پرسش :
لطفا تعدادي از مدارك كه وابسته به اهل سنت است كه گفته عمر حضرت زهرا را كشته بياوريد.
پاسخ :
در اين باره در كتابهاى حديثى و تاريخى شيعه و اهل سنت، موارد فراوانى يافت مىشود. از آن جمله »الذهبى« روايت مىكند: ان عمر رفس فاطمة حتى اسقطت بمحسن همانا عمر به فاطمه )س( لگد زد تا اينكه محسن را سقط كرد،(ميزان الاعمال، ج 1، ص 139)
آتش زدن به درِ خانه حضرت فاطمه و سيلى زدن به آن حضرت در منابع تاريخى و روائى شيعه آمده است و براى آن كس كه شيعه است، همين مآخذ كافى است. در منابع و مآخذ اهل سنّت نيز آمده است و سنّىها مىتوانند به آن معتقد باشند. براى نمونه به چند روايت از منابع شيعه و اهل سنت اشاره مىكنيم:
1. پس از آن كه كار بيعت گرفتن از مردم تمام شد و على (علیه السّلام) و عدهاى بيعت نكردند، به خانه آن حضرت حمله كردند. در را سوزاندند، على را به زور بيرون آورند، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و كار به جايى رسيد كه محسن او سقط شد. على را به مسجد بردند ولى بيعت نكرد و آنان گفتند: بيعت نكنى تو را به قتل مىرسانيم. روزها و ماهها گذشت. آنان تصميم به قتل على (علیه السّلام) گرفتند و قرار گذاشتند كه خالد قتل آن حضرت را به عهده بگيرد. اسماء بنت عميس از اين توطئه آگاه شد و كنيز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد. اصل توطئه چنين بود كه وقتى ابوبكر نماز را تمام كرد و سلام گفت، خالد با شمشير على (علیه السّلام) را بكشد ولى وقتى نماز ابوبكر تمام شد گفت: اى خالد آنچه را دستور دادم نكن،(1). اهل سنت نيز در كتابهاى كلامى، تاريخى و حديثى مسأله آتش زدن به در خانه را آوردهاند. براى نمونه، به چند روايت اشاره مىكنيم:
2- بلاذرى مىگويد: ابوبكر كسى را دنبال على فرستاد تا بيايد و بيعت كند ولى حضرت على نيامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالى كه آتش به همراه داشت، به سوى خانه على رفت. فاطمه عمر را در در خانه ملاقات كرد و گفت: اى پسر خطاب آيا مىخواهى خانه ما را آتش بزنى؟ عمر بن خطاب گفت: بله،(2).
3. ابن عبد ربّه مىگويد: آنان كه از بيعت سرباز زدند عبارتند از: على، عباس، زبير و سعد بن عباده. على، عباس و زبير در خانه فاطمه نشستند. ابوبكر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بيرون بيايند. ابوبكر به عمر گفت: اگر سرباز زدند با آنان بجنگ. عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را ديد و گفت: اى پسر خطاب آيا آمدهاى خانه ما را آتش بزنى؟ عمر گفت: بله، مگر اين كه بيعت كنيد،(3).
4. ابن قتيبه دينورى آورده است: ابوبكر عمر را به سوى كسانى كه بيعت نكردند و در خانه على تحصّن كردند، فرستاد. عمر به خانه على آمد و صدا زد ولى كسى بيرون نيامد. عمر هيزم خواست و گفت: قسم به آنكه جان عمر در دست اوست، يا بايد بيرون بياييد و بيعت كنيد و يا خانه را بر سر آنانكه در آن هستند آتش مىزنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو فاطمه در آن باشد. همه بيرون آمدند ولى على بيرون نيامد. عمر نزد ابوبكر رفت و گفت: آيا نمىخواهى از على كه از بيعت سرباز زده بيعت بگيرى؟ ابوبكر به قنفذ گفت: برو على را بياور. قنفذ آمد و على به او گفت: چه كار دارى؟ قنفذ گفت: خليفه رسول خدا تو را مىخواهد. على به او گفت: زود بر پيامبر دروغ بستيد. قنفذ پيام على را به ابوبكر رساند. ابوبكر گريه طولانى كرد. عمر گفت: على را رها نكن. ابوبكر به قنفذ گفت: دوباره نزد على برو و بگو: با خليفه رسول خدا بيعت كن. على گفت: سبحان الله، آنچه را كه از آن او نيست براى خودش ادعا كرده است. قنفذ پيام على را به ابوبكر رساند. ابوبكر بازهم بسيار گريه كرد. پس از آن عمر برخاست و گروهى با او همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند. در زدند. وقتى فاطمه صداى آنها را شنيد، با صداى بلند فرياد كرد: «يا ابتاه» يا «رسول الله» پس از تو از پسر خطاب و پسر ابى قحافه چهها كه نكشيديم. وقتى كه گروه مهاجم گريه فاطمه را شنيدند. در حالى كه گريه مىكردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولى عمر و عدهاى ماندند. على را بيرون آوردند و گفتند بيعت كن. على گفت: اگر بيعت نكنم چه مىكنيد؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را مىزنيم،(4). همانطور كه ملاحظه مىكنيد در منابع شيعه، اين حادثه به طور كامل ذكر شده است و منابع اهل سنّت تنها به آتش آوردن اشاره كردهاند. البته از آنان توقع نداريم كه اين حادثه را به طور كامل ذكر كنند چون اين، به زيان آنهاست و آنان تلاش مىكنند اين حادثه ذكر نشود. اگر مىخواهيد به همه مآخذ و منابع شيعه و سنى آگاهى پيدا كنيد به كتاب «مأساة الزّهراء» نوشته جناب سيد جعفر مرتضى عاملى لبنانى، ج دوم مراجعه كنيد. اين كتاب درباره موضوع مورد بحث، بسيار مفصّل بررسى و بحث كرده است.
پی نوشت ها:
(1) )بحارالانوار، ج 28، ص 308 به نقل از اثبات الوصية)
(2) )انساب الاشراف، ج 2، ص 12، تحقيق محمود الفردوس العظم، دار اليقظة العربية)
(3) )العقد الفريد، ج 5، ص 12، چاپ مصر، چاپ دوّم، تحقيق محمد سعيد العربان، 1953 و 1372)
(4) )الامامة و السياسة، ج 1، ص 30، تحقيق استاد على شيرى، منشورات رضى)
منبع: نرم افزار معمای هستی
در اين باره در كتابهاى حديثى و تاريخى شيعه و اهل سنت، موارد فراوانى يافت مىشود. از آن جمله »الذهبى« روايت مىكند: ان عمر رفس فاطمة حتى اسقطت بمحسن همانا عمر به فاطمه )س( لگد زد تا اينكه محسن را سقط كرد،(ميزان الاعمال، ج 1، ص 139)
آتش زدن به درِ خانه حضرت فاطمه و سيلى زدن به آن حضرت در منابع تاريخى و روائى شيعه آمده است و براى آن كس كه شيعه است، همين مآخذ كافى است. در منابع و مآخذ اهل سنّت نيز آمده است و سنّىها مىتوانند به آن معتقد باشند. براى نمونه به چند روايت از منابع شيعه و اهل سنت اشاره مىكنيم:
1. پس از آن كه كار بيعت گرفتن از مردم تمام شد و على (علیه السّلام) و عدهاى بيعت نكردند، به خانه آن حضرت حمله كردند. در را سوزاندند، على را به زور بيرون آورند، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و كار به جايى رسيد كه محسن او سقط شد. على را به مسجد بردند ولى بيعت نكرد و آنان گفتند: بيعت نكنى تو را به قتل مىرسانيم. روزها و ماهها گذشت. آنان تصميم به قتل على (علیه السّلام) گرفتند و قرار گذاشتند كه خالد قتل آن حضرت را به عهده بگيرد. اسماء بنت عميس از اين توطئه آگاه شد و كنيز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد. اصل توطئه چنين بود كه وقتى ابوبكر نماز را تمام كرد و سلام گفت، خالد با شمشير على (علیه السّلام) را بكشد ولى وقتى نماز ابوبكر تمام شد گفت: اى خالد آنچه را دستور دادم نكن،(1). اهل سنت نيز در كتابهاى كلامى، تاريخى و حديثى مسأله آتش زدن به در خانه را آوردهاند. براى نمونه، به چند روايت اشاره مىكنيم:
2- بلاذرى مىگويد: ابوبكر كسى را دنبال على فرستاد تا بيايد و بيعت كند ولى حضرت على نيامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالى كه آتش به همراه داشت، به سوى خانه على رفت. فاطمه عمر را در در خانه ملاقات كرد و گفت: اى پسر خطاب آيا مىخواهى خانه ما را آتش بزنى؟ عمر بن خطاب گفت: بله،(2).
3. ابن عبد ربّه مىگويد: آنان كه از بيعت سرباز زدند عبارتند از: على، عباس، زبير و سعد بن عباده. على، عباس و زبير در خانه فاطمه نشستند. ابوبكر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بيرون بيايند. ابوبكر به عمر گفت: اگر سرباز زدند با آنان بجنگ. عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را ديد و گفت: اى پسر خطاب آيا آمدهاى خانه ما را آتش بزنى؟ عمر گفت: بله، مگر اين كه بيعت كنيد،(3).
4. ابن قتيبه دينورى آورده است: ابوبكر عمر را به سوى كسانى كه بيعت نكردند و در خانه على تحصّن كردند، فرستاد. عمر به خانه على آمد و صدا زد ولى كسى بيرون نيامد. عمر هيزم خواست و گفت: قسم به آنكه جان عمر در دست اوست، يا بايد بيرون بياييد و بيعت كنيد و يا خانه را بر سر آنانكه در آن هستند آتش مىزنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو فاطمه در آن باشد. همه بيرون آمدند ولى على بيرون نيامد. عمر نزد ابوبكر رفت و گفت: آيا نمىخواهى از على كه از بيعت سرباز زده بيعت بگيرى؟ ابوبكر به قنفذ گفت: برو على را بياور. قنفذ آمد و على به او گفت: چه كار دارى؟ قنفذ گفت: خليفه رسول خدا تو را مىخواهد. على به او گفت: زود بر پيامبر دروغ بستيد. قنفذ پيام على را به ابوبكر رساند. ابوبكر گريه طولانى كرد. عمر گفت: على را رها نكن. ابوبكر به قنفذ گفت: دوباره نزد على برو و بگو: با خليفه رسول خدا بيعت كن. على گفت: سبحان الله، آنچه را كه از آن او نيست براى خودش ادعا كرده است. قنفذ پيام على را به ابوبكر رساند. ابوبكر بازهم بسيار گريه كرد. پس از آن عمر برخاست و گروهى با او همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند. در زدند. وقتى فاطمه صداى آنها را شنيد، با صداى بلند فرياد كرد: «يا ابتاه» يا «رسول الله» پس از تو از پسر خطاب و پسر ابى قحافه چهها كه نكشيديم. وقتى كه گروه مهاجم گريه فاطمه را شنيدند. در حالى كه گريه مىكردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولى عمر و عدهاى ماندند. على را بيرون آوردند و گفتند بيعت كن. على گفت: اگر بيعت نكنم چه مىكنيد؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را مىزنيم،(4). همانطور كه ملاحظه مىكنيد در منابع شيعه، اين حادثه به طور كامل ذكر شده است و منابع اهل سنّت تنها به آتش آوردن اشاره كردهاند. البته از آنان توقع نداريم كه اين حادثه را به طور كامل ذكر كنند چون اين، به زيان آنهاست و آنان تلاش مىكنند اين حادثه ذكر نشود. اگر مىخواهيد به همه مآخذ و منابع شيعه و سنى آگاهى پيدا كنيد به كتاب «مأساة الزّهراء» نوشته جناب سيد جعفر مرتضى عاملى لبنانى، ج دوم مراجعه كنيد. اين كتاب درباره موضوع مورد بحث، بسيار مفصّل بررسى و بحث كرده است.
پی نوشت ها:
(1) )بحارالانوار، ج 28، ص 308 به نقل از اثبات الوصية)
(2) )انساب الاشراف، ج 2، ص 12، تحقيق محمود الفردوس العظم، دار اليقظة العربية)
(3) )العقد الفريد، ج 5، ص 12، چاپ مصر، چاپ دوّم، تحقيق محمد سعيد العربان، 1953 و 1372)
(4) )الامامة و السياسة، ج 1، ص 30، تحقيق استاد على شيرى، منشورات رضى)
منبع: نرم افزار معمای هستی