پرسش :
چرا برخي از آيات و داستانهاي قرآن مانند داستان حضرت موسيغ بسيار تكرار شده است؟
پاسخ :
الف ـ تكرار يك آيه، از دو جهت ميتواند مورد توجه قرار گيرد. ابتدا آنكه تكرار يك آيه در يك سوره چه حكمتي دارد و فايدة آن چيست; سپس اينكه چرا فلان آيه در يك سوره تكرار شده; ولي در سورة ديگر تكرار نشدهاست؟
تكرار يك آيه ميتواند به جهت مبالغه و تأكيد باشد. بعضي از مفسران بر اين اعتقادند كه يك آيه در هر بار تكرار، معناي ويژهاي را القأ ميكند.( تفسير نمونه، ج 25، ص 431. )
امّا اينكه چرا يك آيه در يك سوره تكرار شده و در سورة ديگر تكرار نشدهاست، به دو مطلب بر ميگردد: اوّل اينكه مفاهيم يك سوره گاه اقتضاي تأكيد بيشتري دارد و گاه چنين اقتضايي ندارد; به عنوان مثال در مقام استفهام تقريري جاي تأكيد بيشتري است تا مقام اخبار; لذا در سورة الرحمن تأكيد فراوان است و سورة مرسلات در مرحلة پايينتر و همينطور در مراحل و مراتب ديگر قرار دارد.
احتمال ديگر لحاظ شأن نزول و شرايط و اوضاع زماني و مكاني نزول آيات است كه گاه با توجه به اوضاع و احوال مردم، هنگام نزول آيات و قرآن، وعده، وعيد، مبالغه، تمثيل، تكرار و ديگر وجوه بلاغي لحاظ ميشود; در نتيجه ممكن است تكرار آيات مورد سؤال بيارتباط با مطلب مذكور نباشد.
ب ـ قرآن كريم كتاب راهنما و هدايت بشر است و انسان را از ذلت و ماديگرايي به سوي عزت و يكتاگرايي دعوت ميكند. قرآنكريم با نقل جريان اقوام مختلف بر آن است كه داستانهاي عبرتآميز را تشريح و تحليل كند و سرگذشت و عاقبت اقوام لجوج يا پندآموز را فرا روي انسانها قرار دهد. علت تأكيد و عنايت قرآن بر ماجراي حضرت موسيغ همين است.
قوم يهود از اقوامي بودند كه خداوند، پيامبران فراواني ميان آنان فرستاد و نعمتهاي زيادي در اختيار آنان گذاشت و حتي آنان را از سفرههاي بهشتي و آسماني، بهرهمند ساخت و به رسولان خود جهت اتمام حجت و هدايت اين قوم، معجزات گوناگوني عطا كرد و چندبار آنها را از ظلم نجات داد. (مانند ماجراي طالوت و جالوت كه در آيات 246ـ251 از سوره بقره آمده است و ماجراهاي حضرت موسيغ و...) امّا اين قوم از سر لجاجت و جهالت، با نعمت هدايت خداوند، برخورد كردند و نه تنها هدايت را نپذيرفتند، بلكه در برخي موارد به پيامبران الهي اهانت كردند و آنها را به قتل رساندند و از دستورهاي خداوند تخلف و سرپيچي نمودند. به اين جهت، بيشترين عبرتها و درسها براي بشر و به خصوص امت اسلام، در سرگذشت قوم حضرت موسيغ ميتوان يافت. بنابراين، چون بنياسرائيل سرپيچيهاي فراواني داشتند و بيشترين عبرت و درس آموزي در سرنوشت اين قوم است، خداوند در جايجاي قرآن كريم به ماجراي اين قوم پرداخته است.( ر.ك: تفسير نمونه، آيتاللّه مكارمشيرازي، تفسير آيات 75 تا 95 يونس، 9 تا 101 طه، 3 تا 43 و 81 قصص، غافر، 23 ـ 24 ; همان، ج 16، ص 159 و 173 ; تفسير مجمعالبيان، طبرسي;، ج 8، ص 520، كتابفروشي اسلاميه ; قاموس قرآن، ج 5، ص 310 ـ 312. )
eporsesh.com
الف ـ تكرار يك آيه، از دو جهت ميتواند مورد توجه قرار گيرد. ابتدا آنكه تكرار يك آيه در يك سوره چه حكمتي دارد و فايدة آن چيست; سپس اينكه چرا فلان آيه در يك سوره تكرار شده; ولي در سورة ديگر تكرار نشدهاست؟
تكرار يك آيه ميتواند به جهت مبالغه و تأكيد باشد. بعضي از مفسران بر اين اعتقادند كه يك آيه در هر بار تكرار، معناي ويژهاي را القأ ميكند.( تفسير نمونه، ج 25، ص 431. )
امّا اينكه چرا يك آيه در يك سوره تكرار شده و در سورة ديگر تكرار نشدهاست، به دو مطلب بر ميگردد: اوّل اينكه مفاهيم يك سوره گاه اقتضاي تأكيد بيشتري دارد و گاه چنين اقتضايي ندارد; به عنوان مثال در مقام استفهام تقريري جاي تأكيد بيشتري است تا مقام اخبار; لذا در سورة الرحمن تأكيد فراوان است و سورة مرسلات در مرحلة پايينتر و همينطور در مراحل و مراتب ديگر قرار دارد.
احتمال ديگر لحاظ شأن نزول و شرايط و اوضاع زماني و مكاني نزول آيات است كه گاه با توجه به اوضاع و احوال مردم، هنگام نزول آيات و قرآن، وعده، وعيد، مبالغه، تمثيل، تكرار و ديگر وجوه بلاغي لحاظ ميشود; در نتيجه ممكن است تكرار آيات مورد سؤال بيارتباط با مطلب مذكور نباشد.
ب ـ قرآن كريم كتاب راهنما و هدايت بشر است و انسان را از ذلت و ماديگرايي به سوي عزت و يكتاگرايي دعوت ميكند. قرآنكريم با نقل جريان اقوام مختلف بر آن است كه داستانهاي عبرتآميز را تشريح و تحليل كند و سرگذشت و عاقبت اقوام لجوج يا پندآموز را فرا روي انسانها قرار دهد. علت تأكيد و عنايت قرآن بر ماجراي حضرت موسيغ همين است.
قوم يهود از اقوامي بودند كه خداوند، پيامبران فراواني ميان آنان فرستاد و نعمتهاي زيادي در اختيار آنان گذاشت و حتي آنان را از سفرههاي بهشتي و آسماني، بهرهمند ساخت و به رسولان خود جهت اتمام حجت و هدايت اين قوم، معجزات گوناگوني عطا كرد و چندبار آنها را از ظلم نجات داد. (مانند ماجراي طالوت و جالوت كه در آيات 246ـ251 از سوره بقره آمده است و ماجراهاي حضرت موسيغ و...) امّا اين قوم از سر لجاجت و جهالت، با نعمت هدايت خداوند، برخورد كردند و نه تنها هدايت را نپذيرفتند، بلكه در برخي موارد به پيامبران الهي اهانت كردند و آنها را به قتل رساندند و از دستورهاي خداوند تخلف و سرپيچي نمودند. به اين جهت، بيشترين عبرتها و درسها براي بشر و به خصوص امت اسلام، در سرگذشت قوم حضرت موسيغ ميتوان يافت. بنابراين، چون بنياسرائيل سرپيچيهاي فراواني داشتند و بيشترين عبرت و درس آموزي در سرنوشت اين قوم است، خداوند در جايجاي قرآن كريم به ماجراي اين قوم پرداخته است.( ر.ك: تفسير نمونه، آيتاللّه مكارمشيرازي، تفسير آيات 75 تا 95 يونس، 9 تا 101 طه، 3 تا 43 و 81 قصص، غافر، 23 ـ 24 ; همان، ج 16، ص 159 و 173 ; تفسير مجمعالبيان، طبرسي;، ج 8، ص 520، كتابفروشي اسلاميه ; قاموس قرآن، ج 5، ص 310 ـ 312. )
eporsesh.com