پرسش :
در سؤال و جوابي كه (در معراج) صورت گرفت آيا پيامبراکرم(ص)، خدا را هم ديد؟
پاسخ :
پاسخ اجمالي:
خدا مادي وجسم نيست تا ديده شود و لذا در هيچ زماني چه در معراج و چه در قيامت و غيره قابل رؤيت نيست و منظور از «ديدن خدا» که در برخي روايات آمده است رؤيت قلبي و ديدن با چشم دل است.
پاسخ تفصيلي:
براي روشن شدن زواياي مختلف بحث لازم است به چند مطلب اشاره کنيم.
الف: تنها موجودات مادي با چشم و حواس عادي قابل درکند؛
بايد توجه داشت که موجودات اين جهان بر دو قسمند مادي و مجرد. موجود مادي آن است که با چشم و حواس عادي و يا حواس مسلح به وسايل و ابزار و لوازم ويژه همچون ميکروسکوپ و تلسکوپ و غيره قابل درک مي باشد؛ اما موجودات مجرد به هيچ وجه محسوس و ديدني نيستند و بايد از آثار وجودي آنها پي به وجود آنها برد. مثلا روح انسان، فکر و انديشه او، علم و آگاهي او، موجوداتي مجرد هستند که به هيچ وجه در قلمرو حس و درک ظاهر قرار نمي گيرند.
بنابراين هيچ ترديدي باقي نمي ماند که خداوند ديده نمي شود زيرا خدا مادي نيست و جسم نيست تا ديده شود واضح است که چيزهايي ديده مي شوند که جسم و مادي باشند. در نتيجه خداوند قابل ديده شدن در هيچ زمان و يا موقعيتي نيست و لذا تفاوتي بين دنيا و آخرت و يا شب معراج در عدم امکان رؤيت پروردگار وجود ندارد.
به عبارت ديگر اگر بگوييم خدا ديده مي شود در اين صورت بايد بگوييم که خدا جسم و ماده است و جسم بودن و مادي بودن با نيازمند بودن و مرکب بودن ملازم است، در نتيجه لازم مي آيد آنچه را خدا فرض کرده ايم خدا نباشد بلکه مانند خود ما جسم و مرکب و محتاج به اجزاء و نيازمند به مکان باشد (سبحاني، جعفر، الهيات و معارف اسلامي، ص 135، مؤسسه امام صادق، قم 1372، چاپ سوم).
قرآن مجيد در اين باره مي فرمايد: «لا تدرکه الابصار و هو يدرک الابصار و هو اللطيف الخبير؛ ديده ها نمي توانند او را درک کنند ولي او ديده ها را درک مي کند و او لطيف و آگاه است»(انعام، آيه 104).
ب : منشأ ايجاد شبهه؛
برخي با توجه به آيات سوره نجم و بعضي از روايات مربوط به معراج گمان کرده اند که پيامبر گرامي اسلام در شب معراج خداوند را با چشم ظاهري ديده است براي برطرف شدن اين اشتباه، لازم است موارد مذکور را بررسي کنيم.
قرآن کريم در تشريح وقايع شب معراج مي فرمايد: «افتمارونه علي مايري و لقد راه نزله اخري؛ آيا با او در آنچه که ديده است به مجادله برمي خيزيد؟ چرا مجادله مي کنيد او وي را [فرشته وحي] يک بار ديگر نيز ديده است» (نجم، آيات 12 و 13).
برخي از نويسندگان در تفسير و ارجاع ضماير آيات مذکور دچار اشتباه شده اند و تصور کرده اند که مقصود رؤيت خدا است در حالي که محور بحث در دو فراز گذشته جبرئيل امين است از آنجا که مشرکان رؤيت فرشته وحي را در واقعه معراج پيامبر تکذيب مي کردند قرآن با صلابت بر صحت آن تأکيد مي کند و مي فرمايد اين رؤيت چيز عجيب و نويي نبوده است بلکه حضرت پيامبر فرشته امين را يک بار ديگر هم به هنگام نزول وحي مشاهده کرده است(سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج 6، ص 184، مؤسسه امام صادق، قم 1375، چاپ اول).
حال اين سؤال مطرح مي شود که اگر مجرد قابل ديده شدن نيست پس چگونه پيامبر توانست فرشته وحي را ببيند در حالي که ملائکه هم مانند خداوند مجرد هستند و اگر گفته شود ملائکه بعد از تمثل و تجسم به شکل هاي ديگر قابل رؤيت مي شدند باز مي گوييم چرا خداوند نتواند به شکل يک موجود مادي مجسم شود؟
پاسخ اين است که اولا: اصل مجرد بودن ملائکه ثابت نيست بلکه ممکن است آنها مانند جن موجوداتي مادي باشند. ثانيا: اگر ملائکه مجرد باشند مجرد بودن ملائکه با مجرد بودن خداوند فرق دارد زيرا خداوند مجرد محض است و به تعبير ديگر فقط وجود است و ماهيت ندارد ولي ملائکه موجودات مجرد همراه با ماهيت هستند و مجردي که ماهيت داشته باشد قابليت تمثل به شکل هاي مادي را دارا مي باشد. پس آيات مذکور دلالت بر ديدن خداوند ندارد.
اما روايتي که منشأ ايجاد شبهه فوق شده است روايتي است به نقل از پيامبر که در ضمن توصيف وقايع معراج فرمودند که
«فرايت ربي؛ سپس پروردگارم را مشاهده کردم» (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 373، مؤسسه الوفاء بيروت، 1404هق به نقل از تفسير قمي).
بايد توجه داشت که با توجه به براهين عقلي و امتناع از رؤيت حسي، مقصود از عبارت مذکور رؤيت و ديدن قلبي و با چشم دل است چنانکه حضرت پيامبر(ص) در حديثي ديگر به صراحت به اين مطلب اشاره مي فرمايند و مي گويند:
«فرايته بقلبي و مارايته بعيني؛ با قلب خود خدا را مشاهده کردم ولي با چشم سر او را نديدم» (طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، ص 48، نشر مرتضي، مشهد، 1403هق).
جالب اين که ظاهرا اين پرسش در ميان مسلمان صدر اسلام نيز مطرح بوده است.
چنانکه محمد بن فضيل نقل مي کند که از امام رضا(ع) پرسيدم که آيا پيامبر گرامي اسلام خدا را مشاهده کرده است حضرت فرمودند:
«نعم بقلبه اما سمعت الله عزوجل يقول ما کذب الفؤاد ما رأي اي لم يره بالبصر ولکن راه بالفؤاد؛ آري پيامبر خدا را با قلب خود مشاهده کرد آيا نشنيده اي اين سخن خدا را که درباره معراج پيامبر فرمود: قلب تکذيب نکرد آنچه را ديده بود؛ يعني خدا را با چشم نديده بود بلکه با قلب مشاهده کرده بود» (شيخ صدوق، التوحيد، ص 117، انتشارات جامعه مدرسين، قم 1357، چاپ دوم).
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.معراج از ديدگاه قرآن و روايات، محسن اديب بهروز، نشر سازمان تبليغات اسلامي تهران، 1374، چاپ اول.
2.تفسير نمونه (سوره اسراء و نجم - به بحث معراج پرداخته است).
3.ابوعلي سينا، کتاب معراج نامه، بنياد پژوهش هاي اسلامي، مشهد، چاپ دوم 1366.
4.شهيد آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب، کتاب معراج «تفسير سوره نجم»، انتشارات فقيه.
5.علامه سيد محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج 13 و 19، انتشارات اسماعيليان قم، چاپ چهارم.
www.payambarazam.ir
پاسخ اجمالي:
خدا مادي وجسم نيست تا ديده شود و لذا در هيچ زماني چه در معراج و چه در قيامت و غيره قابل رؤيت نيست و منظور از «ديدن خدا» که در برخي روايات آمده است رؤيت قلبي و ديدن با چشم دل است.
پاسخ تفصيلي:
براي روشن شدن زواياي مختلف بحث لازم است به چند مطلب اشاره کنيم.
الف: تنها موجودات مادي با چشم و حواس عادي قابل درکند؛
بايد توجه داشت که موجودات اين جهان بر دو قسمند مادي و مجرد. موجود مادي آن است که با چشم و حواس عادي و يا حواس مسلح به وسايل و ابزار و لوازم ويژه همچون ميکروسکوپ و تلسکوپ و غيره قابل درک مي باشد؛ اما موجودات مجرد به هيچ وجه محسوس و ديدني نيستند و بايد از آثار وجودي آنها پي به وجود آنها برد. مثلا روح انسان، فکر و انديشه او، علم و آگاهي او، موجوداتي مجرد هستند که به هيچ وجه در قلمرو حس و درک ظاهر قرار نمي گيرند.
بنابراين هيچ ترديدي باقي نمي ماند که خداوند ديده نمي شود زيرا خدا مادي نيست و جسم نيست تا ديده شود واضح است که چيزهايي ديده مي شوند که جسم و مادي باشند. در نتيجه خداوند قابل ديده شدن در هيچ زمان و يا موقعيتي نيست و لذا تفاوتي بين دنيا و آخرت و يا شب معراج در عدم امکان رؤيت پروردگار وجود ندارد.
به عبارت ديگر اگر بگوييم خدا ديده مي شود در اين صورت بايد بگوييم که خدا جسم و ماده است و جسم بودن و مادي بودن با نيازمند بودن و مرکب بودن ملازم است، در نتيجه لازم مي آيد آنچه را خدا فرض کرده ايم خدا نباشد بلکه مانند خود ما جسم و مرکب و محتاج به اجزاء و نيازمند به مکان باشد (سبحاني، جعفر، الهيات و معارف اسلامي، ص 135، مؤسسه امام صادق، قم 1372، چاپ سوم).
قرآن مجيد در اين باره مي فرمايد: «لا تدرکه الابصار و هو يدرک الابصار و هو اللطيف الخبير؛ ديده ها نمي توانند او را درک کنند ولي او ديده ها را درک مي کند و او لطيف و آگاه است»(انعام، آيه 104).
ب : منشأ ايجاد شبهه؛
برخي با توجه به آيات سوره نجم و بعضي از روايات مربوط به معراج گمان کرده اند که پيامبر گرامي اسلام در شب معراج خداوند را با چشم ظاهري ديده است براي برطرف شدن اين اشتباه، لازم است موارد مذکور را بررسي کنيم.
قرآن کريم در تشريح وقايع شب معراج مي فرمايد: «افتمارونه علي مايري و لقد راه نزله اخري؛ آيا با او در آنچه که ديده است به مجادله برمي خيزيد؟ چرا مجادله مي کنيد او وي را [فرشته وحي] يک بار ديگر نيز ديده است» (نجم، آيات 12 و 13).
برخي از نويسندگان در تفسير و ارجاع ضماير آيات مذکور دچار اشتباه شده اند و تصور کرده اند که مقصود رؤيت خدا است در حالي که محور بحث در دو فراز گذشته جبرئيل امين است از آنجا که مشرکان رؤيت فرشته وحي را در واقعه معراج پيامبر تکذيب مي کردند قرآن با صلابت بر صحت آن تأکيد مي کند و مي فرمايد اين رؤيت چيز عجيب و نويي نبوده است بلکه حضرت پيامبر فرشته امين را يک بار ديگر هم به هنگام نزول وحي مشاهده کرده است(سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج 6، ص 184، مؤسسه امام صادق، قم 1375، چاپ اول).
حال اين سؤال مطرح مي شود که اگر مجرد قابل ديده شدن نيست پس چگونه پيامبر توانست فرشته وحي را ببيند در حالي که ملائکه هم مانند خداوند مجرد هستند و اگر گفته شود ملائکه بعد از تمثل و تجسم به شکل هاي ديگر قابل رؤيت مي شدند باز مي گوييم چرا خداوند نتواند به شکل يک موجود مادي مجسم شود؟
پاسخ اين است که اولا: اصل مجرد بودن ملائکه ثابت نيست بلکه ممکن است آنها مانند جن موجوداتي مادي باشند. ثانيا: اگر ملائکه مجرد باشند مجرد بودن ملائکه با مجرد بودن خداوند فرق دارد زيرا خداوند مجرد محض است و به تعبير ديگر فقط وجود است و ماهيت ندارد ولي ملائکه موجودات مجرد همراه با ماهيت هستند و مجردي که ماهيت داشته باشد قابليت تمثل به شکل هاي مادي را دارا مي باشد. پس آيات مذکور دلالت بر ديدن خداوند ندارد.
اما روايتي که منشأ ايجاد شبهه فوق شده است روايتي است به نقل از پيامبر که در ضمن توصيف وقايع معراج فرمودند که
«فرايت ربي؛ سپس پروردگارم را مشاهده کردم» (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 373، مؤسسه الوفاء بيروت، 1404هق به نقل از تفسير قمي).
بايد توجه داشت که با توجه به براهين عقلي و امتناع از رؤيت حسي، مقصود از عبارت مذکور رؤيت و ديدن قلبي و با چشم دل است چنانکه حضرت پيامبر(ص) در حديثي ديگر به صراحت به اين مطلب اشاره مي فرمايند و مي گويند:
«فرايته بقلبي و مارايته بعيني؛ با قلب خود خدا را مشاهده کردم ولي با چشم سر او را نديدم» (طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، ص 48، نشر مرتضي، مشهد، 1403هق).
جالب اين که ظاهرا اين پرسش در ميان مسلمان صدر اسلام نيز مطرح بوده است.
چنانکه محمد بن فضيل نقل مي کند که از امام رضا(ع) پرسيدم که آيا پيامبر گرامي اسلام خدا را مشاهده کرده است حضرت فرمودند:
«نعم بقلبه اما سمعت الله عزوجل يقول ما کذب الفؤاد ما رأي اي لم يره بالبصر ولکن راه بالفؤاد؛ آري پيامبر خدا را با قلب خود مشاهده کرد آيا نشنيده اي اين سخن خدا را که درباره معراج پيامبر فرمود: قلب تکذيب نکرد آنچه را ديده بود؛ يعني خدا را با چشم نديده بود بلکه با قلب مشاهده کرده بود» (شيخ صدوق، التوحيد، ص 117، انتشارات جامعه مدرسين، قم 1357، چاپ دوم).
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.معراج از ديدگاه قرآن و روايات، محسن اديب بهروز، نشر سازمان تبليغات اسلامي تهران، 1374، چاپ اول.
2.تفسير نمونه (سوره اسراء و نجم - به بحث معراج پرداخته است).
3.ابوعلي سينا، کتاب معراج نامه، بنياد پژوهش هاي اسلامي، مشهد، چاپ دوم 1366.
4.شهيد آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب، کتاب معراج «تفسير سوره نجم»، انتشارات فقيه.
5.علامه سيد محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج 13 و 19، انتشارات اسماعيليان قم، چاپ چهارم.
www.payambarazam.ir