پرسش :
اعجاز قران از نظر ابطال تثليث چگونه است؟
پاسخ :
براي شناساي عظمت و معارف قرآن كافي است كه نظر قرآن را در ابطال ثنويت و دوگانه پرستي زرتشت و تثليث و سه گانه پرستي آيين هندو و يا تثليث مسيحيت كه پيروان آن به تقليد از آيينهاي پيشين، موضوع سه گانه پرستي را در اين دين پاك الهي وارد ساختهاند بررسي نمائيم در آيين بودا خداي ازلي و ابدي در سه مظهر و سه خدا تجلي نموده است به نامهاي: 1- برهما (پديده آرنده)، 2- ويشتو (نگهدارنده)، 3- سيفا (كشنده)، و در آيين مسيح به نامهاي 1- خداي پدر؛ 2- خداي پسر؛ 3- خداي روح القدس. در حالي كه زيربناي اين آيينها را تثليث و سه گانه پرستي تشكيل ميدهد، خود موضوع تثليث، آنچنان مهم و پيچيده است كه دانشمندان آنان در تفسير و تحليل آن كاملا ناتوان ميباشد و سرانجام ميگويند تثليث رمزي است كه بايد به آن اعتقاد جست هر چند به حقيقت آن واقف نشويم آنها در تحليل اين عقيده رمزي، در برابر دو فرضيه كه يكي از ديگري ابهام آميزتر و نارساتر و پراشكالتر است قرار دارند. زيرا هر گاه هر يك از خدايان سه گانه را خداي كاملا مستقل و مالك تمام مقام الوهيت بدانيم. در اين صورت از جاده مستقيم توحيد انحراف پيدا كرده و به شرك و اعتقاد به تعدد صانع جهان گرديدهايم.
براهين توحيد، آن را كاملا مردود شناخته است و يا اينكه هر يك جزئي از خدا و مالك قسمتي از مقام الوهيت بوده و خداي كامل از تركيب سه جزء انجام گرفته است و در حقيقت هر سه نفر با تشكيل شركت سهامي الوهيت، به چنين مقام بزرگي رسيداند، اين همان فرضيه تركيب خدا از اجزاي محدود و نامحدود است كه ادله بساطت خدا آن را باطل ميسازد سرانجام به هر صورتي تصور شود خالي از اشكال نخواهد بود. از اينرو گروهي خود را راحت كرده و ميگويند حقيقت تثليث از قلمرو فكر بشر بيرون است و بايد به طور تعبد پذيرفت.
گروه ديگر گام فراتر نهاده ميگويند راه علم و دين از هم جدا است و به صراحت كاملتر ميان علم و دين اعلان تضاد دادهاند.
قرآن مجيد با صراحت كامل انديشه سه گانه پرستي را يك نوع كفر و پوششي بر حقيقت ميداند و ميفرمايد:
«لَقَد كَفَرَ الذِينَ قالُوا إن اللهَ ثالِثُ ثَلاثَة». مائده/73
[كساني كه ميگويند خداوند يكي از آن سه نفر است كفر ورزيدهاند.]
در آيه ديگر ميفرمايد:
«فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَلا تَقُولُوا ثَلاثَة.» نساء/171
[به خداي يگانه و پيامبر او ايمان بياوريد و نگوييد خداوند سه تا است.]
قرآن انديشه فرزندي «عزير» و «مسيح» رابراي خدا يك نوع تقليد كوركورانه از ملتهاي كافر ميداند كه قبلا چنين عقيدهاي را داشتند آنجا كه ميفرمايد:
«قالَتِ اليَهُودُ عُزَير ابنُ اللهِ وَ قالَتِ النَصاري المَسيحُ ابنُ اللهِ ذلِكَ قَولُهُم بِأفواهِهِم يُضاهِئونَ قَولَ الذِينَ كَفَروا مِن قَبلُ.» توبه/30.
[يهود و نصاري ميگويند عزير و مسيح فرزندان خدا هستند و اين سخني است كه بر زبان ميگويند (در باطن عقيده راسخ به آن ندارند) و از كساني كه قبلا كفر ورزيدهاند پيروي ميكنند.]
قرآن مجيد براي تنزيه دو سفير گرامي خود حضرت موسي و حضرت مسيح از هر نوع دعوت به شرك و بت پرستي ميفرمايد:
«وَ ما أرسَلنا مِن قَبلِكَ مِن رَسُولٍ إلا نُوحي إليه أنه لا إله إلا أَنَا فَأعبُدون.» انبياء/25
[هيچ پيامبري را قبل از تو اعزام نكرديم مگر اينكه به او گفتيم (كه به مردم ابلاغ كند) كه جز من خدايي نيست و مرا بپرستيد.]
قرآن با فرستادن سوره كوتاهي بر هر نوع انديشه شرك و تعدد درباره خدا قلم سرخ ميكشد و او را خداوند يگانه و بسيط كه پناهگاهي جز او نيست و نزاييده و زاييده نشده و براي او نظيري نيست، معرفي ميكند و ميفرمايد: «قُل هُوَ اللهُ أحَدُ*اَللهُ الصَمَد*لَم يَلِد وَ لَم يُولَد*وَ لَم يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَد» در حقيقت اين سوره بدون اينكه نامي از مسيحيت ببرد عقايد آنان را مستقيما مطرح ميكند و به انتقاد از آنان ميپردازد و مسلمانان با خواندن اين سوره در نمازهاي پنجگانه از عقيده مسيحيت بيزاري ميجويند. آيا يك چنين انديشه بلند و معارف ژرف ميتواند زاييده فكر يك فرد درس نخوانده باشد كه در محيط جهل و تاريكي بزرگ شده و در برابر كسي زانو به تحصيل و دانش نزده است.
eporsesh.com
براي شناساي عظمت و معارف قرآن كافي است كه نظر قرآن را در ابطال ثنويت و دوگانه پرستي زرتشت و تثليث و سه گانه پرستي آيين هندو و يا تثليث مسيحيت كه پيروان آن به تقليد از آيينهاي پيشين، موضوع سه گانه پرستي را در اين دين پاك الهي وارد ساختهاند بررسي نمائيم در آيين بودا خداي ازلي و ابدي در سه مظهر و سه خدا تجلي نموده است به نامهاي: 1- برهما (پديده آرنده)، 2- ويشتو (نگهدارنده)، 3- سيفا (كشنده)، و در آيين مسيح به نامهاي 1- خداي پدر؛ 2- خداي پسر؛ 3- خداي روح القدس. در حالي كه زيربناي اين آيينها را تثليث و سه گانه پرستي تشكيل ميدهد، خود موضوع تثليث، آنچنان مهم و پيچيده است كه دانشمندان آنان در تفسير و تحليل آن كاملا ناتوان ميباشد و سرانجام ميگويند تثليث رمزي است كه بايد به آن اعتقاد جست هر چند به حقيقت آن واقف نشويم آنها در تحليل اين عقيده رمزي، در برابر دو فرضيه كه يكي از ديگري ابهام آميزتر و نارساتر و پراشكالتر است قرار دارند. زيرا هر گاه هر يك از خدايان سه گانه را خداي كاملا مستقل و مالك تمام مقام الوهيت بدانيم. در اين صورت از جاده مستقيم توحيد انحراف پيدا كرده و به شرك و اعتقاد به تعدد صانع جهان گرديدهايم.
براهين توحيد، آن را كاملا مردود شناخته است و يا اينكه هر يك جزئي از خدا و مالك قسمتي از مقام الوهيت بوده و خداي كامل از تركيب سه جزء انجام گرفته است و در حقيقت هر سه نفر با تشكيل شركت سهامي الوهيت، به چنين مقام بزرگي رسيداند، اين همان فرضيه تركيب خدا از اجزاي محدود و نامحدود است كه ادله بساطت خدا آن را باطل ميسازد سرانجام به هر صورتي تصور شود خالي از اشكال نخواهد بود. از اينرو گروهي خود را راحت كرده و ميگويند حقيقت تثليث از قلمرو فكر بشر بيرون است و بايد به طور تعبد پذيرفت.
گروه ديگر گام فراتر نهاده ميگويند راه علم و دين از هم جدا است و به صراحت كاملتر ميان علم و دين اعلان تضاد دادهاند.
قرآن مجيد با صراحت كامل انديشه سه گانه پرستي را يك نوع كفر و پوششي بر حقيقت ميداند و ميفرمايد:
«لَقَد كَفَرَ الذِينَ قالُوا إن اللهَ ثالِثُ ثَلاثَة». مائده/73
[كساني كه ميگويند خداوند يكي از آن سه نفر است كفر ورزيدهاند.]
در آيه ديگر ميفرمايد:
«فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَلا تَقُولُوا ثَلاثَة.» نساء/171
[به خداي يگانه و پيامبر او ايمان بياوريد و نگوييد خداوند سه تا است.]
قرآن انديشه فرزندي «عزير» و «مسيح» رابراي خدا يك نوع تقليد كوركورانه از ملتهاي كافر ميداند كه قبلا چنين عقيدهاي را داشتند آنجا كه ميفرمايد:
«قالَتِ اليَهُودُ عُزَير ابنُ اللهِ وَ قالَتِ النَصاري المَسيحُ ابنُ اللهِ ذلِكَ قَولُهُم بِأفواهِهِم يُضاهِئونَ قَولَ الذِينَ كَفَروا مِن قَبلُ.» توبه/30.
[يهود و نصاري ميگويند عزير و مسيح فرزندان خدا هستند و اين سخني است كه بر زبان ميگويند (در باطن عقيده راسخ به آن ندارند) و از كساني كه قبلا كفر ورزيدهاند پيروي ميكنند.]
قرآن مجيد براي تنزيه دو سفير گرامي خود حضرت موسي و حضرت مسيح از هر نوع دعوت به شرك و بت پرستي ميفرمايد:
«وَ ما أرسَلنا مِن قَبلِكَ مِن رَسُولٍ إلا نُوحي إليه أنه لا إله إلا أَنَا فَأعبُدون.» انبياء/25
[هيچ پيامبري را قبل از تو اعزام نكرديم مگر اينكه به او گفتيم (كه به مردم ابلاغ كند) كه جز من خدايي نيست و مرا بپرستيد.]
قرآن با فرستادن سوره كوتاهي بر هر نوع انديشه شرك و تعدد درباره خدا قلم سرخ ميكشد و او را خداوند يگانه و بسيط كه پناهگاهي جز او نيست و نزاييده و زاييده نشده و براي او نظيري نيست، معرفي ميكند و ميفرمايد: «قُل هُوَ اللهُ أحَدُ*اَللهُ الصَمَد*لَم يَلِد وَ لَم يُولَد*وَ لَم يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَد» در حقيقت اين سوره بدون اينكه نامي از مسيحيت ببرد عقايد آنان را مستقيما مطرح ميكند و به انتقاد از آنان ميپردازد و مسلمانان با خواندن اين سوره در نمازهاي پنجگانه از عقيده مسيحيت بيزاري ميجويند. آيا يك چنين انديشه بلند و معارف ژرف ميتواند زاييده فكر يك فرد درس نخوانده باشد كه در محيط جهل و تاريكي بزرگ شده و در برابر كسي زانو به تحصيل و دانش نزده است.
eporsesh.com