكالى ندارد. گفتم چند تا؟ امام فرمود: سه تايا چهارتا و يا پنج تا. (14)
در اين جا تذكر اين نكته لازم است كه در روايات‏حكم عبد و كودك دست كم از حيث تنبيه و تاديب يكى‏است در روايت دوم نيز از امام راجع به ادب كودك و عبدسؤال شد امام تفاوتى قائل نشدند و براى هر دو يك‏پاسخ فرمودند.
6. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: نماز را در هفت‏سالگى به كودك ياد دهيد و در ده سالگى او را بر ترك‏نماز تنبيه كنيد. (15)
پی نوشتها:
1. لغت نامه دهخدا، ذيل ماده تنبيه
2. هرگنهان، بى.آر; مقدمه‏اى بر نظريه‏هاى يادگيرى; ترجمه على‏اكبر سيف; ص 138.
3. Lyons, john4 Treating Problem children; Andrew*Muekley And michael Swainston; P.122.
4. سيف، على‏اكبر; روانشناسى‏پرورشى; چاپ‏پنجم(1370); ص‏246.
5. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، چاپ پنجم (1363) ج 4،ص 227، روايت 2.
6. عطائى، على; آراءالفقها و المراجع فى حكم تاديب الصبيان‏و ضربهم، ص 37.
7. همانجا.
8. همانجا.
9. همان، ص 29
10. وسائل الشيعة، ج 18، ص 339، روايت‏1.
11. همان، ص 581، روايت 1.
12. همان، ص 582، روايت 3.
13. عبدالغنى، عارف; نظم التعليم عند المسلمين; چاپ اول(1414); ص 116 به نقل از آداب المعلمين، ص 91.
14. وسائل الشيعة; ج 18; ص 582، روايت‏3.
15. كنزالعمال; ج‏16، ص 440، رويات 45327.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.