پرسش :
چرا حکمت مشّاء حقايق اشياء را متباين ولی حکمت متعاليه حقايق اشياء را تشکيکی می داند؟
پاسخ :
این مسئله به نوع نگاه فلاسفه و مبانی فلسفی مکاتب آنان درباره ی مسئله ی وجود و هستی بستگی دارد. قولی که به فلاسفه ی مشاء نسبت داده شده و به عنوان «کثرت وجود و موجود» معروف شده است، حاصلش این است که کثرت موجودات قابل انکار نیست و ناچار هر کدام از آنها وجود خاص و مخصوص به خود خواهد داشت و از آنجا که وجود حقیقتی بسیط است، پس هر وجودی با وجود دیگر متباین به تمام ذات خواهد بود.
اما از نگاه فلاسفه ی حکمت متعالیه این مبنا پذیرفته نیست. در مبنای آنها که به عنوان «وحدت در عین کثرت» معروف شده است، آمده که حقایق عینی وجود، هم وحدت و اشتراک با یکدیگر دارند و هم اختلاف و تمایز، ولی «ما به الاشتراک» و «مابه الامتیار» آنها به گونه ای نیست که موجب ترکیب در ذات وجود عینی شود و یا آن را قابل تحلیل به معنای «جنسی» و «فصلی» نماید، بلکه بازگشت ما به الامتیار آنها به شدت و ضعف است. چنان که اختلاف نور شدید با نور ضعیف، به ضعف و شدت آنهاست. ولی نه بدین معنا که شدت در نور شدید، چیزی جز نور و یا ضعف در نور ضعیف چیزی غیر از نور است.
منبع: http://farsi.islamquest.net
این مسئله به نوع نگاه فلاسفه و مبانی فلسفی مکاتب آنان درباره ی مسئله ی وجود و هستی بستگی دارد. قولی که به فلاسفه ی مشاء نسبت داده شده و به عنوان «کثرت وجود و موجود» معروف شده است، حاصلش این است که کثرت موجودات قابل انکار نیست و ناچار هر کدام از آنها وجود خاص و مخصوص به خود خواهد داشت و از آنجا که وجود حقیقتی بسیط است، پس هر وجودی با وجود دیگر متباین به تمام ذات خواهد بود.
اما از نگاه فلاسفه ی حکمت متعالیه این مبنا پذیرفته نیست. در مبنای آنها که به عنوان «وحدت در عین کثرت» معروف شده است، آمده که حقایق عینی وجود، هم وحدت و اشتراک با یکدیگر دارند و هم اختلاف و تمایز، ولی «ما به الاشتراک» و «مابه الامتیار» آنها به گونه ای نیست که موجب ترکیب در ذات وجود عینی شود و یا آن را قابل تحلیل به معنای «جنسی» و «فصلی» نماید، بلکه بازگشت ما به الامتیار آنها به شدت و ضعف است. چنان که اختلاف نور شدید با نور ضعیف، به ضعف و شدت آنهاست. ولی نه بدین معنا که شدت در نور شدید، چیزی جز نور و یا ضعف در نور ضعیف چیزی غیر از نور است.
منبع: http://farsi.islamquest.net