پرسش :
صرف نظر از سازگارى فرضيهى تكامل با برهان نظم، آيا اين فرضيه از لحاظ علمى و دينى صحيح است؟
پاسخ :
مشكل اصلى فرضيهى تكامل در معرفتهاى دينى، ظاهر ناسازگارى آن با برهان نظم است؛ در حالى كه با اندك تأملى اين ظاهر ناسازگار قابل حل است، چرا كه همين پذيرش تكامل و تحول تكاملى موجودات از يك نظم فوقالعاده برخوردار است و به همين دليل دلالت بر وجود يك ناظم مىكند.
اما سؤال مطرح در اين جا، بررسى صحت و سقم خود اين نظريه است. از نظر علمى، بايد گفت كه اظهار نظر در اين زمينه وظيفهى زيست شناسان است، نه كتاب حاضر و نه معلم دينى. فقط از باب اطلاع مىتوان خاطر نشان كرد كه اين فرضيه از نظر زيست شناسان نيز كاستىهاى فراوان دارد )براى گزارش از اين نقاط ضعف، ر. ك: على اصغر دارايى »ترانسفوريسم« در فصل نامهى رشد آموزش معارف اسلامى، ش 54، پاييز 1383. با اين حال، در علوم تجربى روال اين است كه تا وقتى تبيين بهترى پيدا نشده كه بتواند هم مسائل قبلى را حل كند و هم مشكلات فرضيهى قبلى را نداشته باشد، تبيين قبلى على رغم نقصهايش بر جاى خود باقى مىماند و مورد استفادهى دانشمندان قرار مىگيرد. اما از نظر دينى، اختلاف نظر در اين باره بسيار گسترده است. برخى همچون دكتر نصر )سيد حسين نصر، معرفت و معنويت، صص 472 - 456. معتقدند كه اين نظريه جدا با معارف دينى ناسازگار است، برخى همچون دكتر سحابى )يدالله سحابى، خلقت انسان. تهران: شركت سهامىانتشار، 1351. بر اين باورند كه اين نظريه با باورهاى دينى ناسازگار نيست، بلكه در متون دينى دلالتهايى هم بر آن يافت مىشود. )براى گزارشى از آراى مختلف در اين باب، درك: احد فرامرز قراملكى. موضوع علم و دين در خلقت انسان. .
اما به نظر مىرسد قابل دفاعترين ديدگاه، ديدگاه شهيد مطهرى )براى تفضيل ديدگاه شهيد مطهرى در اين باب، ر.ك، مرتضى مطهرى، توحيد؛ و نيز مقالات فلسفى، ج 1، مقاله توحيد و تكامل، صص 83 - 61. است. ايشان معتقد است كه نظريهى تكامل نفيا و اثباتا، در دين جايگاهى ندارد. يعنى دين دربارهى اين كه آيا موجودات به تدريج و از همديگر به وجود آمدهاند يا اين كه هر نوعى جداگانه ايجاد شده است، سخنى نگفته است. در باب انسان نيز، گرچه گفته است: »انسان را از خاك آفريديم«، اما اولا اين سخن لزوما دلالت ندارد بر اين كه انسان فاصلهى از خاك تا آدم شدن را يك دفعه طى كرده باشد، بلكه ممكن است همان سير تكاملى مطرح باشد، چرا كه با پذيرش سير تكاملى براى انسان، باز منشأ نهايى انسان خاك خواهد بود. ثانيا آنچه انسان را انسان مىكند، نه ابعاد جسمانى او، بلكه نفخهى الهى است كه در او دميده شده است. از طرف ديگر، از جانب خدا هم بعيد نيست كه انسان به صورت معجزه، يك دفعه از خاك آفريده شده باشد، همان طور كه عصاى حضرت موسى )ع( يك دفعه از چوب خشك به اژدهاى جان دار تبديل شد. بررسى معجزات نيز كار علوم تجربى نيست، زيرا علوم تجربى با روشهاى متعارف در محدودهى محسوسات سر و كار دارند، لذا پذيرش نظريه تكامل، نه لزوما تأييدى بر معارف دين است و نه ردى بر آنها. خوب است در همين جا متذكر اين خطر مهم شويم كه بسيارى از افراد مايلند، براى هر فرضيهاى كه در غرب مطرح مىشود، خيلى زود از دل دين، تأييدهايى بيابند، در حالى كه در بيشتر موارد، ضرر اين اقدام بيش از فايدهى آن است. زيرا چه بسا آن فرضيه مدتى بعد رد شود و اگر ما به اشتباه آن را به دين گره زده باشيم، به دين دارى مؤمنان لطمه خواهد زد.
مشكل اصلى فرضيهى تكامل در معرفتهاى دينى، ظاهر ناسازگارى آن با برهان نظم است؛ در حالى كه با اندك تأملى اين ظاهر ناسازگار قابل حل است، چرا كه همين پذيرش تكامل و تحول تكاملى موجودات از يك نظم فوقالعاده برخوردار است و به همين دليل دلالت بر وجود يك ناظم مىكند.
اما سؤال مطرح در اين جا، بررسى صحت و سقم خود اين نظريه است. از نظر علمى، بايد گفت كه اظهار نظر در اين زمينه وظيفهى زيست شناسان است، نه كتاب حاضر و نه معلم دينى. فقط از باب اطلاع مىتوان خاطر نشان كرد كه اين فرضيه از نظر زيست شناسان نيز كاستىهاى فراوان دارد )براى گزارش از اين نقاط ضعف، ر. ك: على اصغر دارايى »ترانسفوريسم« در فصل نامهى رشد آموزش معارف اسلامى، ش 54، پاييز 1383. با اين حال، در علوم تجربى روال اين است كه تا وقتى تبيين بهترى پيدا نشده كه بتواند هم مسائل قبلى را حل كند و هم مشكلات فرضيهى قبلى را نداشته باشد، تبيين قبلى على رغم نقصهايش بر جاى خود باقى مىماند و مورد استفادهى دانشمندان قرار مىگيرد. اما از نظر دينى، اختلاف نظر در اين باره بسيار گسترده است. برخى همچون دكتر نصر )سيد حسين نصر، معرفت و معنويت، صص 472 - 456. معتقدند كه اين نظريه جدا با معارف دينى ناسازگار است، برخى همچون دكتر سحابى )يدالله سحابى، خلقت انسان. تهران: شركت سهامىانتشار، 1351. بر اين باورند كه اين نظريه با باورهاى دينى ناسازگار نيست، بلكه در متون دينى دلالتهايى هم بر آن يافت مىشود. )براى گزارشى از آراى مختلف در اين باب، درك: احد فرامرز قراملكى. موضوع علم و دين در خلقت انسان. .
اما به نظر مىرسد قابل دفاعترين ديدگاه، ديدگاه شهيد مطهرى )براى تفضيل ديدگاه شهيد مطهرى در اين باب، ر.ك، مرتضى مطهرى، توحيد؛ و نيز مقالات فلسفى، ج 1، مقاله توحيد و تكامل، صص 83 - 61. است. ايشان معتقد است كه نظريهى تكامل نفيا و اثباتا، در دين جايگاهى ندارد. يعنى دين دربارهى اين كه آيا موجودات به تدريج و از همديگر به وجود آمدهاند يا اين كه هر نوعى جداگانه ايجاد شده است، سخنى نگفته است. در باب انسان نيز، گرچه گفته است: »انسان را از خاك آفريديم«، اما اولا اين سخن لزوما دلالت ندارد بر اين كه انسان فاصلهى از خاك تا آدم شدن را يك دفعه طى كرده باشد، بلكه ممكن است همان سير تكاملى مطرح باشد، چرا كه با پذيرش سير تكاملى براى انسان، باز منشأ نهايى انسان خاك خواهد بود. ثانيا آنچه انسان را انسان مىكند، نه ابعاد جسمانى او، بلكه نفخهى الهى است كه در او دميده شده است. از طرف ديگر، از جانب خدا هم بعيد نيست كه انسان به صورت معجزه، يك دفعه از خاك آفريده شده باشد، همان طور كه عصاى حضرت موسى )ع( يك دفعه از چوب خشك به اژدهاى جان دار تبديل شد. بررسى معجزات نيز كار علوم تجربى نيست، زيرا علوم تجربى با روشهاى متعارف در محدودهى محسوسات سر و كار دارند، لذا پذيرش نظريه تكامل، نه لزوما تأييدى بر معارف دين است و نه ردى بر آنها. خوب است در همين جا متذكر اين خطر مهم شويم كه بسيارى از افراد مايلند، براى هر فرضيهاى كه در غرب مطرح مىشود، خيلى زود از دل دين، تأييدهايى بيابند، در حالى كه در بيشتر موارد، ضرر اين اقدام بيش از فايدهى آن است. زيرا چه بسا آن فرضيه مدتى بعد رد شود و اگر ما به اشتباه آن را به دين گره زده باشيم، به دين دارى مؤمنان لطمه خواهد زد.