چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

غمرات و سکرات موت چه حالاتي هستند؟


پاسخ :
علامه طباطبايي »ره« ذيل آيه‏ي »و جاءت سکرة الموت بالحق.« (ق 19/50: سکرات مرگ حقيقت را پيش آورد و يا: سکرات مرگ به حق پيش آمد) مي‏فرمايند: »مراد از سکره و مستي مرگ، حال نزع و جان کندن آدمي است که مانند افراد مست به خود مشغول است، نمي‏فهمد چه مي‏گويد و اطرافيانش درباره‏اش چه مي‏گويند« (ترجمه‏ي تفسير الميزان، 18، ص 521 - 522) در ذيل آيه‏ي »ولو تري إذ الظالمون في غمرات الموت...« (انعام 93/6: و اگر ظالمان را در غمرات موت مي‏ديدي..) مي‏فرمايند: »لفظ غمر در اصل لغت، به معني پوشاندن و پنهان کردن چيزي است، به طوري که هيچ اثري از آن نماند. همچنين به آب بسيار زيادي که ته آن معلوم نيست نيز جهالت دائمي و نيز گرفتاري و شدتي که بر انسان احاطه پيدا مي‏کند و از هر طرف راه نجات مسدود است، غمر مي‏گويند و همين آيه به معناي آخر است.« (ترجمه‏ي تفسير الميزان، ج 7، ص 394)اما اين که اين حالات شامل چه کساني مي‏شود، چنان که در پاسخ سؤال قبل گفتيم، به چگونگي عمل انسان بر مي‏گردد، نه به نحوه‏ي مردن وي که ناگهاني بميرد يا تدريجي. به خصوص از آيه‏ي بالا، اين مطلب به خوبي آشکار مي‏شود که غمرات موت مخصوص ظالمان است. در حقيقت،هر چه انس و الفت انسان به دنيا بيش‏تر و به آخرت کم‏تر باشد، سختي جدا شدن از دنيا بيش‏تر است و بر عکس؛ يعني وقتي شخصي تمامي دلبستگي‏اش به اسباب و علل ظاهري دنيوي باشد و وارد جايي شود که اين‏ها ديگر تأثيري ندارند، اين جدا شدن از اين جا و ورود بدان جا برايش فوق‏العاده شديد و دردآور است. (براي تفصيل اين بحث، ر. ک: آيت‏الله حسيني تهراني، معادشناسي، ج 1، ص 259 - 265)
به تعبير علامه طباطبايي »ره«:
»نفس متوفي با توجه به اين که در دنيا سکونت گزيده و بدان آرامش يافته، در منزلگه غرور زندگي، خو کرده است. بنابراين اولين واقعيتي که هنگام موت برايش آشکار مي‏شود، بطلان دنيا و مافيهاست. بطلان تمام رسوباتي که در آن جريان دارد و باز از هم گسستن اسباب و روابط ظاهري، همه‏ي اعمال و غايات اين سويي، به سرابي تبديل مي‏شود.«
لذا خداي سبحان دليل اين را که ظالمان دچار غمرات موت مي‏شوند، در آيه‏ي بعد چنين بيان کره است که: »و لقد جئتمونا فرادي کما خلقناکم أول مرة و ترکتم ما خولناکم وراء ظهورکم و ما نري معکم شفعائکم الذين زعمتم أنهم فيکم شرکاء لقد تقطع بينکم و ضل عنکم ما کنتم تزعمون.« (انعام 94/6: و تنها نزد ما آمديد همان گونه که شما را نخستين بار [چنين] آفريديم. آنچه به شما واگذار کرده بوديم، در پشت سرتان رها کرديد و شفيعاني را که در [کار] خودتان شريکان خدا مي‏پنداشتيد، با شما نمي‏بينيم. به يقين پيوند ميان شما بريده شده و آنچه را که مي‏پنداشتيد از دست شما رفته است) اموري که انسان در اين دنيا با آن‏ها سر و کار دارد، دو گونه است: اول، آنچه از زندگي دنيوي و تجملات آن، که مي‏پندارد مالک آن‏هاست و در رسيدن به آمال و آرزوها و اغراض خويش از آن‏ها کمک مي‏خواهد. دوم، اموري که شفيع و واسطه هستند و انسان مي‏پندارد که بدون تأثير و کمک آن‏ها نمي‏تواند احتياجات خويش را بر طرف سازد، مانند همسر، فرزندان، دوستان و سرشناساني که مکنت و هيبتي دارند. خداي سبحان در عبارت‏»لقد جئتمونا فرادي« اجمالا به بطلان هر دو اشاره مي‏کند. در جمله‏ي »و ترکتم ما خولناکم وراء ظهورکم« به زوال نوع اول، در جمله‏ي »و ما نري معکم شفعائکم...« به زوال نوع دوم، در جمله‏ي »لقد تقطع بينکم« به دليل و سبب زوال آن‏ها و در جمله‏ي »ضل عنکم ما کنتم تزعمون« به حاصل چنين بطلان و زوالي اشاره شده است.« (انسان از آغاز تا انجام، علامه طباطبايي، ص 69 و مفصل‏تر در معادشناسي، آيت‏الله حسيني تهراني، ج 2، ص 265 - 272)
لذا به تعبير آيت‏الله حسيني تهراني: »عذابي را که انسان در حال سکرات موت، در قبر، سؤال نکير و منکر، برزخ مثالي و يا قيامت کبري مي‏بيند، نتيجه‏ي اعمال سيئه‏اي است که انجام داده و از نفس اماره تبعيت و پيروي کرده است. اما اولياي خدا که به مرحله‏اي از طهارت و پاکي رسيده‏اند، عمل زشت و قبيحي از آن‏ها سر نمي‏زند و به مرحله‏اي از خلوص رسيده‏اند که دامان خود را از اين تعلقات رها کرده‏اند و هنگام مرگ و ورود به عالم برزخ، با هيچ سختي و دشواري مواجه نمي‏شوند.« (معادشناسي، ج 2، ص 77)
حتي در خصوص مؤمنان نيز قبض روح به گونه‏اي است که قطع اين دو تعلق اصلي براي وي چندان دردآور نباشد. در حديثي از امام سجاد )ع( آمده است که: »هنگام قبض روح مؤمن، دو شاخه‏ي معطر از بهشت برايش فرستاده مي‏شود به نام‏هاي مسخيه و منسيه. (مسخيه: چيزي که باعث سخاوتمند شدن مي‏شود. منسيه: جيزي که باعث فراموشي مي‏شود) مؤمن با بوييدن مسخيه، به مالش بي‏اعتنا مي‏شود و از همه‏ي آن‏ها در مي‏گذرد و با بوييدن منسيه، تمام امور و شؤون دنيايي، مانند زن، فرزند، عشيره، اعوان و... را فراموش مي‏کند.« (امالي، طوسي، ج 2، ص 29. بحارالأنوار، ج 6، ص 152. البته در روايات وارده در کتاب‏هاي »کافي« و معاني الا أخبار، به جاي دو شاخه‏ي گل )ريحانتين( و دو نسيم روح افزا )ريحين( آمده است. متن کامل حديث بدين قرار است: »قال الله عزوجل: ما من شي‏ء أتردد فيه مثل ترددي عند قبض روح المؤمن؛ يکره الموت و أنا أکره مسائته، فإذا حضره أجله الذي لا يؤخر فيه بعثت إليه بريحانتين من الجنته سمي إحداهما المسخية و الأخري المنسية؛ فأما المسخية فتسخيه عن ماله و أما المنسية فتنسيه أمر الدنيا.« به نقل از کتاب معادشناسي، ج 2، ص 45 - 46)
در حديث ديگري از امام صادق )ع( آمده است که: »زماني که‏ملک الموت براي قبض روح مؤمن حاضر مي‏شود، وي ابتدا ناله سر مي‏دهد و بي قراري مي‏کند. ملک الموت به او مي‏گويد: اي ولي خدا! جزع نکن که من نسبت به تو از پدر مهربان‏ترم. در آن حال پيامبر )ص( و ائمه اطهار )ع( براي او متمثل مي‏شوند و... (فروع کافي، ج 3، ص 127 - 128. به نقل از معادشناسي، ج 2، ص 121 - 123) که نشان مي‏دهد آن جزع ابتدايي وي بلافاصله مرتفع مي‏شود.
)براي بحثي مفصل درباره‏ي اين که چه کساني دچار سکرات موت مي‏شوند و چه کساني نمي‏شوند؟ ر. ک: »معادشناسي«، آيت‏الله حسيني تهراني، ج 2، ص 41 - 129 و براي نمونه‏اي از احاديثي که به تفصيل درباره‏ي سکرات موتي که براي يک انسان غافل پيش مي‏آيد سخن گفته است، ر. ک: »نهج‏البلاغه«، خطبه‏ي 107(.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.