جمعه، 21 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

يكي از اتهام های مخالفان پيامبران بر آنان، «تهمت سحر و جادوگري» است قرآن اين مسئله را چگونه بيان مي‏كند؟


پاسخ :
سحر و جادو براي خود بحث گسترده‏اي دارد تا حقيقت آن روشن گردد گاهي افرادي تصور مي‏كنند كه سحر و جادو، افسانه‏اي بيش نيست. در حالي كه قرآن به سحر و جادو، از ديده يك واقعيت مي‏نگرد، واقعيتي كه براي خود شرايط خاصي دارد، تا آنجا كه درباره مردم بابل كه از دو فرشته سحر مي‏آموختند مي‏فرمايد: «فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ المَرْءِ وَزَوْجِهِ» بقره/102 [از دو فرشته چيزي مي‏آموختند كه به وسيله آن ميان زن و شوهر جدائي بيفكنند.]
بنابراين نمي‏توان سحر و جادو را يك مساله پنداري انگاشت، بلكه در حد خود، واقعيت و اثر ويژه‏اي دارد، و واقعيت سحر در قدرت نفساني ساحر، و تصرف در حواس افراد ديگر، خلاصه مي‏شود. بنابراين ساحر، سحر قدرت نفساني، و تصرف در حواس، همگي واقعيتهائي هستند كه سحر را به وجود مي‏آورند، و در نتيجه انسان غير واقع را واقع مي‏انگارد، بدون اينكه آنچه مي‏نماياند، واقعيت داشته باشد.
در حالي كه واقعيت معجزه بر خلاف سحر است در آنجا كه آنچه را كه پيامبر انجام مي‏دهد و مي‏نماياند واقعيت دارد.
در هر حال همه پيامبران يا غالب آنان به چنين تهمت (جادوگري) متهم بوده‏اند، و هر يك به مناسبت محيط خود. قرآن درباره عموم پيامبران چنين مي‏فرمايد: «كَذلِكَ ما اَتي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلّا قالُوا ساحِر اَوْ مَجْنُون» ذاريات/52 [همچنين براي پيشينيان پيامبري نيامد مگر اينكه گفتند جادوگر و يا ديوانه است.]
وي اين تهمت درباره موسي و پيامبر گرامي بكار گرفته شده است و قرآن درباره اتهام موسي به سحر، در آياتي اين تهمت را نقل مي‏كند، مانند: اعراف/109 ـ يونس/76 ـ اسراء/110 ـ طه/66 و 71 ـ شعراء/34 و 49 ـ نحل/13 ـ قصص/48 ـ غافر/24 ـ زخرف/50.
و درباره پيامبر اسلام در سوره‏هاي: يونس/2 ـ هود/7 ـ اسراء/47 ـ فرقان/8 ـ انبياء/3 ـ ص/4 آمده است.
البته علت اتهام موسي به سحر يك جريان عادي بود زيرا در زمان او فن سحر و جادو فن رائج آن روز بود، و آنان مي‏انديشيدند كه كار موسي هم از نوع كار آنها است، ولي آنگاه كه در ميدان مبارزه بر ساحران غلبه كرد، نخستين گروهي كه به او ايمان آوردند، ساحران بودند، زيرا آنان به حقيقت كار موسي پي بردند و قرآن اين حقيقت را چنين بيان مي‏كند: «فَالْقي السَحَرَةُ سُجَّداً، قالُوا آمَنّا بِرَبِ هارُونَ وَ مُوسي» طه/70 [ساحران به سجده افتادند و گفتند به خداي موسي و هارون ايمان آورديم.]
ولي علت ظاهري اتهام پيامبر به جادوگري همان تفرقه‏اي بود كه در ميان مشركان پديد آمده بود، جوانان قريش به توحيد گرويده و پيران به شرك باقي ماندند، و چون تفرقه افكني يكي از كارهاي جادوگران بود، از اين جهت پيامبر را ساحر و كتاب او را سحر خواندند، چنان كه مي‏فرمايد: «وَقالَ الكافِرُونَ هذا ساحِر كَذّاب» ص/4 و باز مي‏گفتند: «اِنْ هذا اِلّا سِحْر يُؤْثَرُ» مدَّثر/24 و همچنين آيات ديگر.
eporsesh.com


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.