پرسش :
شبهه: سوگندهاي خداوند در قرآن حکيمانه نيست.
پاسخ :
خداي متعال در كتاب خويش براي تبيين و تفهيم معارف قرآني از شيوه ها و روشهاي گوناگون استفاده كرده است. مثل اين كه يك مطلب را هم در قالب استدلال و برهان دقيق آورده و همان مطلب سنگين را در جاي ديگر در شكل مثل و تمثيل آورده است.
سرّ استفاده از روشهاي گوناگون در دعوت و تعليم، آن است كه انسان ها گرچه از فرهنگ مشترك فطري برخوردارند، ليكن در هوشمندي و مراتب فهم يكسان نيستند.[1]
از اين رو، لازم است كتاب جهان شمول الهي، معارف فطري را با روشهاي متفاوت و در سطح گوناگون تبيين كند. چنانكه توحيد را گاهي در چهرة «برهان تمانع» عرضه مي كند؛ برهاني كه حكيمان و متكلمان، آن را به عنوان پيام وزين و سنگين تلقي مي كنند و در فهم كيفيت تقرير تلازم مقدم و تالي و بطلان تالي آن قياس اختلاف دارند و گاهي در لباس مثلي ساده كه هر اُمّي درس ناخوانده اي توان فهم آن را دارد.[2]
در وبلاگ چو آفتاب مي از شرق پياله برآيد،مطالبي (شبهاتي) آمده است كه مضمون و خلاصه آن به منظور پاسخگويي به صورت دو سؤال مجزا ذكر مي گردد.
1. قسم را در جايي بكار مي گيرند كه شخص براي گفتة خويش برهان و دليل نداشته باشد، پس خدا آيا بر گفته هاي خويش دليل ندارد كه از قسم استفاده كرده است؟
2. قسم را همواره به چيزي كه مورد احترام و قابل ارزش نزد دو طرف باشد ياد مي کنند،در حالي که آنچه خدا به آنها قسم خورده اين طور نيست. چرا كه به زيتون و انجير و اسباني كه نفسشان به شماره در آمده است قسم ياد كرده است.
در اين نوشتار سعي بر آن است كه براي هر قسمت جواب كافي و مقتضي داده شود كه ذيلاً تقديم مي گردد.
يكي از فنون بيان، كه مورد استفاده قرآن در تبيين معارف قرار گرفته است قسم و سوگند مي باشد.
قسم و سوگند عبارت است از: ايجاد ربط خاصي بين خبر و يا انشاء و بين چيز ديگري كه داراي شرافت و منزلت است، به طوري كه بر حسب اين قرارداد، بطلان و دروغ بودن انشاء يا خبر مستلزم بطلان آن چيز باشد، و چون آن چيز در نظر صاحب قرارداد و داراي مكانت و احترام ويژه اي است و هيچگاه راضي به اهانت به آن نيست از اين جهت فهميده مي شود كه در خبري كه داده راستگو است، و در تصميمي كه گرفته پايدار است، پس قسم در اينگونه امور تأكيد شديد مي باشد.[3]
1. علت قسم خوردن خدا
براي جواب در ابتدا بعضي كاركردهاي قسم را مي آوريم
الف)قسم براي تأكيد شديد مضمون هر مطلبي است كه به خاطر آن آمده است.[4]
ب) از قسم عظمت و شرافت چيزي كه به آن قسم ياد شده فهميده مي شود.[5]
ج) قسم از شخص حكيم مي تواند نشان دهندة استدلال و برهان ضمني بر آن چه قسم براي آن ياد شده باشد.[6] كه توضيح اين قسمت بعداً به صورت مستدل خواهد آمد.
د) از آنجا كه قسم يكي از فنون بياني مي باشد، هر جا اقتضاي استفاده قسم را داشته باشد از قسم استفاده مي شود. هر چند بر آن مطلب دليل ديگر هم وجود داشته باشد. توجه به كاركردهاي قسم به خوبي روشن مي شود كه قسم در مقابل استدلال و برهان و منطق نيست،بلكه شيوه اي براي بيان و رساندن مطلب است هر چند بر آن مطلب دليل منطقي ديگري هم وجود داشته باشد.
اما در قرآن براي ارائة يك مطلب هم از شيوة استدلال و برهان استفاده شده است و هم از طريقة تمثيل و تشبيه و هم از مسلك و روش سوگند براي همان مطلب كمك گرفته شده است. به عنوان مثال خداي متعال در مورد معاد و عذاب و ثواب آخرت» از هر شيوه و روشي استفاده كرده است در سورة «مرسلات» بعد از پنج قسم مي فرمايد: «انا توعدون لواقع؛ به طور قطع آنچه وعده داده شده ايد، قطعاً واقع شونده است.»
در سورة روم آية 50، همين مطلب را در قالب تشبيه و تمثيل ارائه مي كند، مي فرمايد:
پس به آثار رحمت الهي بنگر كه چگونه زمين را بعد از مرگش زنده مي كند. تحقيقاً (همان زنده كنندة زمين) زنده كنندةمردگان (هم) هست و او بر هر چيزي تواناست.
منكرين معاد شبهاتي را مطرح مي كنند كه در قرآن به طور استدلالي اين شبهات جواب داده مي شود كه موجب ثبوت مسئله معاد مي شود. شبهات و جواب هاي قرآني آنها، به علت طولاني بودن فقط آدرس آنها را بيان مي كنيم.[7]
كاركردهاي قسم به عنوان شيوه اي براي رساندن مطلب از يک سو، و استفادة قرآن از قسم با وجود مستدل و برهاني بودن مطالب قسم از عرفي همگي به خوبي روشن مي كنند كه قسم هاي قرآني نشانةبي منطقي نيست.
2. چرا خدا به امور بي اهميت قسم ياد كرده است؟
براي جواب به اين پرسش با نگاهي به تعريف قسم (که ذکر شد) امور زير روشن مي شود:
الف) آنچه به آن قسم مي خورند لازم است نزد قسم خورنده با اهميت باشد.
يعني مخاطب قسم از آنجا كه مي داند، قسم خورنده اهميت و احترام ويژه اي بر آنچه به آن قسم خورده قائل است نتيجتاً به صدق گفتار او نسبت به مضمون خبر پي مي برد.
مثل اينكه كسي به جان خودش يا به جان بچه اش قسم ياد مي كند و هر چند كه جان او يا بچه او نزد مخاطب از چندان اهميتي برخوردار نباشد، منتهي همينكه مخاطب مي داند اين دو امر نزد آن شخص مورد احترام است قسم او را قبول مي كند.
ب) از قسم حكيم پي به عظمت آنچه به آن قسم ياد مي كند مي بريم.
اگر قسم خورنده، حكيم باشد، خدايي كه خالق همة اشياء هست و در عمل به عهد و پيمان خود هميشه وفادار هست از اين قسم دو نتيجه مي گيريم.
1. عظمت و ارزش آن شيء بر ما روشن مي شود هر چند به ارزش آن پي نبريم.
2. روشن مي شود كه حكمتي در آن شيء نهفته است كه خدا در جاي بخصوصي به آن قسم خورده نه به چيز ارزشمند ديگر.
حكمت قسم هاي خدا چيست؟
خدا در قسم هاي خود علاوه بر نشان دادن اهميت آنها و علاوه بر تأكيدي كه از اين طريق بر وقوع خبر مي شود قسم هاي خود را طوري انتخاب كرده و آورده است كه خود آنها حجت و دليل بر ثبوت خبر و جواب قسم نيز باشند.
براي توضيح مطلب فوق مثالي را از يكي از سوره ها مي آوريم.
خدا در آيات ششگانه اول سورة مرسلات به فرشتگاني كه مسئول تدبير امور و آورندة حلال و حرام و... هستند قسم مي خورد كه، تدبير اينگونة امور نشان تكليف از جانب خدا است و تكليف نيز جز با حتمي بودن روز جزاء و معاد معني ندارد. يعني وجود چنين فرشتگاني خود دليل وقوع معاد است كه، وقوع معاد در اين آيات به عنوان جواب قسم آمده است.[8]
تا اينجا روشن شد كه قسم هاي خدا حكيمانه مي باشد. اما در شبهة مطرح شده 3 قسم از قسم هاي قرآن به عنوان اشياءبي اهيمت آمده است.
الف) انجير و زيتون كه در سورة تين واقع شده است.
ب) اسباني كه نفسهايشان به شماره در آمده است كه در سورة عاديات واقع شده اند. كه هر يك به طور جدا مورد بررسي قرار مي گيرد.
الف) سورة تين
بنابر آنچه گفتيم: اولاً: قسم هاي واقع شده در اين سوره براي تأكيد مضمون خبر آمده اند.
ثانياً: اين قسم ها علت براي جواب و خبري كه براي قسم آورده شده نيز مي باشند.
توضيح اينكه^
منظور از تين و زيتون دو امر مي تواند باشد.
1. انجير و زيتون كه دو ميوة معروف مي باشند.[9]
2. منظور از «تين» كوهستاني است كه دمشق بر بلندي آن قرار دارد،و منظور از زيتون كوهستاني است كه بيت المقدس بر بالاي يكي از كوه هايش بنا شده است. و اطلاق نام دو ميوه بر اين دو مكان شايد به اين خاطر بوده كه اين دو ميوه در اين دو منطقه مي رويد، و سوگند به اين دو منطقه هم شايد به خاطر اين بوده كه عدة بسياري از انبياء در اين دو منطقه مبعوث شده اند.[10]
و خلاصةجواب قسم اين است كه انسان از دو كشش برخوردار است. نيرويي كه او را به طرف خدا مي برد و نيرويي كه مي تواند او را به پايين ترين درجات پستي بكشاند.»[11]
با توجه به هر يك از دو معني كه براي «تين و زيتون» ارائه داديم، در هر دو معني اين قسم علتي براي جواب در خود پنهان داشته است.
1. «تين و زيتون» طبق اين معني جزو خوراكي ها مي باشند. كه اين دو نمونه اي از آنها به شمار مي آيند. خلق خوردني ها به خاطر نيازي است كه در انسان ها وجود دارد و اين نشان دهندة قوة حيواني خوردن و آشاميدن در انسان ها به شمار مي رود. پس روشن شد كه وجود «تين و زيتون» خوردني دليل بر وجود قوة حيواني در وجود انسان مي باشد.
از طرفي قسم به «طور سينين» به عنوان كوهي كه حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ در آنجا با خدا تكلم كرد و همچنين قسم به «هذا البلد الامين» كه مكة معظمه مي باشد، نشاني از وجود جنبة معنوي در انسان مي باشد. چون تبلور معنويت و ارتباط معنوي انسان با خدا را در اين دو مكان به نمايش مي گذارد. كه جز با وجود اين جنبه در نهاد آدمي معني ديگري نمي تواند داشته باشد.
اين دو جنبه (حيواني و معنوي و متعالي) در وجود انسان خود دليل محكمي بر وجود دو كشش در نهاد انسان ها مي باشد.
2. در صورت اينكه منظور از «تين و زيتون» دو مكان مذكور باشد،در اين صورت با توجه به اينكه بسياري از پيغمبران الهي در اين دو مكان شريف مبعوث شده اند قسم هاي چهارگانه همگي به ياد اورندة بعثت انبياء ـ عليهم السّلام ـ مي باشند و بعثت و فرستادن فردي از طرف خدا براي هدايت انسان و جلوگيري او از افتادن در سياه چال هلاكت و رساندن او به درجات بالاي ملكوت جز با وجود دو جنبةروحي حيواني ومتعالي سازگاري ندارد. و مي رساند كه در وجود اين موجود خاكي دو جنبه و دو كشش مي باشد كه انبياء ـ عليهم السّلام ـ براي تقويت كشش متعالي و رساندن او به درجات عالي از طرف خداي عالم به سوي عالميان فرستاده شده اند.
ب) سورة عاديات
اول در سورة عاديات چندين قسم آمده است كه همگي راجع به اسبان سربازان و همينطور به مجاهدين در جنگ عليه دشمنان دين است.[12]
اين قسم ها علاوه از تأكيد مضمون خبر و رساندن ارزش والاي مجاهدين راه خدا همانطور كه قبلاً تقدير شده است حجت و دليلي بر مضمون جواب قسم و خبر نيز مي باشند.
توضيح اينكه خلاصه و مضمون جواب قسم ها اين است كه: انسان داراي نفس اماره اي هستند كه آنها را مي كشاند به اينكه منافع را به طرف خود جلب كنند و او دلدادة لذائذ دنيوي است و موجودي است كه در مقابل دين خدا مي ايستد.[13] اين از يك طرف.
از طرفي مضمون قسم ها هم گفتيم كه دلالت مي كنند بر مدح مجاهدين در راه خدا كه از دين حمايت مي كنند و وجود و لزوم حامي دين و مجاهدي كه به خاطر دين جنگ كند خود دليل بر وجود جنبةسركشي در انسان دلالت دارد و حجتي بر وجود آن است كه در واقع حجت بر جواب قسم مي شود.
1. قسم ياد كردن به خاطر نبود منطق نيست بلكه قسم جز فنون بيان است و در قرآن به آنچه قسم ياد شده هم در مضمون آنچه با آن قسم ياد شده و هم در ديگر آيات قرآن دلايل زيادي بر مضمون خبر و جواب قسم مي باشد.
2. چيزهايي كه خدا به آنها قسم ياد كرده نشان از ارزش واهميت آنها دارد. و آنچه در قسم لازم است اين است كه نزد قسم خورنده ارزشمند باشد. هر چند بر ما معلوم نباشد. علاوه بر اين آنچه خدا به آنها قسم خورده علاوه بر تأكيد مضمون خبر و نشان دادن ارزش آنها، دليل و برهاني بر مضمون خبر نيز هستند.
[1] . تفسير تسنيم،آيت الله جوادي آملي، مؤسسه اسرا، چاپ سوم، ارديبهشت 81، ج 1، ص 39 الي 42.
[2] . همان.
[3] . ر. ك: ترجمه تفسير الميزان، ج 6، ص 301 و 302.
[4] . ترجمة تفسير الميزان، علامه طباطبايي، (ره) ، مترجم:سيد محمد باقر موسوي، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ 11، تابستان 78، ج 6، ص 302.
[5] . ترجمة تفسير الميزان، همان، ج 20،ص 237.
[6] . ترجمة تفسير الميزان، همان، ج 20، ص 237.
[7] . ر. ك: آموزش عقايد،آيت الله مصباح يزدي، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ 14، تابستان 75، ج 3، ص 151 الي 159.
[8] . ر. ك: ترجمه تفسير الميزان، ج 20، ص 237.
[9] . ر. ك: ترجمة تفسير الميزان، ج 20، ص 538 و ر. ك: الاقسام،آيت الله سبحاني، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، چاپ اول، ص 177 و 178.
[10] . همان.
[11] . ر. ك: ترجمة تفسير الميزان، ج 20، ص 540 الي 544 و ر. ك:الاقسام، آيت الله سبحاني، ص 182 و 181.
[12] . ر. ك: ترجمة تفسير الميزان، ج 20، ص 588 الي 590 و ر. ك:الاقسام، ص 185 و 186.
[13] . ر. ك: ترجمة تفسير الميزان، ج 20، ص 590 الي 592 و ر. ك: الاقسام، ص 185 الي 189.
www.andisheqom.com
خداي متعال در كتاب خويش براي تبيين و تفهيم معارف قرآني از شيوه ها و روشهاي گوناگون استفاده كرده است. مثل اين كه يك مطلب را هم در قالب استدلال و برهان دقيق آورده و همان مطلب سنگين را در جاي ديگر در شكل مثل و تمثيل آورده است.
سرّ استفاده از روشهاي گوناگون در دعوت و تعليم، آن است كه انسان ها گرچه از فرهنگ مشترك فطري برخوردارند، ليكن در هوشمندي و مراتب فهم يكسان نيستند.[1]
از اين رو، لازم است كتاب جهان شمول الهي، معارف فطري را با روشهاي متفاوت و در سطح گوناگون تبيين كند. چنانكه توحيد را گاهي در چهرة «برهان تمانع» عرضه مي كند؛ برهاني كه حكيمان و متكلمان، آن را به عنوان پيام وزين و سنگين تلقي مي كنند و در فهم كيفيت تقرير تلازم مقدم و تالي و بطلان تالي آن قياس اختلاف دارند و گاهي در لباس مثلي ساده كه هر اُمّي درس ناخوانده اي توان فهم آن را دارد.[2]
در وبلاگ چو آفتاب مي از شرق پياله برآيد،مطالبي (شبهاتي) آمده است كه مضمون و خلاصه آن به منظور پاسخگويي به صورت دو سؤال مجزا ذكر مي گردد.
1. قسم را در جايي بكار مي گيرند كه شخص براي گفتة خويش برهان و دليل نداشته باشد، پس خدا آيا بر گفته هاي خويش دليل ندارد كه از قسم استفاده كرده است؟
2. قسم را همواره به چيزي كه مورد احترام و قابل ارزش نزد دو طرف باشد ياد مي کنند،در حالي که آنچه خدا به آنها قسم خورده اين طور نيست. چرا كه به زيتون و انجير و اسباني كه نفسشان به شماره در آمده است قسم ياد كرده است.
در اين نوشتار سعي بر آن است كه براي هر قسمت جواب كافي و مقتضي داده شود كه ذيلاً تقديم مي گردد.
يكي از فنون بيان، كه مورد استفاده قرآن در تبيين معارف قرار گرفته است قسم و سوگند مي باشد.
قسم و سوگند عبارت است از: ايجاد ربط خاصي بين خبر و يا انشاء و بين چيز ديگري كه داراي شرافت و منزلت است، به طوري كه بر حسب اين قرارداد، بطلان و دروغ بودن انشاء يا خبر مستلزم بطلان آن چيز باشد، و چون آن چيز در نظر صاحب قرارداد و داراي مكانت و احترام ويژه اي است و هيچگاه راضي به اهانت به آن نيست از اين جهت فهميده مي شود كه در خبري كه داده راستگو است، و در تصميمي كه گرفته پايدار است، پس قسم در اينگونه امور تأكيد شديد مي باشد.[3]
1. علت قسم خوردن خدا
براي جواب در ابتدا بعضي كاركردهاي قسم را مي آوريم
الف)قسم براي تأكيد شديد مضمون هر مطلبي است كه به خاطر آن آمده است.[4]
ب) از قسم عظمت و شرافت چيزي كه به آن قسم ياد شده فهميده مي شود.[5]
ج) قسم از شخص حكيم مي تواند نشان دهندة استدلال و برهان ضمني بر آن چه قسم براي آن ياد شده باشد.[6] كه توضيح اين قسمت بعداً به صورت مستدل خواهد آمد.
د) از آنجا كه قسم يكي از فنون بياني مي باشد، هر جا اقتضاي استفاده قسم را داشته باشد از قسم استفاده مي شود. هر چند بر آن مطلب دليل ديگر هم وجود داشته باشد. توجه به كاركردهاي قسم به خوبي روشن مي شود كه قسم در مقابل استدلال و برهان و منطق نيست،بلكه شيوه اي براي بيان و رساندن مطلب است هر چند بر آن مطلب دليل منطقي ديگري هم وجود داشته باشد.
اما در قرآن براي ارائة يك مطلب هم از شيوة استدلال و برهان استفاده شده است و هم از طريقة تمثيل و تشبيه و هم از مسلك و روش سوگند براي همان مطلب كمك گرفته شده است. به عنوان مثال خداي متعال در مورد معاد و عذاب و ثواب آخرت» از هر شيوه و روشي استفاده كرده است در سورة «مرسلات» بعد از پنج قسم مي فرمايد: «انا توعدون لواقع؛ به طور قطع آنچه وعده داده شده ايد، قطعاً واقع شونده است.»
در سورة روم آية 50، همين مطلب را در قالب تشبيه و تمثيل ارائه مي كند، مي فرمايد:
پس به آثار رحمت الهي بنگر كه چگونه زمين را بعد از مرگش زنده مي كند. تحقيقاً (همان زنده كنندة زمين) زنده كنندةمردگان (هم) هست و او بر هر چيزي تواناست.
منكرين معاد شبهاتي را مطرح مي كنند كه در قرآن به طور استدلالي اين شبهات جواب داده مي شود كه موجب ثبوت مسئله معاد مي شود. شبهات و جواب هاي قرآني آنها، به علت طولاني بودن فقط آدرس آنها را بيان مي كنيم.[7]
كاركردهاي قسم به عنوان شيوه اي براي رساندن مطلب از يک سو، و استفادة قرآن از قسم با وجود مستدل و برهاني بودن مطالب قسم از عرفي همگي به خوبي روشن مي كنند كه قسم هاي قرآني نشانةبي منطقي نيست.
2. چرا خدا به امور بي اهميت قسم ياد كرده است؟
براي جواب به اين پرسش با نگاهي به تعريف قسم (که ذکر شد) امور زير روشن مي شود:
الف) آنچه به آن قسم مي خورند لازم است نزد قسم خورنده با اهميت باشد.
يعني مخاطب قسم از آنجا كه مي داند، قسم خورنده اهميت و احترام ويژه اي بر آنچه به آن قسم خورده قائل است نتيجتاً به صدق گفتار او نسبت به مضمون خبر پي مي برد.
مثل اينكه كسي به جان خودش يا به جان بچه اش قسم ياد مي كند و هر چند كه جان او يا بچه او نزد مخاطب از چندان اهميتي برخوردار نباشد، منتهي همينكه مخاطب مي داند اين دو امر نزد آن شخص مورد احترام است قسم او را قبول مي كند.
ب) از قسم حكيم پي به عظمت آنچه به آن قسم ياد مي كند مي بريم.
اگر قسم خورنده، حكيم باشد، خدايي كه خالق همة اشياء هست و در عمل به عهد و پيمان خود هميشه وفادار هست از اين قسم دو نتيجه مي گيريم.
1. عظمت و ارزش آن شيء بر ما روشن مي شود هر چند به ارزش آن پي نبريم.
2. روشن مي شود كه حكمتي در آن شيء نهفته است كه خدا در جاي بخصوصي به آن قسم خورده نه به چيز ارزشمند ديگر.
حكمت قسم هاي خدا چيست؟
خدا در قسم هاي خود علاوه بر نشان دادن اهميت آنها و علاوه بر تأكيدي كه از اين طريق بر وقوع خبر مي شود قسم هاي خود را طوري انتخاب كرده و آورده است كه خود آنها حجت و دليل بر ثبوت خبر و جواب قسم نيز باشند.
براي توضيح مطلب فوق مثالي را از يكي از سوره ها مي آوريم.
خدا در آيات ششگانه اول سورة مرسلات به فرشتگاني كه مسئول تدبير امور و آورندة حلال و حرام و... هستند قسم مي خورد كه، تدبير اينگونة امور نشان تكليف از جانب خدا است و تكليف نيز جز با حتمي بودن روز جزاء و معاد معني ندارد. يعني وجود چنين فرشتگاني خود دليل وقوع معاد است كه، وقوع معاد در اين آيات به عنوان جواب قسم آمده است.[8]
تا اينجا روشن شد كه قسم هاي خدا حكيمانه مي باشد. اما در شبهة مطرح شده 3 قسم از قسم هاي قرآن به عنوان اشياءبي اهيمت آمده است.
الف) انجير و زيتون كه در سورة تين واقع شده است.
ب) اسباني كه نفسهايشان به شماره در آمده است كه در سورة عاديات واقع شده اند. كه هر يك به طور جدا مورد بررسي قرار مي گيرد.
الف) سورة تين
بنابر آنچه گفتيم: اولاً: قسم هاي واقع شده در اين سوره براي تأكيد مضمون خبر آمده اند.
ثانياً: اين قسم ها علت براي جواب و خبري كه براي قسم آورده شده نيز مي باشند.
توضيح اينكه^
منظور از تين و زيتون دو امر مي تواند باشد.
1. انجير و زيتون كه دو ميوة معروف مي باشند.[9]
2. منظور از «تين» كوهستاني است كه دمشق بر بلندي آن قرار دارد،و منظور از زيتون كوهستاني است كه بيت المقدس بر بالاي يكي از كوه هايش بنا شده است. و اطلاق نام دو ميوه بر اين دو مكان شايد به اين خاطر بوده كه اين دو ميوه در اين دو منطقه مي رويد، و سوگند به اين دو منطقه هم شايد به خاطر اين بوده كه عدة بسياري از انبياء در اين دو منطقه مبعوث شده اند.[10]
و خلاصةجواب قسم اين است كه انسان از دو كشش برخوردار است. نيرويي كه او را به طرف خدا مي برد و نيرويي كه مي تواند او را به پايين ترين درجات پستي بكشاند.»[11]
با توجه به هر يك از دو معني كه براي «تين و زيتون» ارائه داديم، در هر دو معني اين قسم علتي براي جواب در خود پنهان داشته است.
1. «تين و زيتون» طبق اين معني جزو خوراكي ها مي باشند. كه اين دو نمونه اي از آنها به شمار مي آيند. خلق خوردني ها به خاطر نيازي است كه در انسان ها وجود دارد و اين نشان دهندة قوة حيواني خوردن و آشاميدن در انسان ها به شمار مي رود. پس روشن شد كه وجود «تين و زيتون» خوردني دليل بر وجود قوة حيواني در وجود انسان مي باشد.
از طرفي قسم به «طور سينين» به عنوان كوهي كه حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ در آنجا با خدا تكلم كرد و همچنين قسم به «هذا البلد الامين» كه مكة معظمه مي باشد، نشاني از وجود جنبة معنوي در انسان مي باشد. چون تبلور معنويت و ارتباط معنوي انسان با خدا را در اين دو مكان به نمايش مي گذارد. كه جز با وجود اين جنبه در نهاد آدمي معني ديگري نمي تواند داشته باشد.
اين دو جنبه (حيواني و معنوي و متعالي) در وجود انسان خود دليل محكمي بر وجود دو كشش در نهاد انسان ها مي باشد.
2. در صورت اينكه منظور از «تين و زيتون» دو مكان مذكور باشد،در اين صورت با توجه به اينكه بسياري از پيغمبران الهي در اين دو مكان شريف مبعوث شده اند قسم هاي چهارگانه همگي به ياد اورندة بعثت انبياء ـ عليهم السّلام ـ مي باشند و بعثت و فرستادن فردي از طرف خدا براي هدايت انسان و جلوگيري او از افتادن در سياه چال هلاكت و رساندن او به درجات بالاي ملكوت جز با وجود دو جنبةروحي حيواني ومتعالي سازگاري ندارد. و مي رساند كه در وجود اين موجود خاكي دو جنبه و دو كشش مي باشد كه انبياء ـ عليهم السّلام ـ براي تقويت كشش متعالي و رساندن او به درجات عالي از طرف خداي عالم به سوي عالميان فرستاده شده اند.
ب) سورة عاديات
اول در سورة عاديات چندين قسم آمده است كه همگي راجع به اسبان سربازان و همينطور به مجاهدين در جنگ عليه دشمنان دين است.[12]
اين قسم ها علاوه از تأكيد مضمون خبر و رساندن ارزش والاي مجاهدين راه خدا همانطور كه قبلاً تقدير شده است حجت و دليلي بر مضمون جواب قسم و خبر نيز مي باشند.
توضيح اينكه خلاصه و مضمون جواب قسم ها اين است كه: انسان داراي نفس اماره اي هستند كه آنها را مي كشاند به اينكه منافع را به طرف خود جلب كنند و او دلدادة لذائذ دنيوي است و موجودي است كه در مقابل دين خدا مي ايستد.[13] اين از يك طرف.
از طرفي مضمون قسم ها هم گفتيم كه دلالت مي كنند بر مدح مجاهدين در راه خدا كه از دين حمايت مي كنند و وجود و لزوم حامي دين و مجاهدي كه به خاطر دين جنگ كند خود دليل بر وجود جنبةسركشي در انسان دلالت دارد و حجتي بر وجود آن است كه در واقع حجت بر جواب قسم مي شود.
1. قسم ياد كردن به خاطر نبود منطق نيست بلكه قسم جز فنون بيان است و در قرآن به آنچه قسم ياد شده هم در مضمون آنچه با آن قسم ياد شده و هم در ديگر آيات قرآن دلايل زيادي بر مضمون خبر و جواب قسم مي باشد.
2. چيزهايي كه خدا به آنها قسم ياد كرده نشان از ارزش واهميت آنها دارد. و آنچه در قسم لازم است اين است كه نزد قسم خورنده ارزشمند باشد. هر چند بر ما معلوم نباشد. علاوه بر اين آنچه خدا به آنها قسم خورده علاوه بر تأكيد مضمون خبر و نشان دادن ارزش آنها، دليل و برهاني بر مضمون خبر نيز هستند.
[1] . تفسير تسنيم،آيت الله جوادي آملي، مؤسسه اسرا، چاپ سوم، ارديبهشت 81، ج 1، ص 39 الي 42.
[2] . همان.
[3] . ر. ك: ترجمه تفسير الميزان، ج 6، ص 301 و 302.
[4] . ترجمة تفسير الميزان، علامه طباطبايي، (ره) ، مترجم:سيد محمد باقر موسوي، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ 11، تابستان 78، ج 6، ص 302.
[5] . ترجمة تفسير الميزان، همان، ج 20،ص 237.
[6] . ترجمة تفسير الميزان، همان، ج 20، ص 237.
[7] . ر. ك: آموزش عقايد،آيت الله مصباح يزدي، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ 14، تابستان 75، ج 3، ص 151 الي 159.
[8] . ر. ك: ترجمه تفسير الميزان، ج 20، ص 237.
[9] . ر. ك: ترجمة تفسير الميزان، ج 20، ص 538 و ر. ك: الاقسام،آيت الله سبحاني، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، چاپ اول، ص 177 و 178.
[10] . همان.
[11] . ر. ك: ترجمة تفسير الميزان، ج 20، ص 540 الي 544 و ر. ك:الاقسام، آيت الله سبحاني، ص 182 و 181.
[12] . ر. ك: ترجمة تفسير الميزان، ج 20، ص 588 الي 590 و ر. ك:الاقسام، ص 185 و 186.
[13] . ر. ك: ترجمة تفسير الميزان، ج 20، ص 590 الي 592 و ر. ك: الاقسام، ص 185 الي 189.
www.andisheqom.com