پرسش :
در قرآن براي مجسم ساختن منظره مبارزه حق و باطل چه مثالي زده شده است؟
پاسخ :
در قرآن مجيد (رعد/17) براي مجسم ساختن منظره مبارزه حق و باطل، و سرانجام اين مبارزه دامنهدار و دائمي، مثال جالبي زده شده است
«اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ اوُدية ٌبِقَدَرِها فَاحْتَملَ السَّيْلُ زَبَداً رابياً وَمِمّا يُوقَدوُنَ عَلَيْهِ فِي النّارِ ابْتِغاءَ ِحلْيَةٍ اَوْ مَتاع زَبَدِ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضرِبُ اللهُ الْحَقَ وَالْباطِلَ فَامّا الزَّيدُ فَيَذْهَبُ جُفاء وَاَما ما يَنْفَعُ النّاسُ فَيَمْكُثُ فِي الْاَرْضِ»
[خداوند آبي از آسمان نازل نمود، و از هر سرزميني رودهائي به اندازه گنجايش آن به راه افتاد (رودها بهم پيوستند و سيلابي تشكيل دادند) سيلاب كفهائي بر روي خود حمل كرد (نه تنها بر روي سيلاب كف ظاهر ميگردد بلكه) در روي فلزاتي كه براي زينت، يا وسائل زندگي زير فشار آتش ذوب ميشوند، اينگونه كفها آشكار ميگردد، اين چنين خداوند حق و باطل را مجسم ميسازد، اما كف بزودي از بين ميرود، ولي آنچه به مردم سود ميرساند در زمين باقي ميماند]
در همين يك مثال كوتاه كه با الفاظ و عبارات موزوني ادا شده، نكات جالبي نهفته است كه ذيلا به قسمتي از آن اشاره مي گردد:
1 ـ طرفداران باطل هميشه مانند كفهاي روي آب پرهياهو هستند، ظاهري فريبنده و دروني تهي و خالي دارند، و ضمناً هميشه متكبر و خودپسند و بلندي طلبند (زبداً رابياً) در حالي كه طرفداران حق، بعكس آنها، متواضع و بردبار و مرد عمل هستند.
2 ـ باطل، بيدوام، بيفايده و بيخاصيت است، ولي حق، منبع انواع بركات است، همانطور كه كفهاي روي آب نه رفع تشنگي مي كنند و نه گل و گياهي ميرويانند، ولي آب همه جا رمز حيات است.
3 ـ باطل ممكن است به شكلهاي گوناگون و در هر لباس و هر صحنهاي خودنمائي كند. همانطور كه كفها بر روي آب و فلزات ذوب شده، هر دو آشكار ميگردند. (وَمِمّا يوقدون عَليهِ فِي النّار ...)
4 ـ هركسي باندازه استعداد و وسعت روح خود ميتواند از مواهب اين جهان استفاده كند، همانطور كه هر زميني باندازه وسعت خود قطرات باران را بخود ميپذيرد، همچنين آثار وجود هركس به مقدار ظرفيت وجود اوست، چنانكه رودهائي كه از هر زميني جريان مي يابد چنين است (فسالت اوديه بقدرها).
5 ـ مبارزه حق و باطل يك مبارزة دائمي و هميشگي است و سرانجام اين مبارزه در همه جا يكسان، يعني پيروزي درخشان حق ميباشد، همانطور كه منظرة سيلاب و كف در همه جا به چشم ميخورد.
6 ـ بقاء و دوام هر موجودي در سايه سود رسانيدن به اجتماع و مردم است و بدون آن، دوام ممكن نيست «واما ما ينفع الناس فيمكث في الارض.»
7 ـ حتي باطل در بقاي خود مديون حق است و بدون استفاده از حيثيت حق، لحظهاي دوام نخواهد داشت، همانطور كه كفها را هميشه آب بر روي خود حمل ميكند (فاحتمل السيل) اگر آبي نبود هرگز كف نميتوانست به حيات خود ادامه دهد، همينطوريكه اگر حق نبود باطل هم فروغي نداشت، في المثل اگر سخن راست در جهان نبود، هيچكس دروغ را باور نميكرد و اگر افراد درستكار نبودند كسي تحت تأثير افراد خائن واقع نميشد، پس همين جولان و فروغ كاذب باطل، مديون بهرهبرداري از فروغ حق است (آن دروغ از راست ميگيرد فروغ).
8 ـ باطل هميشه دنبال بازار آشفته ميگردد، همانطور كه كفها معمولا هنگامي روي آب آشكار ميشوند كه سيلاب از سراشيبي تند كوهها با هيجان و شور به پائين ميريزد، اما همين كه در ميان جلگه صاف و همواري قرار گرفت و وضع آرام شد، كفها تدريجاً محو ميشوند و آب صاف باقي ميماند.
eporsesh.com
در قرآن مجيد (رعد/17) براي مجسم ساختن منظره مبارزه حق و باطل، و سرانجام اين مبارزه دامنهدار و دائمي، مثال جالبي زده شده است
«اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ اوُدية ٌبِقَدَرِها فَاحْتَملَ السَّيْلُ زَبَداً رابياً وَمِمّا يُوقَدوُنَ عَلَيْهِ فِي النّارِ ابْتِغاءَ ِحلْيَةٍ اَوْ مَتاع زَبَدِ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضرِبُ اللهُ الْحَقَ وَالْباطِلَ فَامّا الزَّيدُ فَيَذْهَبُ جُفاء وَاَما ما يَنْفَعُ النّاسُ فَيَمْكُثُ فِي الْاَرْضِ»
[خداوند آبي از آسمان نازل نمود، و از هر سرزميني رودهائي به اندازه گنجايش آن به راه افتاد (رودها بهم پيوستند و سيلابي تشكيل دادند) سيلاب كفهائي بر روي خود حمل كرد (نه تنها بر روي سيلاب كف ظاهر ميگردد بلكه) در روي فلزاتي كه براي زينت، يا وسائل زندگي زير فشار آتش ذوب ميشوند، اينگونه كفها آشكار ميگردد، اين چنين خداوند حق و باطل را مجسم ميسازد، اما كف بزودي از بين ميرود، ولي آنچه به مردم سود ميرساند در زمين باقي ميماند]
در همين يك مثال كوتاه كه با الفاظ و عبارات موزوني ادا شده، نكات جالبي نهفته است كه ذيلا به قسمتي از آن اشاره مي گردد:
1 ـ طرفداران باطل هميشه مانند كفهاي روي آب پرهياهو هستند، ظاهري فريبنده و دروني تهي و خالي دارند، و ضمناً هميشه متكبر و خودپسند و بلندي طلبند (زبداً رابياً) در حالي كه طرفداران حق، بعكس آنها، متواضع و بردبار و مرد عمل هستند.
2 ـ باطل، بيدوام، بيفايده و بيخاصيت است، ولي حق، منبع انواع بركات است، همانطور كه كفهاي روي آب نه رفع تشنگي مي كنند و نه گل و گياهي ميرويانند، ولي آب همه جا رمز حيات است.
3 ـ باطل ممكن است به شكلهاي گوناگون و در هر لباس و هر صحنهاي خودنمائي كند. همانطور كه كفها بر روي آب و فلزات ذوب شده، هر دو آشكار ميگردند. (وَمِمّا يوقدون عَليهِ فِي النّار ...)
4 ـ هركسي باندازه استعداد و وسعت روح خود ميتواند از مواهب اين جهان استفاده كند، همانطور كه هر زميني باندازه وسعت خود قطرات باران را بخود ميپذيرد، همچنين آثار وجود هركس به مقدار ظرفيت وجود اوست، چنانكه رودهائي كه از هر زميني جريان مي يابد چنين است (فسالت اوديه بقدرها).
5 ـ مبارزه حق و باطل يك مبارزة دائمي و هميشگي است و سرانجام اين مبارزه در همه جا يكسان، يعني پيروزي درخشان حق ميباشد، همانطور كه منظرة سيلاب و كف در همه جا به چشم ميخورد.
6 ـ بقاء و دوام هر موجودي در سايه سود رسانيدن به اجتماع و مردم است و بدون آن، دوام ممكن نيست «واما ما ينفع الناس فيمكث في الارض.»
7 ـ حتي باطل در بقاي خود مديون حق است و بدون استفاده از حيثيت حق، لحظهاي دوام نخواهد داشت، همانطور كه كفها را هميشه آب بر روي خود حمل ميكند (فاحتمل السيل) اگر آبي نبود هرگز كف نميتوانست به حيات خود ادامه دهد، همينطوريكه اگر حق نبود باطل هم فروغي نداشت، في المثل اگر سخن راست در جهان نبود، هيچكس دروغ را باور نميكرد و اگر افراد درستكار نبودند كسي تحت تأثير افراد خائن واقع نميشد، پس همين جولان و فروغ كاذب باطل، مديون بهرهبرداري از فروغ حق است (آن دروغ از راست ميگيرد فروغ).
8 ـ باطل هميشه دنبال بازار آشفته ميگردد، همانطور كه كفها معمولا هنگامي روي آب آشكار ميشوند كه سيلاب از سراشيبي تند كوهها با هيجان و شور به پائين ميريزد، اما همين كه در ميان جلگه صاف و همواري قرار گرفت و وضع آرام شد، كفها تدريجاً محو ميشوند و آب صاف باقي ميماند.
eporsesh.com