پرسش :
چرا اسامه در محضر پيامبراکرم(ص) شفاعت بعضي افراد را ميكرد؟
پاسخ :
«اسامه» نيز مثل پدرش زيد، مورد علاقه و توجه مخصوص پيامبراکرم (ص) بود، روزي آن حضرت، از جنگ بدر باز ميگشت، در يكي از كوچههاي مدينه ديد اسامه با گروهي از كودكان سرگرم بازي است، او را در آغوش كشيد و با بوسههاي گرم مورد نوازش قرار داده فرمود:
«آفرين بر دوستم، و فرزند دوستم»!
اين ابراز علاقة فوقالعادة پيامبر(ص) نسبت به « اسامه» زبانزد مسلمانان گرديد و شايد چندين بار در موارد مختلف تكرار شد به طوري كه او در محيط مدينه به عنوان: «دوست، و زادة دوست پيامبر معروف گرديد»(الدرجات الرفيعه /440)
از آنجا كه اسامه مورد علاقه خاص پيامبر اکرم(ص) بود، گاهي در بارة بعضي از افراد، در محضر پيامبر (ص) شفاعت ميكرد و حضرت شفاعت او را ميپذيرفت.
ولي يكبار در مورد مجازات يك گنهكار كه مستحق مجازات و كيفر بود، شفاعت كرد، پيامبر فرمود: در مورد كيفر و مجازات بزهكاران شفاعت نكن!
«محمد بن سعد» مينويسد:
زني از قريش سرقت كرده بود و پيامبر اسلام (ص) ميخواست كيفر جرم را در مورد او اجرا كند، اين امر براي قريش ناگوار بود و ميخواستند به وسيلهاي، پيامبر (ص) را از اين كار منصرف سازند
از اين رو پس از مشاوره، تصميم گرفتند شخصي را كه مورد احترام پيامبر باشد، براي شفاعت به پيشگاه آن حضرت بفرستند، پس از تبادل نظر، رأي دادند كه غير از اسامه هيچ كس جرأت ندارد در اين مورد با پيامبر صحبت كند.
اسامه قبول كرد، ولي وقتي جريان را به پيامبر عرض كرد، حضرت فرمود: چرا درباره كيفر الهي شفاعت ميكني؟! آنگاه از جا، برخاست و خطبهاي ايراد كرد و ضمن آن فرمود:
«امتهاي پيشين به اين علت نابود شدند كه عدالت در ميان آنان اجرا نميشد، اگر شخص بزرگ و معروفي سرقت ميكرد، او را مجازات نميكردند ولي اگر فرد گمنام و ناتواني دست به سرقت ميزد، او را مجازات ميكردند. سوگند بخدا، اگر دخترم فاطمه سرقت نمايد، دست او را به جرم سرقت ميبرم!(طبقات ابن سعد /4/70)
منبع:آيت الله جعفر سبحاني،شخصيتهاي اسلامي شيعه ج 1 ـ 2
«اسامه» نيز مثل پدرش زيد، مورد علاقه و توجه مخصوص پيامبراکرم (ص) بود، روزي آن حضرت، از جنگ بدر باز ميگشت، در يكي از كوچههاي مدينه ديد اسامه با گروهي از كودكان سرگرم بازي است، او را در آغوش كشيد و با بوسههاي گرم مورد نوازش قرار داده فرمود:
«آفرين بر دوستم، و فرزند دوستم»!
اين ابراز علاقة فوقالعادة پيامبر(ص) نسبت به « اسامه» زبانزد مسلمانان گرديد و شايد چندين بار در موارد مختلف تكرار شد به طوري كه او در محيط مدينه به عنوان: «دوست، و زادة دوست پيامبر معروف گرديد»(الدرجات الرفيعه /440)
از آنجا كه اسامه مورد علاقه خاص پيامبر اکرم(ص) بود، گاهي در بارة بعضي از افراد، در محضر پيامبر (ص) شفاعت ميكرد و حضرت شفاعت او را ميپذيرفت.
ولي يكبار در مورد مجازات يك گنهكار كه مستحق مجازات و كيفر بود، شفاعت كرد، پيامبر فرمود: در مورد كيفر و مجازات بزهكاران شفاعت نكن!
«محمد بن سعد» مينويسد:
زني از قريش سرقت كرده بود و پيامبر اسلام (ص) ميخواست كيفر جرم را در مورد او اجرا كند، اين امر براي قريش ناگوار بود و ميخواستند به وسيلهاي، پيامبر (ص) را از اين كار منصرف سازند
از اين رو پس از مشاوره، تصميم گرفتند شخصي را كه مورد احترام پيامبر باشد، براي شفاعت به پيشگاه آن حضرت بفرستند، پس از تبادل نظر، رأي دادند كه غير از اسامه هيچ كس جرأت ندارد در اين مورد با پيامبر صحبت كند.
اسامه قبول كرد، ولي وقتي جريان را به پيامبر عرض كرد، حضرت فرمود: چرا درباره كيفر الهي شفاعت ميكني؟! آنگاه از جا، برخاست و خطبهاي ايراد كرد و ضمن آن فرمود:
«امتهاي پيشين به اين علت نابود شدند كه عدالت در ميان آنان اجرا نميشد، اگر شخص بزرگ و معروفي سرقت ميكرد، او را مجازات نميكردند ولي اگر فرد گمنام و ناتواني دست به سرقت ميزد، او را مجازات ميكردند. سوگند بخدا، اگر دخترم فاطمه سرقت نمايد، دست او را به جرم سرقت ميبرم!(طبقات ابن سعد /4/70)
منبع:آيت الله جعفر سبحاني،شخصيتهاي اسلامي شيعه ج 1 ـ 2