پرسش :
اگر مقام عصمت تفضلى است از ناحيهى خداوند، اجر گناه نكردن يك معصوم و يك غير معصوم چگونه تبيين مىگردد؟
پاسخ :
براى روشن شدن پاسخ، ابتدا بايد با حقيقت "عصمت" آشنا شد،[1] تا عصمت در برابر گناه را در افراد معصوم شناخت.
علامه طباطبايى مىفرمايد: منظور از "عصمت" وجود امرى است در انسان معصوم كه باعث حفظ او از وقوع در آنچه كه جايز نيست (مثل خطا و معصيت) مىشود.[2] البته از نظر ايشان، انبياى الاهى (و تمامى اوليا و هدايت شدگان خاص) داراى عصمت مطلق مىباشند و عصمت خطيئه (و خطا) مصاديق فراوانى را شامل مىشود كه مىتواند تمامى اقسام عصمت را در برگيرد، لكن به دليل اين كه فقط عصمت از گناهان مورد سؤال قرار گرفته است، از پرداختن به تمام جوانب و اقسام عصمت خوددارى گرديده است و براى اطلاع افزونتر به كتابهاى مربوط مراجعه گردد.[3] از نظر ايشان "عصمت" نتيجهى علم معصوم به عواقب گناه مىباشد؛ يعنى علم و شعور معصومان به آثار گناهان به گونهاى است كه هيچ گاه مغلوب قواى ديگر انسانى نشده، بلكه مسلط بر آنان است.[4]
در مورد "عصمت" نظريهى ديگرى وجود دارد كه مىگويد: "معصوم بر اثر بالا بودن مراتب شناخت خداوند متعال و دلباختگى نسبت به جمال و كمال حق به خود اجازه نمىدهد كه گامى بر خلاف رضاى او بردارد، و عشق و علاقه انسان به معبود و درك جمال و جلال او و آگاهى از نعمتهاى بى پايان او در حق وى، آنچنان در روحش خضوع و فروتنى به وجود مىآورد كه هرگز به فكر گناه نمىافتد چه رسد به اين كه مرتكب گناه شود".[5]
حاصل اين دو نظريه اين است كه در وجود معصوم ملكهاى به وجود مىآيد كه پيوسته عصيان و تجرى و خلاف كارى را از زندگى طرد كرده و از گناه و لغزش، پاك و محفوظ نگاه مىدارد.
انواع عصمت: عصمت بر دو نوع است: عصمت علمى و عصمت عملى. اين دو قسم ذاتاً و حقيقتاً از يكديگر جدا هستند. ممكن است كسى در ملكه ی علم معصوم باشد[6]، ولى در ملكه ی عمل معصوم نباشد و بالعكس؛ اما عصمتى كه در پيامبران است، جامع هر دو است و پيامبران در علم و عمل معصوم اند؛ يعنى هم كردارشان صالح و مطابق با واقع است، هم دانش و علمشان صائب و برخاسته از مبدئى است كه هيچ گونه اشتباه و سهو و نسيان در آن راه ندارد؛ زيرا به مرحلهى عقل مجرد و شهود محض و كشف صحيح راه يافته است كه در اين مرحله وهم و خيال هم تابع عقلاند و هرگز در اين مرحله وسوسههاى شيطان راه ندارد؛ زيرا آبشخور جهالت و نادانى و شيطنتها و توهمات تنها منحصر به وهم و خيال است، و محدوده وهم و خيال، همانا وابستگى به جهان طبيعت است، اما در محدودهى عقل ناب شيطان وهم و خيال را نرسد كه طرفى ببندد. لذا اگر كسى در اندازهاى باشد كه از عالم ماده و وهم و خيال و توهمات در گذرد و به سرچشمهى حقايق برسد، امكان "عصمت" مىيابد و نفس ناطقه ی او در اثر اشتداد وجودى در رتبهى فرشتگان يا برتر قرار مىگيرد.[7]
ذاتى و انحصارى نبودن عصمت: نكته ی ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه، ملكه ی "عصمت" گرچه تفضل و توفيقى است كه از ناحيهى خداوند حاصل مىشود، لكن ملكه ی عصمت نه ذاتى است و نه انحصارى، بلكه اختيارى است و غير از پيامبران، ديگران نيز مىتوانند به اين ملكه دست يازند؛ زيرا راه رياضت و تلاش و مجاهدتهاى نفسانى براى همگان باز است و دست آوردهاى آن عام و براى عموم است. چنان كه قرآن مىفرمايد: "ان تتقوا اللَّه يجعل لكم فرقاناً" اگر تقواى الاهى پيشه كنيد خدا بر شما فرقان قرار مىدهد".[8] با تهذيب نفس و رعايت تقوا و مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطرههاى نفسانى و شيطانى، و با خوردن غذاى حلال، و مراقبه و محاسبه و...، مىتوان در علم و عمل به اين ملكه ی شكوه مند رسيد و ارادهاى پولادين كسب كرد.
ليكن بايد توجه داشت كه مقام نبوت و امامت انحصارى است؛ يعنى هر معصومى به آن مقامات دست نمىيابد و خداوند پستهاى كليدى و حساس نمايندگى از طرف خود را به هر كس و حتى به هر معصومى نمىدهد.[9]
اكتسابى بودن عصمت: كليد جواب به تنافى تفضلى بودن عصمت و ثواب، توجه به اين نكته است كه عصمت در پيامبران و پيشوايان دين و هر معصوم ديگرى ذاتى نيست، بلكه اكتسابى است. منشأ آن ايمان و باور كاملى است كه در انسانهاى كامل وجود دارد و همواره خود را در محضر خداوند كه همه چيز را مىداند و به همهى امور احاطه دارد، مشاهده مىكنند، و لذا صدور گناه از معصومين (ع) ممتتع ذاتى نيست؛ زيرا اگر ممتتع ذاتى و محال بالذات بود، مقدور نمىبود و اگر مقدور نمىبود، مورد تكليف قرار نمىگرفت.
وانگهى، اگر گناه و معصيت ذاتا محال باشد، اطاعت و فرمانبردارى ذاتاً ضرورى خواهد شد! و در اين صورت، اطاعت نيز مورد تكليف قرار نمىگيرد و ديگر مجال براى انذار و تبشير ، وعد و وعيد باقى نخواهد ماند، و از اين روست كه فرشتگان مكلف نيستند، چون عصمت ذاتى دارند، نه اختيارى.
اما در ملكه ی عصمت اكتسابى و غير ذاتى، "اختيار" وجود دارد و مىتوان فعل و ترك را قبل از انجام آن به صورت "قضيه ی ممكنه" بر معصوم نسبت داد و هرچند كه صدور گناه از معصوم محال عادى است، ولى اين يك امتناع بالاختيار است كه با داشتن اختيار منافات ندارد. اين هم به دليل اين است كه معصوم زشتى و قيامت گناه را مىبيند و خواطرش همه رحمانى است، و نه شيطانى.[10]
پس چنين نيست كه يك معصوم در قبال گناه نكردنش اجر نداشته باشد، بلكه او نيز يك انسان عادى است: "قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى" اى پيامبر، بگو كه من نيز بشرى مانند شما هستم ولى به من وحى مىشود".[11]، ولى با عنايات و تفضلات خداوند و در پرتو ايمان كامل و عشق به خدا و تقواى در سطحعالى به مقام عصمت نايل شده است، ولى به هر حال اختيار گناه از او سلب نشده است و هر زمان كه بخواهد مىتواند مرتكب معصيت شود، ولى با اختيار خود و كسب مدد از قدرت الاهى با ارادهى قوىاى كه دارد در مقابل تسويلات نفس اماره و شيطان مقاومت مىكند و خويشتن را به گناه آلوده نمىكند، و در قبال اين مبارزهى با هواى نفس اجر خود را مىبرد.
و چه بسا بتوان گفت: اجر خوبىهاى يك معصوم و گناه نكردن او مضاعف باشد؛ زيرا خوبى از افرادى كه انتظار بالايى از آنان مىرود دو نتيجه دارد: يكى اين كه با نفس مبارزه كرده است و ديگر اين كه هتك حرمت مقام خود را ننموده و آن پست و مقام خود را آبرومند نگاه داشته است. چنان كه اگر مرتكب عمل سويى شود، گناه او دو برابر و بلكه چندين برابر محاسبه خواهد شد؛ زيرا اوّلاً مرتكب عمل سوء شده، و ثانياً هتك حرمت مقام الاهى خود را كرده است، و از اين رو در آيات قرآن مشاهده مىشود كه اخطارهاى شديدى به پيامبران داده است كه به عنوان مثال به پيامبر خاتم مىفرمايد: "لئن اشركت ليحبطّن عملك" اگر شرك ورزى تمام اعمال نيك تو تباه خواهد شد".[12]
نتيجه اين كه: عصمت داشتن منافاتى با اجر داشتن نزد خدا ندارد. و فرد معصوم هم به خاطر انجام اعمال نيك، و هم به خاطر خويشتن دارى در مقابل گناه و مشتهيات اجر مىبرد.
پی نوشتها:
[1] ر.ک، نمايههاى: عصمت انبيا، سؤال 998؛ آيات عصمت و عدم عصمت انبيا در قرآن، سؤال 129؛ عصمت انسانهاى معمولى، سؤال 861.
[2] طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 134 (كلام فى عصمة الانبياء).
[3] ر.ك: همان، ج 2، ص 136 – 134؛ ج 5، ص 77 - 75؛ جوادى آملى، عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 3، ص 292 - 197.
[4] همان، ج 5، ص 78.
[5] سبحانى، جعفر، منشور جاويد، ج 5، ص 14.
[6] لازم به ذکر است، اگر چه عصمت عملی برای دیگران قابل دست رسی است، اما اکثر علما معتقدند که عصمت علمی برای دیگران(غیرمعصوم) قابل دست رسی نیست.
[7] اين مطالب برگرفته از بيانات استاد جوادى آملى است. تفسير موضوعى قرآن مجيد، ج 3، ص 202 - 199.
[8] انفال، 29.
[9] جوادى آملى، عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن مجيد، ج 3، ص 208.
[10] همان، ص 208 و 209 با تلخيص و اندكى تغيير.
[11] كهف، 110.
[12] زمر، 65.
منبع: http://farsi.islamquest.net
براى روشن شدن پاسخ، ابتدا بايد با حقيقت "عصمت" آشنا شد،[1] تا عصمت در برابر گناه را در افراد معصوم شناخت.
علامه طباطبايى مىفرمايد: منظور از "عصمت" وجود امرى است در انسان معصوم كه باعث حفظ او از وقوع در آنچه كه جايز نيست (مثل خطا و معصيت) مىشود.[2] البته از نظر ايشان، انبياى الاهى (و تمامى اوليا و هدايت شدگان خاص) داراى عصمت مطلق مىباشند و عصمت خطيئه (و خطا) مصاديق فراوانى را شامل مىشود كه مىتواند تمامى اقسام عصمت را در برگيرد، لكن به دليل اين كه فقط عصمت از گناهان مورد سؤال قرار گرفته است، از پرداختن به تمام جوانب و اقسام عصمت خوددارى گرديده است و براى اطلاع افزونتر به كتابهاى مربوط مراجعه گردد.[3] از نظر ايشان "عصمت" نتيجهى علم معصوم به عواقب گناه مىباشد؛ يعنى علم و شعور معصومان به آثار گناهان به گونهاى است كه هيچ گاه مغلوب قواى ديگر انسانى نشده، بلكه مسلط بر آنان است.[4]
در مورد "عصمت" نظريهى ديگرى وجود دارد كه مىگويد: "معصوم بر اثر بالا بودن مراتب شناخت خداوند متعال و دلباختگى نسبت به جمال و كمال حق به خود اجازه نمىدهد كه گامى بر خلاف رضاى او بردارد، و عشق و علاقه انسان به معبود و درك جمال و جلال او و آگاهى از نعمتهاى بى پايان او در حق وى، آنچنان در روحش خضوع و فروتنى به وجود مىآورد كه هرگز به فكر گناه نمىافتد چه رسد به اين كه مرتكب گناه شود".[5]
حاصل اين دو نظريه اين است كه در وجود معصوم ملكهاى به وجود مىآيد كه پيوسته عصيان و تجرى و خلاف كارى را از زندگى طرد كرده و از گناه و لغزش، پاك و محفوظ نگاه مىدارد.
انواع عصمت: عصمت بر دو نوع است: عصمت علمى و عصمت عملى. اين دو قسم ذاتاً و حقيقتاً از يكديگر جدا هستند. ممكن است كسى در ملكه ی علم معصوم باشد[6]، ولى در ملكه ی عمل معصوم نباشد و بالعكس؛ اما عصمتى كه در پيامبران است، جامع هر دو است و پيامبران در علم و عمل معصوم اند؛ يعنى هم كردارشان صالح و مطابق با واقع است، هم دانش و علمشان صائب و برخاسته از مبدئى است كه هيچ گونه اشتباه و سهو و نسيان در آن راه ندارد؛ زيرا به مرحلهى عقل مجرد و شهود محض و كشف صحيح راه يافته است كه در اين مرحله وهم و خيال هم تابع عقلاند و هرگز در اين مرحله وسوسههاى شيطان راه ندارد؛ زيرا آبشخور جهالت و نادانى و شيطنتها و توهمات تنها منحصر به وهم و خيال است، و محدوده وهم و خيال، همانا وابستگى به جهان طبيعت است، اما در محدودهى عقل ناب شيطان وهم و خيال را نرسد كه طرفى ببندد. لذا اگر كسى در اندازهاى باشد كه از عالم ماده و وهم و خيال و توهمات در گذرد و به سرچشمهى حقايق برسد، امكان "عصمت" مىيابد و نفس ناطقه ی او در اثر اشتداد وجودى در رتبهى فرشتگان يا برتر قرار مىگيرد.[7]
ذاتى و انحصارى نبودن عصمت: نكته ی ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه، ملكه ی "عصمت" گرچه تفضل و توفيقى است كه از ناحيهى خداوند حاصل مىشود، لكن ملكه ی عصمت نه ذاتى است و نه انحصارى، بلكه اختيارى است و غير از پيامبران، ديگران نيز مىتوانند به اين ملكه دست يازند؛ زيرا راه رياضت و تلاش و مجاهدتهاى نفسانى براى همگان باز است و دست آوردهاى آن عام و براى عموم است. چنان كه قرآن مىفرمايد: "ان تتقوا اللَّه يجعل لكم فرقاناً" اگر تقواى الاهى پيشه كنيد خدا بر شما فرقان قرار مىدهد".[8] با تهذيب نفس و رعايت تقوا و مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطرههاى نفسانى و شيطانى، و با خوردن غذاى حلال، و مراقبه و محاسبه و...، مىتوان در علم و عمل به اين ملكه ی شكوه مند رسيد و ارادهاى پولادين كسب كرد.
ليكن بايد توجه داشت كه مقام نبوت و امامت انحصارى است؛ يعنى هر معصومى به آن مقامات دست نمىيابد و خداوند پستهاى كليدى و حساس نمايندگى از طرف خود را به هر كس و حتى به هر معصومى نمىدهد.[9]
اكتسابى بودن عصمت: كليد جواب به تنافى تفضلى بودن عصمت و ثواب، توجه به اين نكته است كه عصمت در پيامبران و پيشوايان دين و هر معصوم ديگرى ذاتى نيست، بلكه اكتسابى است. منشأ آن ايمان و باور كاملى است كه در انسانهاى كامل وجود دارد و همواره خود را در محضر خداوند كه همه چيز را مىداند و به همهى امور احاطه دارد، مشاهده مىكنند، و لذا صدور گناه از معصومين (ع) ممتتع ذاتى نيست؛ زيرا اگر ممتتع ذاتى و محال بالذات بود، مقدور نمىبود و اگر مقدور نمىبود، مورد تكليف قرار نمىگرفت.
وانگهى، اگر گناه و معصيت ذاتا محال باشد، اطاعت و فرمانبردارى ذاتاً ضرورى خواهد شد! و در اين صورت، اطاعت نيز مورد تكليف قرار نمىگيرد و ديگر مجال براى انذار و تبشير ، وعد و وعيد باقى نخواهد ماند، و از اين روست كه فرشتگان مكلف نيستند، چون عصمت ذاتى دارند، نه اختيارى.
اما در ملكه ی عصمت اكتسابى و غير ذاتى، "اختيار" وجود دارد و مىتوان فعل و ترك را قبل از انجام آن به صورت "قضيه ی ممكنه" بر معصوم نسبت داد و هرچند كه صدور گناه از معصوم محال عادى است، ولى اين يك امتناع بالاختيار است كه با داشتن اختيار منافات ندارد. اين هم به دليل اين است كه معصوم زشتى و قيامت گناه را مىبيند و خواطرش همه رحمانى است، و نه شيطانى.[10]
پس چنين نيست كه يك معصوم در قبال گناه نكردنش اجر نداشته باشد، بلكه او نيز يك انسان عادى است: "قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى" اى پيامبر، بگو كه من نيز بشرى مانند شما هستم ولى به من وحى مىشود".[11]، ولى با عنايات و تفضلات خداوند و در پرتو ايمان كامل و عشق به خدا و تقواى در سطحعالى به مقام عصمت نايل شده است، ولى به هر حال اختيار گناه از او سلب نشده است و هر زمان كه بخواهد مىتواند مرتكب معصيت شود، ولى با اختيار خود و كسب مدد از قدرت الاهى با ارادهى قوىاى كه دارد در مقابل تسويلات نفس اماره و شيطان مقاومت مىكند و خويشتن را به گناه آلوده نمىكند، و در قبال اين مبارزهى با هواى نفس اجر خود را مىبرد.
و چه بسا بتوان گفت: اجر خوبىهاى يك معصوم و گناه نكردن او مضاعف باشد؛ زيرا خوبى از افرادى كه انتظار بالايى از آنان مىرود دو نتيجه دارد: يكى اين كه با نفس مبارزه كرده است و ديگر اين كه هتك حرمت مقام خود را ننموده و آن پست و مقام خود را آبرومند نگاه داشته است. چنان كه اگر مرتكب عمل سويى شود، گناه او دو برابر و بلكه چندين برابر محاسبه خواهد شد؛ زيرا اوّلاً مرتكب عمل سوء شده، و ثانياً هتك حرمت مقام الاهى خود را كرده است، و از اين رو در آيات قرآن مشاهده مىشود كه اخطارهاى شديدى به پيامبران داده است كه به عنوان مثال به پيامبر خاتم مىفرمايد: "لئن اشركت ليحبطّن عملك" اگر شرك ورزى تمام اعمال نيك تو تباه خواهد شد".[12]
نتيجه اين كه: عصمت داشتن منافاتى با اجر داشتن نزد خدا ندارد. و فرد معصوم هم به خاطر انجام اعمال نيك، و هم به خاطر خويشتن دارى در مقابل گناه و مشتهيات اجر مىبرد.
پی نوشتها:
[1] ر.ک، نمايههاى: عصمت انبيا، سؤال 998؛ آيات عصمت و عدم عصمت انبيا در قرآن، سؤال 129؛ عصمت انسانهاى معمولى، سؤال 861.
[2] طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 134 (كلام فى عصمة الانبياء).
[3] ر.ك: همان، ج 2، ص 136 – 134؛ ج 5، ص 77 - 75؛ جوادى آملى، عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 3، ص 292 - 197.
[4] همان، ج 5، ص 78.
[5] سبحانى، جعفر، منشور جاويد، ج 5، ص 14.
[6] لازم به ذکر است، اگر چه عصمت عملی برای دیگران قابل دست رسی است، اما اکثر علما معتقدند که عصمت علمی برای دیگران(غیرمعصوم) قابل دست رسی نیست.
[7] اين مطالب برگرفته از بيانات استاد جوادى آملى است. تفسير موضوعى قرآن مجيد، ج 3، ص 202 - 199.
[8] انفال، 29.
[9] جوادى آملى، عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن مجيد، ج 3، ص 208.
[10] همان، ص 208 و 209 با تلخيص و اندكى تغيير.
[11] كهف، 110.
[12] زمر، 65.
منبع: http://farsi.islamquest.net