پرسش :
داستان روان، چه داستاني است؟ نگارش روان در يك داستان چگونه به وجود مي آيد؟
پاسخ :
مطالعه و تمرين ياري گر شما در يادگيري و به كارگرفتن فنون داستان نويسي است. وقتي داستان هاي زيادي بخواني، با نثرهاي گوناگوني آشنا مي شوي. روان بودن نثر به اين معنا است كه در هنگام مطالعه آن احساس نمي كني كلمات پراز دست اندازهاي نامفهوم و نامناسبند بلكه مثل حركت روان آب رودخانه، داستان را دنبال مي كني تا به درياي پايان آن برسي.
براي روان شدن نثر تمرين لازم است. نوشتن خاطرات روزانه- البته نكته هاي جالب نه فهرست بندي كارهاي انجام شده- مي تواند تمرين خوبي باشد. پرهيز از كلمات مهجور، قلمبه و سلمبه كه متاسفانه بعضي ها فكر مي كنند باعث بالارفتن ارزش ادبي اثرشان خواهد شد، نيز نكته مهمي است.
اول ببينيد حرف دلتان چيست بعد آن را با ساده ترين كلمات بيان كنيد؛ كلماتي كه به راحتي با خواننده ارتباط برقرار كند.
به متن زير توجه كنيد، دو سر دبير مختلف در دو نشريه متفاوت براي جذب خوانندگانشان سرمقاله نوشته اند، به نظر شما كدام روان و دلنشين تر است؟ چرا؟
* سردبير نشريه الف:
«... نشريه اي كه هم اكنون پيش روي شماست، حاصل تلاش علمي، ادبي و هنري كارشناساني است كه براي شما نوجوانان زحمت مي كشند و آرزومندند كه شما قله هاي ترقي را يكي پس از ديگري طي كرده و به سرمنزل مقصود دست بيابيد.»
*سردبير نشريه ب:
«... من آمده ام تا زنگ تفريح، نان و پنيرم را با تو قسمت كنم. من دوست دارم زنگ ورزش توي تيم شما باشم و در زنگ آخر كنار تو بيايم تا با هم قراربگذاريم كه مسئله هاي رياضي مان را در خانه شما با هم حل كنيم...»
مي بينيد، قطار واژگان وقتي بهتر حركت مي كند كه نويسنده اش مي داند چگونه و براي چه كسي دارد مي نويسد.
پس استفاده درست از كلمات و پرهيز از به كارگيري واژگان غيرصميمي مي تواند بر تاثيرگذاري و روان بودن نثر تاثير بگذارد.
مطالعه و تمرين ياري گر شما در يادگيري و به كارگرفتن فنون داستان نويسي است. وقتي داستان هاي زيادي بخواني، با نثرهاي گوناگوني آشنا مي شوي. روان بودن نثر به اين معنا است كه در هنگام مطالعه آن احساس نمي كني كلمات پراز دست اندازهاي نامفهوم و نامناسبند بلكه مثل حركت روان آب رودخانه، داستان را دنبال مي كني تا به درياي پايان آن برسي.
براي روان شدن نثر تمرين لازم است. نوشتن خاطرات روزانه- البته نكته هاي جالب نه فهرست بندي كارهاي انجام شده- مي تواند تمرين خوبي باشد. پرهيز از كلمات مهجور، قلمبه و سلمبه كه متاسفانه بعضي ها فكر مي كنند باعث بالارفتن ارزش ادبي اثرشان خواهد شد، نيز نكته مهمي است.
اول ببينيد حرف دلتان چيست بعد آن را با ساده ترين كلمات بيان كنيد؛ كلماتي كه به راحتي با خواننده ارتباط برقرار كند.
به متن زير توجه كنيد، دو سر دبير مختلف در دو نشريه متفاوت براي جذب خوانندگانشان سرمقاله نوشته اند، به نظر شما كدام روان و دلنشين تر است؟ چرا؟
* سردبير نشريه الف:
«... نشريه اي كه هم اكنون پيش روي شماست، حاصل تلاش علمي، ادبي و هنري كارشناساني است كه براي شما نوجوانان زحمت مي كشند و آرزومندند كه شما قله هاي ترقي را يكي پس از ديگري طي كرده و به سرمنزل مقصود دست بيابيد.»
*سردبير نشريه ب:
«... من آمده ام تا زنگ تفريح، نان و پنيرم را با تو قسمت كنم. من دوست دارم زنگ ورزش توي تيم شما باشم و در زنگ آخر كنار تو بيايم تا با هم قراربگذاريم كه مسئله هاي رياضي مان را در خانه شما با هم حل كنيم...»
مي بينيد، قطار واژگان وقتي بهتر حركت مي كند كه نويسنده اش مي داند چگونه و براي چه كسي دارد مي نويسد.
پس استفاده درست از كلمات و پرهيز از به كارگيري واژگان غيرصميمي مي تواند بر تاثيرگذاري و روان بودن نثر تاثير بگذارد.