پرسش :
برخى از خواستگارانم وقتى مىفهمند خانواده پرجمعيتى هستيم، منصرف مىشوند. آيا تعداد زياد افراد خانواده مىتواند عيب و نقص باشد؟
پاسخ :
اگر انصراف آنان به اين دليل است نگران تفاوت روحيه خود با شما هستند، وجهى دارد؛ اما اگر صرفا به جهت تعداد زياد خانواده شما منصرف مىشوند منطقى و عاقلانه نيست.
آنان شايد بر اين باورند كه در خانواده كمجمعيت، محبت والدين بين تعداد كمى تقسيم شده و سهم بيشترى به هر يك رسيده؛ بنابراين، انتظار دارند كه همسرشان هم به همان اندازه، بلكه افزونتر از آن به ايشان محبت كند و در خانوادههاى پرجمعيت، محبت والدين بين تعداد زيادى تقسيم شده و سهم كمترى به هر يك رسيده؛ بنابراين نگرانند كه اگر همسرشان اندكى به آنان محبت كند، منت بگذارد.
از طرفى كسانى كه در خانوادههاى كم تعداد بزرگ شدهاند، به فضايى ساكت و آرام و كمهياهو عادت كردهاند و برعكس آنان كه در خانوادههاى پرجمعيت زندگى كردهاند، به شلوغى و مهمانىهاى شلوغ عادت دارند و خواستگاران، نگران اين تضاد هستند. ) برخى هم برعكس دوست دارند وارد خانوادههاى پرجمعيت شوند تا از سكوت سرد خانه خود رهايى يابند
گاهى كمبودهاى اقتصادى و مالى در خانوادههاى پرتعداد و ايجاد عقدههاى احتمالى، آنان را نگران مىكند.
اگر به واقع چنين تضادها و مشكلاتى وجود داشته باشد، دليلى براى انصراف از چنين ازدواجى هست؛ زيرا اصل همتايى از بين مىرود؛ اما در مواردى خلاف اين باور وجود دارد؛ يعنى خانوادههاى كمتعدادى هستند كه مورد محبت والدين خود قرار نگرفتهاند و برعكس، خانوادههاى پرجمعيتى كه سرشار از عشق و محبت بودهاند. حتى گاهى مشكلاتى از قبيل وابستگى، عدم استقلال، پرتوقعى و... كه در برخى تكفرزندها يا خانوادههاى كم فرزند ديده مىشود، در فرزندان خانواده پرجمعيت كمتر مشاهده مىشود.
در موارد فراوانى، كمبودهاى اقتصادى و مالى در خانوادههاى پرتعداد )البته اگر بوده باشد(، فرزندان آنان، افرادى كمتوقع و سازگار ساخته است كه زندگى با آنان بسيار راحتتر از كسانى است كه در ناز و نعمت بزرگ شدهاند؛ پس ملاك در ازدواج نبايد مسائلى از اين قبيل )تعداد فرزندان خانواده( باشد.
اگر انصراف آنان به اين دليل است نگران تفاوت روحيه خود با شما هستند، وجهى دارد؛ اما اگر صرفا به جهت تعداد زياد خانواده شما منصرف مىشوند منطقى و عاقلانه نيست.
آنان شايد بر اين باورند كه در خانواده كمجمعيت، محبت والدين بين تعداد كمى تقسيم شده و سهم بيشترى به هر يك رسيده؛ بنابراين، انتظار دارند كه همسرشان هم به همان اندازه، بلكه افزونتر از آن به ايشان محبت كند و در خانوادههاى پرجمعيت، محبت والدين بين تعداد زيادى تقسيم شده و سهم كمترى به هر يك رسيده؛ بنابراين نگرانند كه اگر همسرشان اندكى به آنان محبت كند، منت بگذارد.
از طرفى كسانى كه در خانوادههاى كم تعداد بزرگ شدهاند، به فضايى ساكت و آرام و كمهياهو عادت كردهاند و برعكس آنان كه در خانوادههاى پرجمعيت زندگى كردهاند، به شلوغى و مهمانىهاى شلوغ عادت دارند و خواستگاران، نگران اين تضاد هستند. ) برخى هم برعكس دوست دارند وارد خانوادههاى پرجمعيت شوند تا از سكوت سرد خانه خود رهايى يابند
گاهى كمبودهاى اقتصادى و مالى در خانوادههاى پرتعداد و ايجاد عقدههاى احتمالى، آنان را نگران مىكند.
اگر به واقع چنين تضادها و مشكلاتى وجود داشته باشد، دليلى براى انصراف از چنين ازدواجى هست؛ زيرا اصل همتايى از بين مىرود؛ اما در مواردى خلاف اين باور وجود دارد؛ يعنى خانوادههاى كمتعدادى هستند كه مورد محبت والدين خود قرار نگرفتهاند و برعكس، خانوادههاى پرجمعيتى كه سرشار از عشق و محبت بودهاند. حتى گاهى مشكلاتى از قبيل وابستگى، عدم استقلال، پرتوقعى و... كه در برخى تكفرزندها يا خانوادههاى كم فرزند ديده مىشود، در فرزندان خانواده پرجمعيت كمتر مشاهده مىشود.
در موارد فراوانى، كمبودهاى اقتصادى و مالى در خانوادههاى پرتعداد )البته اگر بوده باشد(، فرزندان آنان، افرادى كمتوقع و سازگار ساخته است كه زندگى با آنان بسيار راحتتر از كسانى است كه در ناز و نعمت بزرگ شدهاند؛ پس ملاك در ازدواج نبايد مسائلى از اين قبيل )تعداد فرزندان خانواده( باشد.