جمعه، 21 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چگونه ممكن است قرآن در اعصار قبل كه امكانات چاپ و نشر وجود نداشت بدون تغييرو تحريف مانده باشد ؟


پاسخ :
قـرآن كريم در مدت 23 سال نازل شد و هرگاه فرود مى آمد پيغمبر صلى اللّه عليه وآله و سلم آن را بـر مومنين قراءت مى فرمود و همان وسيله دعوت مردم باسلام بود وهرگز آنرا در زوايا و خبايا پـنـهـان نـمـى كرد و چون مردم تعليم ميگرفتند و مى نوشتنديا از بر مى كردند هر جا بدعوت بت پرستان قبائل مى رفتند چند سوره از قرآن با خودمى بردند . وقتى مسلمانان بحبشه رفتند از آن سوره ها كه تا آن وقت نازل شده بود با خودبردند و سوره مريم را براى نجاشى پادشاه حبشه خواندند . بـديـن تـرتيب سور قرآن در عهد پيغمبر (ص ) در جزيره العرب منتشر شده و اسلام درهمان عهد همه عربستان را فراگرفته بود و قرآن در همه جا رفته بود . هـر مـسـلـمان بايد سوره فاتحه الكتاب را با يك سوره ديگر در نماز بخواند و از برباشد ; و پيغمبر (ص ) فرموده بود ليومكم اقرءكم يعنى آنكه قرآن بيشتر دانددر هر قوم او امام باشد . و بدين جهت مردم را بحفظ قرآن ترغيب مى فرمود . پـس هـر يـك از ايـن سوره ها را عده اى غير محصور از مسلمانان در همه عربستان از برداشتند يا نوشته بودند مثلا سوره يس را ده هزار نفر , و سوره الرحمن رابيست هزار نفر , و سوره حمد را چـند ميليون نفر و سوره هاى بزرگتر مانند بقره راكمتر و هيچ سوره اى نبود كه مردم بسيار از بر نداشته باشند , مردم هم مختلف بودند گروهى مثلا ده سوره از بر داشتند , گروهى پنجاه سوره و چـنـد تـن بـودند كه هرچه قرآن نازل شده بود يا از بر داشتند يا نوشته بودند و بهمه قرآن عالم بودندمانند عبداللّه ابن مسعود , و ابى بن كعب , و اميرالمومنين عليه السلام . تـركيب سوره هاى قرآن از آيات و اينكه هر يك داراى چند آيه است و كدام آيه ازكدام سوره است , هـمـه را پـيـغمبر (ص ) از جانب خدا معين فرمود و هر سوره نام مخصوص داشت در زمان پيغمبر معروف چنانكه وقتى آن حضرت مى فرمود سوره طه يا سوره مريم يا سوره هود , مردم مى دانستند كـدام سـوره مـقصود است مثلا پيغمبر (ص ) فرمود شيبتنى سوره هود يعنى سوره هود مرا پير كرد . همه مردم دانستند كدام سوره را فرمود چون هزاران نفر آن سوره را از بر داشتند و نوشته بودند . اينها همه بتواتر معلوم است و شكى در آن نيست . مـردم عـهـد پـيغمبر (ص ) وقتى قرآن را از بر مى كردند مسامحه در الفاظ آن جائزنمى شمردند , همچنانكه ما حمد و سوره از بر مى كنيم و دقت مى كنيم يك حرف آن راغلط و به تغيير نخوانيم , مردم آن عهد هم آيات قرآن را بهمين دقت از بر مى كردندمثلا بجاى اقتربت لفظ مرادف آن دنت را نـمـى آوردنـد و در قـرن اول هـجرى علم نحو براى ضبط حركات قرآن پديد آمد و اين دقت كه اصحاب و تابعين و قراء سبعه در اداى كلمات داشتند خلق الساعه نبود بلكه دنبال همان دقت عهد پيغمبر (ص ) بود در ضبطحروف , و دليل بزرگ اين مطلب حروف مقطعه اول سوره ها است , مثلا چـنـد جا الر است و يك جا المر و جائى المص و جائى طس و جائى طسم و چند جا حم و يك جا حمعسق . پس بحروف عنايت تام داشتند و تغيير حروف و تقديم وتاخير را جايز نمى شمردند . نـيز در اول همه سور بسم اللّه نوشتند غير از سوره توبه اين هم دليل تعبد آنها بود و اگر در ترتيب سـور و آيـات مـخـتـار بـودنـد يـا تصرف در آن را جايز مى شمردند بسم اللّه در اول سوره توبه هم مى نوشتند . و ايـنـكـه بعضى گويند بسم اللّه كلمه رحمت است و براءه كلمه عذاب از اين جهت بسم اللّه ننوشتند . صـحيح نيست چون سورى كه ابتدا بعذاب شود بسيار است و درهمه بسم اللّه نوشتند و ننوشتن بـسـم اللّه در اول سوره توبه محض براى متابعت رسولخدا بود و بس , وگرنه در اول سوره هل اتيك حديث الغاشيه هم نبايدبسم اللّه بنويسند . پـس از رحلت خاتم انبياء (ص ) بعهد ابوبكر يك مصحف رسمى نوشتند مطابق آنچه در دست همه مردم بود و نگاه داشتند و آن قرآن نزد حفصه امانت بود تا اگر زمان بسياربگذرد مسلمانان متفرق در شـهـرهـا كه سينه به سينه يا نسخه به نسخه سوره هاى قرآن را از هم فرا ميگرفتند در نقل آن سهو خطائى كنند و حافظان طبقه اول قرآن ازميان بروند آن قرآن رسمى قديم مرجع آنها باشد و بـه عـهـد خـلافـت عـثمان از روى آن مصحف قديم چند نسخه نوشتند و بشهرها فرستادند و در مـسـاجـد بزرگ نهادند تانويسندگان و قراء از آنها سهو و خطاى نسخه ها را اصلاح كنند و بدقت تـمام قرآن كريم را حرف بحرف و كلمه بكلمه حفظ كردند تا بعهد ما , و خداوند بر خود حتم كرده بود ان علينا جمعه و قرءانه و اين وعده خدا بانجام رسيد . مـسـلـمـانـان چنان در ضبط قرآن دقت داشتند كه اگر در قرآنهاى صدر اول و رسم الخطقديم كلمه اى بر خلاف قواعد معمولى خط نوشته بود آنرا بهمان صورت در قرآن هاى متاخر حفظ كردند و تـغيير آنرا جائز نشمردند , مثلا : بعد از واو جمع بايد الف نوشته شود و در قرآن هاى عصر صحابه نيز اين قاعده را مراعات مى كردند مگر در كلمه جاو و فاو و باو و سعو فى آياتنا در سوره سـبـا , و عـتـوعتوا در فرقان , و الذين تبوء الدار در حشر كه در آن قرآن ها الف ننوشته بودند مـتـاخرين هم ترك كردند و نوشتن آن را جائر ندانستند تا ما بدانيم به امانت و دقت قرآن را ضبط كردند و تحريف در آن نشد و چند جا الف را واو نوشتند مثل بلوا مبين در سوره دخان و علموا بنى اسرائيل در شعراء . هـمـچـنين تاء در آخر كلمه بصورتها نوشته مى شود مانند سنه و رحمه اما درقرآن هاى عهد صـحـابـه چند تاء كشيده نوشته بودند آنرا تغيير ندادند مثل كلمه رحمت بتاء كشيده در سوره بقره و اعراف و هود و مريم و روم و زخرف . و نيز نعمت در بقره و آل عمران و مائده و ابراهيم و نحل و لقمان و فاطر و طور . و سنت در انفال و فاطر و غافر و در ساير جاها بهاء مدور نوشتند . و نيز كلمت ربك الحسنى و فنجعل لعنت اللّه و الخامسه ان لعنت اللّه و ان شجرت الزقوم و قـرت عـيـن و جـنت نعيم و بقيت اللّه خيرا و امرات - هر جا با زوج استعمال شود - مانند امرات فرعون و معصيت در قد سمع همه را به تاء كشيده نوشتند . و نـيز كلمه شى ء را همه جا بشين پس از آن ياء نوشتند مگر در سوره كهف و لاتقولن لشاى ء كه يك الف ميان شين و ياء نوشته بود و آن را بهمين نحو حفظكردند . و نـيـز پـس از كـلـمـه لا در لا اذبحنه و لا اوضعوا و لا الى الجحيم الفى نوشتند بدون احتياج به آن براى متابعت . و در كلمه نباى المرسلين ياء زائد نوشتند . و نـيز در اناى الليل درطه و تلقاى نفسى در سوره يونس و من وراى حجاب در شورى و ايتاى ذى القربى در نحل و بلقاى ربهم و لقاى الاخره در سوره روم كه در نظائر آن ننوشتند . و عجب اينست كه در كلمه بايكم المفتون و بنيناها بايد بجاى يك مركز ياء دو مركز نوشته بودند آنرا هم حفظ كردند و از اين قبيل در قرآن بسياراست . و بـسـيـار جـاى تـاسـف اسـت كه در قرآن هاى طبع ايران از جهل و مسامحه مراعات اين نكات را نمى نمايند و مسلمانان ممالك ديگر آن را حمل بر عمد و عناد مى كنند- نعوذ باللّه - . همين ضبط و دقت كه در نوشتن بود در اداى حروف و حركات هم بود مثلا حفص در يك موضع يخلد فيه مهانا در سوره فرقان باشباع فيهى خواند و در نظائر آن بى اشباع , و ابن كثير در همه آنها باشباع خواند و در دو جا عليه اللّه و انسانيه در سوره فتح و كهف بضم هاء ضمير خواند و در نـظـائر آن بكسرخواند , و در علم قراءت امثال اين بسيار است كه دلالت دارد بر عنايت مردم اززمـان پـيغمبر (ص ) تاكنون و محال است كسى احتمال دهد كه در آن تغيير يا تحريف يازياده و نقصانى راه يافته است . و در ايـن مـسئله خزعبلات و اباطيل در ذهن فارسى زبانان بسيار فرورفته است و مردم معاند آنرا دسـتـاويـز فـساد كرده اند و چگونه عاقل تصور مى كند در قرآن با دقت و حفظتغيير يا نقصان راه يـافـت اما در حديث كه يك نفر نقل كرد تحريف راه نيافت مليونها مردم سوره حمد را بهمين نحو كـه در مصاحف است قراءت كردند سهو كردند اماآن يكنفر كه عبارت حمد را طور ديگر نقل كرد سهو نكرد . كتب يهود و نصارى هيچيك مانند قرآن نيست بلكه همه آنها نظير تواريخ و اخبار مااست و مردم از كلام آنها فراهم كرده و كتاب ساختند و كتاب تورات و انجيل مانندتاريخ طبرى و سيره ابن هشام و تاريخ روضه الصفا است و اينكه گويند كتاب موسى (ع ) يعنى كتابى كه در شرح حال حضرت مـوسى نوشتند نه آنكه موسى عليه السلام نوشت و كتاب يوشع يعنى كتابى كه در شرح حال يوشع نوشتند نه كتابى كه يوشع (ع )نوشت و همچنين انجيل كتاب حضرت مسيح (ع ) است يعنى شرح زنـدگـى او است نه تاليف او , مثل اينكه ما مى گوئيم مختارنامه يعنى كتابى كه ديگرى در شرح حـال مـختارنوشت با اين همه احاديث ما از تورات و انجيل كه آنرا كتاب آسمانى مى دانندمعتبرتر است چون در احاديث ما متواتر بسيار است .
eporsesh.com


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.