پرسش :
محدودهى توانايى و قدرت شيطان و جن چيست و تا چه اندازهاى مىتوانند براى انسانها مزاحمت ايجاد كنند؟
پاسخ :
ابتدا به بررسى واژههاى شيطان و جن و ارتباط مفهوم شيطان و جن و حدود تسلط شيطان مىپردازيم:
مفهوم واژهى شيطان و جن: "شيطان" به معناى دور شده و متمرد مىباشد. اين كلمه به صورت مفرد هفتاد و يك بار و به صورت جمع (شياطين) هيجده بار در قرآن مجيد آمده است.
معناى لغوى:به عقيدهى طبرسى و راغب و ابن اثير و ديگران "نون" شيطان اصلى و جزو كلمه است يعنى از مادهى "شطن يشطن" مىباشد. "شطن" به معنى دور شدن است (شطن عنهاى بَعُد) بنابراين شيطان به معنى دور شده از خير است.[1] از آيات و روايات استفاده مىشود كه شيطان از جنيان است.[2]
بايد توجه داشت كه شيطان اسم عام (اسم جنس) است، در حالى كه "ابليس" اسم خاص (علم) مىباشد و به عبارت ديگر، شيطان به هر موجود موذى و منحرف كننده و طاغى و سركش، خواه انسانى يا غير انسانى، مىگويند و ابليس نام آن شيطانى است كه آدم را فريب داد و اكنون هم با لشكر و جنود خود در كمين آدميان است.[3]
واژهى جن:
اين كلمه بيست و دو بار در قرآن مجيد آمده است. جن در لغت به معناى پوشيدگى و پنهانى است و از آتش[4] و يا آميختهاى از آتش[5] آفريده شده است. جن در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده كه به اقتضاى طبيعتش از حواس بشر پوشيده مىباشد و در شرايط عادى، قابل درك حسى نيست. او مانند انسان، مكلف است و در آخرت برانگيخته مىشود. او مىتواند مطيع يا عاصى، مؤمن يا مشرك و... باشد.[6]
ملاصدرا ماهيت جن را اين گونه توصيف مىكند: "جن را وجودى در اين جهان حس، و وجودى در جهان غيب و تمثيل (عالم مثال) است. اما وجودشان در اين جهان، همان گونه كه بيان شد هيچ جسمى كه آن را نوعى از لطافت و اعتدال باشد نيست جز آنكه را روحى در خور آن، و نفسى كه از مبدأ فعال بر آن افاضه شده است، مىباشد و ممكن است كه علت ظهور و صورت پنهانى (جنّى) در برخى از اوقات، آن باشد كه آنان بدنهاى لطيفى دارند كه در لطافت و نرمى متوسط بوده و پذيراى جدايى و گرد آمدن است و چون گرد آمده و متكاثف شده قوام آن ستبر شده و مشاهده مىگردد. و چون جدا گشت، قوامش نازك و جسمش لطيف گشته و از ديدگان پنهان مىگردد؛ مانند هوا كه چون تكاثف يافته و به صورت ابر در آمد مشاهده مىگردد و چون به لطافت خود بازگشت ديده نمىگردد...".[7] جن همانند انسان داراى روح و بدن است و داراى شعور و اراده و حركت مىباشد. برخى از آنها مرد و برخى ديگر زن هستند، توليد مثل مىكنند و مكلف و مسئول مىباشند. در زندگى آنان مرگ و زندگى جريان دارد و از ايمان و كفر برخوردار مىباشند.
ارتباط مفهوم جن و شيطان
شيطان در معناى اصلى گويا مفهوم وصفى دارد و به معناى "شرير" است. در قرآن عزيز، شيطان به همين معنا استعمال شده است، اما گاهى در مورد خود ابليس و گاه با معناى عام در مورد هر موجود شريرى كه شرارت در او "ملكه راسخ" گرديده، به كار رفته است. حتى در قرآن تصريح شده كه ممكن است شيطان از جن يا از انس باشد.[8]
در ميان شياطين جن فرد ممتازى وجود دارد كه در شيطنت مقام عالى دارد و او ابليس است. در مورد ابليس در قرآن مباحث زيادى وجود دارد و از جمله به جن بودن او تصريح شده است.[9]
حدود تسلط شيطان
در كيش ثنويت ايران قديم اهريمن خالق مطلق بدىها و شرور و آفات و موجودات زيان آور از قبيل مار، عقرب و غيره است. ممكن است بعضى خيال كنند شيطان در قرآن و اسلام مرادف اهريمن در عقيدهى ايران باستان است. ولى اين اشتباه محض است شيطان و جن نقشى در كار خلقت ندارند. خالق تمام اشيا خداوند است و كسى جز خدا در كار خلقت و تدبير آن استقلالى ندارد؛ قرآن در ذم و ردّ چنين افكار باطل فرموده: "و جعلواللَّه شركاء الجن و خلقهم و خرقوا له بنين و بناتٍ بغير علم سبحانه و تعالى عما يصفون".[10]
حدود تسلط شياطين وسوسهى قبلى و دعوت[11] و بهتر نماياندن بدىها و بالعكس است و جز اين تسلطى ندارند و كسى را به انجام كارى مجبور نمىكنند و در قرآن مجيد هر چه در مورد كار آنها گفته شده، به همين اصل بر مىگردد.[12]
البته هم فرشتگان و هم جنيان، سهمى از قدرت دارند و بر انسان نازل مىشوند. تنزل فرشتگان اختصاصى به حالت احتضار ندارد، بلكه در غير حالت احتضار اگر كسى "الله" بگويد و روى گفتهى خود ايستادگى كند، فرشتگان بر او نازل مىشوند.[13] جن نيز داراى محدودهاى از قدرت است. از جمله مىتواند با سرعت زياد كارهاى خارق العاده انجام دهد. جن گرچه از نظر قدرت فكرى ضعيف است ولى قدرت تحريكى او زياد است، او مىتواند بارسنگينى را در كمترين زمان جابهجا كند. درك او، دركى عقلى و قوى نيست و حداكثر خيالى و وهمى است و از آيات قرآن مادى بودن جن (مانند انسان) استفاده مىشود. در داستان حضرت سليمان عليه السلام وقتى عفريتى از جن مدعى مىشود،[14] حضرت سليمان آن جن را تكذيب نمىكند؛ اگر چه در قرآن نيامده است كه آن جن تخت را آورد.[15] جن و شياطين جن ممكن است كارهايى مانند: گوش فرادادن به قرآن و... نيز انجام دهند.
راه نفوذ شيطان
شيطان از جهتهاى گوناگون به انسان تهاجم مىكند، گاهى از پيش رو و گاهى از پشت سر و زمانى از راست و زمانى هم از چپ "ثمّ لآتينهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن أيمانهم و عن شمائلهم".[16]
مهمترين تسلط پس از تهاجم و نزديك شدن به انسان، تصرف در انديشه و خيال آدمى است.[17] در واقع شيطان كمين گاههاى متعددى دارد كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
1. گاهى در حوزهى تعبد كمين مىكند تا انسان را از تعبد خارج سازد، او مىكوشد انسان اعمالش را بر اساس وحى انجام ندهد؛ بلكه به ميل خود عمل كند و حال آن كه در حوزهى تعبد، انسان عبد خداست و تمام كارهاى خود را بر اساس وحى الهى انجام مىدهد.
2. گاهى كمين گاه او حوزهى تعقل است. كارى مىكند تا انسان در مقام فكر و انديشه، به جاى اين كه معارف الهى را با برهان تحليل كند و آنها را با يقين بفهمد و بپذيرد، برهان نما را به جاى برهان واقعى بنشاند و از تعقل ناب محروم شود.
3. گاهى در حوزهى شهود كمين مىكند، حوزهاى كه انسان حقايق جهان ربوبى را آن گونه كه هست، با دل و بدون وساطت لفظ و مفهوم و استدلال مشاهده مىكند. شيطان كمين مىكند تا واقع را آن طور كه هست مشاهده نكند يا چنين راهى را انكار كند. در واقع شيطان نخست شهود، آن گاه انديشه و سپس عمل را منحرف مىكند.[18]
از آيات و روايات معصومانعليهم السلام استفاده مىشود كه شيطان و جنود او تنها بر كسانى تسلط و نفوذ پيدا مىكنند كه از مسير بندگى خدا خارج مىشوند و در اثر غفلت به خودپرستى و هواپرستى دچار مىگردند و زمينهى نفوذ شيطان را فراهم مىسازند و گرنه بندگان صالح و مخلص خدا از كيد و تسلط شيطان ايمن هستند. چنان كه در برخى آيات خود شيطان به اين واقعيت اعتراف نموده است: "قال فبعزّتك لأغوينّهم اجمعين، الّا عبادك منهم المخلصين".[19]
زيرا، تجرد شيطان، تجرد مثالى و خيالى است و از تجرد تام عقلى برخوردار نمىباشد. از اين روى بهمرحله و مقام عقلى و شامخ انسان كامل و مخلص راه ندارد و نمىتواند در قوهى عاقله و عقل عملى او تأثير بگذارد. او لايق هيچ يك از اين دو مرحله نبوده و در مرحلهاى پايينتر قرار دارد. البته هميشه در كمين بوده و نسبت به انسانهاى كامل هم طمع دارد.
مردم عوام خرافات زيادى دربارهى جن ساختهاند كه با عقل و منطق جور در نمىآيد مثلاً اگر يك ظرف آب داغ بريزيد، آنها خانههايى را به آتش مىكشند، موجودى موذى و پرآزارند، بدرفتار و كينه توز و... در حالى كه اگر موضوع وجود جن از اين خرافات پيراسته شود اصل مطلب كاملاً قابل قبول است؛ چرا كه هيچ دليلى بر انحصار موجودات زنده به آنچه مامىبينيم، نداريم بلكه موجودات غير محسوس به مراتب بيشترند... در روايتى از پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شده كه فرمودند: "خلق الله الجن خمسة اصناف كالرّيح فى الهواء و صنف حيات و صنف عقارب، و صنف حشرات الارض و صنف كبنى آدمعليه السلام الحساب والعقاب."[20]
آن گونه كه از نقل تاريخ و قضايا به نظر مىرسد، از گذشته تا به امروز دلها و تصورات بسيارى از مردم از توهمات و داستانهاى مربوط به جن پر بوده، به طورى كه گروهى به كلى منكر آن هستند و خرافهاى بيش نمىدانند و از جانب ديگر، برخى افكارشان از تصورات و خاطرات و داستانهاى اغراقآميز جن پرشده است و مىتوان گفت كه هر دو گروه راه افراط را پيش گرفتهاند. دين مبين اسلام حقيقت آن را ثابت مىداند و تصورات واهى را در مورد جن تصحيح مىكند و اوهام و خرافات را از افكار و دلها مىزدايد و دلها را از سلطهى توهمات آزاد مىگرداند. از اين روى سورهاى را در قرآن به بيان ويژگىهاى آن اختصاص داده است.[21]
يادآورى اين نكته ضرورى است كه: در نظام هستى، وجود تمام اشيا خواه فرشته، جن و انسان و ساير موجودات محسوس و غير محسوس از ناحيهى خداست و تنها مؤثريت آنها هم به اذن الهى بوده و محدودهاى معين دارد.
خداوند همواره در كلام نورانى قرآن مجيد متذكر شده كه به اسباب مادى و غير مادى استقلالى ندارند، حيات و مرگ، سود و زيان و... همه در يد قدرت خداست و بايد در تمام حالات به ياد او بود و به او توكل نمود و به او پناه برد كه در اين صورت هيچ موجودى نمىتواند آسيبى برساند: "ا... و ليس بضارّهم شيئاً الا باذن الله"[22] و دربارهى شياطين جن و انس هم هشدار داده است و فرموده: مبادا به سوى آنها تمايل پيدا كنيد شيطان دشمن خدا و دشمن آشكار شماست و خود شيطان قسم خورده كه انسانها را گمراه كند. البته قدرت شيطان در محدودهى وسوسه و القائات اوست و هرگز سبب سلب اختيار از انسان نيست. بله محور انديشههاى شيطانى نفس اماره است، در واقع نفس اماره به منزلهى عامل نفوذى براى شيطان محسوب مىشود: "و ما انسان را آفريدهايم و مىدانيم كه نفس او چه وسوسهاى به او مىكند، و ما از شاهرگ (او) به او نزديكتريم".[23] همانگونه كه خداوند تبارك و تعالى مىفرمايد: "در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى مىكنند."[24]
منابعی برای مطالعه:
غرايب و عجايب الجن، بدر الدين بن عبدالله الشبلى، ترجمه و تحقيق و تعليق ابراهيم محمد الجمل.
جن و شيطان، عليرضا رجالى، تهران، نشر نبوغ.
الجن فى الكتاب و السّنة، اعداد زاربن شاه زالدين، بيروت، 1996م.
الجن فى القرآن و السنة، عبدالامير على مهنّا، بيروت، چاپ 1992 م.
الجن بين الاشارات القرانيه و علم الفيزياء، عبدالرحمن محمد الرفاعى. چاپ 1997 م.
پی نوشتها:
[1] قرشى، سيد على اكبر ، قاموس قرآن، واژهى شطن.
[2] كهف، 51: "فسجدوا الا ابليس كان من الجن"
[3] مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج29، ص 192.
[4] حجر، 27: "والجانَّ خلقناه من قبلُ من نارالسموم"، و جان را از پيش، از آتش زهرآگين آفريديم.
[5] رحمن، 15: "وخلق الجان من مارج من نار"؛ و جن را از آميختهاى از آتش آفريديم.
[6] قاموس قرآن، واژهى جن.
[7] عباسى، ابراهيم ، داستانهاى شگفت درباره جن، ص 25.
[8] انعام، 112.
[9] كهف، 50؛ ر.ك: مصباح یزدی، محمد تقى ، معارف قرآن، ص 298.
[10] انعام، 100.
[11] ابراهيم، 22: «ماكان لى عليكم من سلطان الاّ ان دعوتك...» هرچند كارهاى ديگرى هم در حيطهى قدرت شيطان قرار مىگيرد كه از برخى آيات استفاده مىشود، مانند: زينت دادن كارهاى بد در نظر انسانها، مشاركت در اموال و اولاد، وعده دادن، ايجاد فراموشى در انسان و... .
[12] قاموس قرآن، واژهى شيطان.
[13] فصلت، 30.
[14] نمل، 40 - 30.
[15] جوادى آملی، عبدالله، تفسير موضوعى، ج1، ص 119.
[16] اعراف، 17.
[17] تسنيم، ج3، ص 393.
[18] تفسير موضوعى، ج12، ص 400.
[19] ص، 83.
[20] مكارم شيرازى،ناصر، تفسير نمونه، ج29، ص 157؛ بحارالأنوار، ج 60، ص 268.
[21] سيد قطب، تفسير فى ظلال القرآن، مجلد 6، ص 28 و 27.
[22] مجادله، 10.
[23] ق، 16. (محمد مهدى فولادوند، ترجمهى قرآن كريم)
[24] حجر، 42. (محمد مهدى فولادوند، ترجمهى قرآن كريم).
منبع: http://farsi.islamquest.net
ابتدا به بررسى واژههاى شيطان و جن و ارتباط مفهوم شيطان و جن و حدود تسلط شيطان مىپردازيم:
مفهوم واژهى شيطان و جن: "شيطان" به معناى دور شده و متمرد مىباشد. اين كلمه به صورت مفرد هفتاد و يك بار و به صورت جمع (شياطين) هيجده بار در قرآن مجيد آمده است.
معناى لغوى:به عقيدهى طبرسى و راغب و ابن اثير و ديگران "نون" شيطان اصلى و جزو كلمه است يعنى از مادهى "شطن يشطن" مىباشد. "شطن" به معنى دور شدن است (شطن عنهاى بَعُد) بنابراين شيطان به معنى دور شده از خير است.[1] از آيات و روايات استفاده مىشود كه شيطان از جنيان است.[2]
بايد توجه داشت كه شيطان اسم عام (اسم جنس) است، در حالى كه "ابليس" اسم خاص (علم) مىباشد و به عبارت ديگر، شيطان به هر موجود موذى و منحرف كننده و طاغى و سركش، خواه انسانى يا غير انسانى، مىگويند و ابليس نام آن شيطانى است كه آدم را فريب داد و اكنون هم با لشكر و جنود خود در كمين آدميان است.[3]
واژهى جن:
اين كلمه بيست و دو بار در قرآن مجيد آمده است. جن در لغت به معناى پوشيدگى و پنهانى است و از آتش[4] و يا آميختهاى از آتش[5] آفريده شده است. جن در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده كه به اقتضاى طبيعتش از حواس بشر پوشيده مىباشد و در شرايط عادى، قابل درك حسى نيست. او مانند انسان، مكلف است و در آخرت برانگيخته مىشود. او مىتواند مطيع يا عاصى، مؤمن يا مشرك و... باشد.[6]
ملاصدرا ماهيت جن را اين گونه توصيف مىكند: "جن را وجودى در اين جهان حس، و وجودى در جهان غيب و تمثيل (عالم مثال) است. اما وجودشان در اين جهان، همان گونه كه بيان شد هيچ جسمى كه آن را نوعى از لطافت و اعتدال باشد نيست جز آنكه را روحى در خور آن، و نفسى كه از مبدأ فعال بر آن افاضه شده است، مىباشد و ممكن است كه علت ظهور و صورت پنهانى (جنّى) در برخى از اوقات، آن باشد كه آنان بدنهاى لطيفى دارند كه در لطافت و نرمى متوسط بوده و پذيراى جدايى و گرد آمدن است و چون گرد آمده و متكاثف شده قوام آن ستبر شده و مشاهده مىگردد. و چون جدا گشت، قوامش نازك و جسمش لطيف گشته و از ديدگان پنهان مىگردد؛ مانند هوا كه چون تكاثف يافته و به صورت ابر در آمد مشاهده مىگردد و چون به لطافت خود بازگشت ديده نمىگردد...".[7] جن همانند انسان داراى روح و بدن است و داراى شعور و اراده و حركت مىباشد. برخى از آنها مرد و برخى ديگر زن هستند، توليد مثل مىكنند و مكلف و مسئول مىباشند. در زندگى آنان مرگ و زندگى جريان دارد و از ايمان و كفر برخوردار مىباشند.
ارتباط مفهوم جن و شيطان
شيطان در معناى اصلى گويا مفهوم وصفى دارد و به معناى "شرير" است. در قرآن عزيز، شيطان به همين معنا استعمال شده است، اما گاهى در مورد خود ابليس و گاه با معناى عام در مورد هر موجود شريرى كه شرارت در او "ملكه راسخ" گرديده، به كار رفته است. حتى در قرآن تصريح شده كه ممكن است شيطان از جن يا از انس باشد.[8]
در ميان شياطين جن فرد ممتازى وجود دارد كه در شيطنت مقام عالى دارد و او ابليس است. در مورد ابليس در قرآن مباحث زيادى وجود دارد و از جمله به جن بودن او تصريح شده است.[9]
حدود تسلط شيطان
در كيش ثنويت ايران قديم اهريمن خالق مطلق بدىها و شرور و آفات و موجودات زيان آور از قبيل مار، عقرب و غيره است. ممكن است بعضى خيال كنند شيطان در قرآن و اسلام مرادف اهريمن در عقيدهى ايران باستان است. ولى اين اشتباه محض است شيطان و جن نقشى در كار خلقت ندارند. خالق تمام اشيا خداوند است و كسى جز خدا در كار خلقت و تدبير آن استقلالى ندارد؛ قرآن در ذم و ردّ چنين افكار باطل فرموده: "و جعلواللَّه شركاء الجن و خلقهم و خرقوا له بنين و بناتٍ بغير علم سبحانه و تعالى عما يصفون".[10]
حدود تسلط شياطين وسوسهى قبلى و دعوت[11] و بهتر نماياندن بدىها و بالعكس است و جز اين تسلطى ندارند و كسى را به انجام كارى مجبور نمىكنند و در قرآن مجيد هر چه در مورد كار آنها گفته شده، به همين اصل بر مىگردد.[12]
البته هم فرشتگان و هم جنيان، سهمى از قدرت دارند و بر انسان نازل مىشوند. تنزل فرشتگان اختصاصى به حالت احتضار ندارد، بلكه در غير حالت احتضار اگر كسى "الله" بگويد و روى گفتهى خود ايستادگى كند، فرشتگان بر او نازل مىشوند.[13] جن نيز داراى محدودهاى از قدرت است. از جمله مىتواند با سرعت زياد كارهاى خارق العاده انجام دهد. جن گرچه از نظر قدرت فكرى ضعيف است ولى قدرت تحريكى او زياد است، او مىتواند بارسنگينى را در كمترين زمان جابهجا كند. درك او، دركى عقلى و قوى نيست و حداكثر خيالى و وهمى است و از آيات قرآن مادى بودن جن (مانند انسان) استفاده مىشود. در داستان حضرت سليمان عليه السلام وقتى عفريتى از جن مدعى مىشود،[14] حضرت سليمان آن جن را تكذيب نمىكند؛ اگر چه در قرآن نيامده است كه آن جن تخت را آورد.[15] جن و شياطين جن ممكن است كارهايى مانند: گوش فرادادن به قرآن و... نيز انجام دهند.
راه نفوذ شيطان
شيطان از جهتهاى گوناگون به انسان تهاجم مىكند، گاهى از پيش رو و گاهى از پشت سر و زمانى از راست و زمانى هم از چپ "ثمّ لآتينهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن أيمانهم و عن شمائلهم".[16]
مهمترين تسلط پس از تهاجم و نزديك شدن به انسان، تصرف در انديشه و خيال آدمى است.[17] در واقع شيطان كمين گاههاى متعددى دارد كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
1. گاهى در حوزهى تعبد كمين مىكند تا انسان را از تعبد خارج سازد، او مىكوشد انسان اعمالش را بر اساس وحى انجام ندهد؛ بلكه به ميل خود عمل كند و حال آن كه در حوزهى تعبد، انسان عبد خداست و تمام كارهاى خود را بر اساس وحى الهى انجام مىدهد.
2. گاهى كمين گاه او حوزهى تعقل است. كارى مىكند تا انسان در مقام فكر و انديشه، به جاى اين كه معارف الهى را با برهان تحليل كند و آنها را با يقين بفهمد و بپذيرد، برهان نما را به جاى برهان واقعى بنشاند و از تعقل ناب محروم شود.
3. گاهى در حوزهى شهود كمين مىكند، حوزهاى كه انسان حقايق جهان ربوبى را آن گونه كه هست، با دل و بدون وساطت لفظ و مفهوم و استدلال مشاهده مىكند. شيطان كمين مىكند تا واقع را آن طور كه هست مشاهده نكند يا چنين راهى را انكار كند. در واقع شيطان نخست شهود، آن گاه انديشه و سپس عمل را منحرف مىكند.[18]
از آيات و روايات معصومانعليهم السلام استفاده مىشود كه شيطان و جنود او تنها بر كسانى تسلط و نفوذ پيدا مىكنند كه از مسير بندگى خدا خارج مىشوند و در اثر غفلت به خودپرستى و هواپرستى دچار مىگردند و زمينهى نفوذ شيطان را فراهم مىسازند و گرنه بندگان صالح و مخلص خدا از كيد و تسلط شيطان ايمن هستند. چنان كه در برخى آيات خود شيطان به اين واقعيت اعتراف نموده است: "قال فبعزّتك لأغوينّهم اجمعين، الّا عبادك منهم المخلصين".[19]
زيرا، تجرد شيطان، تجرد مثالى و خيالى است و از تجرد تام عقلى برخوردار نمىباشد. از اين روى بهمرحله و مقام عقلى و شامخ انسان كامل و مخلص راه ندارد و نمىتواند در قوهى عاقله و عقل عملى او تأثير بگذارد. او لايق هيچ يك از اين دو مرحله نبوده و در مرحلهاى پايينتر قرار دارد. البته هميشه در كمين بوده و نسبت به انسانهاى كامل هم طمع دارد.
مردم عوام خرافات زيادى دربارهى جن ساختهاند كه با عقل و منطق جور در نمىآيد مثلاً اگر يك ظرف آب داغ بريزيد، آنها خانههايى را به آتش مىكشند، موجودى موذى و پرآزارند، بدرفتار و كينه توز و... در حالى كه اگر موضوع وجود جن از اين خرافات پيراسته شود اصل مطلب كاملاً قابل قبول است؛ چرا كه هيچ دليلى بر انحصار موجودات زنده به آنچه مامىبينيم، نداريم بلكه موجودات غير محسوس به مراتب بيشترند... در روايتى از پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شده كه فرمودند: "خلق الله الجن خمسة اصناف كالرّيح فى الهواء و صنف حيات و صنف عقارب، و صنف حشرات الارض و صنف كبنى آدمعليه السلام الحساب والعقاب."[20]
آن گونه كه از نقل تاريخ و قضايا به نظر مىرسد، از گذشته تا به امروز دلها و تصورات بسيارى از مردم از توهمات و داستانهاى مربوط به جن پر بوده، به طورى كه گروهى به كلى منكر آن هستند و خرافهاى بيش نمىدانند و از جانب ديگر، برخى افكارشان از تصورات و خاطرات و داستانهاى اغراقآميز جن پرشده است و مىتوان گفت كه هر دو گروه راه افراط را پيش گرفتهاند. دين مبين اسلام حقيقت آن را ثابت مىداند و تصورات واهى را در مورد جن تصحيح مىكند و اوهام و خرافات را از افكار و دلها مىزدايد و دلها را از سلطهى توهمات آزاد مىگرداند. از اين روى سورهاى را در قرآن به بيان ويژگىهاى آن اختصاص داده است.[21]
يادآورى اين نكته ضرورى است كه: در نظام هستى، وجود تمام اشيا خواه فرشته، جن و انسان و ساير موجودات محسوس و غير محسوس از ناحيهى خداست و تنها مؤثريت آنها هم به اذن الهى بوده و محدودهاى معين دارد.
خداوند همواره در كلام نورانى قرآن مجيد متذكر شده كه به اسباب مادى و غير مادى استقلالى ندارند، حيات و مرگ، سود و زيان و... همه در يد قدرت خداست و بايد در تمام حالات به ياد او بود و به او توكل نمود و به او پناه برد كه در اين صورت هيچ موجودى نمىتواند آسيبى برساند: "ا... و ليس بضارّهم شيئاً الا باذن الله"[22] و دربارهى شياطين جن و انس هم هشدار داده است و فرموده: مبادا به سوى آنها تمايل پيدا كنيد شيطان دشمن خدا و دشمن آشكار شماست و خود شيطان قسم خورده كه انسانها را گمراه كند. البته قدرت شيطان در محدودهى وسوسه و القائات اوست و هرگز سبب سلب اختيار از انسان نيست. بله محور انديشههاى شيطانى نفس اماره است، در واقع نفس اماره به منزلهى عامل نفوذى براى شيطان محسوب مىشود: "و ما انسان را آفريدهايم و مىدانيم كه نفس او چه وسوسهاى به او مىكند، و ما از شاهرگ (او) به او نزديكتريم".[23] همانگونه كه خداوند تبارك و تعالى مىفرمايد: "در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى مىكنند."[24]
منابعی برای مطالعه:
غرايب و عجايب الجن، بدر الدين بن عبدالله الشبلى، ترجمه و تحقيق و تعليق ابراهيم محمد الجمل.
جن و شيطان، عليرضا رجالى، تهران، نشر نبوغ.
الجن فى الكتاب و السّنة، اعداد زاربن شاه زالدين، بيروت، 1996م.
الجن فى القرآن و السنة، عبدالامير على مهنّا، بيروت، چاپ 1992 م.
الجن بين الاشارات القرانيه و علم الفيزياء، عبدالرحمن محمد الرفاعى. چاپ 1997 م.
پی نوشتها:
[1] قرشى، سيد على اكبر ، قاموس قرآن، واژهى شطن.
[2] كهف، 51: "فسجدوا الا ابليس كان من الجن"
[3] مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج29، ص 192.
[4] حجر، 27: "والجانَّ خلقناه من قبلُ من نارالسموم"، و جان را از پيش، از آتش زهرآگين آفريديم.
[5] رحمن، 15: "وخلق الجان من مارج من نار"؛ و جن را از آميختهاى از آتش آفريديم.
[6] قاموس قرآن، واژهى جن.
[7] عباسى، ابراهيم ، داستانهاى شگفت درباره جن، ص 25.
[8] انعام، 112.
[9] كهف، 50؛ ر.ك: مصباح یزدی، محمد تقى ، معارف قرآن، ص 298.
[10] انعام، 100.
[11] ابراهيم، 22: «ماكان لى عليكم من سلطان الاّ ان دعوتك...» هرچند كارهاى ديگرى هم در حيطهى قدرت شيطان قرار مىگيرد كه از برخى آيات استفاده مىشود، مانند: زينت دادن كارهاى بد در نظر انسانها، مشاركت در اموال و اولاد، وعده دادن، ايجاد فراموشى در انسان و... .
[12] قاموس قرآن، واژهى شيطان.
[13] فصلت، 30.
[14] نمل، 40 - 30.
[15] جوادى آملی، عبدالله، تفسير موضوعى، ج1، ص 119.
[16] اعراف، 17.
[17] تسنيم، ج3، ص 393.
[18] تفسير موضوعى، ج12، ص 400.
[19] ص، 83.
[20] مكارم شيرازى،ناصر، تفسير نمونه، ج29، ص 157؛ بحارالأنوار، ج 60، ص 268.
[21] سيد قطب، تفسير فى ظلال القرآن، مجلد 6، ص 28 و 27.
[22] مجادله، 10.
[23] ق، 16. (محمد مهدى فولادوند، ترجمهى قرآن كريم)
[24] حجر، 42. (محمد مهدى فولادوند، ترجمهى قرآن كريم).
منبع: http://farsi.islamquest.net