پرسش :
با عنايت به اينكه اولياء خدا تسليم مطلق امر خدايند علت گريه پيامبر براي فرزندش ابراهيم چه بود؟
پاسخ :
رقت قلب و عاطفه از فضايل انسانى است. رقيق القلب بودن اين است كه انسان وقتى فقيرى را ديد واقعا متأثر شود. از قيامت و دوزخ كه گفته مىشود از نابسامانى محرومين واقعا اندوهگين گردد از حضرت اميرالمؤمنين على(ع) روايت شده است كه:
«ما جفّتَ الدموع الا لقسوة القلوب و ما قسّت القلوب الاّ لكثرة الذنوب» چشمها گرفتار خشكى نمىشوند مگر در اثر قساوت قلب و قلب گرفتار قساوت نمىشود مگر در اثر گناه زياد.
نتيجهاى كه از اين روايت حاصل مىگردد اين است كه حضرات معصومين(س) بخاطر مقام شامخ عصمت و پاكى و پيراستگى نسبت به همه گناهان و خطاها لطيفترين قلوب و گريانترين چشمها را دارا مىباشند.
ـ امام على(ع) در وصف پرهيزكاران مىفرمايد:
كانت اعمالهم فى الدنيا زاكية و اعينهم باكية آنان در دنيا رفتارشان پاك و ديدگانشان گريان است.
و لذا در ماجراى ستمى كه از ناحيه دشمنان بر دخترى يهودى رفته بود همگان بىتفاوت از كنار اين ماجرا گذشتند يا به ابراز تأسفى اكتفا نمودند و لكن حضرت اميرالمؤمنين(ع) در اندوه اين ماجرا گريست! و فرمود: اگر براى اين حادثه تلخ مسلمانى از روى تأسف بميرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است!
اما نكته حائز اهميت دراين باب اين است كه اشك ثمره درخت وجود آدمى است.
گاهى اشك سروش رحمت است و پيغام بر مهر آنجا كه درخت اعتقادات ريشه در زمين تسليم و رضا فرو برده باشد همچون شجرى كه در عين تناورى و تنومندى چون ريشه در خاك تنيده است استوار است و پا بر جا اما شاخ و برگ خويش را بدست باد داده و از حركت نسيم به جنبش در مىآيد و بر خنكى محيط مىافزايد.
اشك پيامبر(ص) و حضرات معصومين(ع) در سوگ نزديكان و فرزندان از همين قسم است. اشك رحمت، در عين حال كه روح بر بلنداى ملكوت سير مىكند اما ديده بخاطر عاطفه و رقّت قلب مىگريد و اين زيباترين نشانه انسانيت آن بزرگواران است و همان گونه كه وجود شامخ نبى مكرم اسلام(ص) در كنار قبر فرزندشان ابراهيم فرمودند: فرزندم قلب محزون است و ديده اشكبار اما خلاف رضاى حق چيزى نمىگوييم.
اين خلاف رضاى حق سخن نگفتن به معناى اين نيست كه: غير تسليم و رضا كو چارهاى؟! بلكه به اين معنى است كه دل كه تسليم باشد و راضى، زبان خلاف دل چيزى نمىگويد. چرا كه زبان مترجم دل است.
و آن بزرگوار در برابر آنها كه از گريه ايشان سؤال كردند فرمود: اين گريه نيست بلكه اين رحمت است و كسى كه اهل رحمت و شفقت نباشد مورد رحمت حضرت حق واقع نمىگردد.
و گاهى اشك بروز اعتراض دل و نمود تلخى شجر ضمير است. اشك شكوه و عدم رضايت. آرى اين اشك نه تنها نشانه انسانيت نيست بلكه علامت بىهويتى و بىاطلاعى از رمز و راز زندگى است.
و به همان اندازه كه از قسم اول اشك در مضامين دينى ما تمجيد گشته است. و آنرا نشانه پاكى و صفاى ضمير معرفى كردهاند و آنرا همچون سلاحى براى انسان سالك برشمردهاند.
قسم دوم اشك مورد مذمت اولياى دين واقع شده است.
www.payambarazam.ir
رقت قلب و عاطفه از فضايل انسانى است. رقيق القلب بودن اين است كه انسان وقتى فقيرى را ديد واقعا متأثر شود. از قيامت و دوزخ كه گفته مىشود از نابسامانى محرومين واقعا اندوهگين گردد از حضرت اميرالمؤمنين على(ع) روايت شده است كه:
«ما جفّتَ الدموع الا لقسوة القلوب و ما قسّت القلوب الاّ لكثرة الذنوب» چشمها گرفتار خشكى نمىشوند مگر در اثر قساوت قلب و قلب گرفتار قساوت نمىشود مگر در اثر گناه زياد.
نتيجهاى كه از اين روايت حاصل مىگردد اين است كه حضرات معصومين(س) بخاطر مقام شامخ عصمت و پاكى و پيراستگى نسبت به همه گناهان و خطاها لطيفترين قلوب و گريانترين چشمها را دارا مىباشند.
ـ امام على(ع) در وصف پرهيزكاران مىفرمايد:
كانت اعمالهم فى الدنيا زاكية و اعينهم باكية آنان در دنيا رفتارشان پاك و ديدگانشان گريان است.
و لذا در ماجراى ستمى كه از ناحيه دشمنان بر دخترى يهودى رفته بود همگان بىتفاوت از كنار اين ماجرا گذشتند يا به ابراز تأسفى اكتفا نمودند و لكن حضرت اميرالمؤمنين(ع) در اندوه اين ماجرا گريست! و فرمود: اگر براى اين حادثه تلخ مسلمانى از روى تأسف بميرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است!
اما نكته حائز اهميت دراين باب اين است كه اشك ثمره درخت وجود آدمى است.
گاهى اشك سروش رحمت است و پيغام بر مهر آنجا كه درخت اعتقادات ريشه در زمين تسليم و رضا فرو برده باشد همچون شجرى كه در عين تناورى و تنومندى چون ريشه در خاك تنيده است استوار است و پا بر جا اما شاخ و برگ خويش را بدست باد داده و از حركت نسيم به جنبش در مىآيد و بر خنكى محيط مىافزايد.
اشك پيامبر(ص) و حضرات معصومين(ع) در سوگ نزديكان و فرزندان از همين قسم است. اشك رحمت، در عين حال كه روح بر بلنداى ملكوت سير مىكند اما ديده بخاطر عاطفه و رقّت قلب مىگريد و اين زيباترين نشانه انسانيت آن بزرگواران است و همان گونه كه وجود شامخ نبى مكرم اسلام(ص) در كنار قبر فرزندشان ابراهيم فرمودند: فرزندم قلب محزون است و ديده اشكبار اما خلاف رضاى حق چيزى نمىگوييم.
اين خلاف رضاى حق سخن نگفتن به معناى اين نيست كه: غير تسليم و رضا كو چارهاى؟! بلكه به اين معنى است كه دل كه تسليم باشد و راضى، زبان خلاف دل چيزى نمىگويد. چرا كه زبان مترجم دل است.
و آن بزرگوار در برابر آنها كه از گريه ايشان سؤال كردند فرمود: اين گريه نيست بلكه اين رحمت است و كسى كه اهل رحمت و شفقت نباشد مورد رحمت حضرت حق واقع نمىگردد.
و گاهى اشك بروز اعتراض دل و نمود تلخى شجر ضمير است. اشك شكوه و عدم رضايت. آرى اين اشك نه تنها نشانه انسانيت نيست بلكه علامت بىهويتى و بىاطلاعى از رمز و راز زندگى است.
و به همان اندازه كه از قسم اول اشك در مضامين دينى ما تمجيد گشته است. و آنرا نشانه پاكى و صفاى ضمير معرفى كردهاند و آنرا همچون سلاحى براى انسان سالك برشمردهاند.
قسم دوم اشك مورد مذمت اولياى دين واقع شده است.
www.payambarazam.ir