پرسش :
در طول تاریخ فجایع بسیار وحشتناک تر از واقعه عاشورا رخ داده است و هیچ کدام مانند عاشورا زنده نیست، علتش چیست؟
پاسخ :
پاسخ از حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي (حفظه الله):
با این که در بستر تاریخ کشتار بیرحمانهٴ زیادی رخ داده است و همهٴ آن جنگها و جنایتها در لا به لای کتابهای تاریخ دفن شده است و محققان باید نبش تاریخ کنند تا زوایای تاریک آنها روشن و دانسته شود که در قرنهای گذشته بر این مرز و بوم چه گذشته است. اما صرف مظلوم بودن افراد مقتول، موجب ماندن آنان در حافظهٴ روز گار نمیشود. بسیاری از مظلومان و ستمدیدگان تاریخ فراموش شدهاند و اکنون نامی از آنان برجای نمانده است؛ کسی که برای کشورگشایی و هدفهای غیر خدایی میجنگد، در تاریخ مدفون میشود.
تنها واقعهای که چونان نگینی بر انگشتری تاریخ میدرخشد و قدر اول آسمان جهاد و اجتهاد و قیام و اقدام است، همانا واقعهٴ عاشوراست؛ زیرا سالار شهیدان برای احیای دین خدا قیام کرد و از آنجا که دین الهی «حیّ لایموت» است، احیاگر دین نیز هرگز نمیمیرد و نامش برای همیشه بر جریدهٴ عالم ثبت است.
پس از واقعهٴ کربلا و شهادت امام حسین (علیهالسلام) و یارانش، امویان چنین میپنداشتند که اسلام نابود شده است و دیگر نشانی از آن برجای نخواهد ماند. یزید سرْخوش از این پندار خام، طبل نابودی دین بر کوفت و چنین سرود:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء و لا وحى نزل
یعنی دین و حکومت از بازیچههای بنیهاشم بود و اکنون جز افسانهای از آن بر جای نمانده است. نه وحیی نازل شده و نه خبری آمده است؛ ولی پس از سخنان گهربار و حماسی امام سجّاد (علیهالسلام) و زینب (علیهاالسلام) یاوههای امویان باطل شد و دین، زندگی جاوید یافت.
خلاصه آنکه:
۱. آنچه در قلمرو تاریخ طبیعی است، محکوم دگرگونی و زوال است.
۲. آنچه صبغهٴ فراطبیعی دارد، مصون از فناست.
۳. سند این دو قضیّه در متن آنها نهفته است؛ زیرا منطقهٴ طبیعتْ صحنهٴ جهش، حرکت، برخورد و سرانجام، زوال است و ساحت فراطبیعتْ میدان ثبات، تجرّد، دوام و خلود است؛ ﴿ما عندکم ینفد و ما عند الله باقٍ﴾[1]. چیزی که برای وجه خداست از آسیب سیلان و حرکت مصون است؛ ﴿کلّ شیءٍ هالک إلاّ وجهَه﴾[2].
پي نوشتها:
[۱] ـ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۲
[2] ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۹۶
منبع: شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص ۲۲۳-۲۲۷
پاسخ از حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي (حفظه الله):
با این که در بستر تاریخ کشتار بیرحمانهٴ زیادی رخ داده است و همهٴ آن جنگها و جنایتها در لا به لای کتابهای تاریخ دفن شده است و محققان باید نبش تاریخ کنند تا زوایای تاریک آنها روشن و دانسته شود که در قرنهای گذشته بر این مرز و بوم چه گذشته است. اما صرف مظلوم بودن افراد مقتول، موجب ماندن آنان در حافظهٴ روز گار نمیشود. بسیاری از مظلومان و ستمدیدگان تاریخ فراموش شدهاند و اکنون نامی از آنان برجای نمانده است؛ کسی که برای کشورگشایی و هدفهای غیر خدایی میجنگد، در تاریخ مدفون میشود.
تنها واقعهای که چونان نگینی بر انگشتری تاریخ میدرخشد و قدر اول آسمان جهاد و اجتهاد و قیام و اقدام است، همانا واقعهٴ عاشوراست؛ زیرا سالار شهیدان برای احیای دین خدا قیام کرد و از آنجا که دین الهی «حیّ لایموت» است، احیاگر دین نیز هرگز نمیمیرد و نامش برای همیشه بر جریدهٴ عالم ثبت است.
پس از واقعهٴ کربلا و شهادت امام حسین (علیهالسلام) و یارانش، امویان چنین میپنداشتند که اسلام نابود شده است و دیگر نشانی از آن برجای نخواهد ماند. یزید سرْخوش از این پندار خام، طبل نابودی دین بر کوفت و چنین سرود:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء و لا وحى نزل
یعنی دین و حکومت از بازیچههای بنیهاشم بود و اکنون جز افسانهای از آن بر جای نمانده است. نه وحیی نازل شده و نه خبری آمده است؛ ولی پس از سخنان گهربار و حماسی امام سجّاد (علیهالسلام) و زینب (علیهاالسلام) یاوههای امویان باطل شد و دین، زندگی جاوید یافت.
خلاصه آنکه:
۱. آنچه در قلمرو تاریخ طبیعی است، محکوم دگرگونی و زوال است.
۲. آنچه صبغهٴ فراطبیعی دارد، مصون از فناست.
۳. سند این دو قضیّه در متن آنها نهفته است؛ زیرا منطقهٴ طبیعتْ صحنهٴ جهش، حرکت، برخورد و سرانجام، زوال است و ساحت فراطبیعتْ میدان ثبات، تجرّد، دوام و خلود است؛ ﴿ما عندکم ینفد و ما عند الله باقٍ﴾[1]. چیزی که برای وجه خداست از آسیب سیلان و حرکت مصون است؛ ﴿کلّ شیءٍ هالک إلاّ وجهَه﴾[2].
پي نوشتها:
[۱] ـ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۲
[2] ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۹۶
منبع: شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص ۲۲۳-۲۲۷