پرسش :
توطئه يهوديان بني نضير براي ترور پيامبراکرم(ص) چه بود؟
پاسخ :
پيامبراکرم(ص) براي اين كه از اهداف و برنامههاي يهوديان »بنيالنضير« آگاه گردد؛ همراه گروهي از ياران خود عازم دژ آنها گرديد. مسلمانان رفته بودند تا در پرداخت خونبهاي آن دو نفر عرب از قبيله »بنيعامر« كه به دست عمرو بن اميه كشته شده بودند؛ كمك بگيرند. زيرا قبيله بني النضير هم با مسلمانان پيمان داشتند, و هم با قبيله بنيعامر.
پيامبراکرم(ص) در برابر درب دژ فرود آمد, آنان با آغوش باز از پيامبر استقبال كردند. در حالي كه پيامبر را با كنيهاش (ابوالقاسم) خطاب ميكردند, درخواست نمودند كه رسولخدا وارد دژ آنها شود, و روز را در آنجا به سر ببرد. رسول گرامي تقاضاي آنها را نپذيرفت و در سايه ديوار دژ با افسران خود نشست و با سران بنيالنضير مشغول گفتگو گرديد. سران بنيالنضير تصميم گرفته بودند كه پيامبر را غافلگير كنند. يك نفراز آنها به نام »عمروجحاش«, آماده شده بود كه بالاي بام برود و با افكندن سنگ بزرگي بر سر پيامبر, به زندگي او خاتمه بخشد.
فرشته وحي, پيامبر را آگاه ساخت.پيامبر از جاي خود حركت كرد و طوري مجلس را ترك گفت كه يهوديان تصور كردند دنبال كاري ميرود و برميگردد. ولي پيامبر راه مدينه را در پيش گرفت, و همراهانش را نيز از تصميم خود آگاه نساخت. آنان همچنان در انتظار بازگشت پيامبر به سر ميبردند, امّا هر چه انتظار كشيدند انتظار آنها سودي نبخشيد.1
پی نوشت:
1.فروغ ابديت، ج2،آيت الله جعفر سبحاني
منبع: www.payambarazam.ir
پيامبراکرم(ص) براي اين كه از اهداف و برنامههاي يهوديان »بنيالنضير« آگاه گردد؛ همراه گروهي از ياران خود عازم دژ آنها گرديد. مسلمانان رفته بودند تا در پرداخت خونبهاي آن دو نفر عرب از قبيله »بنيعامر« كه به دست عمرو بن اميه كشته شده بودند؛ كمك بگيرند. زيرا قبيله بني النضير هم با مسلمانان پيمان داشتند, و هم با قبيله بنيعامر.
پيامبراکرم(ص) در برابر درب دژ فرود آمد, آنان با آغوش باز از پيامبر استقبال كردند. در حالي كه پيامبر را با كنيهاش (ابوالقاسم) خطاب ميكردند, درخواست نمودند كه رسولخدا وارد دژ آنها شود, و روز را در آنجا به سر ببرد. رسول گرامي تقاضاي آنها را نپذيرفت و در سايه ديوار دژ با افسران خود نشست و با سران بنيالنضير مشغول گفتگو گرديد. سران بنيالنضير تصميم گرفته بودند كه پيامبر را غافلگير كنند. يك نفراز آنها به نام »عمروجحاش«, آماده شده بود كه بالاي بام برود و با افكندن سنگ بزرگي بر سر پيامبر, به زندگي او خاتمه بخشد.
فرشته وحي, پيامبر را آگاه ساخت.پيامبر از جاي خود حركت كرد و طوري مجلس را ترك گفت كه يهوديان تصور كردند دنبال كاري ميرود و برميگردد. ولي پيامبر راه مدينه را در پيش گرفت, و همراهانش را نيز از تصميم خود آگاه نساخت. آنان همچنان در انتظار بازگشت پيامبر به سر ميبردند, امّا هر چه انتظار كشيدند انتظار آنها سودي نبخشيد.1
پی نوشت:
1.فروغ ابديت، ج2،آيت الله جعفر سبحاني
منبع: www.payambarazam.ir