چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

محدوده‏ى توانايى و قدرت شيطان و جن چيست و تا چه اندازه‏اى مى‏توانند براى انسان‏ها مزاحمت ايجاد كنند؟


پاسخ :
ابتدا به بررسى واژه‏هاى شيطان و جن و ارتباط مفهوم شيطان و جن و حدود تسلط شيطان مى‏پردازيم:
مفهوم واژه‏ى شيطان و جن: "شيطان" به معناى دور شده و متمرد مى‏باشد. اين كلمه به صورت مفرد هفتاد و يك بار و به صورت جمع (شياطين) هيجده بار در قرآن مجيد آمده است.
معناى لغوى:به عقيده‏ى طبرسى و راغب و ابن اثير و ديگران "نون" شيطان اصلى و جزو كلمه است يعنى از ماده‏ى "شطن يشطن" مى‏باشد. "شطن" به معنى دور شدن است (شطن عنه‏اى بَعُد) بنابراين شيطان به معنى دور شده از خير است.[1] از آيات و روايات استفاده مى‏شود كه شيطان از جنيان است.[2]
بايد توجه داشت كه شيطان اسم عام (اسم جنس) است، در حالى كه "ابليس" اسم خاص (علم) مى‏باشد و به عبارت ديگر، شيطان به هر موجود موذى و منحرف كننده و طاغى و سركش، خواه انسانى يا غير انسانى، مى‏گويند و ابليس نام آن شيطانى است كه آدم را فريب داد و اكنون هم با لشكر و جنود خود در كمين آدميان است.[3]
واژه‏ى جن:
اين كلمه بيست و دو بار در قرآن مجيد آمده است. جن در لغت به معناى پوشيدگى و پنهانى است و از آتش[4] و يا آميخته‏اى از آتش[5] آفريده شده است. جن در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده كه به اقتضاى طبيعتش از حواس بشر پوشيده مى‏باشد و در شرايط عادى، قابل درك حسى نيست. او مانند انسان، مكلف است و در آخرت برانگيخته مى‏شود. او مى‏تواند مطيع يا عاصى، مؤمن يا مشرك و... باشد.[6]
ملاصدرا ماهيت جن را اين گونه توصيف مى‏كند: "جن را وجودى در اين جهان حس، و وجودى در جهان غيب و تمثيل (عالم مثال) است. اما وجودشان در اين جهان، همان گونه كه بيان شد هيچ جسمى كه آن را نوعى از لطافت و اعتدال باشد نيست جز آنكه را روحى در خور آن، و نفسى كه از مبدأ فعال بر آن افاضه شده است، مى‏باشد و ممكن است كه علت ظهور و صورت پنهانى (جنّى) در برخى از اوقات، آن باشد كه آنان بدن‏هاى لطيفى دارند كه در لطافت و نرمى متوسط بوده و پذيراى جدايى و گرد آمدن است و چون گرد آمده و متكاثف شده قوام آن ستبر شده و مشاهده مى‏گردد. و چون جدا گشت، قوامش نازك و جسمش لطيف گشته و از ديدگان پنهان مى‏گردد؛ مانند هوا كه چون تكاثف يافته و به صورت ابر در آمد مشاهده مى‏گردد و چون به لطافت خود بازگشت ديده نمى‏گردد...".[7] جن همانند انسان داراى روح و بدن است و داراى شعور و اراده و حركت مى‏باشد. برخى از آنها مرد و برخى ديگر زن هستند، توليد مثل مى‏كنند و مكلف و مسئول مى‏باشند. در زندگى آنان مرگ و زندگى جريان دارد و از ايمان و كفر برخوردار مى‏باشند.
ارتباط مفهوم جن و شيطان
شيطان در معناى اصلى گويا مفهوم وصفى دارد و به معناى "شرير" است. در قرآن عزيز، شيطان به همين معنا استعمال شده است، اما گاهى در مورد خود ابليس و گاه با معناى عام در مورد هر موجود شريرى كه شرارت در او "ملكه راسخ" گرديده، به كار رفته است. حتى در قرآن تصريح شده كه ممكن است شيطان از جن يا از انس باشد.[8]
در ميان شياطين جن فرد ممتازى وجود دارد كه در شيطنت مقام عالى دارد و او ابليس است. در مورد ابليس در قرآن مباحث زيادى وجود دارد و از جمله به جن بودن او تصريح شده است.[9]
حدود تسلط شيطان
در كيش ثنويت ايران قديم اهريمن خالق مطلق بدى‏ها و شرور و آفات و موجودات زيان آور از قبيل مار، عقرب و غيره است. ممكن است بعضى خيال كنند شيطان در قرآن و اسلام مرادف اهريمن در عقيده‏ى ايران باستان است. ولى اين اشتباه محض است شيطان و جن نقشى در كار خلقت ندارند. خالق تمام اشيا خداوند است و كسى جز خدا در كار خلقت و تدبير آن استقلالى ندارد؛ قرآن در ذم و ردّ چنين افكار باطل فرموده: "و جعلواللَّه شركاء الجن و خلقهم و خرقوا له بنين و بناتٍ بغير علم سبحانه و تعالى عما يصفون".[10]
حدود تسلط شياطين وسوسه‏ى قبلى و دعوت[11] و بهتر نماياندن بدى‏ها و بالعكس است و جز اين تسلطى ندارند و كسى را به انجام كارى مجبور نمى‏كنند و در قرآن مجيد هر چه در مورد كار آنها گفته شده، به همين اصل بر مى‏گردد.[12]
البته هم فرشتگان و هم جنيان، سهمى از قدرت دارند و بر انسان نازل مى‏شوند. تنزل فرشتگان اختصاصى به حالت احتضار ندارد، بلكه در غير حالت احتضار اگر كسى "الله" بگويد و روى گفته‏ى خود ايستادگى كند، فرشتگان بر او نازل مى‏شوند.[13] جن نيز داراى محدوده‏اى از قدرت است. از جمله مى‏تواند با سرعت زياد كارهاى خارق العاده انجام دهد. جن گرچه از نظر قدرت فكرى ضعيف است ولى قدرت تحريكى او زياد است، او مى‏تواند بارسنگينى را در كمترين زمان جابه‏جا كند. درك او، دركى عقلى و قوى نيست و حداكثر خيالى و وهمى است و از آيات قرآن مادى بودن جن (مانند انسان) استفاده مى‏شود. در داستان حضرت سليمان عليه السلام وقتى عفريتى از جن مدعى مى‏شود،[14] حضرت سليمان آن جن را تكذيب نمى‏كند؛ اگر چه در قرآن نيامده است كه آن جن تخت را آورد.[15] جن و شياطين جن ممكن است كارهايى مانند: گوش فرادادن به قرآن و... نيز انجام دهند.
راه نفوذ شيطان
شيطان از جهت‏هاى گوناگون به انسان تهاجم مى‏كند، گاهى از پيش رو و گاهى از پشت سر و زمانى از راست و زمانى هم از چپ "ثمّ لآتينهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن أيمانهم و عن شمائلهم".[16]
مهمترين تسلط پس از تهاجم و نزديك شدن به انسان، تصرف در انديشه و خيال آدمى است.[17] در واقع شيطان كمين گاه‏هاى متعددى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:
1. گاهى در حوزه‏ى تعبد كمين مى‏كند تا انسان را از تعبد خارج سازد، او مى‏كوشد انسان اعمالش را بر اساس وحى انجام ندهد؛ بلكه به ميل خود عمل كند و حال آن كه در حوزه‏ى تعبد، انسان عبد خداست و تمام كارهاى خود را بر اساس وحى الهى انجام مى‏دهد.
2. گاهى كمين گاه او حوزه‏ى تعقل است. كارى مى‏كند تا انسان در مقام فكر و انديشه، به جاى اين كه معارف الهى را با برهان تحليل كند و آنها را با يقين بفهمد و بپذيرد، برهان نما را به جاى برهان واقعى بنشاند و از تعقل ناب محروم شود.
3. گاهى در حوزه‏ى شهود كمين مى‏كند، حوزه‏اى كه انسان حقايق جهان ربوبى را آن گونه كه هست، با دل و بدون وساطت لفظ و مفهوم و استدلال مشاهده مى‏كند. شيطان كمين مى‏كند تا واقع را آن طور كه هست مشاهده نكند يا چنين راهى را انكار كند. در واقع شيطان نخست شهود، آن گاه انديشه و سپس عمل را منحرف مى‏كند.[18]
از آيات و روايات معصومان‏عليهم السلام استفاده مى‏شود كه شيطان و جنود او تنها بر كسانى تسلط و نفوذ پيدا مى‏كنند كه از مسير بندگى خدا خارج مى‏شوند و در اثر غفلت به خودپرستى و هواپرستى دچار مى‏گردند و زمينه‏ى نفوذ شيطان را فراهم مى‏سازند و گرنه بندگان صالح و مخلص خدا از كيد و تسلط شيطان ايمن هستند. چنان كه در برخى آيات خود شيطان به اين واقعيت اعتراف نموده است: "قال فبعزّتك لأغوينّهم اجمعين، الّا عبادك منهم المخلصين".[19]
زيرا، تجرد شيطان، تجرد مثالى و خيالى است و از تجرد تام عقلى برخوردار نمى‏باشد. از اين روى به‏مرحله و مقام عقلى و شامخ انسان كامل و مخلص راه ندارد و نمى‏تواند در قوه‏ى عاقله و عقل عملى او تأثير بگذارد. او لايق هيچ يك از اين دو مرحله نبوده و در مرحله‏اى پايين‏تر قرار دارد. البته هميشه در كمين بوده و نسبت به انسان‏هاى كامل هم طمع دارد.
مردم عوام خرافات زيادى درباره‏ى جن ساخته‏اند كه با عقل و منطق جور در نمى‏آيد مثلاً اگر يك ظرف آب داغ بريزيد، آنها خانه‏هايى را به آتش مى‏كشند، موجودى موذى و پرآزارند، بدرفتار و كينه توز و... در حالى كه اگر موضوع وجود جن از اين خرافات پيراسته شود اصل مطلب كاملاً قابل قبول است؛ چرا كه هيچ دليلى بر انحصار موجودات زنده به آنچه مامى‏بينيم، نداريم بلكه موجودات غير محسوس به مراتب بيشترند... در روايتى از پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شده كه فرمودند: "خلق الله الجن خمسة اصناف كالرّيح فى الهواء و صنف حيات و صنف عقارب، و صنف حشرات الارض و صنف كبنى آدم‏عليه السلام الحساب والعقاب."[20]
آن گونه كه از نقل تاريخ و قضايا به نظر مى‏رسد، از گذشته تا به امروز دل‏ها و تصورات بسيارى از مردم از توهمات و داستان‏هاى مربوط به جن پر بوده، به طورى كه گروهى به كلى منكر آن هستند و خرافه‏اى بيش نمى‏دانند و از جانب ديگر، برخى افكارشان از تصورات و خاطرات و داستان‏هاى اغراق‏آميز جن پرشده است و مى‏توان گفت كه هر دو گروه راه افراط را پيش گرفته‏اند. دين مبين اسلام حقيقت آن را ثابت مى‏داند و تصورات واهى را در مورد جن تصحيح مى‏كند و اوهام و خرافات را از افكار و دل‏ها مى‏زدايد و دل‏ها را از سلطه‏ى توهمات آزاد مى‏گرداند. از اين روى سوره‏اى را در قرآن به بيان ويژگى‏هاى آن اختصاص داده است.[21]
يادآورى اين نكته ضرورى است كه: در نظام هستى، وجود تمام اشيا خواه فرشته، جن و انسان و ساير موجودات محسوس و غير محسوس از ناحيه‏ى خداست و تنها مؤثريت آنها هم به اذن الهى بوده و محدوده‏اى معين دارد.
خداوند همواره در كلام نورانى قرآن مجيد متذكر شده كه به اسباب مادى و غير مادى استقلالى ندارند، حيات و مرگ، سود و زيان و... همه در يد قدرت خداست و بايد در تمام حالات به ياد او بود و به او توكل نمود و به او پناه برد كه در اين صورت هيچ موجودى نمى‏تواند آسيبى برساند: "ا... و ليس بضارّهم شيئاً الا باذن الله"[22] و درباره‏ى شياطين جن و انس هم هشدار داده است و فرموده: مبادا به سوى آنها تمايل پيدا كنيد شيطان دشمن خدا و دشمن آشكار شماست و خود شيطان قسم خورده كه انسان‏ها را گمراه كند. البته قدرت شيطان در محدوده‏ى وسوسه و القائات اوست و هرگز سبب سلب اختيار از انسان نيست. بله محور انديشه‏هاى شيطانى نفس اماره است، در واقع نفس اماره به منزله‏ى عامل نفوذى براى شيطان محسوب مى‏شود: "و ما انسان را آفريده‏ايم و مى‏دانيم كه نفس او چه وسوسه‏اى به او مى‏كند، و ما از شاهرگ (او) به او نزديكتريم".[23] همانگونه كه خداوند تبارك و تعالى مى‏فرمايد: "در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى مى‏كنند."[24]
منابعی برای مطالعه:
غرايب و عجايب الجن، بدر الدين بن عبدالله الشبلى، ترجمه و تحقيق و تعليق ابراهيم محمد الجمل.
جن و شيطان، عليرضا رجالى، تهران، نشر نبوغ.
الجن فى الكتاب و السّنة، اعداد زاربن شاه زالدين، بيروت، 1996م.
الجن فى القرآن و السنة، عبدالامير على مهنّا، بيروت، چاپ 1992 م.
الجن بين الاشارات القرانيه و علم الفيزياء، عبدالرحمن محمد الرفاعى. چاپ 1997 م.
پی نوشتها:
[1] قرشى، سيد على اكبر ، قاموس قرآن، واژه‏ى شطن.
[2] كهف، 51: "فسجدوا الا ابليس كان من الجن"
[3] مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج29، ص 192.
[4] حجر، 27: "والجانَّ خلقناه من قبلُ من نارالسموم"، و جان را از پيش، از آتش زهرآگين آفريديم.
[5] رحمن، 15: "وخلق الجان من مارج من نار"؛ و جن را از آميخته‏اى از آتش آفريديم.
[6] قاموس قرآن، واژه‏ى جن.
[7] عباسى، ابراهيم ، داستان‏هاى شگفت درباره جن، ص 25.
[8] انعام، 112.
[9] كهف، 50؛ ر.ك: مصباح یزدی، محمد تقى ، معارف قرآن، ص 298.
[10] انعام، 100.
[11] ابراهيم، 22: «ماكان لى عليكم من سلطان الاّ ان دعوتك...» هرچند كارهاى ديگرى هم در حيطه‏ى قدرت شيطان قرار مى‏گيرد كه از برخى آيات استفاده مى‏شود، مانند: زينت دادن كارهاى بد در نظر انسان‏ها، مشاركت در اموال و اولاد، وعده دادن، ايجاد فراموشى در انسان و... .
[12] قاموس قرآن، واژه‏ى شيطان.
[13] فصلت، 30.
[14] نمل، 40 - 30.
[15] جوادى آملی، عبدالله، تفسير موضوعى، ج1، ص 119.
[16] اعراف، 17.
[17] تسنيم، ج3، ص 393.
[18] تفسير موضوعى، ج12، ص 400.
[19] ص، 83.
[20] مكارم شيرازى،ناصر، تفسير نمونه، ج29، ص 157؛ بحارالأنوار، ج 60، ص 268.
[21] سيد قطب، تفسير فى ظلال القرآن، مجلد 6، ص 28 و 27.
[22] مجادله، 10.
[23] ق، 16. (محمد مهدى فولادوند، ترجمه‏ى قرآن كريم)
[24] حجر، 42. (محمد مهدى فولادوند، ترجمه‏ى قرآن كريم).

منبع: http://farsi.islamquest.net


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.