چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

اگر مقام عصمت تفضلى است از ناحيه‏ى خداوند، اجر گناه نكردن يك معصوم و يك غير معصوم چگونه تبيين مى‏گردد؟


پاسخ :
براى روشن شدن پاسخ، ابتدا بايد با حقيقت "عصمت" آشنا شد،[1] تا عصمت در برابر گناه را در افراد معصوم شناخت.
علامه طباطبايى مى‏فرمايد: منظور از "عصمت" وجود امرى است در انسان معصوم كه باعث حفظ او از وقوع در آنچه كه جايز نيست (مثل خطا و معصيت) مى‏شود.[2] البته از نظر ايشان، انبياى الاهى (و تمامى اوليا و هدايت شدگان خاص) داراى عصمت مطلق مى‏باشند و عصمت خطيئه (و خطا) مصاديق فراوانى را شامل مى‏شود كه مى‏تواند تمامى اقسام عصمت را در برگيرد، لكن به دليل اين كه فقط عصمت از گناهان مورد سؤال قرار گرفته است، از پرداختن به تمام جوانب و اقسام عصمت خوددارى گرديده است و براى اطلاع افزون‏تر به كتاب‏هاى مربوط مراجعه گردد.[3] از نظر ايشان "عصمت" نتيجه‏ى علم معصوم به عواقب گناه مى‏باشد؛ يعنى علم و شعور معصومان به آثار گناهان به گونه‏اى است كه هيچ گاه مغلوب قواى ديگر انسانى نشده، بلكه مسلط بر آنان است.[4]
در مورد "عصمت" نظريه‏ى ديگرى وجود دارد كه مى‏گويد: "معصوم بر اثر بالا بودن مراتب شناخت خداوند متعال و دلباختگى نسبت به جمال و كمال حق به خود اجازه نمى‏دهد كه گامى بر خلاف رضاى او بردارد، و عشق و علاقه انسان به معبود و درك جمال و جلال او و آگاهى از نعمت‏هاى بى پايان او در حق وى، آنچنان در روحش خضوع و فروتنى به وجود مى‏آورد كه هرگز به فكر گناه نمى‏افتد چه رسد به اين كه مرتكب گناه شود".[5]
حاصل اين دو نظريه اين است كه در وجود معصوم ملكه‏اى به وجود مى‏آيد كه پيوسته عصيان و تجرى و خلاف كارى را از زندگى طرد كرده و از گناه و لغزش، پاك و محفوظ نگاه مى‏دارد.
انواع عصمت: عصمت بر دو نوع است: عصمت علمى و عصمت عملى. اين دو قسم ذاتاً و حقيقتاً از يكديگر جدا هستند. ممكن است كسى در ملكه ی علم معصوم باشد[6]، ولى در ملكه ی عمل معصوم نباشد و بالعكس؛ اما عصمتى كه در پيامبران است، جامع هر دو است و پيامبران در علم و عمل معصوم اند؛ يعنى هم كردارشان صالح و مطابق با واقع است، هم دانش و علمشان صائب و برخاسته از مبدئى است كه هيچ گونه اشتباه و سهو و نسيان در آن راه ندارد؛ زيرا به مرحله‏ى عقل مجرد و شهود محض و كشف صحيح راه يافته است كه در اين مرحله وهم و خيال هم تابع عقل‏اند و هرگز در اين مرحله وسوسه‏هاى شيطان راه ندارد؛ زيرا آبشخور جهالت و نادانى و شيطنت‏ها و توهمات تنها منحصر به وهم و خيال است، و محدوده وهم و خيال، همانا وابستگى به جهان طبيعت است، اما در محدوده‏ى عقل ناب شيطان وهم و خيال را نرسد كه طرفى ببندد. لذا اگر كسى در اندازه‏اى باشد كه از عالم ماده و وهم و خيال و توهمات در گذرد و به سرچشمه‏ى حقايق برسد، امكان "عصمت" مى‏يابد و نفس ناطقه ی او در اثر اشتداد وجودى در رتبه‏ى فرشتگان يا برتر قرار مى‏گيرد.[7]
ذاتى و انحصارى نبودن عصمت: نكته ی ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه، ملكه ی "عصمت" گرچه تفضل و توفيقى است كه از ناحيه‏ى خداوند حاصل مى‏شود، لكن ملكه ی عصمت نه ذاتى است و نه انحصارى، بلكه اختيارى است و غير از پيامبران، ديگران نيز مى‏توانند به اين ملكه دست يازند؛ زيرا راه رياضت و تلاش و مجاهدت‏هاى نفسانى براى همگان باز است و دست آوردهاى آن عام و براى عموم است. چنان كه قرآن مى‏فرمايد: "ان تتقوا اللَّه يجعل لكم فرقاناً" اگر تقواى الاهى پيشه كنيد خدا بر شما فرقان قرار مى‏دهد".[8] با تهذيب نفس و رعايت تقوا و مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطره‏هاى نفسانى و شيطانى، و با خوردن غذاى حلال، و مراقبه و محاسبه و...، مى‏توان در علم و عمل به اين ملكه ی شكوه مند رسيد و اراده‏اى پولادين كسب كرد.
ليكن بايد توجه داشت كه مقام نبوت و امامت انحصارى است؛ يعنى هر معصومى به آن مقامات دست نمى‏يابد و خداوند پست‏هاى كليدى و حساس نمايندگى از طرف خود را به هر كس و حتى به هر معصومى نمى‏دهد.[9]
اكتسابى بودن عصمت: كليد جواب به تنافى تفضلى بودن عصمت و ثواب، توجه به اين نكته است كه عصمت در پيامبران و پيشوايان دين و هر معصوم ديگرى ذاتى نيست، بلكه اكتسابى است. منشأ آن ايمان و باور كاملى است كه در انسان‏هاى كامل وجود دارد و همواره خود را در محضر خداوند كه همه چيز را مى‏داند و به همه‏ى امور احاطه دارد، مشاهده مى‏كنند، و لذا صدور گناه از معصومين‏ (ع) ممتتع ذاتى نيست؛ زيرا اگر ممتتع ذاتى و محال بالذات بود، مقدور نمى‏بود و اگر مقدور نمى‏بود، مورد تكليف قرار نمى‏گرفت.
وانگهى، اگر گناه و معصيت ذاتا محال باشد، اطاعت و فرمانبردارى ذاتاً ضرورى خواهد شد! و در اين صورت، اطاعت نيز مورد تكليف قرار نمى‏گيرد و ديگر مجال براى انذار و تبشير ، وعد و وعيد باقى نخواهد ماند، و از اين روست كه فرشتگان مكلف نيستند، چون عصمت ذاتى دارند، نه اختيارى.
اما در ملكه ی عصمت اكتسابى و غير ذاتى، "اختيار" وجود دارد و مى‏توان فعل و ترك را قبل از انجام آن به صورت "قضيه ی ممكنه" بر معصوم نسبت داد و هرچند كه صدور گناه از معصوم محال عادى است، ولى اين يك امتناع بالاختيار است كه با داشتن اختيار منافات ندارد. اين هم به دليل اين است كه معصوم زشتى و قيامت گناه را مى‏بيند و خواطرش همه رحمانى است، و نه شيطانى.[10]
پس چنين نيست كه يك معصوم در قبال گناه نكردنش اجر نداشته باشد، بلكه او نيز يك انسان عادى است: "قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى" اى پيامبر، بگو كه من نيز بشرى مانند شما هستم ولى به من وحى مى‏شود".[11]، ولى با عنايات و تفضلات خداوند و در پرتو ايمان كامل و عشق به خدا و تقواى در سطح‏عالى به مقام عصمت نايل شده است، ولى به هر حال اختيار گناه از او سلب نشده است و هر زمان كه بخواهد مى‏تواند مرتكب معصيت شود، ولى با اختيار خود و كسب مدد از قدرت الاهى با اراده‏ى قوى‏اى كه دارد در مقابل تسويلات نفس اماره و شيطان مقاومت مى‏كند و خويشتن را به گناه آلوده نمى‏كند، و در قبال اين مبارزه‏ى با هواى نفس اجر خود را مى‏برد.
و چه بسا بتوان گفت: اجر خوبى‏هاى يك معصوم و گناه نكردن او مضاعف باشد؛ زيرا خوبى از افرادى كه انتظار بالايى از آنان مى‏رود دو نتيجه دارد: يكى اين كه با نفس مبارزه كرده است و ديگر اين كه هتك حرمت مقام خود را ننموده و آن پست و مقام خود را آبرومند نگاه داشته است. چنان كه اگر مرتكب عمل سويى شود، گناه او دو برابر و بلكه چندين برابر محاسبه خواهد شد؛ زيرا اوّلاً مرتكب عمل سوء شده، و ثانياً هتك حرمت مقام الاهى خود را كرده است، و از اين رو در آيات قرآن مشاهده مى‏شود كه اخطارهاى شديدى به پيامبران داده است كه به عنوان مثال به پيامبر خاتم مى‏فرمايد: "لئن اشركت ليحبطّن عملك" اگر شرك ورزى تمام اعمال نيك تو تباه خواهد شد".[12]
نتيجه اين كه: عصمت داشتن منافاتى با اجر داشتن نزد خدا ندارد. و فرد معصوم هم به خاطر انجام اعمال نيك، و هم به خاطر خويشتن دارى در مقابل گناه و مشتهيات اجر مى‏برد.
پی نوشتها:
[1] ر.ک، نمايه‏هاى: عصمت انبيا، سؤال 998؛ آيات عصمت و عدم عصمت انبيا در قرآن، سؤال 129؛ عصمت انسان‏هاى معمولى، سؤال 861.
[2] طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 134 (كلام فى عصمة الانبياء).
[3] ر.ك: همان، ج 2، ص 136 – 134؛ ج 5، ص 77 - 75؛ جوادى آملى، عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 3، ص 292 - 197.
[4] همان، ج 5، ص 78.
[5] سبحانى، جعفر، منشور جاويد، ج 5، ص 14.
[6] لازم به ذکر است، اگر چه عصمت عملی برای دیگران قابل دست رسی است، اما اکثر علما معتقدند که عصمت علمی برای دیگران(غیرمعصوم) قابل دست رسی نیست.
[7] اين مطالب برگرفته از بيانات استاد جوادى آملى است. تفسير موضوعى قرآن مجيد، ج 3، ص 202 - 199.
[8] انفال، 29.
[9] جوادى آملى، عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن مجيد، ج 3، ص 208.
[10] همان، ص 208 و 209 با تلخيص و اندكى تغيير.
[11] كهف، 110.
[12] زمر، 65.

منبع: http://farsi.islamquest.net


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.