پرسش :
قضيه فدك چه بود و عمر چگونه با حضرت زهرا(سلام الله علیها) برخورد كرد؟
پاسخ :
در مورد آنچه پيرامون تاريخ اهل بيت(علیه السّلام) و برخورد خلفا با ايشان گفته مىشود مسلما نبايد هر چه از زبان اين و آن، بويژه مداحان گفته مىشود را بدون بررسى و تحقيق پذيرفت، بلكه در اين باره بايد شواهد تاريخى و ديدگاه بزرگان و عالمان برجسته را ملاك قرار داد. در خصوص مسألهاى كه پيرامون فدك نقل كردهايد روايات مسلم تاريخى وجود دارد كه در كتب خود اهل سنت دقيقا نقل شده است.
ابن ابى الحديد معتزلى كه فردى عالم و سنى مذهب است مىنويسد: «ابراهيم بن سعيد ثقفى از ابراهيم بن ميمون از عيسى بن عبداللّه بن محمد بن على بن ابىطالب(علیه السّلام) از پدرش، از جدش از على(علیه السّلام) روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: فاطمه(سلام الله علیها) نزد ابوبكر رفت و به او فرمود: پدرم فدك را به من بخشيد وعلى و امّايمن بر اين مطلب گواهند. گفت: تو جز حق و راستى چيزى به پدرت نسبت نمىدهى، من آن را به تو بخشيدم و بعد تكهاى از پوستطلبيد و سند فدك را براى حضرت زهرا نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بين راه به عمر رسيد. عمر پرسيد: اى فاطمه! از كجا مىآيى؟ گفت: از نزد ابوبكر مىآيم. به او گفتم كه رسول خدا فدك را به من بخشيده و على و امّايمن نيز بر اين مطلب گواهند. وى فدك را به من برگرداند و اين نوشته را به من داد. عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و نزد ابوبكر آمده گفت: تو فدك را به فاطمه دادهاى و سندش را نوشتهاى؟ گفت: آرى. گفت: على به سود خودگواهى مىدهد و امّايمن يك زن است. بعد آب دهان بر روى آن سند انداخته نوشته را پاك و سند را پاره كرد.
روايت شده كه ابوبكر پس از گواهى اميرالمؤمنين(علیه السّلام) دستور داد فدك را به حضرت زهرا بدهند. عمر بر اين حكم ابوبكر اعتراض كرده نوشته را پاره كرد، (شرح نهجالبلاغه، ج 16، ص 274) .
منبع: نرم افزار معمای هستی
در مورد آنچه پيرامون تاريخ اهل بيت(علیه السّلام) و برخورد خلفا با ايشان گفته مىشود مسلما نبايد هر چه از زبان اين و آن، بويژه مداحان گفته مىشود را بدون بررسى و تحقيق پذيرفت، بلكه در اين باره بايد شواهد تاريخى و ديدگاه بزرگان و عالمان برجسته را ملاك قرار داد. در خصوص مسألهاى كه پيرامون فدك نقل كردهايد روايات مسلم تاريخى وجود دارد كه در كتب خود اهل سنت دقيقا نقل شده است.
ابن ابى الحديد معتزلى كه فردى عالم و سنى مذهب است مىنويسد: «ابراهيم بن سعيد ثقفى از ابراهيم بن ميمون از عيسى بن عبداللّه بن محمد بن على بن ابىطالب(علیه السّلام) از پدرش، از جدش از على(علیه السّلام) روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: فاطمه(سلام الله علیها) نزد ابوبكر رفت و به او فرمود: پدرم فدك را به من بخشيد وعلى و امّايمن بر اين مطلب گواهند. گفت: تو جز حق و راستى چيزى به پدرت نسبت نمىدهى، من آن را به تو بخشيدم و بعد تكهاى از پوستطلبيد و سند فدك را براى حضرت زهرا نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بين راه به عمر رسيد. عمر پرسيد: اى فاطمه! از كجا مىآيى؟ گفت: از نزد ابوبكر مىآيم. به او گفتم كه رسول خدا فدك را به من بخشيده و على و امّايمن نيز بر اين مطلب گواهند. وى فدك را به من برگرداند و اين نوشته را به من داد. عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و نزد ابوبكر آمده گفت: تو فدك را به فاطمه دادهاى و سندش را نوشتهاى؟ گفت: آرى. گفت: على به سود خودگواهى مىدهد و امّايمن يك زن است. بعد آب دهان بر روى آن سند انداخته نوشته را پاك و سند را پاره كرد.
روايت شده كه ابوبكر پس از گواهى اميرالمؤمنين(علیه السّلام) دستور داد فدك را به حضرت زهرا بدهند. عمر بر اين حكم ابوبكر اعتراض كرده نوشته را پاره كرد، (شرح نهجالبلاغه، ج 16، ص 274) .
منبع: نرم افزار معمای هستی