پرسش :
شبهه: گفتگوي دختر و پسر و روابط آنها را براي اجتماعي شدن مفيد است و نبايد مانع رشد اجتماعي آنها شد.
پاسخ :
انسان در زندگي روزمره نيازمند آن است كه با افراد مختلفي ارتباط برقرار كند و قلم سرنوشت در زندگي فردي و تحصيلات آدمي ارتباط با صدها نفر را رقم زده است و هر انساني كه در تكاپوي دستيابي به موفّقيت بايد هزينهي بسياري در چگونگي روابط خود با ديگران صرف نمايد، در اين راستا بايد با جامعه پيرامون خود آشنا شد و افراد و مشكلات آن را بهتر شناخت تا بتوان تعاملي مناسب با آن را برگزيد.
براي ارتباط صحيح با ديگران رعايت مواردي لازم است: در آغاز بايد شناختي به همراه با بصيرت از محيط اطراف و افراد آن داشت، و با حقوق فردي و اجتماعي آشنا بود، نكته ديگري بيشتر براي نوجوان و جوانان در خور تأمل است بحث شرم و حيا و خجالت كشيدن است كه چه بسا موجب عدم برقراري ارتباطي درست ميگردد و يا فرد نميتواند از حقوق خود دفاع نمايد و به خواستههايش برسد. در اين باره بايد خانواده و مشاوران دلسوز از سن كودكي و نوجواني مراقبت نموده و خجالتهاي مفرط را با ارائه راهكارهاي درست برطرف نمايند، پرسش اساسي در اين است آيا دختر و پسر اگر به هنگام برخورد با يكديگر احساس شرم و حيا نمايند و امري منفي و نشانه غير اجتماعي بودن آنها است؟
در اين باره بايد توجه داشت كه شرم و حيا به طور عموم و در همه موارد منفي نبوده بلكه در جاي خود نقش محوري دارند همان گونه كه ويل دورانت ميگويد:
«زنان بيشرم جز در لحظاتي زودگذر، براي مردان جذّاب نيستند... مردان جوان به دنبال چشمان پر از حيا ميباشند و بدون آن كه بدانند، حس ميكنند كه اين خودداري ظريفانه (حيا و عفاف) از يك لطف و دقّت عالي خبر ميدهد».[1]
با توجه مطالب فوق، اجتماعي شدن به اين معني كه دختر و پسر در برخورد با يكديگر هيچ شرم و حيايي از هم نداشته باشند صحيح نميباشد، علاوه برآن كه براي اجتماعي شدن تنها راه، ارتباط با جنس مخالف نميباشد.
و آن مقدار كه در برخورد با جنس مخالف حاصل ميشود را ميتوان به مرور زمان و در طول زندگي كسب نمود، و لازم نيست جواني كه در دريايي از احساسات و عواطف و غرايز غوطهور است به بهانه اجتماعي شدن پاي در اين وادي خطرناك گذارده و با غفلت از آثار و تبعات آن گرفتار معضلات فردي و اجتماعي شود.
نكته ديگر آن كه فردي كه دغدغه اجتماعي شدن دارد و ميخواهد اعمال او مقبول نظر ديگران باشد بايد فرهنگ عمومي را رعايت كند، «ريموند بيچ» ميگويد:
«يكي از ويژگيهاي جوانان اين است كه هر وقت هر چه دلشان ميخواهد ميكنند، بدون آن كه نگران نتايج كار خود باشند؛ اما قوانين اخلاقي انعطاف ناپذيرند. قراردادهاي اجتماعي براساس تمييز خوب از بد ايجاد شدهاند، نه ار روي هوس و دلخواه، و به همين دليل زمان هم قادر نيست آنها را تغيير دهد؛ رعايت اين قراردادها موفقيت و خوشبختي افراد را تضمين ميكند.
كساني كه به هواداري از تمايلات آني خود از اين راه، منحرف ميشوند، بعدها ـ هنگامي كه خيلي دير است ـ پي ميبرند كه از منبع خوشبختي خود برداشت بيهودهاي كردهاند و متوجه ميشوند كه زندگي آنها هرگز نيازمنديهاي عميق قلبشان را بر نياورده است؟ در حالي كه دستهي ديگر كه همواره پايهي زندگي را محكم ميكنند، نه تنها از شاديهاي قلبي لذت سرشاري ميبرند؛ بلكه از دوران جواني كه مقدّمهي زندگي حقيقي است، نشاط و حظّ وافري ميگيرند».[2] به اميد آن كه با واقعبيني بيشتري به احكام ديني و محيط اطراف خود رفتار نمائيم.
[1] . ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زرياب، چاپ 8 نشر دانشجوئي تهران 1373 ص129.
[2] . ريموند بيچ، ما و فرزندان ما ص83، ر،ك: همت سهرابپور، جوانان در طوفان غرايز، چاپ دوم، نشر دفتر تبليغات قم 1379 ص25.
www.andisheqom.com
انسان در زندگي روزمره نيازمند آن است كه با افراد مختلفي ارتباط برقرار كند و قلم سرنوشت در زندگي فردي و تحصيلات آدمي ارتباط با صدها نفر را رقم زده است و هر انساني كه در تكاپوي دستيابي به موفّقيت بايد هزينهي بسياري در چگونگي روابط خود با ديگران صرف نمايد، در اين راستا بايد با جامعه پيرامون خود آشنا شد و افراد و مشكلات آن را بهتر شناخت تا بتوان تعاملي مناسب با آن را برگزيد.
براي ارتباط صحيح با ديگران رعايت مواردي لازم است: در آغاز بايد شناختي به همراه با بصيرت از محيط اطراف و افراد آن داشت، و با حقوق فردي و اجتماعي آشنا بود، نكته ديگري بيشتر براي نوجوان و جوانان در خور تأمل است بحث شرم و حيا و خجالت كشيدن است كه چه بسا موجب عدم برقراري ارتباطي درست ميگردد و يا فرد نميتواند از حقوق خود دفاع نمايد و به خواستههايش برسد. در اين باره بايد خانواده و مشاوران دلسوز از سن كودكي و نوجواني مراقبت نموده و خجالتهاي مفرط را با ارائه راهكارهاي درست برطرف نمايند، پرسش اساسي در اين است آيا دختر و پسر اگر به هنگام برخورد با يكديگر احساس شرم و حيا نمايند و امري منفي و نشانه غير اجتماعي بودن آنها است؟
در اين باره بايد توجه داشت كه شرم و حيا به طور عموم و در همه موارد منفي نبوده بلكه در جاي خود نقش محوري دارند همان گونه كه ويل دورانت ميگويد:
«زنان بيشرم جز در لحظاتي زودگذر، براي مردان جذّاب نيستند... مردان جوان به دنبال چشمان پر از حيا ميباشند و بدون آن كه بدانند، حس ميكنند كه اين خودداري ظريفانه (حيا و عفاف) از يك لطف و دقّت عالي خبر ميدهد».[1]
با توجه مطالب فوق، اجتماعي شدن به اين معني كه دختر و پسر در برخورد با يكديگر هيچ شرم و حيايي از هم نداشته باشند صحيح نميباشد، علاوه برآن كه براي اجتماعي شدن تنها راه، ارتباط با جنس مخالف نميباشد.
و آن مقدار كه در برخورد با جنس مخالف حاصل ميشود را ميتوان به مرور زمان و در طول زندگي كسب نمود، و لازم نيست جواني كه در دريايي از احساسات و عواطف و غرايز غوطهور است به بهانه اجتماعي شدن پاي در اين وادي خطرناك گذارده و با غفلت از آثار و تبعات آن گرفتار معضلات فردي و اجتماعي شود.
نكته ديگر آن كه فردي كه دغدغه اجتماعي شدن دارد و ميخواهد اعمال او مقبول نظر ديگران باشد بايد فرهنگ عمومي را رعايت كند، «ريموند بيچ» ميگويد:
«يكي از ويژگيهاي جوانان اين است كه هر وقت هر چه دلشان ميخواهد ميكنند، بدون آن كه نگران نتايج كار خود باشند؛ اما قوانين اخلاقي انعطاف ناپذيرند. قراردادهاي اجتماعي براساس تمييز خوب از بد ايجاد شدهاند، نه ار روي هوس و دلخواه، و به همين دليل زمان هم قادر نيست آنها را تغيير دهد؛ رعايت اين قراردادها موفقيت و خوشبختي افراد را تضمين ميكند.
كساني كه به هواداري از تمايلات آني خود از اين راه، منحرف ميشوند، بعدها ـ هنگامي كه خيلي دير است ـ پي ميبرند كه از منبع خوشبختي خود برداشت بيهودهاي كردهاند و متوجه ميشوند كه زندگي آنها هرگز نيازمنديهاي عميق قلبشان را بر نياورده است؟ در حالي كه دستهي ديگر كه همواره پايهي زندگي را محكم ميكنند، نه تنها از شاديهاي قلبي لذت سرشاري ميبرند؛ بلكه از دوران جواني كه مقدّمهي زندگي حقيقي است، نشاط و حظّ وافري ميگيرند».[2] به اميد آن كه با واقعبيني بيشتري به احكام ديني و محيط اطراف خود رفتار نمائيم.
[1] . ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زرياب، چاپ 8 نشر دانشجوئي تهران 1373 ص129.
[2] . ريموند بيچ، ما و فرزندان ما ص83، ر،ك: همت سهرابپور، جوانان در طوفان غرايز، چاپ دوم، نشر دفتر تبليغات قم 1379 ص25.
www.andisheqom.com